عصر نو
www.asre-nou.net

درباره مصوبات کنگره پ.ک.ک


Sun 17 08 2025

ایرج فرزاد

new/iraj-farzad2.jpg
سرانجام کنگره ۱۲ پ.ک.ک، که با محافظت اتحادیه میهنی جلال طالبانی و پارتی دمکرات بارزانی در شهر سلیمانیه برگزار شد، انحلال آن سازمان و نیروی مسلح اش را رسما اعلام کرد. واکنش های مختلفی به این تصمیم انجام شده و بسیاری از جریانات و شخصیتها در "چهار پارچه"، از جمله صلاح دمیرتاش این مصوبه را ستایش کردند.
دوست عزیزی در یک پیام کوتاه خطاب به من، ضمن ابراز محبت، چنین نوشت:

[در رابطه با پ.ک.ک و تصميم براي انحلال و دست کشيدن از مبارزه مسلحانه، در اينجا سخن فراوان است. عده اي به "پايان" دوره مبارزه مسلحانه در رابطه با "مساله ملي" اشاره ميکنند، جماعتي ديگر بحث "ادغام" مليتهاي "تحت ستم" و از جمله مهمترين آنها مساله کرد در تحولات جامعه را مطرح کرده اند و بالاخره تا حدي اختلافات بين جريانات مختلف در موافقت و همسوئي با آن تصميم اوجلان و يا مخالفت و ابراز "ملاحظات" قابل تامل در همين رابطه، به چشم ميخورد. ميخواستم نظر شما را بدانم.]

ضمن سپاس از این دوست گرامی و تشکر بابت ابراز محبتها، بطور خلاصه ارزیابی من این است:

به برداشت من، انحلال پ.ک.ک به عنوان نیروئی که پس از فروپاشی دیوار برلین سنت پیشمرگایه‌تی را زنده نگاه داشت، یک تصویر کاذب از مبارزه در "کردستان" را زیر و رو می‌کند. نه فقط در میان جریانات ناسیونالیست کُرد، پیشمرگایه‌تی یک سنت مقدس و "کردی" است، بلکه چپ بطور کلی و انواع سوسیالیستهای خلقی و جهان سومی در غرب، از کردستان همین تصویر را ارائه داده و کماکان ارائه می‌دهند. در این سنت کار شده، "کوه" و کوهستان‌های کردستان مرکز مبارزه است و "مبارزه مسلحانه"، از این منظر هم "طولانی" است و هم بی ربطه به تحولات اقتصادی، یعنی سرمایه‌داری شدن جوامع و از جمله در همه "چهار پارچه". ناسیونالیسم کرد و مشخصا پ. ک .ک در نگهداشتن این "شکل" مبارزه دوران پیشاسرمایه داری در تقابل با "محتوای" مبارزات در جامعه سرمایه داری که "شهر" و کارگر مزد بگیر فاکتورهای اصلی اند، نقش تعیین کننده ای داشت. عجیب نیست که جوان و تحصیلکرده شهری و کارگر معترض، متاسفانه این شکل "میلیتانت" را انتخاب کردند و انسانهای زیادی که بالقوه نیروی ذخیره جریانات کمونیستی بودند، جذب آن شکل عهد بوق از مبارزه شدند.

در دنیای واقع، ناسیونالیسم کرد، از صورت بندی های اقتصادی و سیاسی جوامع در دوره ماقبل سرمایه داری "نیرو" گرفته است. یکی از مهمترین ستون های ناسیونالیسم کرد با "شورش ایلول" و یا "شورش بارزانی"(شورش در زبان کردی به معنی انقلاب است) تداعی میشود. این "انقلاب"، یکی از مهمترین سرمایه های گرایش ناسیونالیسم کرد در همه مناطق کرد زبان در عراق، ایران، ترکیه و تا حدی سوریه بوده است. اما جالب است که بدانید این "شورش". مقاومت مسلحانه عشایر و فئودالهای کرد در برابر پروژه اصلاحات ارضی دوره عبدالکریم قاسم بود. اعضاء دیرین "حزب شیوعی عراق"( حزب کمونیست طرفدار اردوگاه شوروی سابق)، بارها این حقیقت را یادآوری کرده اند که وقتی اعضاء در رابطه با روند اصلاحات ارضی برای ترویج و تبلیغ به کردستان میرفتند، مورد تعقیب نیروهای تحت فرمان ایل بارزانی قرار میگرفتند، دستگیر، زندانی و ترور و یا به قتل میرسیدند.

