رژیم مرتجع ولایت فقیه هرگز ضد امپریالیست نبوده و نیست
Sun 7 09 2025
بایز افروزی
صحبت درباره ی ضد امپریالیست بودن یا نبودن رژیم ارتجاعی ولایت فقیه قدمتی به اندازه ی طول عمر این رژیم دارد.
برخی از افراد و جریانات با توجه و با اتکا به شعارهای ظاهرا ضد آمریکایی رژیم، آن را رژیمی ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی به شمار آورده و شماری نیز با توجه به ماهیت بشدت ارتجاعی و ضد مردمی آن، رژیم را فاقد ویژگی ضد امپریالیستی دانسته و می دانند.
این بحث به ویژه بعد از حمله ی نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران (موسوم به جنگ ۱۲روزه) بار دیگر با شدت و حدتی بیشتر از قبل هم در سطح داخلی و هم از طرف برخی رسانه های جهان مورد توجه قرار گرفته است.
بدون تردید طرفداران هر کدام از این دو دیدگاه استدلال ها و ارزیابی های خود را دارند، اما آنچه در ارزیابی های هر دو طرف کمتر مشاهده می شود توجه به اسناد تاریخی و شواهد موجود از عملکرد این رژیم در رخدادهای جهانی و منطقه ای دهه های اخیر است که من در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می کنم و ارزیابی خود را ارائه می دهم.
بنابر اسناد و شواهد فراوان تاریخی یکی از ویژگی های بارز و برجسته ی انقلاب سال ۵۷ مردم ایران، ماهیت ضد امپریالیستی آن بود.
ویژگی ضد امپریالیستی انقلاب ۵۷، برخلاف تبلیغات دروغین و عوام فریبانه ی رسانه های فارسی زبان کشورهای امپریالیستی و رسانه های وابسته به اصلاح طلبان داخل کشور، چیزی نبود که فقط از سوی ' کمونیست ها و توده ای ها ' طرح و پیگیری شده باشد، بلکه نفرت از آمریکا و بقیه ی کشورهای امپریالیستی ریشه در دخالت های گسترده و بی شرمانه در امور داخلی ایران، به ویژه طراحی و اجرای کودتای ننگین ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ از سوی کشورهای آمریکا و انگلستان داشت که منجر به سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق شده بود.
رژیم کودتایی_دیکتانوری محمد رضا پهلوی حکومتی بود سر تا پا وابسته به امپریالیسم و فاقد استقلال که نه تنها ایران را تبدیل به یکی از بزرگترین پایگاه های جاسوسی و امنیتی آمریکا در منطقه خاورمیانه کرده بود، بلکه به عنوان 'ژاندارم منطقه' همکار و هم دست امپریالیسم آمریکا و انگلیس در سرکوب جنبش های آزادیبخش ملت های منطقه عمل می نمود که دخالت مستقیم ارتش شاهنشاهی در سرکوب جنبش آزادیبخش مردم ظفار (عمان) نمونه ی آشکاری از آن بود.
در آستانه ی انقلاب ۵۷ بیش از ۳۰ هزار مستشار نظامی، مامور امنیتی و شبکه ی وسیعی از جاسوسان آمریکایی و بقیه ی کشورهای امپریالیستی در ایران حضور داشتند و فعالیت می کردند که حضور و دخالت های آن ها در امور داخلی کشور و فعالیت های جاسوسی و خرابکارانه ی آنها علیه بقیه ی کشورهای منطقه از خاک ایران به طور کامل استقلال و حق حاکمیت ملی ایران را نقض کرده بود.
بنابراین طبیعی بود که انقلاب ۵۷ ماهیتی ضد امپریالیستی و استقلال طلبانه داشته باشد و به ویژه احزاب و جریانات چپ، دموکراتیک و استقلال طلب ایران، بیش از دیگر جریانات دخیل در انقلاب، بر ویژگی ضد امپریالیستی آن تاکید ورزند و در مسیر تعمیق و تحقق آن کوشش نمایند که البته متاسفانه موفق نشدند و یکی از دلایل سرکوب خشن و خونین این نیروها از طرف رژیم ولایت فقیه دقیقا همین ویژگی ضد امپریالیستی آنها بود.
