درک و دریافتِ چپِ ایرانی از مارکسیسم؛ یک دهه قبل از ورودِ بلشویکها
(به مناسبت یکصد و نوزدهمین سالگرد مشروطه)
Sat 2 08 2025
ناصر عظیمی

اشاره:
این نوشته بخشی از کتاب نویسنده است که با عنوان «چگونه راه بر سوسیال دموکراسی ایرانی مسدود شد؟ (زندگینامهی حیدرخان عمواوغلی)» که در اینجا با تغییراتی به مناسبت یکصد و نوزدهمین سالگرد مشروطه، بازنویسی شده است. در این نوشته کوشش شده تا با استفاده از یک سند کمتر شناخته شده که توسط «محمدامین رسولزاده» در سال ۱۲۸۹ خورشیدی یعنی در اوج مشروطه پس از فتح تهران نگاشته شده، اولین درک و دریافت منسجم از مارکسیسم در کوران مشروطه ارائه گردد.
معرفی کوتاه رسولزاده
نخست لازم است که تصویر کوتاهی از زندگی رسولزاده و ارتباط او با ایران ارائه شود. رسولزاده در روستایی نزدیک باکو در سال ۱۸۸۴ میلادی به دنیا آمد. اما درآن زمان در تقابل مسلمانان این بخش از ایران قدیم با روسیهی تزاری، خود را ایرانی به حساب میآورد و به همین دلیل زبان فارسی را آموخته و قادر بود به صورت حرفهای به فارسی بنویسد. او پس از آمدن به ایران، به عضویت حزب دموکرات ایران در آمد. در جزوهای که از او به فارسی در اختیار داریم و عنوان دقیق آن :«تنقید فرقۀ اعتدالیون و یا اجتماعیون – اعتدالیون، مطبۀ فارس۱۳۲۸ قمری، تهران» است، رسولزاده با تاکید، وطن خود را ایران میداند: «وطن عزیز ما ایران نیز از آنجایی که قسمتی میباشد از دنیا...» (رسولزاده ۱۳۲۸ ق: ۸). او همچنین در جای دیگری از این نوشته، خود را ایرانی و روسیه را همسایهی شمالی نامیده است: «...برای مثال، حکایتی از همسایۀ شمالی ما نقل میشود...» (همان: ۱۱). بنابراین دستِکم این زمان، او که یکی از اعضای برجستهی حزب دموکرات ایران که در کمیتهی رهبری آن قرارگرفته بود، خود را ایرانی میدانست.
رسولزاده پس از عضویت در حزب دموکرات ایران به عنوان نظریهپرداز اصلی این حزب محسوب میشد. این را آبراهامیان نیز در کتاب «ایران بین دو انقلاب» تایید کرده است. آبراهامیان البته حیدرخان عمواوغلی را نیز همراه او نام می برد(آبراهامیان ۱۳۹۲: ۱۳۰). در همین رابطه بود که او در جزوهی تنقید فرقۀ اعتدالیون که در سال ۱۳۲۸ قمری برابر ۱۲۸۹ خورشیدی انتشار داد، ضمن نقد «فرقهی اعتدالیون» از منظر مارکسیسم، به ما فرصت شناخت اندیشهی آغازگران چپِ ایرانی، یک دهه پیش از ورود بلشویسم به ایران میدهد. از روی همین جزوهی مهم است که میتوانیم دیدگاههای چپ ایرانی را در این زمان در بارهی مارکسیسم در عرصهی عمومی به روشنی دریابیم.
