عصر نو
www.asre-nou.net

همایش و گرایش


Thu 31 07 2025

اسماعیل رضایی

انسان ها با توجه به گرایشات فکری و جایگاه طبقاتی خویش به تعامل معنی دار با یکدیگر روی آورده؛ و در گروها و یا انجمن و سازمان های اقتصادی و یا اجتماعی گرد هم می آیند؛ تا در پیوند با بارزه های مادّی و قدرتی از جایگاه و پایگاه منفعتی و مصلحتی خویش دفاع نموده؛ و در جهت حفظ و تحکیم بنیان های مادی و اجتماعی خویش گام بر می دارند. اصولا سلطه طبقاتی مجموعه ای از انسان های ناهمگنی را تشکیل می دهد که در سلسله مراتب اقتصادی و اجتماعی در جایگاه ویژه خود به تعامل با یکدیگر قرار می گیرند. انسان های ناهمگنی که برای تنازع بقا و تحت تاثیر القائات کاذب و همچنین بدعت ها و عادات و سنن به جای مانده از اعصار تاریخی در کنار هم به تعامل می رسند؛ و عموما در برابر قدرت های برتر و مافوق کرنش کرده و برای تداوم حیات خویش در چارچوب معیینه قدرت های سلطه گر خود را ماندگار می یابند. این فرایند در مراحل گذر تاریخی و اجتماعی اشکال خاص خود را یافته و اصولا در بن بست های حاد اقتصادی و اجتماعی و یا استیصال های تاریخی، جامعه را در بیراهه ها و سوءاستفاده های ساختار قدرتی از پتانسیل درونی و پویایی و بالندگی باز می دارند.

همایش که گردهمایی معنی دار جمعی همگرا و یا واگرا برای هدف و تصمیم خاص در سطح ملی و یا بین المللی در خود دارد؛ اصولا با گرایشات غالبی همراه است که در ساختار طبقاتی، صاحبان ثروت و قدرت عناصر اصلی و تعیین کنندۀ آن محسوب می شوند. گرایشات فکری غالب در هر همایشی به جایگاه و پایگاه طبقاتی بستگی دارد که بر فضای آن غالب است. بنابراین مضمون و محتوای هر همایش و گرایشات درونی آن به پایگاه و نیات طبقاتی برگزارکنندگان آن بستگی دارد. پس متصدیان و برگزار کنندگان همایش راست و راست افراطی نمی توانند از دایره ساختار جهانشمول سرمایه پافراتر گذاشته و از تمامی پلشتی ها و بدسگالی های کنونی جهانی بری باشند. یعنی جامعه را با ظاهری مدرن و کمال یافته در دام سودبری افسارگسیخته برای انباشت بی رویه با ایجاد فاصله عمیق فقر و غنا بسوی نابسامانی ها و ناهنجاری های اقتصادی و اجتماعی هدایت می کنند. روندی که دموکراسی و مولفه های آن را در تابعیت سود و سرمایه گرفتار ساخته؛ و سایه شوم جامعه گریزی و انسان ستیزی را ابعاد بی سابقه می بخشد. حقوق بشر به عنوان پوسته ضعیف بر بدنه جامعه بی رمق و فرسوده، بشریت را در نوای بی نوایی و بی حقوقی حقوق طبیعی و اجتماعی فرو می برد. زیرا راست و راست افراطی از فهم طبیعی تحول و تکامل به دور بوده؛ و نیازهای جامعه و انسان را نه بر اساس برآمدهای نوین دانش و فناوری، بلکه بر پایه سائقه ها و شائقه های عادات و سنت و واپسگرایی ایده و عمل، ضمن فرو بردن در فقر مزمن بسوی استبداد و توتالیتاریسم سیاسی و اقتصادی هدایت می کند. چرا که دیکتاتوری و استبداد فردی و ساختاری یک نظام سیاسی و اقتصادی نمودی فراگیر از ناتوانی و ضعف ساختی نظام حاکم است که با ابزار سرکوب و اختناق و شکنجه صدای هرگونه اعتراض و انتقاد را مورد حمله و هجمه مداوم خود می گیرد.

