جنبشهای ضد جهانیسازی
هواداران لیبرالیسم میکوشند نکات مثبت این سیستم اقتصادی را برجسته سازند. آنها بر این باورند که هرگاه این سیستم اقتصادی در جهان به نظام سلطه بدل گردد، تجارت جهانی از رونق زیاد برخوردار خواهد شد، امری که موجب رشد اقتصادی در همه کشورهای جهان خواهد گشت. بنابراین آنها میکوشند به افکار عمومی جهان القاء کنند که نئولیبرالیسم موجب کاهش و حتی از بین رفتن فقر در جهان خواهد گشت. هواداران این اندیشه بر این باورند که سیاست گمرکهای حفاظتی که در دهههای 60 و 70 سده پیش در برخی از کشورهای آمریکای لاتین، افریقا و هند با هدف جلوگیری از تخریب صنایع ملی پیاده شد، سیاستی است شکست خورده، زیرا این امر موجب رشد اقتصادی این کشورها نگشت. نئولیبرالها اما رشد اقتصادی کنونی کشورهائی چون برزیل، هند، ترکیه و … را نتیجه پیاده سازی سیاست نئولیبرالیستی در این کشورها میدانند و حتی بر این باورند که اقتصادهای چین، هند و «دولتهای ببر»[1] بدون توجه به بیرون و تولید با هدف صادرات به بازار جهانی، نمیتوانستند از چنین رشدی برخوردار گردند.[2]
همچنین نئولیبرالها کاهش فزاینده قدرت خرید شاغلین در کشورهای پیشرفته سرمایهداری را نه دستاورد روند «جهانیسازی»، بلکه آن را نتیجه دگرگونیهائی میدانند که در فنآوری تولید رخ داده است، زیرا با پیشرفت فنآوریها، دائمأ میتوان با نیروی کار کمتری بیشتر تولید کرد. به این ترتیب چون بخشی از تودۀ شاغل از روند تولید به بیرون رانده میشود، با افزایش ارتش بیکاران سرمایهدار میتواند بهای نیروی کار را به قیمت کمتری خریداری کند، زیرا همیشه کسانی در بازار کار وجود دارند که حاضرند با دریافت مزد کمتری نیروی کار خود را به صاحبان کارخانهها و شرکتهای خدماتی بفروشند. هواداران نئولیبرالیسم بر این باور نیستند که این نظام اقتصادی احزاب و حکومتهای دمکراتیک را از امکان آرایش سیاسی جامعه محروم میسازد. آنها مدعیاند که صاحبان صنایع و شرکتها بر حسب منافع اقتصادی و نه اقتضای سیاسی مکانهای سرمایهگذاری خود را برمیگزینند. همچنین آنها میکوشند به افکار عمومی حقنه کنند که افزایش عمر انسان به دلیل پیشرفت دانش پزشکی حتی در کشورهای عقبمانده و در حال توسعه نیز تحقق یافته است و در نتیجه میکوشند به نئو لیبرالیسم هیبتی انساندوستانه دهند.
اما مخالفین نئولیبرالیسم در نقد خود میکوشند تأثیرات منفی این نظم اقتصادی بر جامعه، فرهنگ و محیط زیست را در روند «جهانیسازی» برجسته سازند. آنها اقتصاد نئولیبرالیستی را که توسط «بانک جهانی» و «سازمان تجارت جهانی» بر کشورهای در حال توسعه و کم توسعه تحمیل میشود را به شدت مورد انتقاد قرار میدهند. بیشترین منتقدین «نئولیبرالیسم» خود را در سازمانهای غیردولتی که دارای کارکردی جهانی هستند، همچون «اتاک» سازماندهی کردهاند. کسانی چون نائومی کلاین[3]، آروندهاتی روی[4] و یان تسیگلر[5] از منتقدین شناخته شده «جهانیسازی» و سیاست اقتصادی «نئولیبرالیستی» هستند. بهعبارت دیگر مخالفین روند «جهانیسازی» مبتنی بر نظم اقتصادی «نئولیبرالیستی» با «جهانیسازی» مخالفتی ندارند، اما خواهان نوع دیگری از «جهانیسازی» هستند که سبب کاهش ابعاد عقبماندگی میان کشورهای ثروتمند و فقیر شود.