محمد امین رسولزاده، آغازگر روایتِ نو از مارکسیسم در ایران
محمدامین رسولزاده، خبرنگار روزنامهی «ترقی» چاپ باکو یکی از بنیانگذاران و تئوریپردازان «اجتماعیون عامیون مسلمان قفقاز- همت » و همچنین یکی از پایهگذاران اجتماعیون عامیون ایرانی مقیم باکو(که حیدرخان عمواوغلی با آنها ارتباط تشکیلاتی داشت ) و بهویژه از موسسین و تئوریپردازان فرقهی دموکرات ایران (وارث اجتماعیون ایرانی)، دو هفته بعد از انقلاب در رشت و کشتن آقابالاخان، حاکم و نمایندهی مستبد محمدعلی شاه در ۱۹ بهمن ۱۲۸۷ خورشیدی، به عنوان خبرنگار در اوایل اسفند ۱۲۸۷ وارد رشت شد. اما پس از مدتی کوتاه در فروردین ۱۲۸۸ به باکو بازگشت ولی دوباره پس از فتح تهران در اواسط تابستان ۱۲۸۸ خورشیدی به تهران آمده و نقش مهمی در تاسیس حزب دموکرات ایران و پایهگذارِ ارگان حزبی آن یعنی روزنامهی «ایران نو» ایفاء کرد. رسولزاده که این زمان فقط ۲۵ سال داشت، از باسوادترین اعضای حزب دموکرات ایران و مفسر مارکسیسم به عنوان ایدهای نو در جهان ایرانی بود. حضور او در باکو و تفلیس و در قلمرو روسیهی تزاری و آشنایی با زبان روسی و فرانسه، سبب شده بود تا به متون اصلی مارکسیستی و متون روسی و اروپایی در این زمینه، آگاهی بیشتری داشته و به عنوان مهمترین تئوریسین حزب دموکرات، جایگاهی برجسته بیابد.
چنان که گفته شد، اکنون بهویژه منبعی از رسولزاده را در اختیار داریم که در سال ۱۳۲۸ قمری برابر سال ۱۲۸۹ خورشیدی و پس از تشکیل حزب دموکرات ایران پس از فتح تهران، تحریر شده است. در این سالها، حیدرعمواوغلی از یاران او سخت در صدد سازماندهی شعبات و ارگانهای حزب دموکرات ایران در سراسر کشور بود. از این نظر، نوشتهی رسولزاده به زبان فارسی در بارهی مارکس و مارکسیسم برای درک این نظریهی جدید در ایران، اهمیت تاریخی مهمی در بارهی درک و دریافت ایرانیان از مارکسیسم در این زمان ارائه میدهد که بدیلی ندارد وتاجایی که نویسنده اطلاع دارد، این منبع تاکنون مرجع نوشتههای تاریخِ چپ در ایران نبوده و یا اگر بوده، به دلایلی که میدانیم از منظر مفهومیابی مارکسیسم ایرانی، چندان توجهی به خود جلب نکرده است. چون کوتاه زمانی پس از این نوشته با ورود بلشویکها از دروازهی انقلاب جنگل در سال ۱۲۹۹ خورشیدی(۱۹۲۰)، این دیدگاهها به عنوان مدافع سوسیال دموکراسی از نوع اروپایی با اتهام خیانتکار به محاق فراموشی سپرده شد و در نتیجه نظرات او دستِکم در ایران پس از این تاریخ، شایستهی هیچ توجهی نبوده است!
نقد حزبِ مخالف از منظر مارکسیسم!
