کار بیگانه شده و خودکشی کارگران
Thu 18 12 2025
سحر صبا
در سالهای اخیر با شدت گرفتن بحران معیشتی در ایران میزان خودکشی کارگران و خانوادههایی که با فقر دست و پنجه نرم می کنند افزایش یافته است. خودکشی پدیده ایی پیچیده و تنها مختص به ایران نیست، ما شاهد این واقعه دلخراش هر روز در تمام جوامع سرمایه داری هستیم. جامعه شناسان، پزشکان و محققین دانشگاهی جوامع بورژوایی این معضل را به بهداشت عمومی ربط داده و سازمان بهداشت جهانی در این زمینه تلاشهایی برای رفع این فاجعه انسانی نموده اما تا کنون تنیجه ایی نداده است. طبق آمار جهانی خودکشی کارگران در کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته چشمگیر و به عنوان مثال در امریکا نسبت به دو دهه گذشته آمار خودکشی کارگران ۳۳ درصد افزایش یافته است. بیشتر افرادی كه در امریكا دست به خودكشی میزنند، كارگرانی هستند كه بر روی دستگاههای اتوماتیک، كار یك نواختی را انجام میدهند. در کشورهای دیگر آمار خودکشی کارگران شامل درصدهای متفاوت و قابل توجهی است. ( آمار خودکشی کارگران در جهان آخر مطلب ضمیمه می باشد.)
انسان خود بخشی از طبیعت است، زندگی مادی و معنویش با طبیعت در آمیخته است. از آغاز پیدایش تاریخ، انسان موجودی در پیوند با طبیعت است. در طول روند تکامل، انسان رابطه اش را با طبیعت تغییر می دهد و به این وسیله خویشتن را نیز دگرگون می سازد. طبق نظریه مارکس: کار در این دگرگونی نقش محوری دارد. کارعامل ارتباط بین انسان و طبیعت است. کار تلاش انسان برای تنظیم سوخت و ساز انسان با طبیعت است. کار بیان زندگی ی انسانی است. کار حاصل کار کارگر و وجودی مستقل از کارگر، از خواستها و نقشه های وی را می یابد. در روند کار و از آنجائیکه کار دیگر بخشی از طبیعت کارگر بشمار نمی آید بخصوص در روند کار تحت مناسبات سرمایه داری انسان نسبت به قوای خلاقه اش بیگانه می گردد. کارگر دیگر خود را در کار خویش باز نمی یابد، بلکه نفی می کند. بجای خرسندی رنج می برد، از نظر جسم و روح احساس از کارافتادگی می کند. از این رو کارگر فقط خارج از کار با خود احساس یگانگی می کند و در هنگام کار با خود بیگانه است.
عامل و بانی از خود بیگانگی انسان نظام سرمایه داری است. انسان در روند تکامل تاریخی – اجتماعی خود با درهم آمیختن با نظام سرمایه داری به اوج از خود بیگانگی میرسد. انسان به تنهایی بدون تغییر در بنیانهای هستی ی واقعی ی خود قادر به رهایی نخواهد بود، بلکه تنها توسط تغییرات ساختاری در بنیان نهادهای اجتماعی، اقتصاد و سیاست می تواند زمینه دست یافتن به انسانیت واقعی و رهایی از قید از خود بیگانگی را در جامعه نوین تضمین نماید. بهمین دلیل همهی ناهنجاریهای جامعهی سرمایه داری امروزی از قبیل خودكشی، اعتیاد، قتل، افسردگی، اضطراب، نگرانی، دزدی و دهها بیماری جسمی و روانی از معضلات جدی اجتماعی و نتیجهی بلافصل از خودبیگانگی است. کسی که دست به خودکشی میزند علیرغم اینکه دچار استیصال در حل مسائل پیش رو شده بلکه بطور واقعی ارتباط او هم با طبیعت قطع شده است.
