عصر نو
www.asre-nou.net

روضه‌خوان به مثابه‌ی بازیگر تئاتر آیینی

بخش نخست
Mon 15 09 2025

س. سیفی

محمد معین در فرهنگ فارسی برای توضیح از واژه‌ی روضه مینویسد: "خطبه‌ای که در مراسم عزاداری بالای منبر خوانند". او هم‌چنین در توضیح بیشتر از واژه‌ی روضه یادآور می‌گردد: "این کلمه از نام روضةالشهداء مأخوذ است". گفتنی است که روضةالشهدا کتابی است از ملاحسین واعظ کاشفی (ف ۹۱۰ ق.) که او در اوایل قرن دهم هجری قمری وفات یافت. کاشفی معاصر عبدالرحمان جامی بود و همانند جامی مدتی طولانی از زندگانی خود را در شهر هرات به سر آورد.

محمد معین واعظ کاشفی را آغازگر راه و رسم روضه‌خوانی در این منطقه و بین شیعیان برمی‌شمارد. راه و رسمی که بیش از همه "با ذکر مصیبت امام حسین و وقایع کربلا" همنوایی نشان می‌دهد. با این رویکرد هرگز روضه‌خوانی برای قدیسان شیعه، پیش از آن سابقه نداشته است. چنان‌که در شعر حافظ و سعدی یا دیگر شاعران پیش از واعظ کاشفی، تنها به خطابه‌ها و موعظه‌های خطیبان و واعظان اشاره می‌گردد. اما ملاحسین واعظ کاشفی چنین آیینی را گسترش داد تا نمونه‌هایی از ذکر مصیبت حسین و خانوده‌اش را نیز در بر گیرد. پس نباید انتظار داشت که روحانیان مذاهب اهل سنت هم کار روضه را ارج بگذارند.

ناگفته نماند که واژه‌ی روضه در معنا و مفهومی از باغ بهشت به کار گرفته می‌شود. در واقع روضه‌خوانان روضه‌ی خود را دستمایه‌ای برای حضور مخاطبانشان در بهشت می‌دیدند. بدون تردید چنین کاری را به اتکای گریه و شیونِ همین مخاطبان امری ممکن می‌پنداشتند. ولی گریه کردن سنتی است سامی که شیعیان آن را از آیین پیامبران یهودی به ساحت مذهب خویش کشانده‌اند. چون گفته می‌شود که خداوند سامی ضمن گریه‌های بندگانش است که گناه ایشان را می‌بخشد.

نمونه‌هایی از همین گریه‌ها در روایت‌های شیعی از زندگانی داوود پیامبر هم انعکاس می‌یابد. چون خداوند به داوود گفت بهتر است برای بخشش گناهان خویش بر سر قبر اوریا بشتابد و از او در خصوص رفتار ناپسند خویش پوزش بخواهد. چراکه داوود سردارش اوریا را آن‌قدر به جنگ فرستاد که او کشته شد. سپس توانست زنش را به همسری برگزیند.

آن‌وقت داوود نیز به فرمان خداوند عمل نمود و در این راه از صوت شیرین و آواز دلنشین خویش یاری گرفت. همان هنری که روضه‌خوان‌های امروزی نیز از فرآیند آن سود می‌برند.

شاید چنین رسمی پیش از واعظ کاشفی نیز در محدوده‌ی هرات رواج داشته است. تا آن‌جا که او بنا ضرورت‌های پیش آمده چنین رسمی را ارتقا می‌بخشید. بدون تردید او از چنین شیوه‌ای در راه گسترش مذهب شیعه نیز سود برد. مظلوم‌نمایی از خانواده‌ی حسین شرایطی را پیش آورد تا مردمان زمانه هم‌چنان بر حقانیت او اصرار بورزند. موضوعی که به سهم خود تنفر از یزید و پدرش معاویه را تشدید می‌کرد تا جایی که در نهایت به نفرت از مروانیان و عباسیان بینجامد.