ناتنظیمگرائی[6] یا آزادگذاری کارکردهای اقتصادی هسته اصلی نقد مخالفین روند «جهانیسازی» کنونی را تشکیل میدهد، زیرا هر جا که این نظم پیاده شد، از یکسو همه ابعاد زندگی را قابل خرید و فروش ساخته و از سوی دیگر موجب افزایش فلاکت و نابسامانی تودهها شده است، زیرا هدف نظم «نئولیبرالیسم» از بین بردن نهادهای تولیدی و اقتصادی روستائی، شهری و اجتماعی است، یعنی میخواهد با خصوسیسازی همه ابعاد زندگی خصوصی و اجتماعی از یکسو بهسودآوری هر چه بیشتر سرمایه بیافزاید و از سوی دیگر مدعی است که خصوصیسازی سبب افزایش رفاء اجتماعی خواهد شد، وضعیتی که با واقعیت زندگی در تضادی آشکار قرار دارد، زیرا در همه کشورهای جهان میتوان دید که شکاف میان تهیدستان و ثروتمندان بیشتر گشته است. بهاین ترتیب نقد روند «جهانیسازی» ادامه منطقی نقد شیوه تولید «سرمایهداری» است، نقدی که در آمریکای لاتین چندی در هیبت «الهیات رهائی»[7] نمایان گشت.
نقد «جهانیسازی» در پایان دهه 90 سده پیش در جنبشهائی که دارای اشکال و هیبتهای مختلفی بودند، بروز کرد. در بسیاری از سرزمینهائی که در گذشته مستعمره کشورهای پیشرفته سرمایهداری بودند، مبارزه با «جهانیسازی» ادامه منطقی مبارزه رهائیبخشی است که در سده پیش این ملتها برای رهائی سیاسی خود از استعمار امپریالیستی آغاز کردند و سرانجام توانستند دولت- ملت خود را متحقق سازند. اما بهزودی همه این ملتها دریافتند که استقلال سیاسی آنها سبب تحقق استقلال اقتصادی نگشته و در نتیجه دولتهای امپریالیست با بهکارگیری اهرمهای اقتصادی میتوانند آنها را به پیروی از امیال اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی خود مجبور سازند. بهعبارت دیگر آنها از استعمار رها گشتند، اما در چنبره استعمار نو امپریالیستی گرفتار ماندند.
نخستین جنبش ضد «جهانیسازی» در آمریکای لاتین توسط بومیانی که زاپاتیست[8] نامیده میشدند، تحقق یافت. آنها 1994 در رابطه با قرارداد تجارت آزاد که میان دولتهای آمریکای شمالی بسته شد، قراردادی که «نفتا»[9] نامیده شد، شوریدند و توانستند نخستین گردهمائی فراملی را علیه روند بیبند و بار «جهانیسازی» سازماندهی کنند. از آنجا که بهخواستههای آنها توجه نشد، سر انجام شورش سراسر ایالت چیاپاس[10] را فراگرفت. این شورش بهزودی از مرزهای این ایالت فراتر رفت و تقریبأ سراسر مکزیک را فراگرفت. اما بیرون از مرزهای مکزیک فقط تعداد اندکی از دانشجویان در ایالات متحده آمریکا و اروپا به هواداری از خواستهای ضد نئولیبرالی جنبش چیاپاسها پرداختند. پس از آن که 1997 «قرارداد چندجانبه حفاظت از سرمایهگذاریها»[11] بهتصویب رسید که بر اساس آن کنسرنهای چندملیتی در کشورهای کم توسعهیافته از حقوق بیکرانی برخوردار گشتند، به دامنه اعتراضها در جهان علیه این قرارداد افزوده شد. سازمانهای غیردولتی در ایالات متحده آمریکا، کانادا، فرانسه و برخی از کشورهای آسیائی به نقد بیرحمانه این قرارداد پرداختند. در این میان صنایع فرهنگی و به ویژه صنعت فیلم فرانسه این قرارداد را تهدیدی برای خود پنداشتند، زیرا بازار فرانسه به روی کالاهای ساخت هالیود یاز میگشت، در حالی که صنایع فرانسه قادر به رقابت با فرآوردههای هالیود در ایالات متحده نبودند. همین امر سبب شد تا حکومت سوسیالیست فرانسه به نخستوزیری لیونل ژوسپین[12] این قرارداد را امضاء نکند و به همین دلیل این پروژه با شکست روبهرو شد.