خود شخص اوجلان جامعه کردستان را بسیار بیشتر نه فقط در دوره فئودالی و ایلیاتی، که در "تمدن هلال زاگرس"، در دوره ساسانیان و زمانی که جامعه در شکل اقتصاد طبیعی بود، به تصویر میکشد.

به باور من تصمیم به انحلال پ.ک.ک، رعد و برقی در آسمان بی ابر نیست. "کردستان"ها، مدتهاست صورت بندی سیاسی و اقتصادی همه دوران های پیشا سرمایه داری را پشت سر گذاشته اند. تصمیم به انحلال پ.ک.ک و برزمین گذاشتن سلاح در حقیقت تسلیم به این تحولات است. "مساله ملی" در کردستان به هر شکل دیگری تغییر یابد، یک بستر پرقدرت و منشاء نفوذ ناسیونالیسم کرد، یعنی مبارزه مسلحانه و "پیشمرگایه تی" برای ابقاء صورت بندیهای اقتصادی و ما به ازاء سیاسی ساختار اقتصادی ماقبل سرمایه داری، به تاریخ پیوسته است. اوجلان با اعلام انحلال پ. ک.ک در واقع آخرین میخها را بر تابوت همه آن سیستم های سیاسی و اقتصادی، شامل "هلال زاگرس" نیز، کوبیده است.

به باور من باید از این زاویه به انحلال پ. ک. ک پرداخت. مستقل و صرفنظر از هر حسابگری بقالانه جریانات ناسیونالیستی و یا "تغییر تاکتیک" برای سهیم شدن در قدرت و یا تبدیل شدن به زائده دولتهای بزرگ و کوچک در معادلات سیاسی، نفس اعلام انحلال پ.ک.ک و نیروی "گریلائی" آن"، مُهم است. این تحول را باید در ادامه تحولات در محتوای تغییر یافته اقتصادی و شیوه های مبارزه در یک جامعه شهری در نظر گرفت. فضائی باز شده است تا تصویر از "خلق و ملت" کرد، که "کوهستانی" است و مبارزه اش مسلحانه و طولانی مدت باز هم در کوهستانهای "سر به فلک کشیده" و ماوای آباء و اجداد "کرد"ها، نه بر سر که بر پای این جامعه در هر "چهار پارچه"، قرار داد. وقت آن است که به انواع سوسیالیستهای بورژوائی و خرده بورژوائی در غرب و اروپا حالی کرد که آنچه به معنی واقعی موجب انحلال پ.ک.ک و نیروی پیشمرگ و گریلاهای آن شد، تعرض شهر و ابراز وجود انسانها در "کردستان" سرمایه داری شده است.

وقت آن است که به تعبیر "تاریخی" و "رایج" از انسان کرد زبان به عنوان "کوه نشین"، نقطه پایانی گذاشته شود. در این فرهنگ "کردی"، انسانها در لیست "شهدا" که در مبارزه مسلحانه قرار است بزودی کشته شوند، تصویر شده اند. این تعبیر دوره ماقبل تمدن از جانب شیوخ و ملا و "ئاغه وات" از "کرد": "مردانه مُردن، نه زنانه زندگی کردن" را باید به اشغالدانی تاریخ، ریخت و علیه سوسیالیستهای بورژوائی که کماکان این تعابیر را از "عشایر و قوم مرز نشین" دارند، به میدان آمد.

تعابیر رسمی بوژوازی جهانی نیز از کردستان همان است. علیرغم تحولات زیر و رو کننده پس از اصاحات ارضی و رویدادهای انقلاب ۵۷، علیرغم اینکه کارگر وجود خود را نمایش داد و سازمان کمونیستی در کردستان قد علم کرد، با اینحال تفسیر میدیای جهانی، ناسیونالیسم ایرانی، و چپ خلقی کماکان این بود که حزب دمکرات و کومه له نه حزب دو طبقه متخاصم که جدالشان به برخورد مسلحانه کشیده شد، که آن دو جریان سازمانهای چپ و راست "کرد" بودند و هستند.