انسان وقتی نداند در کدام مرحله از تاریخ تکامل خود قرار دارد؛ قطعا در اتخاذ مواضع خود برای گزینش ها و انتخاب های بهینه و مطلوب با چالش های اساسی و بی خردانه روبرو می گردد. چرا که تکامل تاریخی هویت های نوین را جان می بخشد و زیستن را در مجاری کمال و بالندگی هدایت می کند. برعکس بدفهمی و نفهمی روند تحول و تکامل تاریخی که انسان را با توقف در بارزه های هویتی گذشته از شدن و گشتن برای دنیایی بهتر و مفیدتر باز می دارند. گرایشات ارتجاعی چه دنیوی و یا ایده آلیستی عنصر انتزاع و تجرید را در تبیین و تحلیل های اجتماعی برای توجیه ضعف خصلتی و ذاتی خود بکار گرفته؛ و از تعهدات و مسئولیت های تاریخی و اجتماعی خود می گریزد. بسیاری ضعف و استیصال خود را در پس بدفهمی های تکامل تاریخی و اینکه بشریت و جهان شمولی ساختار سرمایه در کدام مرحله از تکامل تاریخی خود قرار دارد؛ برای گذر از استبداد و توتالیتاریسم، به گذشته پناه برده؛ و راه نجات خود را در پیوند با بارزه های سپری شده و استبداد ساز می یابد. راست و راست افراطی در پیوند با بارزه های منحط نئولیبرالیسم که جامعه های انسانی را در سراشیبی سقوط و نزول ارزش های لازم اجتماعی فرو برده است؛ نظام سرمایه داری را وارد فاز نوینی از مناسبات و تعاملات قرار داده که با گذشته خود تفاوت اساسی و فاحش دارد. این همه جنگ و جنایت و نسل کشی دارندگان ثروت و قدرت ناشی از ضرورت های تاریخی تغییر و دگرگونی ساختی غالب است که منافع طبقاتی و هژمونی قهری تاریخی شان را مورد تهدید قرار داده است. یکی از عارضه های بدخیم بد فهمان تکامل تاریخی و حامیان جریان های ارتجاعی آن ها ابرام و اصرار بر چه نمی خواهیم بوده؛ و چه می خواهیم را در لفافه های فریبنده و ظاهر سازی های دروغین و کاذب و یا ساده سازی و بی توجهی به ضرورت های تکامل تاریخی نادیده می گیرند.

راست و راست افراطی در ایران که توسط جریان ارتجاعی سلطنت طلبان نمایندگی می شود؛ تلاش هماهنگ با ارتجاع سیاسی و اقتصادی جهان شمول سرمایه داری برای غلبه بر رادیکالیسم انقلابی در حال وقوع را آغاز کرده اند. این مرتجعین تاریخ با برجسته کردن عنصر ملی گرایی، تاکید بر یکپارچگی ملی، دموکراسی و سکولاریسم سطحی و بی محتوا، سعی می کنند افکار عمومی را بفریبند؛ و جامعه را از تعالی و کمال تحول و تکامل تاریخی بی بهره سازند. این مرتجعین مدعی گذر از نظام مستبد دینی در ایران هستند و صرفا این نظام منحط و ضد تاریخ و انسان را نفی و نهی می کنند؛ ولی نمی گویند که وعده و وعیدهای کاذب و دروغین خود را بر چه ساختار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می خواهند بنا نهند. لیبرالیسم، نئولیبرالیسم که مروج اقتصاد بازار می باشند و در آزمونهای تاریخی خود جز مرگ و نیستی و خشونت و جنگ برای تداوم حیات خود نداشته؛ و تکامل دانش و فناوری را نه برای زیستی بهینه و انسانی که در جهت انقیاد و حد و هدم بکار گرفته اند. ساختاری که در آن دموکراسی ، حقوق بشر، حفاظت از محیط زیست و... تابعی از سود سرمایه بوده؛ و در پیوند ناگسستنی با دین سکولاریسم را ابتر و کاذب ارائه داشته؛ و یکپارچگی ملی و ملی گرایی را برای چپاول و غارت محرومان و ستمدیدگان آنچه که در سطح جهانی مشهود و هویداست؛ بکار گرفته است. همایش اخیر سلطنت طلبان و بندبازی های سیاسی شان در جهت تخطئه و به بیراهه کشاندن جنبش انقلابی رو به تعمیقی در ایران است که در عرصه های متکاثر مبارزات صنفی و اجتماعی و سیاسی خود را نشان می دهند. یک بار دیگر دست ارتجاع برای قطع بازوان توانمند جنبش رادیکالی در ایران به حرکت درآمده؛ تا دستاوردهای آن را به نفع ارتجاع سرمایه عقیم سازد. اگر چه ناکام خواهد ماند؛ ولی جنبش رو به تعمیق و تکامل را در وقفه های تاریخی فرو برده؛ و روند بهسازی و بهیابی زیست عمومی را با چالش روبرو می سازد.