منشاء از خود بیگانگی چیست؟ آیا از خودبیگانگی از بین خواهد رفت؟ بدون شک منشاء از خودبیگانگی کار مزدی و مالکیت خصوصی است. از اینرو مالكیت خصوصی، محصول، نتیجه و پیامد ضروری كار بیگانه شده و رابطهی خارجی كارگر با طبیعت و خویش است. از یک سو، با لغو کار مزدی مالکیت اجتماعی بر وسائل تولید که نیاز انسانها را بر آورده نماید و تولید در خدمت استفاده عموم باشد نه برای فروش و از سوی دیگر، انسانی که از طبیعت جدا شده به طبیعت باز گردد قطعا مسئله از خود بیگانگی حل خواهد شد.
"مارکسیسم انسان را به منزله عضوی واقعی و طبقه ای معین می بیند، به منزله موجودی که توسط جامعه رشد می یابد و در عین حال نیز اسیر بندهای مناسبات حاکم در جامعه است. آزادی معنوی انسان، آزادی وی از بنیانهای اقتصادی است، بازیابی کمال انسانی برای کسب توانایی در ایجاد یگانگی با همنوعانش و با طبیعت است. انسان سازنده تاریخ خویش است، پس آفریده دست خویش است. بهمین دلیل تحقق کامل قوای انسان و رهایی وی از قدرتهای اجتماعی ای که وی را به بند کشیده اند، با شناخت و برسمیت شناختن این قدرتها و با تحولی اجتماعی که توسط همین قدرتها صورت می گیرد، عملی خواهد بود."
روابط تولید سرمایه داری آخرین شکل نابرابر و تخاصم آمیز روند تولید اجتماعی است. تخاصمی نه به معنای خصومتی فردی، بلکه خصومتی که از شرایط زندگی اجتماعی افراد نشات می گیرد و در بطن جامعه سرمایه داری به نیروهای مولده ایی تکامل می بخشد که شرایط مادی حل این تخاصم را بوجود می آورد.
تا به رابطه کار و سرمایه بر می گردد، "هرچه كارگر ثروت بیشتری تولید میكند و محصولاتش از لحاظ قدرت و مقدار بیشتر میشود، فقیرتر میگردد. هرچه كارگر كالای بیشتری میآفریند، خود به كالای ارزانتری تبدیل میشود. با افزایش ارزش اشیاء از ارزش انسانها در جهان کاسته میشود.
واقعیت این است محصول كار کارگر، در مقابل كاری که انجام میدهد به عنوان عنصری بیگانه و قدرتی مستقل از خود او ظاهر میشود. محصول كار کارگر، میزان كاری است كه در شیئی تبلور یافته، یعنی به مادهایی تبدیل میشود. در این مرحله کار به عنوان یک محصول عینیت می یابد. باعینیت یافتن محصول کار و متبلور شدن آن به عنوان شیء، تصاحب محصول به شكل جدایی یا بیگانگی با محصول کار کارگر نمایان میگردد."
در روند کار تحت مناسبات سرمایه داری انسان نسبت به قوای خلاقه اش بیگانه می گردد. موضوع کار انسان برای انسان بیگانه شده و نهایتا بر وی حکومت می کند و کار از تولید کننده خود وجودی مستقل می یابد. طبق گفته مارکس: " کارگر در خدمت روند تولید و نه روند تولید در خدمت کارگر قرار می گیرد." منشاء واقعی تمام این پیامدها به این صورت است كه رابطهی كارگر با محصول كار خویش، رابطه با شیء بیگانه است. بر این اساس هرچه كارگر بیشتر تولید می کند و در کارش مایه گذارد، جهان بیگانهی اشیایی كه میآفریند بر خودش و ضد خودش قدرتمندتر میگردد، اشیای كم تری از آنِ او میشوند و از نظر زندگی شخصی دچار پوچی میگردد.
