امیرا هِس
اسموتریچ لاف نمی زند:
طرح الحاق ۸۲% از سرزمین های کرانه باختری، یک نقشه راه است.
برگردان: بهروز عارفی
Fri 5 09 2025

هَآرِتس انگلیسی، ۴ سپتامببر ۲۰۲۵
بِتسَلِل اسموتریچ، وزیر دارائی اسرائیل پیوسته نشان داده است که قادر است هدف های خود را به واقعیت تبدیل کند. به همین دلیل است که طرح اِعمالِ حاکمیت که در هفته جاری از سوی او ارائه شد ، امکان زیادی دارد که به سیاست دولت تبدیل شود. موفقیت او بسته به این واقعیت است که بسیاری از اسرائیلیهای یهودی از اشغال مداوم و سلب مالکیت از فلسطینیها سود میبرند.
بتسلل اسموتریچ در نزدیک به ۲۰ سال فعالیت سیاسی، ثابت کرده که فردی است هدفمند و بسیار توانمند در اجرای نیت های خود. او این امر را از مخالفت با تخلیه غزه گرفته تا رهبری سازمان راستگرای رِگاویم نشان داده است و اکنون نیز به عنوان وزیر مسئول شهرکسازی ها نشان می دهد- او همچنین نخستین کسی بود که آشکارا گفت آزادی گروگانها اولویت اصلی نیست - بسیاری از موضع های او به سیاست حکومت تبدیل شدهاند.
به همین دلیل است که میبایست اعلامیه اسموتریچ در اوایل هفته جاری، در یک کنفرانس مطبوعاتی در کنار چهرههای بانفوذ تشکیلات شهرکسازی را جدی گرفت: الحاق رسمی ۸۲ درصد از کرانه باختری.
این یک نمایش مربوط به کارزار انتخاباتی یا نگرانی در مورد نظرسنجی ها نیست، یک برنامه ایدئولوژیک منسجم است. به گفته اسموتریچ، او و اداره شهرکسازی، آژانسی که به درخواست او در وزارت دفاع ایجاد شده ، چند ماه گذشته را صرف تهیه نقشههای اِعمالِ حاکمیت در این منطقه کردهاند.
الحاق فقط سرزمینی خواهد بود، ونه جمعیتی. بر پایه ی این نقشه، شش منطقه محصورِ جدا از یکدیگر که با رنگِ زرد مشخص شده، به فلسطینیها اختصاص داده شده است (شهرهای الخلیل [هبرون]، رامالله، اریحا، نابلس، طولکرم و جنین). این ها منطقه های مسکونی هستند که در آن ها به فلسطینیها اجازه داده میشود امور خود را مدیریت کنند. اسموتریچ بدون هیچ تردیدی گفت، به این ترتیب، "اکثریت قاطع یهودی در کشور یهودی و دموکراتیک اسرائیل" حفظ خواهد شد.
اسموتریچ با صراحت همیشگی اش توضیح داد: «ما هیچ تمایلی به اعمال حاکمیت بر جمعیتی که به دنبال نابودی ماست، نداریم. باید با دشمنان جنگید، نه اینکه به آنها اجازه زندگی راحت داده شود. بنابراین، اصل تعیین کننده برای اعمال حاکمیت چنین است: حداکثرِ سرزمین با کمترین میزان جمعیت.»
با این حال، به رغم صراحت کلام، اسموتریچ فاش نکرد که چه سرنوشتی را برای فلسطینیهایی که در ۸۲٪ از این سرزمین - یعنی خارج از مناطق محصور زرد رنگ و ضمیمه نشده روی نقشه - زندگی میکنند، پیشبینی کرده است. او فقط در پاسخ به پرسشِ ماتان جولان روزنامه نگار هآرتس، گفت که حدود ۸۰ هزار فلسطینی در سرزمینهایی که انتظار میرود الحاق شوند، زندگی میکنند و وضعیت آن ها مثل وضعیت ساکنان بیت المقدس شرقی خواهد بود.
