همنشین بهار کمون پاریس ، تنها به پاریس مربوط نمیشود ۳۷ سال پیش از آنکه دشمنان مشروطه و امثال کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق، مجلس شورای ملی و مدرسه سپهسالار را به توپ ببندند و ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و ملا علی قاضی ارداقی را در باغشاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه به خاک و خون بکشند، زلزله مهیبی در فرانسه روی داد که پس لرزه هایش هنوز هم دارد عمل میکند...
منظورم از آن زلزله، کمون پاریس la commune de paris است که طلایه دار انقلاب اجتماعی درقرن نوزدهم محسوب میشود.
فخرالدين عظيمیشاه در پیشگاه تاریخ ملاحظاتی در بارهی کتاب " شاه"- بخش دوم یران سرزمینی است که مردهریگ تاریخ بر دوش مردم آن سنگینیِ محسوستری دارد در حالی که دانش تاریخی در بسیاری حوزهها همچنان ناچیز مانده است. در این شرایط بررسی درست واقعیتهای گذشته، بازتاب هرچه روشمندتر و دقیقتر و تحلیلیتر آنها، و ارزیابیِ سنجشگرانهی حاصل کار اهمیتی سترگ دارد. این کار هم بازشناخت مسؤولیت در برابر گذشتگان است و هم در برابر مردم حال و آینده
فخرالدين عظيمیشاه در پیشگاه تاریخ ملاحظاتی در بارهی کتاب " شاه" - (بخش نخست) به گمان من از دیدگاهی تحلیلی میتوانیم این کتاب را دارای دو جنبه بدانیم: یکی به شرح ابعاد خصوصی و حریم خلوت زندگی شاه میپردازد که مؤلف در گزارش اینگونه موضوعات، و بررسیِ ویژگیهای خلقوخوی شاه، ورزیدگی نشان میدهد و در این حوزه ها نکتههایی را در کتاب میگنجاند که برخی از آنها را پیشتر، یا به این صورت، نشنیده بودم و برایم تازگی داشت. جنبهی دیگر کتاب، که بخش عمده یا اصلیِ آن است، بررسیِ نقش و زیستسیاسیِ شاه و زمینهی تاریخیِ گستردهتر زندگی اوست؛ چون خود نیز در این زمینهها پژوهشهایی کردهام میتوانم آسانتر در بارهی آنها داوری کنم
|