بحران حکومتی در ایران و نقشه های راهبردی مثبت
Fri 24 10 2025
سیروان هدایت وزیری
بحران حکومتی در شرایطی عیان و آشکار میشود که "حکومت نتواند به شیوه گذشته و بدون درد سر از سوی جامعه مدنی، به قدرت خود ادامه دهد "، این حکم هم اینک در جامعه ایران بیشتر به واقعیت نزدیک تر شده است. حکومت اسلامی در همه حوزه ها با یک بحران فزاینده و لاینحلی مواجه است. این بحران نیز آنچنان به جامعه سرایت نموده که جامعه مدنی در همه حوزه ها خود را نا امید، مایوس و مصیبت بار احساس می کنند و این نوع حالت، بی شک یک زنگ خطری خواهد بود که امکان دارد جامعه ایران به سوی یک هیولای بازدارنده اجتماعی و محیطی سوق داده شود.
حکومت اسلامی ایران با توجه به ذات و ماهییت عینی و اثبات، همواره هم برای خود و هم برای جامعه، بحرانزا بوده و در هر یک از برهه های زمان، مسائلی پیش آمده اند که تاثير هر کدام به نوبه خود در سرنوشت مردم و خود حکومت بسیار بر جسته بوده اند. برخی از این پیشامد ها عبارتند از:
بمب گذاری در ساختمان نخست وزیری و کشته شدن ده ها تن از سردمداران حکومتی از جمله بهشتی و رجایی
زمینه سازی حکومت اسلامی در شروع جنگ هشت ساله ایران و عراق
لغو حزب جمهوری اسلامی و نفی هر گونه سیستم حزبی در جامعه
اعلام جهاد اسلامی علیه مردم خلق کورد
خلع ید مسولیت ابوالحسن بنی صدر در پست ریاست جمهوری
خلع ید مسولیت و از قدرت پرتاپ نمودن دولت موقت و طرفدران مصدق
نوشیدن جام زهر خمینی در رابطه با آتش بس جنگ ایران و عراق
خلع ید آیت الله منتطری از جانشینی خمینی
اعدام های دسته جمعی هزاران نفر در زندان ها در سال 67
پروسه قدرت نمایی حکومت بر تارک جناح بندیهای درون حکومتی، تحت عنوان " اصولگرا " و " اصلاح گرا "
چالش های انتخابات سال های 1376 (پیروزی محمد خاتمی)، 1384 (پیروزی محمود احمدی نژاد)، 1388 (اعتراضات گسترده_ جنبش سبز)، 1392 (پیروزی حسن روحانی)، 1400 ( پیروزی ابراهیم رئیسی)
تحریم اقتصادی حکومت اسلامی توسط آمریکا
قرارداد معروف به برجام
لغو قرارداد برجام توسط آمریکا و در نهایت تصویب مکانیزم ماشه توسط شورای امنیت بین المللی.
موضوعاتی که بر شمرده شدند، هریک به نوبه خود تحولات و جنبش و جوش های معیینی را در جامعه ایران بوجود آورده اند، اما از وارد شدن به جزئیات آنها در حوصله این مطلب نیست. آنچه که در اینجا می تواند مورد بحث قرار بگیرد، در انتها بودن کارکرد حکومتی جهت بوجود آورندن اضافاتی بر مسائل فوق الذکر می باشد.
نقش راهبردی حکومت اسلامی برای حفط خود و برای بوجود آوردن اضافاتی بر مسائل فوق الذکر به پایان رسیده است و در حال مات شدن است.