طبق قوانین اقتصاد سیاسی بیگانگی از محصول کار کارگر به این شكل بیان میگردد: هرچه كارگر بیشتر تولید میكند، باید كمتر مصرف كند؛ هرقدر ارزش بیشتری تولید میكند، خود بیارزشتر میگردد؛ هرچه كار قدرتمندتر، خود ناتوانتر؛ هرچه كار بر مبنای تکنولوژی پیشرفته تر و هوشمند تر، خود بیشتر برده ی طبیعت. در این راستا ست كه كار برای ثروتمندان اشیایی شگفتانگیز تولید میكند اما برای كارگر فقر و تنگدستی میآفریند.
فعالیت حیاتی انسان تابع اراده و آگاهی او ست. به همین دلیل، فعالیت او فعالیتی آزاد است. كار بیگانه شده این رابطه را برعکس میكند یعنی این كه چون انسان موجودی است آگاه، فعالیت حیاتی خویش، وجود ذاتیاش را به ابزاری صرف در خدمت هستیاش تبدیل میكند. انسان در فعل و انفعال زندگی تمام طبیعت را بازتولید میكند.
اگر محصول كار به كارگر تعلق نداشته باشد، قطعا این محصول چون نیرویی بیگانه در برابر او قد علم میكند، فقط از آن جهت است كه به انسان دیگری غیر از كارگر تعلق می یابد. اگر فعالیت كارگر مایهی عذاب و شكنجهی اوست، پس باید برای دیگری که کارگر برایش تولید می کند سرشار از لذت و شادمانی باشد. در روند تولید كارگر از طریق كار بیگانه شده رابطهی فرد یا افراد دیگری را با این كار به وجود میآورد كه نسبت به آن بیگانه است و در خارج از آن جای دارد. رابطهی كارگر با كار، رابطهی سرمایهدار یا صاحب کار است که او با كار خودش بوجود می آورد. از اینرو "مالكیت خصوصی"، محصول، نتیجه و پیامد ضروری كار بیگانه شده و رابطهی خارجی كارگر با طبیعت و خویش است. بدینسان مالكیت خصوصی براساس تحلیل از مفهوم كار بیگانه شده، یعنی انسان بیگانه شده، كار بیگانه شده، زندگی بیگانه شده و انسان از خود بیگانه نشئت می گیرد.
در شرایط امروزی که نظام سرمایه داری جهانی دچار بحرانهای اقتصادی است و ریاضت کشی را بر میلیاردها کارگر و خانواده های کارگری تحمیل نموده که ما به ازای آن را می توان در عدم امنیت شغلی، بیکاری، کاهش خدمات درمانی و آموزشی و فقر و فلاکت رو به افزایش مشاهده نمود. بهمین دلیل، طبقه کارگر در سطح جهان با معضلات و مشکلات جدی روبرو است. واقعيت امر این است عرصه تمام جوامع جهان امروز کشمکش طبقاتى بین نیروی کار و سرمایه است. وضعیت طبقه کارگر در کشورهای مختلف و بنا به مکان و موقعیت جغرافیایی متفاوت است. تا به کشورهای غربی و یا برخی کشورهای آسیایی، آسیای شرقی و کشورهای آفریقایی بر میگردد که کارگران از تشکلات اتحادیه ایی و سندیکایی برخوردارند از طریق این تشکلها برای خواستها و مطالباتشان از جمله افزایش دستمزدها و یا امنیت شغلی و غیره... دست به اعتراض و اعتصاب میزنند و در بسیاری موارد موفق به کسب بخشی از مطالباتشان می شوند. اما طبق شواهد امروزه، حتی وجود این تشکلهای کارگری هم تضمین کننده این نیست که کارگر براحتی کارش را از دست ندهد و یا ساعات کارش تقلیل نیابد و یا مزایایی به او تعلق نگیرد. علیرغم اعتصابات کارگری از آنجائیکه خود کارگران در زد و بند بین سران اتحادیه ها و صاحبان کار و کارفرماها نقش ضعیف یا کم رنگی دارند در بیشتر مواقع بطور کامل به خواستهایشان نمی رسند. خصوصی سازیها در مراکز صنعتی و غیر صنعتی که ناشی از طرحهای نئولیبرالیسم است، دست صاحبان کار را باز گذاشته که به هر طریقی به نفعشان است و می توانند سود بیشتری به جیب بزنند کارگر را بیحقوق تر و نیازمندتر سازند. تشکل برای کارگران مهم و حیاتی ست. کارگران با داشتن این تشکلها ست که می توانند در محل و یا به شکل سراسری در هر کشوری اعتصاب نمایند و کارفرماها و صاحبان کار را به چالش بکشند و از سوی دیگر، اگر کارگری بیکار شد با حمایت از نیروی جمعی از خودکشی کارگر مستاصل جلوگیری نمایند.