اما در مورد صدها هزار نفری که در بیت لحم، سلفیت، قلقیلیه، طوباس، ابو دیس، شهرها و روستاهای بین آن ها و جماعت گلهدار زندگی میکنند، چیزی نگفت؟ ساکنان این ناحیه ها چه میشوند؟ آیا این ناحیه ها را به مثابه حوزه های محصوری که الحاق نمی شوند، برای تسهیل ترسیم نقشه به سادگی حذف کرده اند؟
نباید تصور کرد که چنین حذفی تصادفی بوده است. تمسخر اسموتریچ - به این خاطر که یک وزیر دارایی ناموفق است، یا به دلیل عدم آشنایی به زبان انگلیسی یا به خاطر پائین بودن جایش در نظرسنجیها – به معنای نادیده گرفتن یک حقیقت بزرگ تر است: او برنامه ی شهرکنشینان-مذهبی-ملیگرا ی افراطی را که خود نماینده ی وفادار آنان است، باموفقیت به پیش برده است.
در پایان سال ۲۰۱۶، در مصاحبهای با راویت هِخت در هآرتس، اسموتریچ هدف خود را "از بین بردن امید فلسطینیها برای تشکیل کشوری بین رودخانه و دریا" بیان کرد. او برای فلسطینیها سه گزینه قائل شد: مهاجرت داوطلبانه دستهجمعی (گزینشِ ارجحِ مورد نظر او)؛ ماندن در سرزمین به عنوان رعیت های فاقد حقوق یا بدون داشتن آرمانی ملی؛ یا جنگ تمامعیار با همه کسانی که از پذیرش این فرمان امتناع می ورزند.
«وقتی یوشع بن نون [پیامبر کتاب مقدس] وارد این سرزمین شد، سه پیام برای ساکنان آن فرستاد: کسانی که میخواهند [حکومت ما] را بپذیرند، خواهند پذیرفت؛ کسانی که میخواهند بروند، خواهند رفت؛ کسانی که میخواهند بجنگند، خواهند جنگید. اساس استراتژی او این بود: ما اینجا هستیم، ما آمدهایم، این [سرزمین] مال ماست. اکنون نیز سه راه پیش پای آنان است، راه چهارمی وجود ندارد. کسانی که میخواهند بروند - و نیز کسانی که خواهند رفت - من به آنها کمک خواهم کرد. وقتی هیچ امید و چشماندازی نداشته باشند، خواهند رفت. همانطور که در سال ۱۹۴۸ این کار را کردند.».
در سپتامبر ۲۰۱۷، او دیدگاه خود را در مقالهای با عنوان «طرح تعیین کننده» در مجله «هاشیلوُ آه» مطرح کرد. از اظهارات او در مورد وضعیت موقتی شهروندان فلسطینی اسرائیل (« عرب ها، شهروند اسرائیل هستند، دستِ کم اکنون و در کنست نماینده دارند؛ دست کم حالا») در سال ۲۰۲۱، تا لزوم «محو» روستای حواره در سال ۲۰۲۳، میتوانیم به طور منطقی چنین استنباط کنیم که او برنامههای گستردهای برای آن دسته از فلسطینیهایی که خارج از منطقه های زرد رنگ قرار میگیرند - کسانی که جزو ۸۰هزار «خوش اقبال» مورد انتظار برای الحاق نیستند - در سر دارد.
شاید این برنامه قانون اخراج و انتقال را در برخواهد گرفت – که از قانون های تصویب شده در آفریقای جنوبی دوران آپارتاید الهام گرفته - و بر طبق آن حدود سه میلیون فلسطینی و فرزندان آن ها را در آن هزار کیلومتر مربع، جدا از هم جمع کرده و در هم می تپاند؟
اسموتریچ سوپرمن نیست: او به این دلیل موفق شده است که نماینده بخشی بسیار سازمانیافته و شدیداً مصمم است. اما همچنین به این دلیل که بسیاری از اسرائیلیهای یهودی دریافتهاند که از اشغال مداوم و سلب مالکیت از فلسطینیها سود میبرند - یا می توانند سود بَرَند -: از طریق دسترسی به مسکن ارزان و باکیفیت بالا (در مقایسه با منطقه های داخل اسرائیل)، از طریق یارانه های دولتی، از طریق تحرک اجتماعی-اقتصادی، و از طریق شغل هایی در بخشهای دفاعی و فناوری پیشرفته، که ارتباط مستقیم دارد با حفظ کنترل بر خلقی دیگر.