جامعه ایران در ابعاد اقتصادی و معیشتی در دشوارترین دوره حکومت اسلامی بسر میبرد. تحریم های اقتصادی که یکی از شاخص های ندام کاری و بحران مدریتی حکومت اسلامی بشمار می رود، افزایش بیشتری یافته است. بویژه باز گشت تحریم های معروف به "سناپ بک" یا مکانیزم ماشه از سوی سازمان ملل متحد یک چکش اغما کننده بر سر حکومت اسلامی و جامعه ایران محسوب میشود، بطوریکه در اثر بی لیاقتی مدیریت حکومت و تحریم ها، کاهش ارزش ریال به هزاران درصد رسیده است (1 یورو برابر با 134 هزار تومان)، تورم بسیار بالا و به مراتب گرانی کالاهای اساسی و معیشتی مردم، اقتصاد و جامعه را به حالت یک انفجارغیر مهار تبدیل کرده است. نشانه هائی از آن هست که حکومت اسلامی چاره ای جز سرکوب و وحشت در میان مردم جامعه ایران برایش باقی نمانده است. اگر در گذشته می توانست به موازات سرکوب، یک روزنه ای از اصلاحات از طریق این یا آن جناح درون خود ایجاد کند و مردم را با اصلاحات دلخوش کند، هم اینک اين افق به پایان رسیده است. "جوکر"ی که حکومت در انتخابات ریاست جمهوری جهت اصلاحات ولو کمتر بکار برد، ناشی از سیاست های ارتجاعی و ندام کاری خود حکومت، سوخته است. آقای پزشکیان نه تنها به عنوان یک جوکر رونما نشد، بلکه بدتر به جوک کمدی جامعه مبدل گشت و حتی تا آن اندازه مفتضح شد که حتی در درون اصلاح طلبان نیز یک بحران هویتی دامن زده را منجر شده است. مطرح شدن مسئله رفراندوم قانون اساسی آقای میرحسین موسوی و آنهم در حصر حکومتی، نشانههائی از همین بی لیاقتی اقای پزشکیان بود. اگرچه تولید و باز تولید و کار کرد این نوع بی لیاقتی ها، انعکاسی از کارکرد دستگاه حکومت و قانون اساسی ان است . به این معنی رییس جمهور را انقدر تنزل می دهد که هیج مسئولیتی را در قبال جامعه احساس نمی کند، گویا مسئولیت های کلان به شخص رهبر ربط دارد.
جنگ دوازده روزه مابین حکومت اسلامی و اسراییل _ آمریکا همه موازنه های قدرت و جادویی حکومت اسلامی را برملا ساخت. قول و قرار محو شدن کشور اسراییل از جغرافیای جهانی که رسما توسط آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور وقت حکومت اسلامی در نشست رسمی سازمان ملل متحد مطرح شد و با سحنان آقای خامنه ای که گفت "ما شهر های تلآویو و حیفا را با خاک یکسان می کنیم" ، با همین جنگ دوازده روزه همه گفتمان سران حکومت پوچ از آب درآمدند ، خیلی از راز و نیاز های پنهان و آشکار حکومت چه در داخل و چه در مجامع بین المللی برملاتر شد و به دنبال آن گفتمان تراتژیک به فکاهی مبدل شدند. جدا از اینکه نیروهای نیابتی خود در منطقه با بحران مستقر شدن و تار و پود شدن مواجه شدند، تمامی شیرازه دفاعی داخلی حکومت در اندک زمانی از هم پاشیده شد، تا جائی که فضای آسمانی ایران به تردد غیر دفاعمند هواپیماهای ارتش اسراییل مبدل گشت، خیلی از سران سپاه کشته شدند، کابینه دولتی حکومت ناچار به اختفا شد و همین رهبری که خود فکر تهدید به یکسان کردن شهرهای اسراییل یعنی تلآویو و حیفا را در سر می پرواند نا چار گشت برای مدتی در پناهگا مخفی شود. چه بسا اینکه همین وضعیت نیز پا برجاست، دال بر اینکه ممکن هست دوباره این جنگ به نوع دیگر و شکننده تر از سر گرفته شود. این بار جنگ نه بمثابه به زیر کشیدن حکومت اسلامی، بلکه قدم مبهم و شکننده مردم در این جنگ خواهد بود. سران حکومت اسلامی با روضه خوانی، بی مسئولیتی و سهل انگاری می خواهد شکست خود را به نحوی توجیه نماید و توده های مردم را به "دفاع از این جنگ علیه اسراییل و مریکا " ترغیب نماید. اما اکثريت بالاتفاق توده های مردم ضمن اینکه از این جنگ دفاع نخواهند کرد، بلکه خود را نسبت به دوران های مختلف حکومت، خسته و ضعیف در ابعاد معیشتی می بینند و آرزویشان این است از این چنگال اختاپوس حکومتی رهایی یابند و به یک زندگی معیشتی استاندارد دست یابند. در اینجاست که نقشه های راهبردی مثبت برای جواب دادن به این مسله از اهیمت تعیین کننده ایی برخوردار می شود .