برای آن که بتوان نظم نئولیبرالیستی را بر اقتصاد جهانی حاکم ساخت، چندی بعد «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی»[13] توسط 18 کشور اروپائی، ایالات متحده آمریکا و کانادا بنیانگذاری شد. چندی بعد 13 کشور دیگر همچون ژاپن، استرالیا، مکزیک و اسرائیل نیز بهعضویت این سازمان پذیرفته شدند. هدف اصلی آن بود که امنیت حقوقی سرمایهگذاری برای کنسرنهای فراملی در این کشورها تضمین شود.
اما ناهنجاریهای اقتصاد نئولیبرالی یکباره نمایان نگشت و بلکه باید چند سالی سپری میشد تا آگاهان سیاسی درمییافتند که این نظم اقتصادی انسان را به نیروی کاری بدل میسازد که باید در خدمت سرمایهقرار گیرد و هرگاه در نتیجه رشد فناوری به نیروی کار انسانی نیازی نباشد، میتوان با بیرون راندن شاغلین از روند کار از آنها حرمت انسانی را نیز سلب نمود. برای نخستین بار در دسامبر 1997 ایگناچیو رامونه[14] که در آن دوران سردبیر «لوموند دیپلماتیک» بود، در مقالهای با عنوان «خلع سلاح بازارها» به نقد «اقتصاد نئولیبرالی» پرداخت. این نوشته سبب شد تا بسیاری از منتقدین اقتصاد نئولیبرالیستی به گرد هم جمع شوند و سازمان «اتاک» را بهوجود آورند.
حادثه دیگری که سبب شد تا حرکتی سازمانیافته علیه اقتصاد نئولیبرالیستی و «جهانیسازی» سازماندهی شود، شکست سومین کنفرانس «سازمان تجارتجهانی» در دسامبر 1999 در سیاتل[15] بود. در آن شهر تظاهرکنندگان توانستند از برگزاری گردهمائی وزیران اقتصاد دولتهای عضو «سازمان تجارت جهانی» جلوگیری کنند. خشونت پلیس در قبال تظاهرکنندگان با اعتراض افکار عمومی جهان مواجه شد و سبب گشت تا امواج نقد «جهانیسازی» همهجاگیر گردد.
در 26 سپتامبر 2000 در پراگ[16] جلسات «بانک جهانی» و «صندوق جهانی پول» تشکیل شد و در همین روز 15000 تن علیه این دو سازمان که به ابزارهای سیاست نئولیبرالیستی و «جهانیسازی» بدل شدهاند، دست به تظاهرات چشمگیری زدند. همچنین در 14 ژوئن 2001 هنگامی که گردهمائی رهبران اتحادیه اروپا در شهر گوتبورگ[17] در سوئد برگزار شد، 20000 تن با شعار «بوش خوشنیامدی» علیه سیاست «جهانیسازی» تظاهرات کردند. این تظاهرات توسط پلیس سوئد سرکوب و طی تیراندازی پلیس بهسوی تظاهرکنندگان یک تن از ناحیه شکم به شدت مجروح گشت. پس از چند هفته گردهمائی «گروه هشت» در شهر گنوا[18] در ایتالیا برگزار شد. حکومت دست راستی ایتالیا برای جلوگیری از مسافرت تظاهر کنندگان از کشورهای دیگر مرزهای این کشور را بست، اما با این حال توده انبوهی نزدیک به 250 هزار تن توانست در گنوا علیه سیاست ویرانگرایانه «جهانیسازی» تظاهرات کند. برای جلوگیری از تظاهرات توده مخالف «جهانیسازی» بیش از 20000 نیروی پلیس گنوا را اشغال کردند. سیاستمداران دست راستی برای توجیه سرکوب تظاهرکنندگان از وضعیت «جنگ داخلی» سخن گفتند. با این حال تظاهر کنندگان از میدان در نرفتند و برخورد سختی میان پلیس و آنها در گرفت که طی آن پلیس با اجازه حکومت شدیدأ به حقوق انسانی تظاهرکنندگان تجاوز کرد. صدها تظاهرکننده زخمی شدند و یک کوشنده سیاسی ایتالیائی به نام کارلو جیولیانی[19] به ضرب گلوله پلیس کشته شد. پلیسی که او را به قتل رساند، سوار ماشینی بود که دو بار از روی جسد جیولیانی رد شد. با این حال تظاهرات گنوا به مثابه یکی از پرشکوهترین تظاهرات ضد «جهانیسازی» در تاریخ جهان ثبت شد.