گرایش به احیا و ابقای ساختار به تاریخ پیوسته و معیوب مرحله کنونی تکامل تاریخی نظام سلطه سرمایه، یعنی احیای استبداد تاریخی در قالب مبارزه با استبداد ترور و وحشت دینی که بیان استیصال و درماندگی کسانی است که با فریب و اوهام تلاش دارند؛ خود را اقناع و جامعه و منافع ملی و انسانی آن را در یورش سبعانه کلان سرمایه داران در سریر قدرت شکننده خود بسوی فنا و نابودی هدایت کنند. کسانی که در اردوگاه راست و راست افراطی که توسط سلطنت طلبان نمایندگی می شوند؛ به دنبال نجات ایران از یوغ استبداد دینی می باشند؛ آب در هاون کوبیده و در دام اوهام و عوام گرایی محض پتانسیل انقلابی جامعه را در هرزروی های روشنفکرانه و کج اندیشانه خود هدر می دهند. چرا که سلطنت طلبی با گرایشات فکری و بنیان های مادی زیر بنایی اعتقادی شان یک پیوند ناگسستنی با کلان سرمایه داران داشته و امروز کسانی که گردانندگان واقعی این معرکه سرگردان و همیشه ناکام می باشند؛ دقیقا تربیت شدگان مکتب کلان سرمایه دارانی هستند که نظام مستبد دینی را در ایران اداره می کنند. چرا که تنها جریانی که در نبود حاکمیت مستبد دینی می توانند حامی و تضمین کننده منافع کلان سرمایه داران و آخوندهای مرتجع باشند، سلطنت طلبان هستند که با اعتقاد راسخ به دین برای تداوم حیات خود، از سکولاریسم سست و بی محتوا حمایت کرده و رنج دین و اثرات مخرب آن در جامعه تداوم می یابد. بنابراین افتادن در دام حیله و تزویر های این جریان به مراتب خطرناک برای ایران فردا، نشان از بدفهمی های روند کنونی تکاملی و تحولی بوده و خیانت آشکار و ملموس به آرمان های انقلابی و رادیکالی جنبش رو به تعمیق مردم ایران می باشد. متاسفانه روشنفکران افتاده در دام ارتجاع فکری، حرکت بی خردانه و بدفهمانه خود را با اینکه جریان قابل مطرح دیگری وجود ندارد؛ توجیه می کنند. یعنی به عنوان یک فرد و یا جریان مستاصل و به بن بست رسیده به جای گشودن جبهه ای مبارزاتی که بتواند خلاء آلترناتیو کنونی را پر نماید؛ تسلیم جریان زهرآلودی شده اند که جامعه ایران را در وادی فنا و نیستی هدایت خواهد کرد. ضمنا جریان رهبری فردی و جمعی اصولا براساس ضرورت تاریخی و اجتماعی از بطن مبارزات مردمی برخاسته؛ و رهبری انتخابی و تحمیلی از بیرون قطعا جامعه و اهداف آن را به بیراهه می برد.