آنچه که از ابتدا هم پیدا بود، هیچ نوع از نقشه های راهبردی مثبت برای جامعه ایران از سوی حکومت اسلامی متصور نیست به غیر نابودی جامعه از طریق نقشه های شوم راهبردی منفی. در نتیجه توده های مردم خواهان تغییرات اساسی از طریق راهبردی مثبت هستند.
همچنانکه پیداست، خیلی از اپوزیسیون حکومت، وضعیت موجود و قواره حکومت اسلامی را به حق مورد چالش کوبنده قرار داده اد و اما هریک از زوایای مختلف چاره اندیشی می کنند ولی متاسفانه در اندیشه های اپوزیسیون، کمابیش با چندین رویکرد سیاسی مواجه می شویم که این رویکردها، میتوانند شک و شبهه ای را بوجود آورند که عجالتا تصمیم بر برانداختن حکومت بالفعل منتفی شود. با میدان آمدن و یا مطرح کردن آقای رضا پهلوی از سوی بعضی از سلبریتی ها، که گویا این شخص "گزینه خوبی هست" به ترمز انقلاب و شورش علیه حکومت اسلامی کمک شایانی نموده است. در جنبش انقلابی " ژینا " در سال 1401 ما شاهد بودیم که رهبری خواندن رضا پهلوی، و اما متاسفانه، درغیاب یک آلترناتیو انقلابی در ایران به نوبه خود، به کاهش پتانسیل این جنبش انجامید و خیلی ها به خانه خود برگشتند. و همجنین سیاست رضا پهلوی در جنگ دوازده روزه حکومت اسلامی با اسرائیل، بسا این جنگ می توانست یک جرقه بسیار خرد کننده ای برای حکومت اسلامی در پی داشته باشد، به مخدوش کردن قضیه کمک کرد تا این جرقه نتواند تمامی سامانه های حکومت از طریق مردم ایران را دچار حریق سازد .
برخی دیگر از اپوزسیون موجود، روشنفکران و به اصطلاح فرهيختگانی هستند که نابودی حکومت اسلامی را به "تجزیه ایران" و تسلط اغتشاش بر جامعه تعبیر می کنند. اگرچه این دسته دارای تشکل و سازمانیابی نیستند، اما در ابعاد تبلیغاتی، سلبریتی، مخدوش کردن اذهان مردم نقش منفی دارند.
برخی دیگر از اپوزیسیون، نيروهای جمهوریخواه تمرکزگرا هستند که فکر می کنند برای حفظ تمامیت ارضی ایران، استقرار یک حکومت متمرکز و قدرتمند برای ایران الزامی است. این بخش از اپوزیسون با نادیده گرفتن جامعه رنگین کمان ایران، بخش عظیمی از احزاب و سازمان و افراد متعلق به اقلیت های جامعه از اتحاد و ائتلافات برحذر می دارند و اگر خود نقشی در پراکندگی نداشته باشند اما در این چارچوب منفی گرا و در عین حال سودمند برای حکومت اسلامی، تفرقه را موجب می شوند.
در طيف چپ اپوزيسيون، برخی از نيروها مکانیزم های حکومت اسلامی با یک دولت دمکراتیک و سکولار پسا حکومت اسلامی را درتشابه قرار داده و مکانیزم جامعه را صرفا در ابعاد مبارزات کار و سرمایه و طبقه بوژوا و طبقه پرولتاریا می پندارند در نتیجه خود را نسبت به تحولات دمکراتیک و استقرار یک حکومت دمکراتیک، سکولار و فدرال در ایران بیگانه احساس می کنند، از نطر آنان بدون رهبری طبقه کارگر و استقرار یک حکومت شورائی و سوسیالیستی ، همه واژه های قدرت در زمره "رژيم چنچ" به رهبری آمریکا بشمار می روند . این نوع اپوزیسیون نیز در آرایش صفبندی سیاسی، تا آنجایی که سرنگونی حکومت اسلامی و استقرار یک حکومت دمکراتیک مطرح می شود ، تمامی قدرت را به راست ترین بخش اپوزیسیون بخشیده و برای آنان گويا بهتراست در اپوزیسیون افراطی باشند. افراط گرایی اگرچه در نهایت به پاسیفیسم گرایش پیدا میکند ولی باز در عمل به مشروعیت حکومت اسلامی و ادامه آن کمک می کند .