کتاب روضةالشهدا در ردیف کتاب‌های مقتل قرار می‌گیرد. اما واعظ کاشفی راه‌هایی را در این اثر دوره می‌کند که پیش از آن هرگز سابقه نداشته است. او موضوع مقتل‌نویسی را به زندگانی بسیاری از پیامبران سامی نیز می‌کشاند تا قصه‌هایی از گریه و شیون برای زندگانی ایشان فرآوری گردد. گفتنی است که تمامی این قصه‌ها در فضایی از افسانه پا می‌گیرند و چنانی از حال و روز این پیامبران مظلوم‌نمایی می‌شود که به راحتی می‌تواند مخاطبش را بگریاند. اما مخاطب انتظار دارد تا خداوند در فضای همین گریه، او را نیز از گناهانش معاف نماید. تا آن‌جا که راهیابی او به بهشت همین خداوند امری ممکن گردد.

انگار کاشفی فضایی از تراژدی‌های یونانی را پیش روی مخاطب خود می‌گذارد. تراژدی‌هایی که اشک بر چشمان بیننده‌اش می‌نشاند تا خواننده ضمن تأثیرهای روانی روایت، تهذیب نفس خود را به پیش برد.

اما بنا به تعریف‌هایی که ارستو در فن شعر خود از تراژدی به دست می‌دهد قهرمانان روضه یا تعزیه هرگز در سازه‌های نمایشی او نمی‌گنجد. چون قهرمانان تراژدی هرگز به مرگ خویش آگاهی ندارند و در فرازهایی از حوادث داستان به مرگی ناخواسته گرفتار می‌شوند. در حالی که قهرمانان متن روضه یا تعزیه از پیش مرگ خود را پیش‌بینی می‌کنند. چنین قهرمانانی بر خلاف قهرمانان تراژدی همواره به چنین مرگی عشق می‌ورزند و در انتظار وقوع آن دست از پا نمی‌شناسند.

در روضة‌الشهدا روایت‌هایی از حسین و فرزندانش فضای اصلی کتاب را پر می‌کند. آنان همگی راه و رسم مرگ را ارج می‌گذارند و مشتاقانه در آرزوی آن به سر میبرند. سپس مظلوم‌نمایی از همین رفتار حسین بهانه قرار میگیرد تا مخاطب واعظ کاشفی بر راه و رسم او و فرزندانش دل بسپارد. در واقع کار روضه زمینه‌های کافی فراهم می‌بیند تا مخاطب آن مذهب شیعه را بر هر مذهب دیگری رجحان ببخشد.

مرتضا مطهری بخشهایی از کتاب حماسه‌ی حسینی خود را در رد نوشته‌های روضةا‌لشهدای واعظ کاشفی نوشت. او در همین راستا بسیاری از داستانهای روضةا‌لشهدا را مردود اعلام نمود. اما اشتباه مرتضا مطهری به آنجا بازمی‌گردد که او میخواهد تمامی وقایع کربلا را امری تاریخی بپندارد. چنانکه مطهری افسانه بودن بسیاری از حوادث کربلا را از پایه و اساس نمی‌پذیرد و در نتیجه به انکار تاریخی آنها روی می‌آورد.

با این اساس باید باور داشت که کاشفی قصه‌پرداز ماهری است. قصه‌پردازی که حوادث قصه‌اش هرگز با رویدادهای تاریخی سازگاری نشان نمی‌دهد. اما کاشفی در فرآوری قصه‌هایش مهارت کامل خود را نشان داده است. موضوعی که اغلب مواقع از دید ناقدان ادبی پنهان می‌ماند تا نوشته‌هایش را مجموعه‌ای از خرافه بپندارند و خیلی راحت به نفی درونمایه‌ی آن بنشینند.

توضیح این‌که بسیاری از رسم‌های امروزی شیعیان در خصوص حسین و خانواده‌اش ریشه در آداب و رسوم مصریان قدیم دارد. هرودوت در تاریخ خویش از گزارش این رسمهای آیینی چیزی جا نگذاشته است. چنین رسم‌هایی کم و بیش بین مردمان میان رودان نیز دیده می‌شد که از همنوایی و هم‌افزایی فرهنگ‌های منطقه با یکدیگر حکایت دارد. چنین موضوعی در جغرافیای فلات ایران نیز بستری مناسب برای رشد و اعتلای خویش یافت. با این همه سعید نفیسی باوری را پیش می‌کشد تا مراسم‌های محرم امروزی را به پای رسمهای "سیاووشان" ایران باستان بنویسد. همان پدیده‌ای که به ظاهر پس از مرگ سیاوش در ایران پیش آمد. چون گفته می‌شد که مردم همه ساله ایام مرگ او را به عزاداری می‌نشستند.

