برو اي فقيها، با ما مفروش
پارسايي
*علی افشاری، رضا دلبری، عبدالله مومنی و اكبر عطری
،اعضای شورای مركزی دفتر تحكيم وحدت.
برخورد
شتابزده و نامتعارف آقای سعيد حجاريان با فراخوان رفراندوم در مطلبی تحت عنوان
«كليك كليك بنگ بنگ» ارائه شده در تريبون آزاد انجمن اسلامی دانشجويان دانشكده فنی
دانشگاه تهران، ضمن آنكه شگفتی آفريد، حاوی نكات برجسته و تعيين كننده ای است كه
در ترسيم واقعيت های موجود عرصه سياسی و اجتماعی ايران و شناخت چهره واقعی پاره ای
از مدافعين و فعالين راهبرد اصلاح از درون بسيار حائز اهميت است. در حالی كه
انتظار می رفت نخستين واكنش ها در داخل از اردوگاه محافظه كاران و اقتدارگرايان
برخيزد، واكنش های تند اصلاح طلبان حكومتی است و بخشی از نيروهای موسوم به مخالفين
قانونی بار ديگر بر اين رهيافت تلخ مهر تائيد زد كه بار عمده ای از دليل ناكامی
جنبش اصلاح از درون بر ناهمگرايی پاره ای از فعالين اصلاح طلب با خواسته های مردم
و دعاوی مطرح شده قرار دارد. در مجموع مطلب آقای حجاريان دربرگيرنده تناقض ها و
نارسايی های قابل اعتنايی است كه در زير به آنها پرداخته می شود:
۱- كلام، لحن و
ادبيات به كار رفته خارج از نزاکت و شئونات
فعاليت در عرصه سياسی و اجتماعی است و به نحو چشمگيری با اخلاق سياست ورزی تعارض
دارد از هيچ فعال سياسی انتظار نمی رود كه در احتجاج مواضعش از توهين، تمسخر و
استفاده از واژه های عوام پسند مدد جويد.
۲- آقای حجاريان
برداشت غلط و نادرست از فراخوان رفراندوم را پايه نقد خويش قرار داده است. ايشان
اگر اطلاعيه روشنگرانه حمايت كنندگان را مطالعه كرده بودند، به خوبی در می يافتند
كه منظور صرفاً بسط و گسترش گفتمانی و بعد شكلی رفراندوم برای خروج از بن بست كنونی
و تعيين تکليف وضعيت کشور بوده است تا پيش از اين ميهن و ملت در سراشيبي سير
قهقرايي درنغلتد.
هيچ گاه قرار نبوده است كه افراد با كليك كردن
حكم به فروپاشی رژيمی بدهند. راهكارهای اجرايی منوط به فراگير شدن گفتمان رفراندوم
و پذيرش آن توسط اجتماعی از ملت و نخبگان دموكرات و تحول خواه است كه اين مهم
شرايط و مقدمات خاص خود را می طلبد كه مستلزم گذشت زمان است. در واقع تصوير نارسا
و غلط آقای حجاريان از فراخوان شايسته مضحك خواندن به نظر می رسد.
۳- آقای حجاريان
با اصالت دادن به ساختار حقيقی قدرت، يكسره رژيم حقوقی را بی اهميت اعلام كرده است
و در ادامه نظريات گذشته مدعی شده است كه می توان با حفظ رژيم حقوقی و با استفاده
از زور و فشار ساختار حقيقی را به عقب نشينی واداشت. يعنی در واقع آقای حجاريان
پذيرفته اند كه ساختار حقيقی قدرت می بايد تغيير يابد! اما در اين راستا تغيير
رژيم حقوقی را بی نتيجه دانسته اند. اما پيوند بين ساختار حقيقی و حقوقی قدرت از
چنان عمقی برخوردار است كه نمی توان با روبنايی و عارضی خواندن رژيم حقوقی به تمامی
موجوديت ساختار قدرت را به جنبه حقيقی آن تقليل داد. رژيم حقوقی وظيفه بازتوليد
منابع قدرت و مهار مخالفين و دگرانديشان را به عهده دارد. البته بديهی است كه تنها
با حل رژيم حقوقی مسئله حل نمی شود و در اصل بايد ساختار حقيقی متحول شود اما با
عنايت به شرايط کنوني ايران و شکست تجربه 8 ساله تلاش براي تغيير ساختار حقيقي در
چارچوب رژيم حقوقي مستقر، ناگذير مسير تحول اساسي و دموکراتيک در ساختار حقيقي
قدرت از چارچوب حقوقي شروع مي شود.
جای جای مطلب آقای حجاريان آكنده از تناقض های
فاحش است. ايشان از طرفی ترديد در بسيج نيروهای اجتماعی را علت مخالفتشان عنوان می
كنند. يعنی مخالفت ايشان جنبه تاكتيكی و غيراستراتژيك دارد و به لحاظ نظري پذيرفته
اند که ساختار قدرت کنوني بايد تحول يابد، اما از طرف ديگر حزب مشاركت كه ايشان در
عالی ترين سطح تشكيلاتی آن قرار دارند، همچنان به ظرفيت های مغفول قانون اساسی چشم
اميد دارند و آشكارا اعلام می كنند كه قانون اساسی و ساختار قدرت موجود اصلاح پذير
و كارگشا است.
نکته ديگر اينکه، آقای حجاريان ديرپايی و صلب و
سنگينی ساختارهای فرهنگی، سياسی و اقتصادی رژيم حقيقی قدرت را عامل بی نتيجگی
تغيير در روابط حقوقی كه در قانون اساسی متجلی است، برشمرده اند. حال ايشان كه اول
ماجرا را شكل گيری نيروی اجتماعی می دانند كه قبل از تغيير قانون اساسی، رژيم را
پايان داده باشد، چگونه می توانند بدون چالش با رژيم حقوقی و با استفاده از فشار
اجتماعی ساختار حقيقی قدرت را تغيير دهند؟حساسيت صاحبان قدرت نسبت به اصل حفظ قدرت
است، بنابراين پذيرش رژيم حقوقی مستقر هرگز حاشيه امن و چتر مناسبی برای تعقيب
تحول در ساختار حقيقی قدرت نمی شود.و نکته آخر آنکه، اگر آقای حجاريان فراخوان را
طرحی شبه اهورايی و مضحك تر از طرح هخا می داند، چرا به خود زحمت داده و به فوريت
به پاسخگويی پرداخته است، آيا اين مدعا پارادوكسيكال نيست؟ با نگاهي به استراتژي
هاي «گل ياس» و « آرامش فعال» که از سوي اصلاح طلبان که در سالهاي پيش مطرح شد، شباهت
اين استراتژي ها را با طرح هخا به راحتي
مي توان مشاهده کرد.
۵- داوری و
پيشگويی آقای حجاريان ضمن آنكه مويد و يادآور دعاوی محافل افراطی اقتدارگرايان و
مجامع امنيتي است که به خصوص بارها از زبان بازجويان در برخوردهاي امنيتي و قضايي
اخير شنيده شده است ، فاقد پشتوانه منطقی است و بيشتر بوی تحريك و زمينه سازی برای
برخوردهای احتمالی از آن به مشام می رسد. هيچ گونه ارتباط منطقی و علی _ معلولی
بين رويكرد مسالمت آميز فراخوان با رفراندوم و كليك كليك بنگ بنگ وجود ندارد، مگر
آنکه رسوبات تفکر امنيتي کماکان مهمترين عامل شکل دهنده تراوشات ذهني و قلمي آقاي
حجاريان باشد.
۶- نگرانی از
گسترش يأس و نااميدی و تبعات آن فاكتور ديگری است كه آقای حجاريان را به واكنش
واداشته است. ايشان اگر منصفانه قضاوت كنند، آيا اصرار بر روش های ناكارآمد اصلاح از درون موجد يأس و نااميدی نيست؟ آيا يأس و
نااميدی و بی اعتمادی كنونی مردم نتيجه شكست تاکتيک هاي پروژه تداوم حاکميت دوگانه
و اصلاحات پارلمانتاريستی نيست؟ آيا اين روش ها مردم را در حصار هاي تنگ به بند
نکشيده است؟
۷- آقای حجاريان
و همفكرانشان در جبهه مشاركت بارها در ساليان گذشته روش رفراندوم را مطرح كرده
اند. حال چگونه است كه در اين شرايط با آن مخالفت می ورزند؟
۸- اگر سه آذر اهورايي در ۱۶ آذر ۳۲
خون خود را نثار آرمانهايشان کردند، فعالان سياسي معاصر آنها نيز به تبع پارادايم
حاکم بر آن دوران، از نثار تمامي سرمايه هاي وجوديشان دريغي نداشتند. امروز شرايط
زمانه عوض شده است و مقتضيات خاص خود را مي طلبد، اما در همين شرايط نيز جنبش
دانشجويي پيشگام پرداخت هزينه و اهداي سرمايه هاي وجودي خود مي باشند.آيا در يك
مقايسه منطقی، حمايت از فراخوان رفراندوم متضمن پرداخت هزينه است يا دعوت به شركت
در انتخابات رياست جمهوری و حمايت تلويحی از هاشمی رفسنجانی در تحليل آخر؟
پيراهني که از او آيدش بوي يوسفم ترسم که برادران غيورش قبا کنند
*علی افشاری، رضا دلبری،
عبدالله مومنی و اكبر عطری ،اعضای شورای مركزی دفتر تحكيم وحدت.