این زمان یعنی یک سال بعد از فتح تهران و پس از تشکیل «حزب دموکرات ایران» که همان اجتماعیون عامیون پیشین و رهبریکنندگان اصلی انقلاب مشروطه و جناح چپِ آن بودند، یک حزب رقیب نیز از جناحِ راستِ رهبران و فعالان اصلی انقلاب مشروطه در تهران شکل گرفت که نام خود را «اجتماعیون – اعتدالیون» گذاشته و آشکارا در صدد بود از این عنوان با اعتبارِ گذشتهی آن برای ایدههای راستروانهی حزب اعتدالیون، بهره بگیرد. جزوهای که رسولزاده در این زمان انتشار داده و از موضع مارکسیسم به نقدِ همین حزب یا فرقه پرداخته به خوبی در مییابیم که فعالان سیاسی چپ این زمان یعنی سوسیال دموکراتهای ایرانی(اجتماعیون عامیون ایرانی) چه درک و دریافتی از مارکسیسم در آن زمان داشتند و مهم این که این نظرات را به صورت علنی و به نمایندگی از یکی از اعضای برجستهی حزب انتشار دادهاند. در واقع، رسولزاده در این جزوه که فرقهی اعتدالیون یعنی حزب مخالف حزب دموکرات ایران، عنوانِ «اجتماعیون - اعتدالیون» یعنی «سوسیالیستهای معتدل» برای خود انتخاب کرده بودند را بهانه قرار داده و ضمن استهزای این عنوان، دیدگاههای خود و حزب دموکرات ایران را از منظر چپِ مارکسی آن زمان نیز به روشنی بیان کرده است. از این منظر، شاید مهمترین برداشت این باشد که با توجه به این که حزب دموکرات ایران این زمان نمایندهی اصلی جریان اجتماعیون عامیون، چپ و سوسیالیستها در ایران بود، میتوان به درستی از این جزوهی بسیار مهم که تا کنون کمتر بدان پرداخت شده، پی برد که دیدگاه غالبِ چپِ واقعا موجودِ ایران در این زمان یعنی یک دهه قبل از ظهور بلشویشکها در ایران چه دیدگاهی بوده است.
رسولزاده در این نوشته از موضع حزب دموکرات ایران و به عنوان جریان چپ ایرانی در این زمان دو رویکرد مشخص و محوری در انقلاب مشروطه و وظایف آن اتخاذ میکند. او از طرفی، سخت به فئودالیزم و اشرافیت و طبقات ممتازهی موجود قدیمی تاخته که به عنوان بقایای قرونوسطا باید برای تکامل سرمایهداری از مقابلِ روند تکاملی جامعه برداشته شود و از طرف دیگر، تلویحاً و تصریحاً، فرقهی اعتدالیون را به استهزا گرفته که چرا باتوجه به سطح توسعهیافتگی ایران، حزب خود را با عنوان «اجتماعیون- اعتدالیون» نامگذاری کرده است. زیرا به گفتهی او: «اجتماعیون را در اروپا سوسیالیست میگویند» (همان: ۱۹) ، و تأکید میکند که اما در ایران این عنوان با توجه به درجهی پیشرفت کشور هنوز بیمعنی است و نتیجه میگیرد که ممکن است اعضای فرقۀ اعتدالیون- اجتماعیون میخواهند در زیر این عنوان، اهدافِ محافظهکاری خود را پنهان نمایند: «ما حق این ملاحظه و شبهه را داشتیم. زیرا لفظ اعتدال از آن الفاظ ستارالعیوبی میباشد که همهجا در زیرآنها، مقاصد وخیمی را پنهان کردهاند. همیشه اشخاصی که خواستهاند برخلاف منافع اکثریت، مقصدی را که موافق اغراض شخصی خود بوده به نام همان اکثریت از پیش ببرند، جهد کردهاند که آن مقصد را جلدی بصیرتپوش و اسمی سامعهفریب بدهند. یعنی خواستهاند زهر را به واسطۀ انگور بخورانند» (همان: ۱۱).
رسولزاده علاوه بر نقد عنوان نام «اجتماعیون اعتدالیون»، سپس به نقد محتوای مرامنامهی این جریان که تحت نامِ «دستور مسلکی فرقۀ اجتماعیون- اعتدالیون» انتشار یافته میپردازد و بخش دیگری از دیدگاههای حزب دموکرات ایران از منظر مارکسیسم و به عنوان وارث اجتماعیون عامیون ایرانی و چپِ واقعا موجود آن روز یعنی چپِ پیش از آمدن بلشویکها به ایران، به نمایش می گذارد.