به تعبیری ساده تر سرکوب خشن و خونین نیروهای چپ، دموکراتیک و استقلال طلب ایران از سوی رژیم ولایت فقیه جنایتی بود که با همکاری مستقیم امپریالیسم و جناح های وابسته و ارتجاعی تشکیل دهنده ی رژیم صورت گرفت تا ویژگی ضد امپریالیستی انقلاب ۵۷ دوام نیابد و بار دیگر، همچون دوران پهلوی ایران در حلقه ی کشورهای وابسته و همسو با امپریالیسم جهانی باقی بماند.
البته این بار با توجه به شعارهای ظاهرا ضد امپریالیستی برخی مقامات رژیم و همچنین نفرتی که مردم ایران از کشورهای امپریالیستی داشتند، نقشی غیر از آنچه در زمان پهلوی بود به مرتجعین تازه به قدرت رسیده در ایران و رژیم آنان سپرده شد که عبارت بود از ' حفظ شعارهای ضد امپریالیستی' به منظور سرپوش نهادن بر عملکردهای واقعی رژیم و پنهان نمودن آنها از دید مردم ایران و بقیه ی ملت هایی که به نحوی تحت تاثیر انقلاب ایران در جهت رهایی از سلطه ی امپریالیستی به جوش و خروش در آمده بودند.
…..
اکنون برای انکه صرفا کلی گویی نکرده باشم نمونه هایی از همسویی و همکاری رژیم ارتجاعی ولایت فقیه با کشورهای امپریالیستی و اسرائیل را به ترتیب تاریخی یادآوری میکنم که هرکدام از آنها را با یک سرچ ساده در اینترنت می توان راستی آزمایی کرد و یا اطلاعات بیشتری در مورد آنها به دست آورد.
با سرنگونی رژیم پهلوی و تشکیل دولت موقت مهدی بازرگان، که اکثریت افراد تشکیل دهنده ی آن را افراد ضد کمونیست، مرتجع و متهم یا مشکوک به وابستگی به نهادهای امنیتی کشورهای امپریالیستی تشکیل می دادند، کمرنگ کردن و سپس زدودن ویژگی ضد امپریالیستی انقلاب ۵۷ در دستور کار حاکمان جدید قرار گرفت و طولی نکشید که سطح روابط با همه ی کشورهای سوسیالیستی، کشورهای عضو جنبش عدم تعهد و دولت های مستقل و مترقی ضد امپریالیست آن زمان به پایین ترین سطح ممکن (حتی پایین تر از سطح دوران پهلوی) تنزل داده شد.
رابطه با جنبش های آزادیبخش ملت های دیگر، از جمله طیف مترقی جنبش آزادیبخش فلسطین تخریب گردید و به جای آن تقویت و تجهیز جریانات مرتجعی چون جنبش امل در لبنان و تشکیل گروه های مرتجع اسلامی در عراق و افغانستان از طرف وزارت خارجه ی دولت موقت بازرگان طرح و پیگیری شد.
در همان زمان علاوه بر تبلیغات گسترده در جهت تخریب چهره ی رژیم نوپای جمهوری دموکراتیک افغانستان، دولت موقت همگام و همسو با کشورهای امپریالیستی شروع به تشکیل، آموزش و تسلیح باندهای مرتجع اسلامی (موسوم به مجاهدین افغانستان) نمود و انها را برای خرابکاری و 'جهاد' به داخل خاک افغانستان گسیل نمود نا برعلیه رژیم انقلابی و ضد امپریالیست افغانستان وارد جنگ شوند.
