logo





موقعیت چیست

شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۰۹ اکتبر ۲۰۱۰

ک. معمار

پس از اشغال سفارت آمریکا,در 13 آبان 1358 ویورش روحانیت پیروآیت الله خمینی به دولت موقت, " جنگ مانور" را آیت الله خمینی آغاز نمود.احزاب و سازمان های مخالف حکومت آیت الله خمینی به مقاومت دست زده و در کنار خود رئیس جمهور منتخب مردم , آقای بنی صدر را هم داشته , نتوانستند دراین میدان پیروزی نصیب خود نمایند.به زندگی مخفی و مبارزه دشواری روی آوردند.در این رابطه , با شروع جنگ عراق علیه ایران, کوره جنگ را حاکمیت با اعزام نیروهای داوطلب گداخته نگاه می داشت.و به موازات آن بیدادگاه های انقلاب اسلامی راه اندازی کرده واز هرنوع سرکوبی دریغ نمی کرد.در این وضعیت, رژیم از همه امکانات استفاده می نمود.با سرکوب شدید و ایجاد خفقان در کنار گسترش فرهنگ غالب که همانا, تسلیم بی قید وشرط, خود رامحق هر نوع اعمالی می دانست.تمکین به گفتمان غالب,و تسلیم بخش عظیمی از توده بی شکل که اکنون متشکل گشته بودند,با رهبری کاریزماتیک خمینی, یک نوع استبداد توده ای مذهبی را میسر کرد.پیروان آیت الله خمینی, ازجایگاه های مختلف,در جامعه, از مساجد, نماز جمعه ها,کلاس های ایدئولوژیک در ادارات و مدارس و دانشگاه هاو خرج فراوان از ایثار مردان وزنانی که برای جنگ می کوشیدند, توانست در این فضا هر نوع باور به اندیشه نیروئی دیگر را از میدان برهاند.
در این میان بخشی از نیروهای چپ با شعار های مشترک, در کنار حاکمیت قرار گرفته وبه تمکین و پذیرش مردم به نیروی غالب دست یاری دادند. این همکاری نانوشته دیری نپائید, و چنگال اهریمنی رژیم گریبان آنها را هم درید.
با یورش و ضربه نهائی به باقی مانده سازمانها و احزاب,حیات اپوزسیون همراه را هم دچار مخاطره کرد . ادامه آن وضعیت که به عملکرد رژیم در دهه 60 معروف گردید با کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال 67 پایان پذیرفت.
از این تاریخ فصلی جدید با مردمی دیگر آغاز گردید.
در فراهم کردن ان روزهای تلخ و شرایط دشوار, همه دست یاری به آیت الله خمینی دادند.امروز ما شاهد گشایش زبانی دیگر از نیروهای دربرگیرنده حاکمیت دیروز هستیم.کلیه کسانی که به صف اعتراض به عملکرد حاکمیت رژیم اکنون پیوسته اند, در دهه 60 در جبهه" جنگ مانور"در کنار ایت الله خمینی قرار داشتند.و هم پرونده رهبرشان هستند.
آیت الله خمینی در خرداد ماه 68 یک سال پس از کشتار 67 , که جامعه هنوز از بعد جنایاتش هوشیار وآگاه نشده بود فوت کردند. قدرت سیاسی را نیروهائی به چنگ آوردندکه 10 سال عملکرد در تمام عرصه ها با ایت الله خمینی داشتند. تجارب در سرکوب از دانشگاه ها با انقلاب فرهنگی, یورش به سازمانهای سیاسی و قتل عام انها, تجربه 8 سال جنگ با جابجائی نیروهائی که نیازشان را برآورده کند.با فضائی که بوجود آوردند فکر می کردند حکومت را تا" ظهور مهدی" بیمه کرده اند.
از این زمان,زخم دیدگان جنگ , مردمی که خانه و کاشانه شان ویران گشته بود به سرزمین هایشان باز می گشتند.آنان یک دوره چند ساله را دور از خانه , در مناطق مختلف با ویژگی های متنوع محلی سر کرده بودندو با وعده های بازسازی رژیم ,کم کم,خود رابا محیط جدید وفق می دادند.در سایر استان ها هم با تشکیل ستاد های بازسازی مناطق جنگی, سعی در کانالیزه کردن کمک های مردمی داشتند. آقای هاشمی با شعار فریبنده بازسای و سازندگی که در سطح جامعه مطرح کرد توانست با مشاوران خود در" دفتر تحقیقات استراتژیک" دو دوره ریاست جمهوری را از ان خود کند." مردم در هشت سال زمامداری آقای هاشمی , یک فصل انتظار را تجربه می کردند. شیوع فرهنگ" به من چه , به توچه" در سطوح مختلف جامعه گسترش می یافت.همین بخش به خاطر اینکه دامن خود را به هیچ نوع درگیری با حاکمیت نکشاند, در هزار توی روابط اجتماعی خود در به انزوا بردن روحیه تعارض نقش خودرا ایفا می کردند .این جریان با رویکردی که در جامعه احساس می کرد به فعالیت های اقتصادی و یک نوع زندگی "چوخ بختیاری"روی اوردند. بخش دیگر از نیروها که در زمان جنگ در پشت جبهه ها فعال بودندو به قول نظامیان در گیر واقعی جنگ, زمان کمک رسانی ها به جبهه ها در پشت جبهه جنگ , قوطی های کمپوت و کنسرو" خنثی" می کردند, پس از پایان یافتن جنگ با در دست داشتن فعالیت های جبهه ای , جبهه جدیدی از مدیریت را به روی خود گشودند. با همان روش مزورانه شرکت در جنگ, در حالی که نیروهای مومن و معتقد را به حاشیه می راندند, با ایجاد فضای تصنعی از ایثار و فداکاری,که خاص دولت آقای هاشمی بود, خود را جا کردندو به تغییر فضا دست زدند.