واقعا ساده انگارانه و عوامانه است که کسی به ادعاهای عوام فریبانه و عوامانه نمایندگان واقعی کلان سرمایه داران «سلطنت طلبان» با امکانات گسترده تبلیغاتی و رسانه ای خود و همچنین حمایت همه جانبه غارتگران جهانی،مبنی بر اینکه بعد از گذار از استبداد دینی، عنان قدرت را در ایران به مردم و جامعه مدنی مردمی خواهند سپرد؛ توهمی بیش نمی باشد؛ و زهی خیال باطل!!! در قطب بندی های نوین نظم جهانی، کلان سرمایه داران و نمایندگان واقعی شان یعنی سلطنت طلبان در ایران، خواهان حفظ نظم کهن و هژمونی استعمارگران و غارتگران تاریخی می باشند. به باورهای ابلهانه کسانی که فکر می کنند بعد از گذار از استبداد دینی در ایران با رهبری غالب راست و راست افراطی با نمایندگی حتمی و واقعی سلطنت طلبان، امکان بازیابی و برقراری هویت های مردمی در حکومت ممکن خواهد بود؛ باید خندید؟!! زیرا در غرب با رشد کلاسیک بنیان های مادی و نهادین خود و همچنین پایه های نهادین دموکراسی، امروز زیر مهمیز و حملات وحشیانه و ددمنشانه کلان سرمایه داران تمامی دستاوردهای تاریخی حاکمیت مردمی زیر سوال رفته است. امروز دموکراسی، حقوق بشر، حقوق طبیعی واجتماعی، محیط زیست و همچنین کمک های مردمی توسط دولت ها و... ملعبه خواست و نیت کلان سرمایه داران بوده، و دولت ها نیز به عنوان کارچاق کن و تسهیل کننده منافع افسار گسیخته کلان سرمایه داران عمل می کنند. حالا ابلهان روشنفکر و کور اندیش ایرانی می خواهند با هژمونی نمایندگان واقعی کلان سرمایه داران«سلطنت طلبان» حکومت مردمی در ایران برقرار سازند.

گرایش غالب بر ساختار مبارزات جهانی، تغییر و دگرگونی بر اساس روندهای تکامل تاریخی کنونی می باشد. این تغییرات ایجاب و الزام تاریخ تکامل جامعه و انسان بوده که مقاومت مرگبار دارندگان قدرت و ثروت را برانگیخته است.سلطه گران غالب جهانی با حمایت همه جانبه از سازه های فرتوت غالب کنونی، می خواهند از تغییرات ممانعت به به عمل آورده؛ و تلاش می کنند با استقرار نمایندگان واقعی خود در سریر قدرت با تحمیق و فریب مردم و همچنین گسترش دامنه وحشت و ارعاب تغییرات الزامی تاریخی را به تعویق اندازند. قطعا جریان های راست و راست افراطی ایران نیز همگام با نیروهای ارتجاعی جهانی، با تکاپو، هیاهو و جنجال آفرینی های مداوم خود، تلاش دارند تا از رادیکالیزه شدن جنبش های رو به تعمیق مردم ایران به نفع سود و سرمایه جلوگیری نمایند. در این میان چپ ها اگر نتوانند با اتخاذ مشی اصولی مبارزاتی خویش به مصاف جریان های ارتجاعی و ضد مردمی بروند؛ دستیابی به آرمان های مردمی در ایران را با چالش های جدی روبرو خواهند ساخت. زیرا چپ به عنوان تنها آلترناتیو ممکن در برابر ساختار فرتوت نظام سرمایه داری مورد هجمه شدید همه جانبه از سوی نیروهای مرتجع دینی و سرمایه داری قرار دارد که برای خنثی کردن تمامی این تبلیغات ضد چپ بایستی مبارزات اصولی و موثری را در پیش گیرد.