جنبش ضد «جهانیسازی» در اروپا و ایالات متحده آمریکا بهتدریج از بطن سازمانهائی همچون سندیکاها، «جنبش اجتماعی نو»[20] و بهویژه جنبشی روئید که در پی یاری رساندن به کشورهای کمتوسعه و عقبمانده، یعنی کشورهای جهان سوم بود و «جنبش یک جهان»[21] نامیده شد. همچنین 1999 در انگلستان جنبش اعتراضی نوینی بهوجود آمد که خود را «فضای خیابان را پس بگیر»[22] نامید. هدف این جنبش مبارزه با «جهانیسازی» بود. هواداران این جنبش با برگزاری کارناوالها در خیابانها از یکسو کوشیدند افکار عمومی را علیه روند «جهانیسازی» بسیج کنند و از سوی دیگر با مسدود ساختن خیابانها به کسانی که با اتومبیل در حرکت بودند، حالی کنند که برای حفظ محیط زیست باید از ابزارهای ترافیک مدرنی بهره گرفت که موجب آلودگی هوا نمیشوند و گازهای گلخانهای تولید نمیکنند.
خلاصه آن که سازمانهای غیردولتی در سازماندهی مبارزه با روند «جهانی-سازی» پیشتاز بودند. آنها بهطور مرتب کنگرههائی را علیه «جهانیسازی» برگزار میکنند و با بهرهگیری از ابزارهای رسانهای مدرن، یعنی اینترنت، میکوشند نوشتهها و اسناد خود علیه «جهانیسازی» را در اختیار افکار عمومی نقاد قرار دهند. بسیاری از این سازمانهای غیردولتی بر حسب حوزه کارکردی خود در شبکههای گوناگونی فعال هستند و بهویژه میکوشند فعالیتهای را با نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد هماهنگ کنند. با این حال برخی بر این باورند که بسیاری از سازمانهای غیردولتی به سازمانهای لابی بدل شدهاند که با دریافت کمکهای مالی از برخی افراد، سازمانها و حتی نهادهای دولتی در نهایت در جهت تحقق خواستهای معینی گام برمیدارند. بهعبارت دیگر، هر اندازه وابستگی مالی این رده از سازمانهای غیردولتی به افراد و نهادهائی که پول و بودجه در اختیارشان قرار میدهند، بیشتر باشد، به همان نسبت نیز نقد آنها از شیوه تولید سرمایهداری و نظم اقتصادی نئولیبرالیسم را ملایمتر میسازند و حتی فعالیت خود را در خدمت ادامه کارکرد بی درد سر این شیوه تولید قلمداد میکنند.