اینجا میخواهم نسبت به نوعی از باز تعریف بستر مادی ناسیونالیسم، با تاکید ویژه بر ناسیونالیسم کرد، نکاتی را طرح کنم:

توضیح دادم که منبع تغذیه ناسیونالیسم کرد، اشکال و فرمهای سیاسی دوران پیشا سرمایه داری بوده است. موارد "شورش ایلول" و بحث "تمدن هلال زاگرس" را چون نمونه های برجسته در این زمینه مثال آوردم.

تازگیها پدیده و بستر مادی ظاهرا "نو" در عبارت پردازی ظاهرا فلسفی و "دیسکورس و گفتمان" "اتنیسیته"، و در مورد ناسیونالیسم کرد "اتنیسیته کردی" به بازار آمده است. و آنهم از سوی کسانی که "پرفسور" لقب گرفته؛ و در سایت ها و رسانه های "مارکسیسم علنی"، تریبون در اختیار دارند. اتنیسیته در مواجهه و تقابل با سیطره سرمایه داری بر "چهارپارچه"، چون بستر مادی و اجتماعی ناسیونالیسم، تعریف شده است. اما این "اتنیسیته" پدیده دیگری جز بقاء اشکال سیاسی و اقتصادی و "فرهنگی" در حاشیه تولید سرمایه داری و آویزان شدن به تمامی سنن ارتجاعی در طول دوران "تاریح کردها" نیست. از بی حقوقی کودک گرفته تا جایگاه زنان در خانواده و جامعه، تا مردسالاری و چند همسری و "تقدس اسلام" و مسجد و ملا ، بی نقشی استقلال رای و انتخاب زندگی مستقل در برابر "سنت" هزاران ساله کرد و..."اتنیسیته" اند. فلسفه بافی و بازی با کلمات در ژستهای آکادمیک ایل و طایفه و عشیره پسند، و البته باب طبع "دگر اندیشان" عبارت پرداز خرده بورژوا و سرتا پا شیفته خود؛ نمیتواند محتوای ارتجاعی این بستر ظاهرا نو، را آرایش بدهد.

اما علیرغم این حقیقت، این امام زاده "جدید" ناسیونالیسم کرد بویژه در میان قشر شهری میتواند ابزاری برای تخدیر وجدان های سیاسی و مسموم کردن اذهان فعالان سیاسی، بویژه آن عناصری باشد که "تکثر گرا"؛ و در عرصه های مختلف مثل هنر، حفظ محیط زیست، دفاع از حیوانات و از این قبیل، حضوری دارند. "اتنیسیته" دست نشان کردن "جغرافیا"ی این فعالیت هاست. اگر ناسیونالیسم سنتی تر، به اتکاء فئودالیسم و عشیره گرائی و بافت ایلیاتی، از روی "غریزه طبقاتی"، ضد کمونیست بود، مداحان عوامفریب اتنیسیته کردی، علاوه بر اتکاء به سنن ارتجاعی و پوسیده فرهنگی، تاریخی، اقتصادی و فرهنگی در "کردستان"؛ سلاح "آگاهی" و "روشنگری" ضد کمونیستی را نیز به دست گرفته و علیه سوسیالیسم طبقه کارگر و مدنیت جهان مدرن، علیه روند تحولات اجتماعی و اقتصادی که در جغرافیای "کردستان"ها بافت سنتی دوران ماقبل سرمایه داری را زیر و رو کرده است، شمشیر را از رو بسته اند. این سموم مهلک تر و مخدرتر اند.

تا جائی که به بروز اختلافات در میان جریانات مختلف بر سر انحلال پ.ک.ک مربوط است، ما بیشتر از یک تحلیل واقعی از مساله با برخی کلیشه پردازیها روبرو بودیم.

ابتدا گفتند تصمیم اوجلان "انحلال طلبانه" و "پاسیفیستی" است. که پ.ک.ک بدون گرفتن هیچ امتیاز از دولت ترکیه به نفع کردها، یکجانبه، پرچم تسلیم طلبی را بالا برده است. برخی آن را تغییر تاکتیک ناسیونالیسم کرد برای "سهیم شدن" در قدرت توصیف کردند. و نیز به نقش آمریکا و "امپریالیسم" در این "ئاش به تال"(برزمین گذاشتن اسلحه و تسلیم)، اشاراتی شده است.