او، کارل مارکس را «معلم کبیر سوسیالیستها» مینامد (همان:۲۱) و در نقد محتوای اساسنامهی اعتدالیون و برای ردِ دیدگاه این فرقه که خود را اجتماعیون مینامید، با استناد به نظر مارکس مینویسد که سوسیالیستهای اروپایی میگویند که سرمایهداری نواقص زیادی دارد و جامعه را به دو قسمت تقسیم میکند که یک قسمت آن اقلیتِ سرمایهداران است که در اروپا به آنها «بورژوا» میگویند و قسمت دیگر عمله و کارگران است که به آن «پرولیتاری» مینامند (همان: ۱۸). رسولزاده که آشکارا مرجع نظری خود را به مارکسیسم اروپایی و نه روسی ارجاع میدهد، تاکید میکند که این دستهبندی، در اروپا یعنی «ممالکی که در آنجا اصول سرمایهداری، حکمفرما و فابریکِ صنعتی پابرجاست»، معنیدار است و نه در ایران. رسولزاده سپس دو راهِ رسیدن به سوسیالیسم را نیز از منظر سوسیالیستهای اروپایی معرفی میکند که یکی مبارزهی صنفی و مسالمتآمیز پرولیتاری است و آن را از منظر خود منتسب به مارکس دانسته و دیدگاه «تکاملیون» مینامد (که تلویحا خود را نیز پیرو آن به حساب میآورد) و دیدگاه دیگر، راه انقلاب معرفی میکند: «... لزوم مبارزۀ صنفیه یکی از اساسهای اجتماعیت و اجتماعیون است. اجتماعیون میخواهند که همه جا صنف اکثریت که عبارت از پرولیتاری است، حکومت را در دست داشته و قوانین مملکتی را طوری تدوین نمایند که در سایۀ آن قوانین، آمالِ آخرین خود را که منقلب شدن اصول سرمایهداری به اصول سوسیالیزم است در دست نمایند و برای اجرای همین مقصود طرفدار حکومت ملی تام است».
او سپس ادامه میدهد که :« تا اینجا ما فلسفۀ کلی مسلک سوسیالیستی را ذکر کردیم که اینها طرفدار نظریۀ مارکس بود و تکاملیون میباشند[نامیده میشوند]. غیر از اینها، سوسیالیستهای انقلابیون نیز وجود دارند که علاوه بر مبارزۀ صنفی که آن را محرک عمده و اصلی برای رسیدن به سوسیالیزم میدانند، محرک دیگری را نیز قائلند. ولی تمام اقسام سوسیالیستها در یک نقطه شریکند که باید کاپیتالیزم (سرمایهداری) به سوسیالیزم (اجتماعیت) عوض شود. قسمی،آن را در راه تکامل و قسم دیگر از راه انقلاب میخواهند تحصیل نمایند» (همان: ۲۱ - ۲۳).
پیداست که منظور از رسیدن به سوسیالیسم از راه تکامل، این است که جامعه پس از عبور از فئودالیسم و تکامل به سرمایهداری صنعتی و پیدا شدن دستهبندی اقلیت بورژوا و اکثریت پرولتاریا (کارگران صنعتی)، انقلاب سوسیالیستی اتفاق میافتد که آشکارا همان نظریهی سوسیال دموکراتیک و به اعتباری نظریهی منشویکی بود که این زمان متداول بود. از آنجایی که رسولزاده، راه تکامل یا تکاملیون را، راه مارکس به حساب آورده، این گونه به نظر میرسد که او میخواهد از این نظریه که در واقع خوانش منشویکی و سوسیال دموکراسی اروپایی از نظریهی مارکس است، حمایت کند. او این را در دنبالهی بحث خود به خوبی نشان میدهد.
