کتاب؛ یک واژه و هزار ماجرا
Fri 19 12 2025
س. حمیدی
نام کتاب به موضوعی مفاخرهآمیز برای مدیران بالادستی جمهوری اسلامی بدل شده است. چنانکه اغلبِ ایشان ضمن مصاحبههای تلویزیونی خود، قفسههایی از کتاب را هم به نمایش میگذارند. گویا همین قفسههای تزیینی، بخشی پایدار از اتاق کارشان را پر میکند. جالب آنکه بر عطف این کتابها لیبلی (برچسیب) نیز به چشم میآید که بر روی آن ردهبندی دیویی یا کنگرهی کتاب را نوشتهاند. پدیدهای که چشم بیننده را مینوازد و بر زیبایی کتابهای قفسه نیز یاری میرساند. انگار مصاحبه کننده در فضایی از کتابخانه به سر میبرد. شاید هم کتابها را از مخزن و قفسهی کتابخانه برای او فراهم دیدهاند. در غیر این صورت باید انتظار داشت که موجودیِ کتابخانهاش را لیبل چسبانده باشند تا از تزیین عمومی آن در اتاق شخصی همین مدیر سود بجویند. چون ارتباط با کتاب و کتابخوانی میتواند برای هر مدیری فخری اجتماعی و ویژه بیافریند.
اما از رفتار اجتماعی مدیران جمهوری اسلامی چنان برمیآید که گویا آنان همیشه با کتاب و مطالعهی آزادانهی آن بیگانه بودهاند. بیدلیل نیست که همین مدیران فکسنی بیشترین آسیبهای دولتی را در خصوص نشر و خواندن کتاب تولید میکنند و رواج میدهند. چون بر چند و چون نشر کتاب از سوی ادارههای ارشاد نظارت میشود تا تنها کتابهای باب میل حکومت راهی بازار گردد. جدای از این، اغلب مواقع نویسندهی کتاب هم تحت تعقیب قرار میگیرد تا او را به همکاری با نیروهای امنیتی حکومت مجبور نمایند. در غیر این صورت، از صدور احکام سنگین و غیر انسانی برای نویسنده چیزی کم نمیگذارند. پدیدهای که حتا میتواند به اعدام او بینجامد.
از سویی دیگر، دستیابی به کاغذ نشر را نیز در انحصار دولت جمهوری اسلامی گذاشتهاند. چنانکه کمبود کاغذ و گرانی آن شرایطی را برای ناشر آماده میکند تا او از موضوع نشر کتاب برای همیشه کنار بکشد. ناگفته نماند که مافیای دولت چنان بازارهای سیاهی از تحریم فراهم دیده است که هر سوداگری را به راحتی میفریبد تا او برای همیشه از کسب و کار نشر کناره بجوید. جدای از این، موضوع مالیات را نیز از نو به عرصهی نشر کتاب برگرداندهاند. دولت همچنین به خرید کتاب برای کتابخانههای عمومی کشور چندان علاقهای نشان نمیدهد. اگر هم لازم دید کتابی برای کتابخانهها بخرد، همهی موضوعهای آن را از کتابهای حکومتی تأمین میکند. کتابهای حکومتی همان چیزی است که در عرف عمومی از آن به عنوان "متاب" یاد میشود.
در بسیاری از دانشکدههای دولتی از بودجهی ساخت و تجهیز کتابخانه یا خرید کتاب برای پوشش مخارج و هزینههای جاری دانشکده سود میبرند. حتا باب کردهاند که در کشور دانشکدههای بدون کتابخانه پا بگیرد. خرید کتاب و نشریات خارجی را نیز برای کتابخانههای تخصصی وزارتخانهها و دانشکدهها به فراموشی میسپارند. گفتنی است که نوعی از سانسور غیر مستقیم کتاب هم در چنین فضای پیچیدهای پا میگیرد که چهبسا از دید خوانندهی کتاب به دور میماند. حتا بر خریدهای خارجی بخش خصوصی نظارت به عمل میآید تا درهای گمرک بر روی کتابها و نشریات خارجی بسته باقی بماند. در عین حال، آنجا که کتاب و نشریهای وارد بازار میشود عکس دست، سینه و پای زنان را مخدوش میکنند تا از دین و ایمان مصرف کنندهی ایرانی چیزی نکاهند! با همین رویکرد عوامانه است که واردات بسیاری از کتابهای آناتومی و پزشکی هم ممنوع اعلام میگردد.
اما مدیران دولتی تلاش میورزند تا برای تظاهر، نمونههایی از کتابهای موجه حکومتی را روی میزشان به نمایش بگذارند. نمایشی که تنها برای فریب همکاران یا بالادستیهای اداره به کار گرفته میشود. مدیرانی از این دست حتا به همکاران بخت برگشتهی خویش همین کتابهای بیفایده را هدیه میدهند. اما این هدیه دادنها تنها جایگاهی از خدعه و فریب را پر میکند. سپس کتابها نیز بدون استثنا راهی ظرف آشغال میگردد. چون کاری جدای از این از دست افراد برنمیآید.