نقل مکان رگه ناسیونالیستی در "کومه له" های موجود به آن جایگاه، نقش مخربی در مخدوش کردن صف طبقات و مبارزه طبقاتی داشته است: "کومه له، محصول جنبش انقلابی در کردستان است". تنها کنگره "اصیل"، همان کنگره موسوم به کنگره اول است که صوتجلسات آن نشان میدهد که چه بوده و چه نبوده است. کنگره دوم و سوم کومه له که جهت گیری بسوی مارکسیسم انقلابی و تصویب برنامه حزب کمونیست را به تصویب رساند، و در این دومی با حضور "مام جلال" و شیخ عزالدین و...، "انحراف از تعلق به بستر واقعی کومه له" یعنی "جنبش کردستان" توصیف شد و از صفحه تاریخ کردستان بطور کلی و تاریخ معاصر جامعه ایران، حذف شد. این بیان از سوی بازمانده جریانی که در دنیای واقع برآمده از حضور طبقه کارگر در عرصه تئوری و سیاست و اقتصاد بود، فکت غیر قابل انکار را از زبان نیروهائی که "در محل فعال" بودند و "دست اندر کار"، در دسترس مدافعان عقاید رایج و رسمی بورژوازی و خرده بورژوای در سطح ماکرو و جهانی گذاشته است. به این ترتیب جریانات مختلف موسوم به کومه له، برخی صریح و برخی ضمنی، پذیرفته اند که دست کشیدن کومه له از "اتنیسیته کردی" خود با پیوستن به خط مارکسیسم انقلابی و تصویب برنامه حزب کمونیست در کنگره سوم خود، یعنی یک خط فکری و حزب سراسری "غیر اتنیکی"، ریشه اصلی ریزش و فروپاشی بود. این دگردیسی ناسیونالیسم چپ را هم باید در تحلیل و معادلات و از جمله تصمیمات کنگره یاد شده پ.ک.ک به حساب آورد.

زمان، زمان فعال کردن شهر و اشکال مبارزات شهری در تقابل با سنتهای مورد اشاره است. نباید اجازه داد که برجسته شدن "مبارزات مدنی" در شهرها به حساب "عاقل شدن" ناسیونالیسم کرد، نوشته شود. انتقال ناسیونالیسم به شهر و این رفت و برگشت را باید زیر نورافکن گرفت و توده مردم را به آگاهی و تفکر و تعمق دعوت کرد. زمان تملق به باورهای خرافی در اذهان توده ها، و آه و اسف برای یک "ئاش بتال دیگر" و زخم بر پیکر هر کس که خود را "کرد" میشناسد، دیگر بسر رسیده است. زمان "سپردن مردگان به مرده ها" فرا رسیده است.

دوست عزیز به یک نکته اشاره کرده است: "ادغام" و هضم ملیتهای "تحت ستم" در تحولات جهانی و منطقه ای. به نظر من این نکته بسیار با اهمیتی است. از چندین نظر:
از منظر ناسیونالیسم "ملیت های تحت ستم" و ناسیونالیسم کرد بطور اخص، همرا با ناسیونالیسم چپ "سراسری" و یا محلی، "مساله ملی"، یک ارکان مادام العمر هر شکل از مبارزه در "کردستان" و مبناء سیاست"استراتژیک" است. حتی اگر نیروئی با چهل سال سابقه مبارزه مسلحانه و "گریلائی"، بطور غیر مستقیم اعلام کند که آماده "هضم شدن" در تحولات سیاسی است، اما در آن ذهنیت ها، بی اثر است. مگر ممکن است که "ملیت" های تحت ستم در تحولات فراکردستانی و جهانی "هضم شوند؟! وضعیت امروز ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق، و حکم انحلال پ.ک.ک، معنی دیگری جز هضم شدن "مساله کرد" در تحولات جهانی و منطقه ای ندارد. پذیرفتن این تحول برای جریاناتی که مساله ملی و ستم ملی، "اصول" بنیادی است، دشوار است.

من تصور میکنم که مساله ستم ملی شباهت زیادی به مساله ارضی دارد. ستم ملی، بدون مبارزه مسلحانه و از "پائین"، از "بالا" نیز قابل حل است. درست مثل اصلاحات ارضی در دوره پهلوی، و لغو رعیت‌داری درسال ۱۸۶۱ در روسیه، که مساله ارضی بدون "قیام دهقانی"، از بالا حل؛ و در سیستم سرمایه داری جامعه "هضم" شد.

ایرج فرزاد
اوت ۲۰۲۵