سندیکاها نیز در کنار سازمانهای غیردولتی در نقد روند «جهانیسازی» نقشی تعیینکننده بازی کردهاند، زیرا حکومتهای هوادار نظم اقتصادی نئولیبرالی برای آن که بتوانند آزادی سودآوری سرمایه فراملی را تضمین کنند، تقریبأ در همه کشورهای پیشرفته سرمایهداری به تضعیف سندیکاها پرداختند. بهطور مثال در آلمان برخی از کارفرمایان صنایع و شرکتهای خدماتی شاغلین خود را مجبور ساختند عضو «سندیکاهای مسیحی» شوند که پنهانی با هزینه کارفرمایان بهوجود آمدند. این سندیکاهای دست نشانده حاضر شدند با کارفرمایان خود قرارداهای تعرفهای را امضاء کنند که عملأ موجب کاهش سطح دستمزد کارگران و شاغلین گردید. بههمین دلیل نیز سندیکاهای مستقل از اتحادیههای کارفرمایان مجبورند از یکسو با سندیکاهای فرمایشی مبارزه کنند و از سوی دیگر با شرکت در مبارزه خیابانی علیه ناهنجاریهای نئولیبرالیسم به خودآگاهی توده شاغل بیافزایند تا بتوانند با بسیج کارگران و شاغلین در صفوف خود و با برخورداری از پشتوانه تودهای بهتر و مؤثرتر از منافع اعضاء خود در برابر اتحادیههای کارفرمایان دفاع کنند. سندیکای [23]CGT فرانسه در مبارزه علیه نئولیبرالیسم نقشی بارز داشته است. در کنار آن برخی از سندیکاهای کشورهای در حال توسعه نیز در این مبارزه بسیار کوشا بودهاند و در این رابطه باید از سندیکاهای کارگری برزیل و افریقای جنوبی نام برد.
اما در کنار سازمانهای غیردولتی و سندیکاها بار اصلی مبارزه با نئولیبرالیسم و «جهانیسازی» بر دوش «اتاک» قرار دارد. «اتاک» در نتیجه پیوستن سازمانهای غیردولتی که در کشورهای مختلف اروپا با عوارض نظم اقتصادی نئولیبرالی مبارزه میکردند، به وجود آمد. هدف «اتاک» آن است که با سازماندهی جنبشهای تودهای بتواند حکومتهائی را که در کشورهای اروپائی از سیاست نئولیبرالی پیروی میکنند، زیر فشار قرار دهد و آنها را مجبور سازد تا نیروی کار را قربانی سودآوری بیبند و بار سرمایه و بهویژه سرمایههای فراملی نسازند. در این رابطه از سوی «اتاک» اندیشه «مالیات همبستگی» مطرح شد تا بتوان بخشی از سودهای سرشار و بیحسابی را که در نتیجه نظم نئولیبرالی نصیب سرمایهداران میگشت، در اختیار دولت قرار داد تا بتواند با سرمایهگذاری در بخش آموزش و پرورش کمی از نابرابریهای اجتماعی بکاهد. البته اندیشه «مالیات همبستگی» برای نخستین بار در دهه 70 سده پیش توسط جمس توبین[24] در ایالات متحده مطرح شد. بنا بر باور او باید از سودی که سرمایههای فراملی در بازار جهانی و بهویژه در بازارهای بورس بهدست میآورند، یک درصد مالیات دریافت کرد. پولی که از طریق این مالیات میتواند جمعآوری شود، باید در اختیار «بانک جهانی» قرار گیرد تا آن را در کشورهای کمتوسعه در بخش زیرساختهای اقتصادی سرمایهگذاری کند و به این ترتیب زمینه را برای توسعه کشورهای عقب مانده هموار گرداند. «اتاک» با تکیه بر برداشت اقتصادی جمس توبین نه فقط اندیشه «مالیات همبستگی» سرمایه مالی را جهانی ساخت، بلکه همچنین به تبلیغ «کنترل دمکراتیک بازارهای مالی» توسط نهادی جهانی پرداخت. علاوه بر آن «اتاک» کوشید سیاست «سازمان تجارت جهانی» را که دربست در خدمت نظم نئولیبرالی قرار دارد، برای افکار عمومی جهان شفاف سازد و آشکار کند که این سیاست بهجای آن که موجب پیشرفت و توسعه دولتهای کمتوسعه گردد، سبب بدهکاری هرچه بیشتر دولتهای کشورهای کم توسعه بهبانکهای کشورهای پیشرفته سرمایهداری میگردد. دیگر آن که خصوصیسازی بیمههای بازنشستگی، بیماری و حتی وظائف بوروکراسی دولتی بهجای آن که برای مردم عادی سودآور باشد، باید سودآوری هر چه بیشتر سرمایههای کلان فراملی را ممکن سازد.