نیروهای امنیتی(وزارت اطلاعات) وفادار به رئیس جمهور, فعال در عرصه اقتصادی, پاداش جنایات خود را در داخل و خارج از کشور, نسبت به حیات دگر اندیشان و معترضان به حکومت دریافت می کردند.
جامعه درتغیر شیوه زندگی پس از خاتمه جنگ, خود را آماده میکرد.تا این زمان, دهان آیت الله خمینی, مقدس تر از غارحراء برای پیروانش بود. با بومرنگی که آیت الله خمینی به نام حکومت اسلامی و ولایت فقیه دراول انقلاب, به درون جامعه پرتاب کرده بود اینگ به سوی پیروانش باز می گشت و یک یک را خلع سلاح می کرد. روشنفکران به خدمت درآمده در زیرلایه های متفاوت حاکمیت بانگرشی جدید خود را عرضه می کردند. در این بین "حلقه کیان" با یارگیری های متفاوت ,دست به نقد دیدگاه های موجود اقدام کرد., در بین" گروه های تابع"شکاف پدیدار شدو صف بندی ها خود رادر حد مطرح شدن درنشریاتی که هنوز توان تنفس از مجرا های حکومتی را داشت,آغاز گشت.در درون نا پیدای جامعه, انجا که رژیم فکر می کرد همه چیز را چون خاوران ها , به زیر خاک برده و دفن نموده است, پس از پایان دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی, صدائی در سرتاسر میهن با نوائی دیگر به گوش رسید. رویاروئی در دوران هاشمی, بیشتر در عمق جامعه جریان داشت و گه گاه با شورش های غیر مترقبه خود را رخ می نمود که شدیدا سرکوب می شد.اعتصاب های کارگری , شورش های شهرک های حاشیه ای, واعتراضات پراکنده که ناشی از فشارهای مضاعف بر روان جامعه بود نشان از بعد دیگر از حیات اجتماعی بود.قتل های زنجیره ای چه در داخل و چه در خارج از کشور, نشان از حرکتی می دادکه رژیم توان باز شناسی اش را نداشت.و به همین دلیل به حذف فیزیکی روی آورده بود.
با انتخاب آقای خاتمی , مردم سیلی سختی به صورت حاکمیت ولایت فقیه و انتخاب اصلح او زدند.موج شوق و شوری که در خردادماه 1376 در سرتاسر میهن خود را نشان داد, حاکمیت را دچار سرگیجه کرد.محسن رضائی, سردار پیروز جنگ که لباس نظامی را از تن درآورده بود و در تشخیص مصلحت نظام, با مصلحت سخن می گفت, در باره احیاء فضای آن روزها عنوان کردکه ما کمی سر پیستون را باز کردیم تا جامعه نفس بکشد.و با این حرف بیشتر خود را افشا نمودند.
هنوز مردم آقای خاتمی را تجربه نکرده , پروژه قتل های فجیع زنجیره ای مجددا براه افتاد وجامعه را دچار بحران های عدیده ای کرد. با پافشاری و عدم عقب نشینی آقای خاتمی و اصرار ایشان در افشای چهره آمران قتل ها, اطلاعیه دیماه سال 77 وزارت اطلاعات, مبنی بر قبول انجام پذیرفتن قتل ها از جانب تیم های وزارت اطلاعات, چهره وزارت خانه بد پرونده را افشا کرد.10 سال از قتل عام زندانیان سیاسی می گذشت.خانواده های قتل عام شدگان, جز برگزاری مراسم عزیزانشان, هیچ روزنه ای ازجستجوو یافتن پاسخی که,چگونه میتوان صدای آن همه را خاموش کردوصدائی از کسی بر نیاید؟کم کم صدا ها یکدیگر را از نهان گاهها یافتند وزبانی از گفتگو ها آغاز گردید.از درون حکومت,نقبی به بیرون و به سوی مردم, شکل گرفت.