یادآوری این نکته ضرورت دارد که به احتمال زیاد، رسولزاده علاوه بر تاثیر از نظریهی منشویکی، همچنین تحت تاثیر نظریهی «سوسیالیسم تکاملی» (Evolutionary Socialism) ادوارد برنشتاین نیز بوده است که در سال ۱۸۹۹ میلادی برابر ۱۲۷۸ خورشیدی یعنی هفت سال قبل از صدور فرمان مشروطیت و یازده سال قبل از انتشار جزوهی «تنقید اجتماعیون- اعتدالیون» در اروپا منتشر شده و در این زمان یعنی در زمان تدوین این جزوه توسط رسولزاده، نظریهای کاملا شناخته شده در اروپا بود. گفتنی آنکه رسولزاده قبل از اینکه به ایران بیاید سردبیر نشریهای در باکو بهنام «تکامل» بود (رحیم رئیسنیا: رسولزاده، دانشنامه جهان اسلام).
تفسیر رایج زمانه از مارکسیسم
به نظر میرسد که این زمان یعنی در زمان تدوین جزوهی پیشگفته، هنوز تفسیر رایج و غالب از نظریهی مارکس بهطور کلی در جهان این بود که عبور از مرحلهی سرمایهداری برای رسیدن به سوسیالیسم ضروری است. به عبارت دیگر تکامل سرمایهداری برای رسیدن به سوسیالیسم، پیش فرضِ عام اکثر نظریهپردازان مارکسیسم بود. به عنوان یک نمونه، حتا لنین نیز که با منشویکها از کنگرهی دوم در سال ۱۹۰۳ زاویه پیدا کرده بود، در کتاب «دو تاکتیک سوسیال دموکراسی» که در ژوئیهی سال ۱۹۰۵ (تیر ۱۲۸۴) انتشار یافت و به احتمال زیاد رسولزاده نیز آن را خوانده بود، در نقد دیدگاههای «نارودنیکی» که به گفتهی لنین، معتقد بودند: «انقلاب بورژوازی ابداً منافع پرولتاریا را منعکس نمینماید»، سخت تاخته و لنین با استناد به اصول مارکسیسم به ضرورت تکامل سرمایهداری برای رسیدن به سوسیالیسم در کشوری مثل روسیه، تأکید میکرد و هر فکری غیر از آن را ارتجاعی میدانست!: «...تمام این اصول مارکسیسم با تفصیل کامل چه بهطور عمومی و چه بهطور خصوصی در مورد روسیه به ثبوت رسیده و حلاجی شده است. از این اصول چنین مستفاد میشود که فکر تجسسِ [جستجوِ] راه نجات برای طبقهی کارگر در چیزی بجز ادامۀ تکامل سرمایهداری، فکریست ارتجاعی. در کشورهایی مانند روسیه آنقدر که به طبقۀ کارگر از کافی نبودن تکامل سرمایهداری آسیب میرسد، از خودِ سرمایهداری نمیرسد. از اینرو وسیعترین، آزادترین و سریعترین تکامل سرمایهداری، مورد علاقۀ طبقۀ کارگر است» (لنین، مجموعه آثارِ یکجلدی: ۲۵۴). یادآوری کنیم که به قول لنین این اصول مارکسیسم، به ناگاه یک دهه بعد در آستانهی انقلاب اکتبر، با تفسیری بهکلی متفاوت، این بار، فکر تکامل و طیکردن سرمایهداری در روسیه و همهی کشورهای عقب مانده، ارتجاعی و حتا خیانت تلقی شد!. یکی از دلایل این که او این زمان سوسیال دموکراتها را خیانتکار مینامید، همین نکته بود. ما میدانیم که پلخانوف مدافع نظریهای که رسولزاده آن را «سوسیالیسم تکاملی» مینامید و تلاش مینمود تحت عنوان نظریهی مارکسیسم در ایران اشاعه دهد، سخت با تزهای آوریل لنین مخالفت میکرد. پلخانوف، حتا سه روز بعد از پیروزی انقلاب اکتبریعنی در ۲۸ اکتبر۱۹۱۷ در نشریه خود (ادینستوو) در نامهای سرگشاده به پرولتاریای پتروگراد و در تقابل آشکار با نظریهی لنینیِ دیکتاتوری پرولتاریا در این زمان، خطاب به آنان چنین هشدار داده بود: «شما در این کشور در اقلیت هستید، حال آنکه دیکتاتوری پرولتاریا مستلزم آن است که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل دهید. ۲۵ اکتبر[۱۹۱۷] یک عقب نشینی عظیم بود. قدرت سیاسی میباید در دست حکومتی ائتلافی قرار میگرفت که نمایندۀ همۀ نیروهای موجود در کشور از جمله بورژوازی نیز میشود» (مجموعه آثار پلخانف، ج۲: ۲۴۴ به نقل از کتاب شوراهای کارگری در انقلاب اکتبر، اسفند ۱۳۵۸: ۱۴).