امروز در ايران اين واقعيت مورد انکار هيچکس نيست که وضعيت هر فرد کارگر تابع موقعيت عمومى اين طبقه در جامعه است، چرا که نابرابرىهاى اقتصادى و اجتماعى انکار وجود طبقات و سرنوشت طبقاتى را غيرممکن ميکند. و در کشورى مثل ايران که اين نابرابرىها شديدتر از کشورهاى پيشرفته است، طبقه کارگر به شدیدترین شکل سرکوب میشود، و هر اعتراض و اعتصاب کارگری در عدم تشکلهای طبقاتی و مستقل نه تنها نتیجه نمیدهد بلکه با تهدید و دستگیری و زندان و شکنجه روبرو میشود. معضل بیکاری و بیکار شدن بطور روزمره کارگران را تهدید می کند. تورم و گرانی سرسام آور با دستمزدهای بسیار ناچیز باعث شده کارگر همیشه هشتش در گرو نه اش باشد. در صورت بیکار شدن ناچار است نابود شدن خود و خانواده اش را از فرط فقر و گرسنگی با تمام وجودش جلو چشمانش ببیند. در عدم تامین هزینه های زندگی همیشه شرمنده خانواده اش است. زمانیکه هم بیکار می شود به دلیل عدم حمایت تنها راه نجات را در خودکشی جستجو می کند. نمونه هایی را ما شاهد بوده ایم که هم طبقه ایهای کارگرانی که دست به خودکشی زده اند ناظر این فجایع بوده اند اما از آنجائیکه خود آنها هم شرایطی بهتر از همکارانشان ندارند نتوانسته اند جلو این جنایت را بگیرند. امروز که خودکشی کارگران مستمرا اتفاق می افتد، استنتاجی از ناهنجاریهای از خودبیگانگی مناسبات سرمایه داری است. آسیب پذیری کارگری که متشکل نیست خیلی بیشتر از کارگری است که تشکل دارد. کارگر فاقد تشکل خیلی سریعتر در معرض هر آسیب و بی خانمان شدن از طرف کارفرما و صاحبان سرمایه قرار می گیرد. تشکل همیاری و اتحاد و همبستگی را با خود بهمراه دارد کارگران با اتکاء به قراردادهای دسته جمعی می توانند به چانه زنی با کارفرما بپردازند از حق عضویتی که برای تشکلشان می پردازند این امکان را دارند از حمایت مالی حداقلی برای مدتی برخوردار شوند، مشمول بیمه بیکاری شوند. کارگر متشکل در مقابل سرمایه دار که او را نسبت به کارش بیگانه نموده، یگانگی خودش را با جمع متشکلش در خارج از کارش بدست می آورد و خود را نه تنها بلکه متعلق به نیروی اجتماعی ای می بیند که هر زمان این نیرو اراده کند با اعتراض و اعتصاب می تواند کارفرما را به تمکین و چالش وادارد. خودکشی این فاجعه انسانی در اوج بحرانهای اقتصادی سرمایه به اوج خود میرسد، این اتفاق شوم در تمام جوامع سرمایه داری اجتناب ناپذیر است اما درصد آن در کشورهایی که طبقه کارگرش فاقد تشکلهای طبقاتی – مستقل است بیشتر است.