در کنار «اتاک» چند نهاد دیگر نیز که در نتیجه پیوستن سازمانهای غیر دولتی کشورهای مختلف جهان بهوجود آمدند، وجود دارند. در این رابطه میتوان از «کارکرد مردمان جهان»[25] نام برد. این نهاد خود را نه یک سازمان، بلکه میدانی[26] میداند که در محدوده آن همهگونه جنبشهائی که از ارزشها و اهداف جنبش «زاپاتیستی» هواداری میکنند و خواهان تعیین سرنوشت توده به دست خویشند، میتوانند داوطلبانه فعالیت کنند. این شبکه ارتباطی 1998 در ژنو پایهگذاری شد. یکی از اهداف این نهاد مبارزه با لابیهای مختلف است که برای تحقق اهداف معینی فعالیت میکنند که در خدمت منافع گروهکهای کوچک اجتماعی قرار دارند. سازمانهای وابسته به این شبکه ارتباطی برای دستیابی اهداف خود هر سال «روز کار»[27] را سازماندهی میکنند. بزرگترین واحد وابسته به این شبکه «سازمان روستائیان هند» است که بنا بر ادعای خود بیش از 10 میلیون عضو دارد. این شبکه با برگزاری مراسم و تظاهرات گوناگون میکوشد افکار عمومی مردم جهان را بهسود منافع مردمی که در کشورهای کمتوسعه و عقبمانده بهسر میبرند، بسیج کند. برخلاف «اتاک»، این شبکه ارتباطی دارای اعضاء رسمی نیست و بلکه نهادها و شبکههای ملی داوطلبانه خود را جزئی از این نهاد میپندارند و میکوشند در حوزه ملی خود با تکیه بر اصول این شبکه ارتباطی جهانی خواستهای خود را مطرح و برای تحقق آنها افکار عمومی را بسیج کنند. با این حال در هر قاره کسی و یا نهادی باید مسئولیت پیادهسازی اهداف و اصول «کارکرد مردمان جهان» را بر عهده گیرد و نهادهای قارهای باید با همکاری هم سیاست و اصول این شبکه را در سراسر جهان تنظیم و با برگزاری سمینارها در حوزههای ملی و جهانی تبلیغ کنند.
همچنین شبکه «راه روستائی»[28] به مثابه یک نهاد کارکردی بهطور عمده در کشورهای در حال توسعه و کمتوسعه فعال است. حوزه فعالیت این سازمان بهطور عمده تولید کشاورزی، کنترل کاربرد ژنتیک در تولید کشاورزی و تنظیم قوانینی است که میزان اجارهبهای زمینهای کشاورزی را بهسود روستائیان تهیدست تنظیم کند. همچنین هواداران «راه روستائی» مخالف تولید کشاورزی برای بازار جهانیاند و میکوشند برای حکومتهای کشورهای پیشرفته سرمایهداری روشن سازند که سیاست سوبسید کالاهای کشاورزی آنها سبب ویرانی تولید کشاورزی در کشورهای کمتوسعه و در حال توسعه میگردد و حاکمیت ملی و استقلال این دولتها را به خطر میاندازد. بههمین دلیل این شبکه خواهان همکاریهای منطقهای دولتها است تا بتوانند در ارتباط با همدیگر مواد غذائی خود را در منطقه تولید کنند و خود را گرفتار مکانیسمهای ضدانسانی اقتصاد نئولیبرالیستی نسازند.
در ژانویه 2001 همه این سازمانها و شبکههای ضد روند «جهانیسازی» در برزیل گرد آمدند و «میدانگاه اجتماعی جهان»[29] را بهوجود آوردند. در نشست تأسیس این «میدانگاه» بیش از 10000 نماینده از 117 کشور جهان شرکت داشتند. همچنین 400 نماینده پارلمان از کشورهای مختلف جهان در نخستین اجلاس «میدانگاه اجتماعی جهان» حاضر بودند. نمایندگان شرکتکننده در این نشست کار خود را با شعار «جهان دیگری ممکن است»، آغاز کردند. موفقیت این نشست سبب شد تا «میدانگاههای اجتماعی» دیگری نیز بهوجود آیند که در این رابطه میتوان از «میدانگاههای اجتماعی»[30] و «میدانگاه اجتماعی اروپا»[31] نام برد. همه «میدانگاههای اجتماعی» که در عرصه ملی، قارهای و جهانی فعالیت میکنند، خواهان تحقق جامعهای مبتنی بر عدالت به سود تهیدستان، کاهش زیان روند «جهانیسازی» و نظم اقتصادی نئولیبرالیستی هستند. آنها همچنین در کشورهای خود برای تحقق «حقوق بشر»، «برابری حقوقی زنان و مردان» و همچنین حفظ محیط زیست مبارزه میکنند.