آپارتمان نشینی بیرویهی مردم شرایطی را پیش آورده است تا از جانمایی قفسهای ویژه برای کتاب بپرهیزند. بدون شک مسائل امنیتی جمهوری اسلامی نیز به رشد چنین پدیدهی آسیبزایی دامن میزند. چون در یورش نیروهای امنیتی نظام به خانههای مردم از همین کتابها نیز به عنوان مستندات پروندهی متهم استفاده میشود. سنتی برگرفته از ساواک شاه که جمهوری اسلامی همچنان در ارتقا و فرآوری آن چیزی کم نمیگذارد. به عبارتی دیگر، مردم را از کتاب و کتابخوانی ترساندهاند تا مبادا خرید کتاب و خواندن آن، در تله افتادن ایشان نقش بیافریند. انگار دور ریختن کتابها بخشهایی از امنیت همین مردم را تضمین خواهد کرد. مردم عادی حتا کتابهای درسی افراد خانوادهی خود را به دور میریزند تا شاید بر نگرانی خود از این بابت فایق آیند.
سالهای سال است که دانشآموزان و دانشجویان کشور چندان نیازی نمیبینند تا به کتابخانه یا خرید کتاب روی بیاورند. آپارتمان نشینی و اجاره نشینی شرایطی را آماده کرده است که همین کتابخانههای زپرتی حکومت هم تنها نقشی از قرائتخانه را برای ایشان پر کند. چون کسی از ایشان به دنبال کتاب نمیگردد، بلکه به دنبال جایگاهی برای مرور جزوههای درسی خود راه میافتند. با همین دیدگاه است که جمهوری اسلامی هم همانند حکومت پیشین نیاز به کتابخوانی و مطالعهی آزاد را در دانشجویان و دانشآموزان میکشد. دانشآموزان و دانشجویان هم آنچه را که میجویند به راحتی از فضای مجازی مییابند. پس ضرورتی نمیبینند که موضوعهای درسی خود را از کتابهای کتابخانه بجویند. فضای مجازی در واقع نقشمایهای از "بساز بفروشی" یا همان "سریع دوزی" را برای مشتاقان خود به پیش میبرد. حتا مراجعه به دیکشنریها، واژهنامههای تخصصی و دانشنامهها نیز دارند برای جوانان امروزی رنگ میبازند تا همگی نشان موضوعهای خود را در فضایی از اینترنت بجویند.
چندی است که خوانندگان کتاب به نشر مجازی بیش از نشر کاغذی اقبال نشان میدهند. به نظر میرسد که نشر مجازی میتواند امکانات بیشتری برای ایشان آماده نماید. در عین حال بسیاری از کتابها را میتوان به طور رایگان در فضای مجازی به دست آورد. موضوعی که مردم عادی فرآیند آن را در شرایط حاضر مغتنم میشمارند تا اندکی از هزینههای جاری خود بکاهند. نشر مجازی جدای از این، رقیبی سرسخت برای سانسورچیهای وزارت ارشاد حکومت نیز شمرده میشود. چون موضوع سانسور حکومتی را امری نادیده میانگارد و به نشر آزادانه در فضای مجازی دل میسپارد. از سویی، نشر مجازی را باید یکی از دلایل پایین آمدن نشر کاغذی به حساب آورد. ولی نشر کاغذی مثل همیشه تلاش میورزد تا به کارکرد فرهنگی خود رسمیت بیشتری ببخشد. پدیدهای سنتی که نشر مجازی هرگز آن را برنمیتابد.
کتابهای مجازی هرگز در جایی رسمی آرشیو نمیشوند. ولی مخاطب کنجکاو فقط میتواند نمونههایی از آن را در سایتهای غیر رسمی بجوید. نشر مجازی جدای از این، شرایطی را پیش میآورد تا در ایران بسیاری از آمارهای رسمی و غیر رسمی گسترهی نشر ناقص باقی بماند. دولت هم دانسته و آگاهانه کارکردهای فرهنگی و اجتماعی چنین گسترهای را نادیده میانگارد تا به حضور کمرنگ و تبلیغی خود در جامعه جلوهی بیشتری ببخشد. حضوری که بیش از همه با تولید انواع و اقسام آسیبهای کتابخوانی پایان میپذیرد.
شهروندان ایرانی به واکاوی در شبکههای اجتماعی علاقه نشان میدهند. تولید محتوا در همین شبکهها نیز هر روز بالا میگیرد. کنجکاوی مردم شرایطی را فراهم میبیند تا بنا به سلیقهی شخصی خویش همین محتواها را دوره نمایند. نوعی از مطالعهی آزادانه که با شکل سنتی آن تفاوت کامل و آشکار دارد. مردم در همین شبکههای اجتماعی است که با بخشهایی از هنر و ادبیات جهان هم آشنا میشوند. اما این نوع از مطالعهی روزانه چندان هم به کنه و درون مسایل راه نمیبرد. ضمن نگاهی دقیق به این ماجرا، چنان به نظر میرسد که همان کتابهای کاغذی همچنان منبع اصلی دادههای امروزی انسان را پر میکند. منبعی ماندگار و همیشگی که میتوان به آن اعتماد کرد و دل باخت.
|
|