عصر نو
www.asre-nou.net |
میدانیم اگر آنها قصد ادامه جنگ داشته باشند، متناسب ب ابرنامه و نقشه خودشان عمل می کنند، قرارنیست من و شما را در تصمیماتشان سهیم کنند یا به جبهه بفرستند(که البته اهلش هم نیستیم). پس شما هم جز اعلام نظر هیج تفاوت اقدامگرانهای با بیانیهنویسان ندارید. یادآوری کنم برای کسانیکه جنگ جهانی دوم را مثال می زنند(جبههای به وسعت کل دنیا را رها کنیم) فقط در فرانسه، نهضت مقاومتی با اشکال گوناگون مبارزاتی در میدان بود تا نیروهای کانادائی - آمریکائی به حمایت از آنها در سواحل نورماندی نیرو پیاده کنند. نکند به وعده پیوستن سپاه و ارتش، چیزی شبیه سال ۵۷ دلبسته باشیم، که قطعاً نشانه بیاطلاعی از ترکیب کنونی این تشکیلات تا مغز استخوان فاسد و سلاحهائیست که در دست آنهاست، آنهم در جامعه چهل تکهایکه جمهوری اسلامی برای کشورما به ارث میگذارد. واقعیت این است که در میدانِ اجراء و عمل نه پیروان حمله خارجی، خود از سازماندهی و ظرفیت مداخله مؤثر برخوردارند و نه بیانیهنویسان . خاصیتی اگر بشود برای نوشتن این بیانیها، بهویژه آنچه باامضای ۱۷ شخصیت سیاسی، اجتماعی و مدنی خوش سابقه(حداقل تا آن حدی که از تلاشهای آنها مطلعیم) قائل شد این است که هرگاه عوامل تعیینکننده فروریزی رژیم فراهم شود، این طرح اندیشههای دمکراتیک برای فردای سرنگونی میتواند برای همبستگی مفید واقع شود، همچنانکه، اگر بر سر عدم حکم اعدام، وجود کمیسیون حقیقت یاب، وجود دادگاههای عادلانه و مواردی دیگر ازا ین دست توافق باشد، که در تجارب سایر کشورها شاهدش بودهایم و هرجا چنین عمل شده گذار کم دردتری را طی کردهاند، کار مفیدیست. مطمئنم که بسیاری خواهند گفت ما سالهاست که براین راه حلها ،برای گذاربه یک جامعه دمکراتیک و عادلانه سخن گفتهایم. حرف بی جائی هم نیست، اما اگر دردی داریم و حسن نیتی، باید خوشحال باشیم که امروز جمع بزرگتری دارند این ایده ها را، آنهم در درون کشور پیش میکشند. واقعیت این است که هنوز سازمانیافتهترین بخش جامعه ۹۰ میلیونی ایران همان تشکیلات مافیائی و هزار سر جمهوری اسلامیست که حدو ۱۵ تا بیست درصد مردم را هم میتواند با خود همراه کند. ۸۰ درصد بقیه از رژیم ناراضی هستند و در میان این ناراضیان، شاید به سختی می توان گفت ده درصد آنها، عزم، اراده و امکانات مبارزاتی فائق آمدن بر آن گروه اول(ارگانهای حکومتی) را فعلاً دارند. مگر ایکه بخواهند بعد از یک فروپاشی به جنگ تن به تن بروند و همچون سوریه، در اکنونش، فرقهها به جان هم بیفتند. چیزی که خوشبختانه جامعه ما تا امروز بهسادگی تن بدان ندادهاست. جمهوری اسلامی فقط در مقابل یک جنبش میلیونی که ظرفیت شرایط سختتر از امروز را برای ماندن در صحنه داشته باشد، میتواند وادار به عقبنشینی و نهایتا فروریختن بشود. کار اپوزیسیون، ایجاد این جنبش میلیونیست که بتواند با اعتصابات، ایجاد شکاف در ارگانهای حکومتی و انواع نافرمانیهای مدنی این پتانسیل مبارزاتی را برای تحقق خواستهایش محقق سازد. این کار با این حجم شکاف و حملات متقابل در میان مخالفین ممکن نیست. برای تغییر تعادل قوا باید نوک حمله را درست انتخاب کرد. بانظری به موضعگیریها و تقابلهای ناشی از آن در صف مخالفین، از هر ناظر منصفی امروز بپرسید گواهی خواهد داد که برای بسیارانی دشمن اصلی انگار در همین طرف جبهه است. یعنی در میان مخالفین. تازه پس از یک چنین تغییر تعادلیست که میتوان به سراغ عوامل خارجی رفت، آنهم برای خنثی کردن بخشهائی که منافعشان با حفظ این رژیم بیشتر است . کشورها اگ رببینند که با ایرانِ منهای جمهوری اسلامی، پایبند به حقوق بش رو قوانین بینالمللی و خواهان صلح و دوستی با دیگران چیزی را از دست نمیدهند، شاید به انتخاب مردم تن بدهند و بهدنبال همکاری با دولت جانشین باشند. تنشهای کنونی در میان «اپوزیسیون» خود بیان عدم شرایط در هم شکستن جمهوری اسلامی به شیوهای سازنده و امیدبخش می باشد. جنبش سرنگونی محتاج همبستگی اکثریت جامعه است. اکثریت جامعه ِامروز ایران، اگر هم تکلیفش در این حد روشن باشد که رژیم کنونی ایران را نمی خواهد هنوز هم انتخابش را نکردهاست که به کدام سو میخواهد برود. باید افقی بازکرد که منشأ امید گردد. آنچه از مدعیان اپوزیسیون این روزها میبینیم خلاف چنین روندیست. با اینهمه به امید زندهایم. رضا اکرمی ۲۱ ژوئیه ۲۰۲۵-۳۰ تیر۱۴۰۴ |