وظیفهی سوسیالیست ها در ایران
رسولزاده در جزوهی مورد اشاره، در انتقاد از دیدگاه مرامنامهی فرقۀ اعتدالیون که به قول او عنوان اجتماعیون را به دروغ به خود بستهاند تا ستارالعیوب باشد!، مشخص میکند که نظرش در خصوص سطح تکامل جامعهی ایران درآن زمان چیست و به روشنی میگوید که وظیفهی سوسیالیستها در حزب دموکرات ایران از منظر مارکسیستی در این زمان چه باید باشد: «...در ایران، سرمایهداری اروپا و آمریکا نداریم تا اینکه [ما] سوسیالیست شده، بر ضد او [سرمایهداری] کار بکنیم و چون سرمایه و سرمایهداری را نداریم، پرولیتاری هم نیست و در فکرِ حاکمیتِ یک صنفِ غیرموجود افتادن، هم غیرممکن است...[اما] مشروطیت با موجودیت فئودالیزم هرگز قابل ائتلاف نیست و در جاهایی که تتمۀ فئودالیزم موجود است، تاریخ به ما نشان میدهد که سوسیالیستها با سرمایهداران (بورژواها) یکی بوده[متحد بوده] بر ضد آنان [فئودالها] جنگیدهاند. زیرا برای آنکه زمینۀ مستعدی برای تبلیغات مقاصد سوسیالیزمی مهیا شود، حاکمیت اصول سرمایهداری از ملزومات مفقود است. در مملکتی که سرمایهداری نیست، در مملکتی که عمله و کارگر کارخانجات مفقود است، در مملکتی که هنوز معیشت در قرون وسطی روزگار میگذراند، در مملکتی مثل ایران، سوسیالیزم یک خیالی است بیحقیقت» (رسولزاده، همان: ۲۶ – ۲۷ تاکید از ماست).
پیداست به همین دلیل بود که رسولزاده به فرقۀ اعتدالیون تاخته و عنوان آن فرقه یعنی «اجتماعیون- اعتدالیون» را «بصیرتپوش و اسمی سامعهفریب» نامیده است. میدانیم که در آغاز تأسیس حزب دموکرات ایران نیز در انتخاب واژهی «اجتماعیون» برای این حزب بحثهایی درگرفت و سرانجام از انتخاب آن صرفنظر شد و تنها عنوانِ دموکرات را برآن نهادند. توضیح آن که «ورام پیلوسیان» از جناح میانهرو حزب سوسیال دموکرات تبریز و از دوستان تقیزاده در نامهی ۳ فوریه ۱۹۱۰ (۱۴ بهمن ۱۲۸۸ خورشیدی) یعنی زمانی که حزب دموکرات ایران در تهران در حال تاسیس بود، به تقیزاده هشدار میدهد که از انتخاب لفظ سوسیالیست (اجتماعیون) برای این حزب بپرهیزد و حتا از او میخواهد تا معادلِ مناسبی برای اصطلاح واژهی «دموکرات» نیز بیابد. زیرا به گفتهی او، این واژه نیز اغلب با لفظ سوسیال دموکرات همراه و اشتباه و مشکلآفرین میشود. او در نامهی بعدی خود به تقیزاده در تاریخ 9 ماه می ۱۹۱۰ (برابر ۱۹ اردیبهشت ۱۲۸۹)، کلمۀ «ملّیون» را برای معادل عامیون(دموکرات) پیشنهاد میکند. اما سرانجام به جای واژهی عامیون، همان واژهی «دموکرات» انتخاب و کلمهی اجتماعیون نیز بهکلی حذف میشود (اوراق تازهیاب مشروطه، ایرج افشار و خسرو شاکری ۱۳۸۲: ۵۵).
