سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۳ مارس ۲۰۰۷

هنری میلر، كازانوای مدرن آمریكا ؟

 

روسیا  روشن

 Asar@noavar.com

 

Henry  Miller  1891 – 1980

 

جیب ام خال ،

نه پناهگاهی ،

و نه امید ،

با این وجود ،

خوشبخت ترین انسان این جهان !

 

نظام سرمایه داری گلوبال، تقسیم كارسودآور را به ادبیات و فرهنگ نیزكشانده است، چون پاره ای ازنویسندگان حرفه ای غرب،گاهی تمام آثارخودرا محدود به توصیف مكان خاصی مانند : فاحشه خانه، میخانه، هتل، فرودگاه، راه آهن، قطار، مطب پزشك، دریا، فضا، كلیسا، خانواده، مهاجرت، ورزشگاه، و غیره می نمایند. درحالیكه تاچنددهه پیش ،محیط و مكان واقعه داستان، ممكن بود در : شهر، روستا، كارخانه، مزرعه، طبیعت، تاریخ، انقلاب، خارج، و غیره باشد.

درنیمه اول قرن گذشته بعضی از روشنفكران و هنرمندان ناراضی یاماجراجو و كنجكاوآمریكا،به غرب، خصوصا به فرانسه مهاجرت كردند وتعدادی ازآنان كه دیگر چماق سركوب فرهنگ عامیانه مسیحیت پوریتانی رابالای سرخود نمی دیدند، به فاحشه خانه یا جاهای بدنام! دیگر، رفت وآمد نموده وآثاری پیرامون فضای این محیط ها آفریدند كه دهها سال درخود آمریكا ممنوع شدند.

یكی از این مهاجران غیرسیاسی، یا دلخواه و ماجراجو، هنری میلر نام دارد كه حدود 18سال درفرانسه و یونان زیست. اداره سانسور آمریكا، بیش از سی سال نشرآثار اورا به اتهام پورنوگرافی و هرزه گی ادبی در آمریكا ممنوع نمود تا اینكه پرونده شكایتهای رنگارنگ علیه او را در سال 1964 بستند ودست از تعقیب قانونی او برداشتند.

غالب آثار اتوبیوگرافیك هنری میلر، پیرامون گزارشات و خاطرات ادبی اش پیرامون زندگی دلالان، فواحش ، باجگیران و مشروب خواران فاحشه خانه های فرانسوی است. سؤال میشود كه : یك نویسنده چه نیازی دارد تا لذتهای شخصی گذشته اش را دراختیار خوانندگان و نظر عام برساند .آیا بخاطر فروش بیشتر كتاب، یا تحریك عمدی افكار عمومی، یا انتقاد ازفرهنگ مذهبی اخلاقگرا، یا اعتراض به عواقب و خشونت غیرانسانی صنعتی شدن نظام سرمایه داری كه تمام رمانتیك انسانی و احساسات را نیز نابودكرده است، این كار را هدف زندگی خودقرار میدهد و حتی درپایان عمر، محفل و مریدانی می یابد كه بشكل فرقه به زیارت او میروند تا به بهانه آزادی فرد و بازگشت به طبیعت و غرایز انسانی، اورا جشن بگیرند .

آیا آنطور كه پاره ای از منقدین، امروزه ادعا میكنند، میلر میخواهد با ثبت لذتهای گذشته، دوام آنان را در مبارزه با پروسه پیری، ابدی كند ؟ یا با كمك اتوبیوگرافی و پورنوگرافی به كشف یك استتیك ادبی هنری نایل آید، یا اینكه آن نوعی از مبارزه آنارشیستی فردگرایانه درنظامی است كه سابقا هرگونه مبارزه اجتماعی را به اتهام چپ بودن و امروزه به بهانه اسلامی شدن، درنطفه خفه میكند؟ آیا آنطور كه او خود ادعا مینمود، قلم را ادامه دست دراز ثبت لذتهای گذشته سالهای جوانی، و جبری برای عینی نمودن آن محیط های فراموش شده، میدانست ؟

شاید هنری میلر همچون آندره برتون و سوررئالیست ها، آزادی خلاف كاری را، بخشی ازآزادی فردگرایی آنارشیستی میدانست. برتون میگفت، آخرین سند استتیك زندگی درآنجاست كه حداقل با كمك خیال ،بتوان به میان جمع، بطور چشم بسته ، شلیك نمود!.