ادامه دارد
msalehi@t-online.de
www.manouchehr-salehi.de
پانوشتها:
[1] در غرب سه کشور کره جنوبی، سنگاپور و تایوان و همچنین هنگ کنگ را که بخشی از چین است، اما از خودمختاری سیاسی و اقتصادی بهرهمند میباشد، از دهه 80 سده پیش «دولتهای ببر» مینامند.
[2] J. Nordmann: "Der lange Marsch zum Neoliberalismus". VSA-Verlag, Hamburg 2005
[3] نائومی کلان Naomi Klein در 5 مه 1970 در مونترال زاده شده است. او حقوقدان، نویسنده و منتقد سرسخت اقتصاد نئولیبرالی است.
[4] سوزانا آروندهاتی روی Suzanna Arundhati Roy در 24 نوامبر 1961 در هندوستان زاده شده است. او رماننویس و منتقد نئولیبرالیسم است و در آثار ادبی خود فجایعی را که سیاست اقتصادی نئولیبرالی در هند بهوجود آورده، بیرحمانه نقد کرده است.
[5] یان تسیگلر Jean Ziegler در 19 آوریل 1939 در سوئیس زاده شده است. او جامعه شناس، سیاستمدار و نویسنده کتابهای پژوهشی است. او چندین دوره نماینده شورای شهر ژنو بوده و اینک عضو کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد است. او نیز یکی از منتقدین اقتصاد نئولیبرالیستی است.
[6] Deregulierung, Deregulisation
[7] Befreiungstheologie
[8] در مکزیک مردم بومی را که بهجنبشهای انقلابی تعلق دارند، زاپاتیست Zapatisten مینامند.
[9] Nordamerikanisches Freihandelsabkommen (NAFTA)
[10] چیاپاس Chiapas ایالتی است در جنوب شرقی مکزیک و همسایه کشور گواتمالا. در این ایالت ویرانههای تمدن مایا کشف شده است. این ایالت نزدیک به 4 میلیون جمعیت دارد که یک میلیون تن از آن سرخپوستند و بیشتر آنها به زبان سرخپوستی تسوتسیل Tzotzil سخن میگویند و فقط یک چهارم از آنها به زبان اسپانیائی میتواند حرف بزند. بیشتر جمعیت این ایالت کشاورزند.
[11] Multilaterales Investitionsschutzabkommen (MAI)
[12] لیونل ژوسپین Lionel Jospin در ژوئیه 1937 در مودون Meudon زاده شد. او پروفسور اقتصاد و عضو حزب سوسیالیست فرانسه بود. او در دوران فرانسوا میتران چند بار وزیر شد و از 1997 تا 2002 نخستوزیر فرانسه بود. از آنجا که او در انتخابات ریاست جمهوری در دور اول از ژان ژیراک و لوپن شکست خورد و نتوانست در دور دوم انتخابات شرکت کند، خود را از سیاست کنار کشید، اما همچنان یک چهره فعال سیاسی است و افکار عمومی فرانسه برای نظرات او ارزش قائل است..
[13] «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» در سال 1961 تأسیس شد که مخفف انگلیسی آن OECD است. در این سازمان در حال حاضر 33 دولت عضوند. ترکیه تنها کشور اسلامی عضو این سازمان است. اهداف این سازمان عبارتند از بهینهسازی توسعه اقتصادی با هدف افزایش اشتغال و رفاء در کشورهای عضو این سازمان.
[14] ایگچانیو رامونه Ignacio Ramonet در 5 مه 1943 در ردونلا Redonela در اسپانیا زاده شد. او اسپانیائیتبار و دانشمند رسانهشناس است. او همچنین رئیس افتخاری «اتاک» است.