در هر حال، رسولزاده به روشنی بیان میکند که این زمان حزب دموکرات ایران باید چگونه برنامهای را تدوین کند. او به روشنی در این نوشته اعلام میکند و مینویسد که در انقلاب مشروطه که در اساس بر علیه فئودالیزم است باید سوسیالیستها با احزاب بورژوازی متحد شوند تا ابتدا فئودالیزم را براندازند و حاکمیت سرمایهداری که ضروری است پدید آید تا زمینهی مساعدی برای سوسیالیسم فراهم شود: «مشروطیت با موجودیت فئودالیزم هرگز قابل ائتلاف نیست و در جاهایی که تتمۀ فئودالیزم موجود است، تاریخ به ما نشان میدهد که سوسیالیستها با سرمایهداری (بورژواها) یکی بوده بر ضد آنان[فئودالها] جنگیدهاند». چنانکه گفته شد، این ایده در اساس از سوسیالیستهای اروپایی و همچنین پلخانف بود که گذار به سوسیالیسم را بدون گذار از سرمایهداری و پیدایش طبقهی کارگر، خواب و خیال میدانست. حیرت انگیز است که با وجود این دیدگاههای روشن و صریحِ رسولزاده، عبدالحسین آگاهی در کتاب «تاریخ احزاب در ایران» معتقد است که روزنامهی «ایرانِنو »که سردبیری آن را محمدامین رسولزاده به عهده داشت، در ترویج مارکسیسم- لنینیسم در ایران نقش موثری داشته است[!] ( عبدالحسین آگاهی، بیتا : ۳۱).(۱)
رسولزاده برنامهی دموکراتیک حزب دموکرات ایران را به صورت کلی در این نوشتهی خود نیز اعلام میکند: «این پارتی[حزب دموکرات ایران] است که میخواهد حقوق بدوی، وسعت پیداکرده و حاکمیت مقصودۀ ملی دوباره مشتمل بر حال تمام افراد وطن گردد یعنی تمام ملت بدون استثناء باید در ادارۀ دولتی بواسطۀ انتخاب عمومی، دخیل و شریک باشند و زمام قانونگذاری و اجرائیات قانون موافق مصالح یک صنف و طبقۀ بخصوصِ ممتازه نبوده، مطابق حقوق اکثریت یعنی دموکراسی مملکت گردد» (رسولزاده، همان: ۴1).