بنابر اسناد و مدارک منتشر شده و همچنین مصاحبه های برخی چهره ها و مقامات رژیم ولایت فقیه، کشورهای اسرائیل، آمریکا، فرانسه و آلمان در طول جنگ هشت ساله با عراق اصلی ترین تامیین کنندگان تسلیحات برای رژیم جمهوری اسلامی بوده اند که ماجرای ننگین مک فارلین (ایران-کنترا) تنها نمونه ی کوچکی از آن را برملا کرده است.
در جریان حمله ی ناتو به یوگسلاوی سابق و تجزیه ی آن کشور، نیروهای امنیتی و واحدهایی از سپاه پاسداران(با توجیه حمایت از مسلمانان مظلوم بوسنی) مشارکت نمودند و علاوه بر تشکیل،آموزش و تسلیح باندهای آدمکش اسلامیست ( از مسلمانان منطقه بالکان)) دوش به دوش سربازان نانو در تکه تکه کردن آن کشور شرکت داشتند.
رژیم مرتجع ولایت فقیه، همسو و همگام با رژیم اسرائیل (بعد از توافق اسلو) تمام تلاش خود را در جهت عدم امکان تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی به کار گرفت وبا ایجاد تفرقه در جنبش فلسطین و سپس کمک مالی و تسلیحاتی فراوان به جریان ارتجاعی و اسرائیل ساخته ی حماس، عملا در تجزیه ی سرزمین های فلسطینی به دو قسمت و خارج کردن غزه از کنترل دولت خودگردان فلسطین در پدید آمدن فاجعه ی نسل کشی در غزه به سود باند آدمکش نتانیاهو عمل کرده است.
در لبنان با تشکیل، آموزش و تسلیح گروه ارتجاعی حزب الله، ده ها سال است که آن کشور را در جهت اهداف اسرائیل بی ثبات و تضعیف کرده است و در طول تمام این سالها مانع تشکیل یک دولت منسجم و قوی در لبنان شده است.
در زمان حمله ی نظامی آمریکا به افغانستان و اشغال آن کشور( سال ۲۰۰۱) رژیم ولایت فقیه تمام امکانات خود شامل نیروهای امنیتی، جاسوسی، واحد برون مرزی سپاه و گروه های نیابتی وابسته به خود را در اختیار ارتش آمریکا و نهادهای امنیتی کشورهای امپریالیستی قرار داد و عملا در اشغال افغانستان همکار و همسو با آمریکا عمل نمود.
در جریان حمله ی نظامی آمریکا به عراق و اشغال آن کشور(سال ۲۰۰۳) رژیم ولایت فقیه تمام توان امنیتی، جاسوسی و همچنین باندهای نیابتی خود در آن کشور را در اختیار آمریکا قرارداد و در ویرانی و اشغال آن کشور همسو و همگام با آمریکا عمل نمود.
تا کنون نیز از طریق باندهای نیابتی خود از تشکیل یک دولت قدرتمند و مشروع در عراق جلوگیری می کند، که این نیز در راستای خواست و منافع آمریکا است.
رژیم مرتجع ولایت فقیه به ویژه در سال ۲۰۰۶ با براه انداختن جنگ شیعه- سنی در عراق که منجر به فجایع دردناکی گردید، عملا امکان اتحاد مردم عراق علیه اشغالگران آمریکایی را ده ها سال به تعویق انداخته است.
رسانه های وابسته به رژیم ولایت فقیه در جریان جنگ آمریکا افروخته در چچن، که هدف از آن تجزیه ی روسیه بود، همگام و همصدا با رسانه های کشورهای امپریالیستی 'مبلغ و مدافع تروریست های چچنی' بودند.
در جریان تحرکات تروریست های اسلامی ایغور، رسانه ها و برخی مقامات بلند پایه ی رژیم ولایت فقیه عملا و آشکارا، همسو با رسانه ها و مقامات کشورهای امپریالیستی هرآنچه در توان داشتند در جهت تخریب دولت و کشور چین به کار بردند.