بخش دیگری از اپوزیسیون با در نظر گرفتن واقعیت های موجود جامعه ایران در چارچوب نظرات دمکراتیک و سوسیالیستی که من نیز در این چارچوب خود را می بینم، بر این اعتقاد است که جامعه ایران رنگین کمان است و از ملیتهای گوناگون تشکیل شده است. هر گونه تحولات دموکراتیک و انقلابی بدون اتحاد و مشارکت آنها در قدرت سیاسی، جامعه ایران رنگ و بوی دمکراسی به خود نخواهد گرفت در نتیجه خواهان تقسیم قدرت سیاسی در چارچوب یک حکومت دموکراتیک، سکولار و قدرال است. در این حکومت همه طبقات و اقشار توده ای بهره مند بوده و سود خواهند برد. مفاد برنامه ای این حکومت عبارتند از :
1 استقرار یک حکومت دمکراتیک در شکل جمهوری پارلمانی مبتنی بر جدایی دین از دولت ، تفکیک قوای سه گانه و پلورالیسم سیاسی ، انتخابی بودن همه نهاد های حکومت با رای مستقیم مردم و رعایت اصل تقسیم قدرت. در اینجا رای مردم یگانه منشاه قدرت و مشروعیت حاکمیت است.
2 پذیرفتن هویت و حقوق ملی _ دمکراتیک خلق های تحت ستم و به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت آنان و اتحاد داوطلبانه آنان در چارچوب یک سیستم سیاسی و اداری فدرال در ایران .
3 جدایی دین از دولت و تضمین آزادی عقیده، دین و مذهب .
4 تامین آزادیهای سیاسی ، حقوق دموکراتیک و مدنی مردم ، تضمین آزادی اندیشه و بیان ، رسانه ها و شبکه های اجتماعی .
5 تامین آزادی اجتماعات ، تحصن ، اعتصاب ، راهپیمایی و اشکال متفاوت مبارزات نهادهای اجتماعی
6 تامین برابر حقوقی شهروندان ، مستقل از جنسیت ، مذهب ، تعلق قومی ، ملی و مسلکی .
7 تعهد و تضمین حقوق و آزادی مندیج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و معاهده های آن .
8 لغو مجازات اعدام . هر گونه مجازاتی که حیثیت ، شان و منزلت انسان را خدشه دار کند .
9 تامین برابر حقوقی زنان و مردان ، لغو هر گونه تبعیض جنسیتی ، اجرای کامل مفاد کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان و تضمین قانونی برای تامین اکانات لازم جهت رشد استعدادها و تواناییهای زنان در همه عرصه های زندگی فردی ، خانوادگی ، اجتماعی و سیاسی .
10 تضمین و تحکیم دمکراسی بر پایه حقوق برابر ملیت های ایران در چارچوب مکانیزم های دموکراتیک و غیر متمرکز ملی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی .
11 تامین فرصت های برابر برای دسترسی همگان به مسکن، بهداشت ، آموزش ، اشتغال ، فرهنگ و بیمه های اجتماعی.
12 برقراری روابط سیاسی با همه کشورها بر پایه احترام متقابل ، پزیرش اصل حاکمیت مردم ایران ، منافع ملی و پاسداری از صلح جهانی.
13 عدم دخالت در امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور های دیگر و بلعکس.
14 جلب پشتیبانی افکار عمومی و حمایت نهاد های بین المللی از مبارزات مردم ایران برای استقرار دمکراسی پایدار در کشور خود.
15 مخالفت با بنیادگرایی، اعمال خشونت و تروریسم.
تضمین و اجرای برنامه های فوق جز با سرنگونی حکومت اسلامی مستقر در ایران میسر نخواهد بود. جا دارد آلترناتیو سازی در چارچوب مفاد فوق صورت بگیرد. با همین برنامه و مفاد می توان اتحاد و استحکام جامعه ایران پسا حکومت اسلامی را تضمین نمود و ابهامات در خصوص "تجزیه ایران" را پايان داد. این است ارائه نقشهای راهبردی مثبت.
١٢ اکتبر ٢٠٢٥