اسموتریچ چرخ را اختراع نکرده است. زمان درازی است که بسیاری از اسرائیلیان جناح موسوم به «اردوگاه مخالف»، هدف جلوگیری از تأسیس یک کشور فلسطینی در سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷ را دنبال می کنند. اسحاق رابین و شیمون پرز با تأسیس یک کشور فلسطینی مخالف بودند، همان طور که ایهود باراک نیز. برای جلوگیری از ایجاد یک دولت فلسطینی، جداسازی جمعیت غزه از جمعیت کرانه باختری – به منزله ی گامی اساسی - در سال های دهه ۱۹۹۰ آغاز شد.
از سویی، اصل راهنمای "حداکثر زمین، حداقل عرب ها" مطلب جدیدی نیست. این اصل، مدتهاست که جنبش صهیونیسم کارگری را پیش و پس از سال ۱۹۴۸ - گاهی با یک چشم به هم زدن یا با اشاره ی سر و گاهی آشکارا - هدایت کرده ، حتی زمانی که طرحهای مختلف "مهندسی جمعیتی" را برای غزه و کرانه باختری تدوین کرده بودند.
از همان ابتدا، توافق نامه های اسلو به گونهای تنظیم شده بودند که بخشهای بزرگی از کرانه باختری ، با حداقل جمعیت فلسطینی، هم چنان در دست اسرائیل باقی بماند. از نیمه های سال های دهه ۱۹۹۰، بخش شهرکنشین (مستعمره ها] - و رده های رو به رشد آن در درون تشکیلات اسرائیل - بر جلوگیری از بازگشت حدود ۶۱ درصد از کرانه باختری به تشکیلات خودگردانِ فلسطین متمرکز شده اند. آنان از روش های زیر استفاده می کنند: گسترش پاسگاه های دیده بانی؛ اعمال خشونت های فزاینده بدون هیچ ملاحظه یا ترس از مجازات ؛ فشار سیاسی عظیم بر اداره عمران برای جلوگیری از ساخت و ساز فلسطینیان؛ و ترغیبِ دائمی قانون گذاران برای الحاق.
در باریکه غزه، اسرائیل نزدیک به دو سال است که گزینه سومی را که اسموتریچ برای فلسطینیها مطرح کرده بود، اجرا میکند: عملیات نظامی برای ویرانگری و نابودی با هدف دستیابی به «پیروزی نهایی»، به گفته ایال زمیر، رئیس ستاد ارتش اسرائیل. در ژانویه ۲۰۲۴، دولت ایالات متحده از پیشنهاد اسموتریچ برای «اخراج داوطلبانه یا مهاجرت» از غزه فاصله گرفت. اما اکنون، او یک متحد ایدئولوژیک در کاخ سفید دارد - متحدی که برایش انتقال جماعت غیرسفیدپوست در خدمت یک دیدگاه کلانسرمایهدارانه و مبتنی بر املاک و مستغلات، چنان که گویی قطعه های لِگُو هستند، کاملاً طبیعی به نظر میرسد.
در کرانه باختری نیز، سیاست اکنون بازتاب دهنده ی مفهومِ گزینه سومی است که یوشع بن نون، پیامبر کتاب مقدس و اسموتریچ، از آن جانبداری کرده اند - البته با ابزارهایی کمتر مرگبار ارتش در جنین و طولکرم، ارتش نشان داده است که از الگوی تخلیه، انتقال و نابودی استفاده می کند.
در سراسر کرانه باختری، اسرائیل یک جنگ اقتصادی را برای فقیر کردن جمعیت آغاز کرده است: از راه رد مجوز کار فلسطینیها در اسرائیل؛ با اخراج چوپانان و کشاورزان از زمینهای شان؛ با توقیف بودجه تشکیلات خودگردان فلسطین به طوری که بخش دولتی با نصف درآمد خود زندگی کند؛ با مصادره داراییهای شخصی؛ و با ایجاد ایست های بازرسی در خروجی شهرها و روستاها، که عملاً آن ها را از یکدیگر جدا میکند. در نتیجه، رفت و آمد برای کار، تحصیل و تجارت به طرز سرسامآوری گران و به طور فزایندهای غیرممکن می گردد.
آن گاه که سخن از سیاستهای ضد فلسطینی است، اسموتریچ چهره ای منزوی نیست. او در بطن جریان غالب قرار دارد. به همین دلیل است که طرح الحاق او یک توهم یا خیال نیست.
|
|