بدین ترتیب، رسولزاده که از نظر تئوریک از همهی اعضای حزب دموکرات ایران در این زمان از جمله حیدرخان عمواوغلی بالاتر بود و در نوشتهاش نشان میدهد که بیش از هر کسی در این حزب به تفسیر زمانه از مارکس و مارکسسیمِ آشنایی بالنسبه دقیقتری داشت، اهداف، استراتژی، تاکتیکها و برنامههای کلی مجموعهی حزب دموکرات ایران را به عنوان جریان چپِ واقعا موجود این زمانِ ایران (وارث اجتماعیون عامیون پیشین) که حیدرخان نیز از اعضای فعال آن بود به روشنی بیان کرده است که در مجموع نزدیک به نظرات جناح منشویکی حزب سوسیال دموکراسی روسیه بوده و در آن همانند جناح بلشویکی بعدی، مرحلهی سرمایهداری دور زده نمیشد بلکه در این دیدگاه، گذار به سرمایهداری به منظور آماده شدن جامعه برای مرحلهی سوسیالیستی، به قول رسولزاده از «ملزومات» به شمار میرود. البته در همین زمان در جناح اقلیت سوسیال دموکراتهای ارمنی تبریز نیز این ایده وجود داشت اما درآن جریان به دلیل اقلیت بودن ارمنیان در ایران، تاثیر اهمیت اجتماعی آن در جامعهی ایران بسیار اندک بود.
از نکات گفتنی این که این زمان یعنی در زمان مشروطه، جناح چپ سوسیالدموکراتهای تبریز نیز مرجع نظری خود را نه لنین بلکه پلخانوف و کائوتسکی میدانستند و در نامههایی که به آنها برای کسب نظرشان نوشتهاند، نشان میدهند که این زمان برای آنان، پلخانوف و کائوتسکی، اعتبار نظری مهمی به عنوان مرجع سوسیالیسم داشته است. چرا که لنین این زمان تا جایی که ما میدانیم، فرد شناخته شدهای در ایران نبود. درواقع همین دونامه و خطاب آنان به پلخانوف و کائوتسکی، موید همین نظر است که تفسیر مارکسیسم زمانه با آنچه رسولزاده اشاعه میداد تفاوت زیادی نداشت. .
در هر حال، در یک جمعبندی کلی و نهایی اگر این گفتهی آبراهامیان را بپذیریم که: «سازماندهی فرقۀ دموکرات در بیرون از مجلس[دوم] را بیشتر حیدرخان و محمد امین رسولزاده انجام میدادند»( آبراهامیان۱۳۹۲: ۱۳۰)، میتوان گفت که آنها در این زمان یعنی بعد از فتح تهران از تابستان سال ۱۲۸۸ به عنوان ایدئولوگهای اصلی جریان چپ، چگونه میاندیشیدند و مدافع چه دیدگاهی بودند که با آمدن بلشویکها از دروازهی انقلاب جنگل به کلی فضای فکری و سیاسی چپ به ناگهان تغییرکرد.
_________________________
۱- میدانیم که، این زمان هنوز عبارت«مارکسیسم – لنینیسم»مصطلح نشده بود. این عبارت از دههی ۱۹۲۰ و در زمان حاکمیت استالین بود که ابداع شد و رواج یافت.
.........................................................
منابع:
* آبراهامیان، یرواند(۱۳۹۲)، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی
* افشار، ایرج(۱۳۵۹)، اوراق تازه یاب مشروطیت(۱۳۳۵ – ۱۳۳۰ قمری)، انتشارات جاویدان
* پلخانوف (۱۳۵۸)، شوراهای کارگری انقلاب اکتبر، ترجمه از مجلۀ علم و جامعه، دانشجویان پیشگام دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، دیجیتال کننده، نینا پویان، تابستان ۱۳۷۹
رسولزاده، محمدامین(۱۳۲۸ ق.)، تنقید فرقۀ اعتدالیون و یا اجتماعیون – اعتدالیون، مطبۀ فارس، تهران
* رسولزاده، محمدامین(۱۳۸۷)، گزارشهایی از انقلاب مشروطیت،ترجمهی رحیم رئیسنیا، نشر شیرازه
* رئیسنیا، رحیم(بی۲تا)، رسولزاده، دایره المعارف دانشنامه جهان اسلام
* عظیمی، ناصر(۱۴۰۲)، چگونه راه بر سوسیال دموکراسی ایرانی مسدود شد؟ روایتی نو از زندگی و فعالیت سیاسی حیدرخان عمواوغلی، نشر ژرف
|
|