نتیجه اینکه: همایش اصولا در پیوند با گرایش برای تصمیم سازی های خاصی در سطح ملی و یا بین المللی برپا می گردد. جمعی همگرا و یا واگرا که در پیوند با پایگاه و جایگاه خاص طبقاتی تعریف می شوند. اصولا، گرایش های طبقاتی حتی در همایش های فراگیر و مردمی، اغلب با ظاهری پنهان ولی تعیین کننده در جهت گیری های سیاسی و تصمیم گیری ها خود را نشان می دهند. بنابراین همایش اخیر مونیخ با سردمداری راست و راست افراطی که ماهیت طبقاتی کلان سرمایه داران را نمایندگی می کنند؛ قطعا امکان برقراری یک حکومت مردمی، دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم واقعی را دارا نبوده و ادعا ها و سمت گیری هایش فریب و اوهامی برای دستیابی به قدرت و اعمال اتوریته قدرتی استبدادی برای تامین منافع و مصالح کلان سرمایه داران می باشند. چرا که تمامی ادعاهای کاذب این جریان فکری مرتجع در چه نمی خواهیم یعنی گذار از استبداد دینی در ایران خلاصه می شوند؛ اینکه براساس کدام ساختار اقتصادی و اجتماعی می خواهند این مباحث مطروحه دروغین را تحقق ببخشند؛ سخنی به میان نمی آورند. چرا که گرایشات راست و راست افراطی با اقتصاد بازار گره خورده که با لیبرالیسم و نئولیبرالیسم با ماهیت ارتجاعی کنونی شان که نکبت و واپسماندگی اقدام و عمل آن بشریت را در تنگناهای شدید زیستی قرار داده اند؛ تعریف می شوند. زیرا با شکست نئولیبرالیسم، سرمایه داری مرحله ای از تکامل تاریخی خود را سپری کرده که برای تداوم حیات خود بایستی تغییر ساختی را بپذیرد. این همه خون و جنون و جنایت و نسل کشی کنونی محصول بن بست های حاد و شکننده ای است که ساختار فرتوت سرمایه داری برای گریز و ایجاد وقفه در تغییرات الزامی تاریخی بدان ها متوسل شده است. براین اساس هرکسی که فکر می کند با جریان راست و راست افراطی که توسط سلطنت طلبان نمایندگی می شوند؛ می توانند در ایران یک حکومت مردمی برقرار سازند؛ قطعا آب در هاون می کوبند. چرا که تمامی جهت گیری های شعارگونه شان عوامفریبانه و توجیه گرانه می باشند. از جمله اینکه کسی یا جریان دیگری اگر می تواند رهبری مرحله گذار را به عهده بگیرد؛ بیاید؛ و ما از آن حمایت می کنیم. این بیان به واقع عوامفریبانه و احمقانه در بطن خود یک بدفهمی و نفهمی روند تکامل تاریخی را با خود یدک می کشد. چرا که جریان رهبری فردی و یا جمعی در مرحله گذار، بر اساس ضرورت های تاریخی و اجتماعی، از بطن مبارزات توده ای برخاسته؛ و هرگونه انتخاب و یا تحمیل از بیرون قطعا نمی تواند رسالت و تعهدات انقلابی و مردمی را بطور واقع اجرا نماید. پس همایش مونیخ یک جریان به واقع ارتجاعی بوده که با فریب و اوهام تلاش دارد؛ اهداف کلان سرمایه داران را بعد از نظام نکبت و مستبد دینی در ایران محقق سازد. چپ ها به عنوان تنها آلترناتیو ممکن در مرحله کنونی از تکامل تاریخی بایستی در برابر هجمه مدام عمّال سرمایه، با بسیج و اتخاذ اشکال بهینه مبارزاتی از حریم تحدید و تهدید شده محرومان و زحمتکشان و همچنین دستاوردهای مبارزاتی توده های رنج دیده ایران حمایت و حراست نمایند.

اسماعیل رضایی
31:07:2025