طبقه کارگر ایران با معضلات و مشکلات شدید معیشتی هر روزه روبرو است بنابراین، امر تشکل یابی را بیش از هر زمان دیگر برایش ضروری و حیاتی نموده است. مسلماً طبقه ای نهایتاً به پیروزی های نسبی و ماندگار دست می یابد که آگاهانه تر و از لحاظ سازمانی، متشکل تر مبارزه کرده باشد و همچنین نقطه عزيمت تشکل هایش در ضديت با منافع سرمايه باشد.
نفی خودکشی یا هر معضل اجتماعی دیگر کارگران منوط به رهایی جامعه از رابطهی كار بیگانه شده با مالكیت خصوصی است. لغو مالکیت خصوصی و رهایی كارگران و کل بشریت از کار مزدی یعنی پایان استثمار و بنای جامعه بر مالکیت اجتماعی.
۱۷ دسامبر ۲۰۲۵- ۲۶ آذر ماه ۱۴۰۴
منبع: دست نوشته های اقتصادی و فلسفی مارکس
___________________________________________________________
میزان خودکشی در جمعیت شاغل ایالات متحده طی دو دهه گذشته تقریباً ۳۳ درصد افزایش یافته است. برای راهنمایی استراتژیهای پیشگیری از خودکشی، CDC با استفاده از دادههای سیستم آمار حیاتی ملی ۲۰۲۱، مرگ و میر ناشی از خودکشی را بر اساس صنعت و شغل در ۴۹ ایالت تجزیه و تحلیل کرد. صنعت (فعالیت تجاری کارفرما یا، در صورت خویشفرما بودن، کسبوکار خود فرد) و شغل (شغل یا نوع کاری که فرد انجام میدهد) روشهای متمایزی برای طبقهبندی اشتغال هستند. نرخ کلی خودکشی بر اساس جنسیت در جمعیت کاری غیرنهادی غیرنظامی، ۳۲ در هر ۱۰۰,۰۰۰ نفر در بین مردان و ۸ در هر ۱۰۰,۰۰۰ نفر در بین زنان بود.
گروههای صنعتی اصلی با بالاترین نرخ خودکشی عبارتند از:
معدن (مردان = ۷۲.۰)
ساخت و ساز (مردان = ۵۶.۰؛ زنان = ۱۰.۴)
سایر خدمات (مانند تعمیر خودرو؛ مردان = ۵۰.۶؛ زنان = ۱۰.۴(
هنر، سرگرمی و تفریح (مردان = ۴۷.۹؛ زنان = ۱۵.۰(
کشاورزی، جنگلداری، ماهیگیری و شکار (مردان = ۴۷.۹(
گروههای شغلی اصلی با بالاترین نرخ خودکشی عبارتند از:
ساخت و ساز و استخراج (مردان = ۶۵.۶؛ زنان = ۲۵.۳)
کشاورزی، ماهیگیری و جنگلداری (مانند کارگران کشاورزی؛ مردان = ۴۹.۹)
مراقبت شخصی و خدمات (مردان = ۴۷.۱؛ زنان = ۱۵.۹)
نصب، نگهداری و تعمیر (مردان = ۴۶.۰؛ زنان = ۲۶.۶)
هنر، طراحی، سرگرمی، ورزش و رسانه (مردان = ۴۴.۵؛ زنان = ۱۴.۱)
با ادغام برنامهها، شیوهها و آموزشهای توصیه شده در سیاستهای موجود، محیطهای کاری میتوانند زمینههای مهمی برای پیشگیری از خودکشی باشند.
Centers for Disease Control and Prevention) ) CDC استراتژیهای پیشگیری از خودکشی مبتنی بر شواهد را در "منبع اقدام پیشگیری از خودکشی" و "گامهای حیاتی که محل کار شما میتواند امروز برای پیشگیری از خودکشی بردارد، علم NIOSH" ارائه میدهد.