چرا جامعه ی ایران به وجه رفتارها یا سلوک اجتماعی در بحران نزدیک به فروپاشی ست؟
Tue 28 10 2025
محمد حسین صدیق یزدچی

حرفهای روزهای گذشته ی محسنی اژه ای مسئول دستگاه قضائی حاکم درباره ی بحران بسیار گسترده در رفتارها و روابط انسانی و اجتماعی و فقدان مسئولیّت های اخلاقی و اجتماعی، نیشتر ی ست که بر زخم بسیار کهنهء فرهنگی/ اجتماعی و به تبع سیاسی جامعه ی ایران می زند. اینکه جامعه ی ایران به وجه فرهنگی یا به وجه فرهنگ تاریخی و به وجه سلوک و رفتار اجتماعی، بیمار است. این بیماری مربوط به امروز و دیروز و پریروز نیست. این بیماری به مثابه سرطان از دیرباز و در سلولهای ادراکی یا شعوری و تار و پود روابط عمومی انسان ایرانی، انسان حال و حاضر و انسان تاریخی را فراگرفته. من چند سال پیش و برای نمونه در مقاله ای پیرامون بینش یا فهم تاریخی نویسنده و شاعر قرن هشت هجری، عبید زاکانی، نقاّد اجتماعی یکی از تیره ترین دوره های تاریخ و فرهنگ ایران، چرایی و چگونگی این زوالها یا فرودها را بسیار فشرده نشان دادم. حال اگر به میراث های فکری بازمانده ی فرهنگی مان دقیق و نقاّدانه نگاه کنیم، می بینیم که پیشترها هم مشابه وضعیّت رفتاری و سلوک اجتماعی و اخلاقی منتها به مفتضای زمان وجود داشته. مثلا نگاه کنید به مقدمه ی " باب برزویه ی طبیب" در کتاب " کلیله و دمنه". دقیقا در نوشته ی باب برزویه ی طبیب چیزی را می یابید که مثلا شش سد یا هفت سد سال بعد در نقد عبید زاکانی و هفت سد سال بعد از آن یعنی هم امروز، در حرفهای یکی از عاملان و دانه درشت های جنایات و تبهکاریهای این چهل و هفت سال حکومت " الله بنیاد" بنام " عدل اسلامی و شیعی" و در جمهوری اسلامی یعنی غلامحسین اژه ای می بینید.
حال پرسشی هست. پرسشی بنیادی. پرسشی که بدون طرح آن و یافتن پاسخ درخور و مستند، ممکن نیست که بتوان از این چاله هرز ژرف فرهنگی و تاریخی بیرون آمد و جامعه ی سالم و انسانی داشت. یعنی از چاله هرز غیبت " انسان چونان حیاتمند عقلانی و مسئول اخلاقی" بالفعل بیرون آمد. ما هرگز نمی توانیم از بلیه ی بی اخلاقی، فقدان مسئولیّت فردی و اجتماعی و بلیه های متعّدد دیگر بیرون بیائیم و جامعه ای یعنی روابطی انسانی و متعادل مسئول، مسئول به نحو " انسانی" انسانی در معنی اومانیستی یا " انسان سکولر و متعهّد" و درخور انسان، آنهم در تعریف " انسان چونان حیاتمند عقلانی و مسئول" بسازیم، مگر آنکه چاله هرزهای ژرف فرهنگی و تاریخی خود را عریان بشناسیم و بکوشیم تا از آنها عبور کنیم.
من بارها در گفتار و نوشته هایم این چاله هرزها را عریان نشان داده ام اما بجز واکنش های بینهایت کم فروغ مثبتی که دریافته ام، در درجه نخست با واکنشهای منفی جامعه ای فرهنگی مواجه بوده ام. واکنشهایی که سالهایی پیش از من نسبت به نگاه و نقد تاریخی و فرهنگی آرامش دوستدار و یک یا دوتن دیگر نشان داده شد. من به نوبه ی خود این بی اعتنایی های اهل فکر ایران بطور عموم را قبل از هرچیز در بی دانشی و فقر نیرومند شناخت و فهم فرهنگ تاریخی و فقدان کامل " نقد فکری و فرهنگی یعنی فرهنگ تاریخی " میدانم.
باری در پیوست این نوشته دوباره بلکه چندباره خواهم گفت که جامعه ی ایران در روابط اجتماعی اش چرا به اینجا و سقوط های فعلی رسیده. سقوط هایی که حتی یکی از تبهکارترین و جنایت کارترین چهره ها و مدیران سیاسی حاکم اش هم بالاخره به صدا درآمده. و بعد راه حلّ چیست؟
۲۱ اکتبر ۲۰۲۵
م. ح. صدیق یزدچی
|
|