در آن اوضاع وانفسا,انانی که در حلقه کیان, قلم می زدند.نوک قلم را با تن زخم دیده ها آشنا کردندو نوشتند. دستگیر شدند, شکنجه گردیدند, و به تغییر فضا دست زدند.
عمادالدین باقی, اکبر گنجی,کدیور, اشکوری, حجاریان و عبدالکریم سروش, هرگز زندانیان دهه 60 حضور دیجیتالی آقای سروش را بر صفحه تلویزیون, این معلم ایدئولوژی" مداربسته" را فراموش نخواهند کرد.4500 زندانی سیاسی قتل عام شده سینه بر خاک سودند و نتوانستند ببینندکه آن معلم ایدئولوژی , لگد به باورهای خود زده و دیگر حاضر نیست تربت امام اش را هم نیم نگاهی بیاندازد.
امروز تغییر به همه عرصه ها خود را کشانده است. طوری که رئیس جمهور نامشروع هم در مصاف با وضعیت موجود,آهنگ دیگری را کوک نموده است و" مکتب ایرانی" را بر سر زبان ها انداخته است. با همه تفاسیر در حوزه اندیشه ولایت مدار خود تخریبی را سامان بخشیده که یک سازمان قدرتمند سکولار هم نمی توانست این گونه نتیجه به بار بیاورد.در عرصه داخلی رژیم به بن بست رسیده است. هرچه تلاش می کند مانند غریق مرداب بیشتر فرو می رود. با این وصف همچنان به حیات خود ادامه می دهد. روز به روز دشواری وضعیت ماندنش را بر مردم میهن تحمیل می نماید.برای به کنترل در آوردن رژیم,آمریکا و دیگر هم پیمانانش تحریمی را به اجراء گذاشته اند. اما همانطور که معلوم است از هزارتوی روابط حاکم بر سرمایه مالی درجهان,این رژیم روزنه هایش را یافته و بی اعتنا به شرایط فراهم گشته در داخل برای مردم, روابطش را با غرب و اروپا حفظ نموده است.
رژیم به آمریکائی ها و اروپائی ها این را فهمانده که در خاورمیانه و آسیای مرکزی بدون در نظر گرفتن , او , نمی توانند مشق نظامی کنند.همچنان با حربه تهدید هسته ای بر هویت خود اصرار می ورزد.و با این شیوه عملا, منطقه را میلیتاریزه با سلاح های آمریکائی و اروپائی کرده است.حیات رژیم اسلامی ا یران با بحران رقم می خورد.بدون ایجاد بحران قادر نیست پاسخ به وضعیت به وجود آورده بدهد.
در داخل تحت هر شرایطی می خواهد, امنیت به شیوه خود را تامین کند و اعلام نماید که,موضوع را خاتمه یافته تلقی کنند. و با این حربه, شرایط نشستن و گفتگو با غربی ها را تعیین می کند.
آقای اوباما, با دستورالعمل جدید به وزارت خارجه نسبت به آماده نمودن طرحی جهت ایران, عملا هشداری به اپوزسیون داخل و خارج از کشور اعلام نموده است.
شرایط دشواری پیش روی اپوزسیون پدید آمده است. هنوز نیروی در برگیرنده مرم معترض در میدان در شرایطی قرار ندارد که بتواند درمیدان بازی قدرت ها نقش تعیین کننده ای ایفا نماید. پس از اعلام مواضع و اقدام اولیه نسبت به تحریم 8 تن از نیروهای سرکوب حکومت اسلامی که به نظر فعالین حقوق بشر بی سابقه است, رژیم ابتدا اقدام به انحلال دو حزب اصلاح طلب نمود که با مقاومت این دو تشکل ,فعلا موضوع زیر سایه رفته است. پس از آن دستگیری رهبران تشکل ملی مذهبی ها اقدام نمود که هنوز در بند نیروهای امنیتی گرفتارند.
این نوع تست نمودن جامعه, با کارنامه ای که از این رژیم در 30 سال سرکوب در اذهان مردم نقش بسته عملا آماده کردن روان جامعه و یورش به رهبران جنبش و ضربه نهائی است.در کنار این اعمال که روزمره جزو برنامه اش می باشد
ایجاد جنگ روانی و حمله قریب الوقوع آمریکا,عملا اپوزسیون را به چالش می کشد. علیرغم نزدیک به دو دهه مبارزات اپوزسیون حکومتی و غیر حکومتی, مردم میهن ما نتوانسته اند نهاد های مدنی و دمکراتیکی را احیاء نمایند که توازونی در رویاروئی این موقعیت دشوار باشند.این موضوع از نگاه غربی ها هم پنهان نیست.با این وصف و این شرایط دشوار, این جنبش براه افتاده مردم زیر مهمیز قرار گرفته است.آیا با ایجاد این فشار مضاعف, اشاره به حاکمیت نیست که تکلیف را روشن کند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد