عصر نو
www.asre-nou.net

چرا حکومت اسلامی در ایران تا کنون سرنگون نشده است؟


Mon 22 12 2025

سیروان هدایت وزیری

در ادبیات گذار سیاسی، تداوم یا فروپاشی یک حکومت معمولا نتیجه ترکیبی از چند عامل است، نه یک علت واحد. در باره حکومت اسلامی نیز مجموعه ای از عوامل باعث شده تا امروز سرنگونی یا گذار سیاسی رخ ندهد. می توان به چندین عوامل اشاره کرد :

یکی اينکه حکومت دارای شبکه های امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و شبه نظامی است که هزینه اعتراض را بالا می برد، امکان سازماندهی مخالفان را محدود می کند، بین نیروهای مختلف حکومت در خصوص سازماندهی سرکوب اتفاق نظر صورت می گیرد. این نوع اقدامات نهادهای امنیتی احتمال فروپاشی را سریع کاهش می دهد.

دومی نبود رهبری واحد و منسجم در اپوزیسیون است. گذارهای موفق معمولا نیازمند یک رهبری شناخته شده، هماهنگی میان گروه های مختلف، استراتژی روشن (مسالمت آمیز یا برانداز)، غيرپراکنده بودن اپوزیسیون و تخفیف یافتن اختلافات ایدولوژی و شخصی ميان آنان.

سومی نبود سازماندهی پایداردر داخل کشور عليرغم اعتراض های بزرگی که رخ داده اند، نبود شبکه های تشکیلاتی منسجم و مداوم، سرکوب سریع رهبران بالاقوه در داخل و وجود واکنش‌های همواره "بدون برنامه محور".

چهارمی وجود منابع بسیار مالی و درآمد پایدار حکومت. حکومت اسلامی دارای منابع سرشار از گاز و نفت است، وجود شبکه های اقتصادی شبه دولتی و نهاد های مالی وابسته به حکومت که مثل زنبور لانه های قدرت تصمیم گیری را احاطه کرده‌اند.

پنچمی شکاف های اجتماعی و عدم انسجام جمعی. از این لحاظ که جامعه ایران از لحاظ سیاسی، مذهبی، قومی، ملییتی و اقتصادی چند پاره است، در برخی مقاطع بی اعتمادی میان احزاب و گروه ها بوجود می آید، همچنین بر سر آینده ایران توافق روشن وجود ندارد و بویژه اینکه حکومت اسلامی آگاهانه از قطب‌بندی سازی جهت جلوگیری از وحدت مخالفین اش استفاده می کند.

ششمی حمایت یا ملاحظه بازیگران خارجی. تا کنون بازیگران منطقه ای و بین المللی، از حکومت اسلامی به دلیل منافع امنیتی یا اقتصادی سود برده و می‌برند، از تغییر رادیکال انقلابی هراس دارند. آنان بویژه تجربیات تلخی را همچون سوریه و لیبی در کارنامه خود دارند لذا آنان تا کنون به یک تصمیم نهائی برای ترسيم سرنوشت جامعه ایران و مسله بر اندازی ندارند.

هفتمی ترس از بر اندازی و "هزینه آن" در بخشی از جامعه. تجارب کشورهای منطقه مانند لیبی، سوریه وعراق باعث شده که روانشناسی اجتماعی حول بی ثباتی، جنگ داخلی، "تجزیه ایران" و یا خلأ قدرت بوجود بیاید و اینها خودبخود باعث می شود که اعتراضات به مرحله نهایی خود نرسند.

هشتمی توان حکومت در کنترل روایت و رسانه. در سیر تحولات و بر خلاف انقلابات گذشته، شبکه های اینترنتی و شبکه های اجتماعی به مثابه یکی از منابع ارتباطاتی بسیار مهم بوجود آمده‌اند و حکومت اسلامی توانسته‌است از این منبع مهم استفاده نماید. از جمله داشتن رسانه های قدرتمند رسمی و در عین حال کنترل اینترنت در دوران بحران حکومتی و جامعه و خصوصا روایت سازی. اگر موارد فوق‌الذکر را جمع ببندیم، می بينيم عدم سرنگونی حکومت اسلامی نتیجه ترکیب پیچیده ای از عوامل سیاسی، اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و بین المللی بوده است. همچنانکه می بینیم در برخی از کشورها بدون یک انقلاب قهرآمیز، حکومت ها عوض شده اند و اما در ایران نه. مثلا در شیلی، آفریقای جنوبی، رومانی، تونس و قسمتی هائی در اروپای شرقی. البته موفقیت این کشورها در تغییرات سیاسی به چندین پارامتر مهم بستگی داشت. نخست اپوزیسیون متحد، دوم رهبری واحد و مشروع و سوم سازماندهی منسجم و پایدار در داخل کشور. ما از این خصوصيات در جنبش سیاسی اپوزیسیون در ایران برخوردار نيستيم. البته تمامی جامعه ایرانی در این مدت واقعا در فعل و انفعلات خلاق بوده اند ولی با توجه به ترکیب فضای حقوقی محدود، سرکوب و بازداشت فعالان، کنترل و قطع اینتریت در حین بحران ها و در عین حال وجود شبکه های موازی و همگون سازی سازمانی، فشار های اقتصادی حوزه های بزرگ اقتصادی وابسته به ارگان های سرکوب مانع از به ثمر رسیدن همین خلاقيت ها و فعل و انفعلات توده های مردم بوده است.

مسله دیگری که توجه برانگيز است و آنهم در حوزه های اپوزیسیون چپ و رادیکال، این است که آنان استراتژی روشن و مشخص برخلاف گذشته ها، در تقابل با حکومت اسلامی را دارا نیستند و بیشتر حامل گرایشات متفاوت و ضد و نقیض در حوزه های سیاسی و عملی هستند. اگر ما گرایشات رادیکال انقلابی در داخل کشور را به خواست و مقولات "چپ" ربط بدهیم، وجود پراکندگی و تشتت میان "چپ" در خارج از ایران تاثیرات بسیار شکننده ای در اتحاد و همگامی حول رسیدن به خواست و گفتمان چپ در داخل ایران را مشاهده خواهیم کرد. وقتی که از یک حرکت کارگری در حوزه خواست و مطالبات شان در جامعه اينگونه تعبير شود که گويا اين نشانه ای از نسج یافته‌گی سیاسی در آمادگی احراز قدرت سیاسی سوسیالیستی است، و همین خواست و همین مطالبات در همین جامعه کنونی و یا فراتر از آن را نشانه رفرمیست بودن و از اين منظر مورد سرزنش قرار گیرد، بی‌شک این بخش از اپوزیسون بطوراتوماتیک از دايره یک اپوزیسیون کارآمد حذف می شود و در نتیجه از شمار اپوزیسیون برانداز کاسته می شود.

اگر جنبش سیاسی ایران در گذشته آغشته به آرمانگرایی و آنتاگونیسم انقلابی درشرایط وقت بود و بی شک این نوع آرایش می توانست نقطه امیدی را در تحولات پی درپی در آینده جامعه وعده دهد، اما از سال ۵۷ به بعد این نوع آرمانگرایی و انتاگونیسم انقلابی بیشتر در میدان عمل مسير معکوس را طی کرد. بخش عظیمی ناامیدانه آغشته با اپورتونیسم سیاسی و ايدئولوژی جریان اسلامگرایی و صدور انقلاب حکومت اسلامی ذوب شدند و بخش دیگری در پی سرکوب و عدم تحمل حکومت اسلامی، از جامعه ایران پرت شدند، از جامعه خود دور شدند و نتوانستند عملگرای واقعی باشند.

جدا از همه تفاسیر، حکومت اسلامی بخش عظیمی از سلیبرتی های خارجی و داخلی حتی غیر حکومتی را با هزينه‌های کلان مالی به خدمت گرفته است تا روانشناسی اجتماعی از دایره بر اندازی، به دایره اصلاحات ممکن متمرکز شود بطوریکه این نوع رواشناسی حتی با وجود وضعیت بحرانی (هر دلار آمریکایی برابر با ۱۵۵ هزار تومان) و بن بست و جمود فضا در جامعه، وسیع تر شده و" دل به دریا زدن" ها کاهش بیشتری یافته است. بویژه نقش روشنفکری فرهيخته جامعه ایران درخصوص همه توجيهات نسبت به آینده جامعه پسا حکومت اسلامی، نقش بازدارنده ای در تحولات انقلابی داشته است. رنگ و لعاب این بازدارندگی بیشتر در دو عرصه از جرقه های اجتماعی در ایران مشاهده شد. خیزش انقلابی "ژینا" در سال ۱۴۰۱ و جنگ دوازده روزه حکومت اسلامی با اسرائیل و آمریکا جامعه روشنفکری را بیشتر تشويق کرد که از دوران انقلابی سرنگون‌طلب به گرایشات مسالمت آمیز چرخش نموده و آن را تقويت نمايد.

انديشه و ضرورت سرنگونی حکومت اسلامی اگرچه در ميدانهای فراوان معينی و از جمله در میان ملیت های تحت ستم از ثقل و ثبات معينی برخوردار است، ولی فرهنگ مسلط بر جامعه ایران همواره به مرکز قدرت در تهران توجه دارد. تا زمانیکه سران حکومت اسلامی درمرکز، از پنجره های قدرت، نظاره گر واقعه سرنگونی خود نباشند، موضوع سرنگونی "فکاهی" به نظر می رسد اما وظیفه نیروهای انقلابی و آزادیخواه چه در داخل ایران و چه در خارج از کشور این است که سرنگونی را به یک عملکرد همراه با استراتژی انقلابی_ محور، و امری نه فکاهی که واقعی تبدیل کنند .

٢١ دسامبر ٢٠٢٥