شواهدی در دست است که نیروهای امنیتی برون مرزی رژیم ولایت فقیه همراه با سپاه قدس، در برافروختن جنگ داخلی در لیبی و سپس حمله ی نظامی آمریکا و برخی دیگر از کشورهای امپریالیستی به لیبی و اشغال آن کشور دخالت داشته اند.
دخالتی که تا کنون نیز ادامه دارد و از طریق برافروخته نگهداشتن جنگ داخلی در آن کشور و مانع تراشی بر سر راه اتحاد مجدد مردم لیبی، عملا در خدمت به منافع کشورهای امپریالیستی قرار دارد.
رژیم مرتجع ولایت فقیه طی دهه ی گذشته با دخالت های گسترده در امور داخلی سوریه، وارد کردن ده ها هزار مزدور پاکستانی و افغانستانی (موسوم به مدافعین حرم) و تضعیف ارتش سوریه، در فراهم اوردن زمینه های لازم برای قدرت گیری باند تروریستی تحریرالشام و سقوط دولت بشار اسد نقش تعیبن کننده ای داشت و علیرغم همه ی ادعاها و تبلیغات دروغین، درست در زمانی که باند تحریر الشام به هدف تصرف دمشق و سرنگونی دولت اسد به حرکت درآمد، نه از طرف ده ها هزار مزدور موسوم به مدافعین حرم و نه از طرف هزاران نیروی سپاه قدس مستقر در سوریه حتی یک گلوله به طرف تروریست های تحریر الشام شلیک نگردید و سوریه را دو دستی تقدیم احمد الشرع کردند!
که این مسئله فقط و فقط در چهارچوب رابطه ی تنگاتنگ رژیم ولایت فقیه با دولت اسرائیل قابل درک و تحلیل است.
رژیم مرتجع ولایت فقیه در طول تاریخ ننگین خود، با دستاویز قرار دادن انواع و اقسام توجیهات تبلیغاتی، از جمله پررنگ کردن تفاوتهای مذهبی و تبدیل آنها به اختلافات و نزاع های شیعی-سنی، تنش آفرینی در منطقه و مانع تراشی بر سر راه هرگونه اتحاد عمل کشورهای عرب در مقابله با جنایات اسرائیل، همواره یکی از موانع اصلی اتحاد ملت های خاورمیانه علیه سلطه ی امپریالیسم و اقدام مشترک دولت های این منطقه بوده است.
این رژیم با تشکیل گروه ها و باندهای مرتجع، عمدتا شیعه در کشورهای مختلف منطقه و ایجاد درگیری ها و نزاع های داخلی، بسیاری از کشورها را درگیر تنش های داخلی و یا بین کشوری نموده است که چنین اعمالی کاملا در جهت خواست و تامین منافع کشورهای امپریالیستی و اسرائیل قرار داشته و دارند.
همچنین تنش آفرینی مداوم در منطقه و ایجاد جو ناامنی، موجب آن گردیده که خاورمیانه تبدیل به یکی از پر رونق ترین بازارهای فروش تسلیحات صنایع نظامی کشورهای امپریالیستی شود.
تنش آفرینی مداوم رژیم مرتجع ولایت فقیه در در منطقه ده ها سال است که اقدامات تجاوزکارانه و جنایات دولت های اسرائیل را از مرکز توجه مردم و دولت های منطقه و حتی جهان خارج نموده و 'مشکل ایران' را بر جای آن نشانده است.
بدون تردید نمی توان این خدمات تاریخی بی همانند رژیم ولایت فقیه به اسرائیل و کشورهای امپریالیستی را اعمالی ناخواسته و یا ناشی از درک نادرست مقامات این رژیم از اوضاع منطقه ای و جهانی دانست، بلکه همه ی آنها خدمات و عملی آگاهانه و ارزیابی شده هستند که ریشه در ماهیت ارتجاعی و وابستگی بی چون و چرای این رژیم به امپریالیسم جهانی دارند.
بایز افروزی ۷ سپتامبر ۲۰۲۵