اما کاشفی از همه‌ی این عزاداری‌ها به نوعی دیگر هدف‌گذاری به عمل می‌آورد. او قصد دارد تا مردمان زمانه را حول محور نام امام حسین گرد آورد تا با همین ترفند بر پیروان حسین بیفزاید. مخالفت مطهری با برخی از روایت‌های کاشفی نیز به آنجا بازمی‌گردد که او بدون آنکه افسانه و قصه بفهمد با نگاهی تاریخی به تمامی این وقایع می‌نگرد. چنانکه تا حد امکان از منطق تاریخ امروزی در راه طرد و نفی بسیاری از نوشته‌های کاشفی یاری می‌جوید.

در عین حال اهمیت کار کاشفی در آن‌جا است که او در خلق و فرآوری داستان و قصه‌ی آیینی چیزی کم نمی‌آورد. روایتهای او نیز به تمامی در فضایی قصه‌گونه پای می‌گیرند. در همین قصه‌ها است که او زمان تاریخی را به فراموشی می‌سپارد تا از زمان‌های غیر تاریخی در فرآوری متن روایت‌هایش سود بجوید. او ابتکار و هنرمندیِ خود را در این راه به نحو ماهرانه‌ای به کار می‌گیرد. موضوعی روشن که متاسفانه از دید منتقدان امروزی نادیده مانده است.

کاشفی جدای از این، نثر شیرینی نیز دارد که در این نثر اقسام و انواع سجع و دیگر آرایه‌های ادبی را هم به خدمت می‌گیرد. او هم‌چنین برای تأثیرگذاری روایت خویش از اشعار شاعران پیشین فارسی نیز مثال‌هایی را می‌آورد. بدون تردید مهارت نویسنده‌ی روضةا‌لشهدا کم نظیر است. اما سخن‌های افسانه‌ای او از حوادث کربلا، شرایطی را پیش آورده است که عده‌ای خیلی زود به نفی او بنشینند.

گفته شد که روضةالشهدای واعظ کاشفی نمونه‌هایی از افسانه و قصه را پیش روی خواننده‌اش میگذارد. چون تاریخ‌نویسی برای او در حاشیه قرار می‌گیرد. در فضای همین قصه‌ها است که آدم‌های قصه‌اش زمانی شکسته و غیر متعارف را نیز تجربه میکنند. بهره‌گیری از زمان‌های غیر متعارف و شکسته شرایطی را آماده می‌نماید تا مکان‌هایی از "غیب" یا فراطبیعت نیز به سراغ آدم‌های قصه بیایند. سوای از این در همین فضای فراطبیعی بسیاری از اشیای پیرامون آدم‌ها نیز جان می‌یابند و به گپ و گفتنی دوستانه و صمیمانه با انسان می‌نشینند. حتا از غیب و فراطبیعت نیز کم نیستند آفرینه‌هایی که به فضای قصه‌ی او راه می‌یابند.

در بسیاری از نمایشنامه‌های یونان باستان نیز به گونه‌های ویژه‌ای از همین آفرینه‌های افسانه‌ای نقش سپرده‌اند. اوریپید و سوفکل نیز فرآوری گونه‌هایی از آنها را مغتنم شمرده‌اند. چنان‌که در فاوست گوته هم جا‌پای محکمی از همین آفرینه‌های افسانه‌ای به چشم می‌آید.

در عین حال از روضةا‌لشهدا تحلیل ادبی و علمی درستی تا کنون به عمل نیامده است. تنها گروهها و افرادی توانسته‌اند بدون داوری امروزی و انتقادی به نفی ناجوانمردانه‌ی آن بنشینند.