[15] سیاتل Seattle شهری است در شمال غربی ایالات متحده آمریکا که در نزدیکی شهر مرزی ونکوور کانادا قرار دارد. جمعیت این شهر با حومه بیش از 3 ,2 میلیون تن است.
[16] پراگ Prag پایتخت کشور چک و دارای جمعیتی برابر با 1,2 میلیون تن است.
[17] گوتبورگ پایتخت ایالت وسترا گوتالاندس لن Västra Götalands län است و جمعیت آن کمی بیشتر از نیم میلیون تن است.
[18] بندر گنوا Genua پایتخت ایالت لیگوری Ligurien است و بیش از 700 هزار تن جمعیت دارد. گنوا در گذشته همچون بندر ونیز جمهوری مستقلی بود. در حومه این شهر نیز نزدیک به 900 هزار تن زندگی میکنند.
[19] کارلو جیولیانی Carlo Giuliani در 14 مارس 1978 در رُم زاده شد و در 20 ژوئیه 2001 در گنوا به ضرب گلوله پلیس کشته شد.
[20] «جنبش اجتماعی نو» Neue Sozialbewegung در دهه 60 سده پیش توسط دانشجویان اروپا و آمریکا بهمثابه عکسالعملی در برابر جنگ ویتنام و فراروی از مناسبات سرمایهداری بهوجود آمد. در آلمان این جنبش در آغاز «اپوزیسیون بیرون از پارلمان» Außerparlamentarische Opposition نامیده شد و پس از یک دوران رخوت به «حزب سبزها» بدل گشت که اینک حزب قشر متوسط تحصیلکرده و برخوردار از رفاء اجتماعی است و در دورانی هوادار سفت و سخت اقتصاد نئولیبرالی در آلمان بود، اما اکنون به منتقد خجالتی این نظم اقتصادی بدل شده است.
[21] جنبش «یک جهان» از درون جنبشهای مددرسانی وابسته به کلیساهای اروپا و آمریکا بهوجود آمد با هدف یاری رساندن به مردم فقیر که در کشورهای جهان سوم بهسر میبرند و هر روز باید با گرسنگی و مرگ دست و پنجه نرم کنند. از بطن این جنبش «دکان یک جهان» بهوجود آمد که میکوشد فرآوردههای کشاورزی کشورهای جهان سوم را به قیمتی «عادلانه» به مصرف کنندگان کشورهای پیشرفته سرمایهداری بفروشد.
[22] «فضای خیابان را پس بگیر» Reclaim the Streets جنبشی بود که میکوشید فضای عمومی را برای خواستهای خود بسیج کند.
[23] اتحادیه عمومی سندیکاها Confédération générale du travail (CGT) در سال 1895 در فرانسه بهوجود آمد و پس از ایجاد حزب کمونیست در این کشور دارای پیوندهای قوی با این حزب بود. اما پس از فروپاشی اردوگاه «سوسیالیسم واقعأ موجود» و به حاشیه رانده شدن حزب کمونیست در میدان سیاست فرانسه، این سندیکا از استقلال عمل کامل برخوردار گشته است.
[24] جمس توبین James Tobin در 5 مارس 1918 در ایلینویس زاده شد و در 11 مارس 2002 در نیوهاون درگذشت. او استاد دانش اقتصاد بود.
[25] Peoples Global
[26] Plattform
[27] Aktionstag
[28] شبکه «راه روستائی» Via Campesina جنبش جهانی دهقانان خرد و کارگران روستائی است. این سازمان 1993 تشکیل شد تا از منافع دهقانان خرد در برابر ولع کسب سود نئولیبرالی پشتیبانی کند. دفتر این سازمان در جاکارتا قرار دارد. هدف این سازمان آن است که هر کشوری از حق تولید مواد غذائی خود برخوردار گردد، یعنی بتواند بدون دخالت کنسرنهای چندملیتی در مورد نیازهای تولید کشاورزی خود تصمیم گیرد.
[29] «میدانگاه اجتماعی جهان» Weltsozialforum سازمان رقیب «سازمان تجارت جهانی» است که توسط دولتهای کشورهای پیشرفته صنعتی کنترل میشود.
[30] Sozialforen
[31] Europäisches Sozialforum