گروه دیگری آثار اورا با دیدی روانشناسانه، كوششی برای خودشناسی بحساب می آورند، یعنی یك خودیابی استتیك از طریق پورنوگرافی بعلاوه اتوبیوگرافی. از پنجاه اثر میلر، حدود بیست رمان او اتوبیوگرافیك میباشند.

گرچه او از آبزورد بودن زندگی در “رؤیای آمریكایی“ و كم خونی ادبیات ملال آور كشورش شكایت میكرد، ولی موجب كشف ژانر جدیدی درادبیات آمریكا گردید. میلر با انتقاد ازجامعه آمریكا و سودگرایی مادی سرمایه داری، فردگرایی انسان را جشن میگیرد. او میپرسد “رؤیای آمریكایی“ چرانباید به آزادی مطلق فرد و لذت های جنسی عشقی برسند؟.درآثار اومیتوان جنبه های انتقادی از : صنعت، شهرهای انبوه، سودجویی، پدرسالاری و دین مداری ملاحظه نمود. گروه دیگری آثار اورا، انتقادی بودیستی شبه عرفانی ازتمدن صنعتی آمریكا بحساب می آورند. میلر نه تنها مدافع “انقلاب !جنسی“ است بلكه به انتقاد از فلسفه زندگی و ارزشهای مسیحی بورژوایی مانند : ازدواج، خانواده، قناعت و اقتصاد میپردازد.

پیرامون آنارشیست بودن فردگرایانه اش گفته میشود كه او درسال 1931 تحت تاثیر سخنرانی زنی بنام (اما گلداشتاین) قرار گرفت . و امروزه درانتقاد از جامعه و فرهنگ آمریكا، اورادركنار : نورمان میلر و آلن گینزبرگ قرار میدهند .

میلر درمحفل مهاجران آمریكایی در فرانسه ، شخصا با : لاورنس، دورال، و آنا نیس؛ یكی از زنان شبه فمینیست! آشنا شد و با نیس ازدواج نمود.بعدها نویسندگان مشهوری مانند : جرج آورل، الیوت، و ارنست یونگر، به پشتیبانی فرهنگی ازاو پرداختند. میلر ولی خودرا زیر تاثیر : داستایوسكی، نیچه، ساموئل بكت، و سوررئالیست های فرانسوی میدید. مورخین ادبیات امروزه تاثیر او را روی نویسندگان و جریاناتی مانند : كروآك ، گینزبرگ ، نسل بیت ، و ادبیات زمان حال آمریكا، قابل توجه می بینند.

بعدها كوشش شد تا از فیلمنامه رمانهایش در راه خدمت به آزادی جنسی درغرب استفاده گردد. در بعضی از آثار او، نشانه هایی از نیهلیسم، بی بندوباری ،و تحقیر زنان نیز مشاهده میشود. بعد از جنگ جهانی دوم، یك گروه معروف خواننده گانش، سربازان آمریكایی مستقر دراروپا بودند كه جویای تفریحات جسمی شدند.

غیراز استتیك سوررئالیستی و فردگرایانه، او از زبان استعاره ای، آهنگین، روانشناسانه، نیمه عرفانی، اروتیك، گروتسك و طنزگونه، نیز استفاده می نماید.میلر متون نوشته شده خود را “آواز“ نامید.او میخواست باكمك ادبیات اروتیك به مجروح كردن نرم های ادبی بپردازد و درخود اجباری درونی برای : آنارشیسم، هرج و مرج، بی قانونی، و سیستم ستیزی اجتماعی میدید و در این راه،حتی ترس از هرزه گرایی ادبی نیز نداشت.

هنری  میلر نویسنده آمریكایی، بااجدادی آلمانی، بین سالهای 1980- 1891 زندگی نمود. پدرش خیاط بود و خود سالها به شغلهای : پستچی و مامور تلگراف پرداخت و در 42 سالگی رسما موفقیت ادبی یافت. او در زمان مهاجرت، تابستانهای پاریس را “جشن های بزرگ زندگی“ نام نهاد. میلر خالق 50 اثر ضد تمدن صنعتی غرب است؛ ازآنجمله : دم الاعقرب، بهار سیاه، سفرنامه یونان، لبخند پای پله، دوستان جوانی، كابوس خنك شده، نامه های عشقی به برندا، هنر كتاب خواندن، گزارش سفری درآمریكا، جفت گیری ثمربخش، جنون زیبای سالهای پیری،و (عشق، خنده، شبها) هستند.