عصر نو
www.asre-nou.net

تاثیر جنگ ۱۲ روزه و احتمال سقوط رژیم !


Fri 18 07 2025

عباس هاشمی

وضعیت جدید
و ضرورت هشیاری عمومی

احتمال سقوط رژیم را دهه هاست که بسیارانی با استدلال های منطقی مبنی بر انواع بحران های اقتصادی و سیاسی و نارضایتی شدید عمومی … انتظار داشته و دارند، اما این رژیم سقوط نکرده‌است !

به‌رغم وجود همه‌ی این عوامل، عدم سقوط رژیم، تا حد زیادی محصول «کمک‌های غیبی» هم شرقی و هم غربی، برای حفظ منافع مشترک چند طرفه، در «نه جنگ و مذاکره» و سرکوب منظم مردم بوده‌است .

شرایط اما با جنگ ۱۲ روزه عوض شده است، این جنگ اساسا برای سرنگونی رژیم نبود، برای تضعیف رژیم و حُقنه‌ی تسلیم هسته‌ای بود… حال اگر چه هنوز هم اسراییل و امریکا و هم ایران در حفظ وضعیت موجود یعنی هم جنگ و هم مذاکره منتفع هستند، و اگر بتوانند، آن‌را حفظ خواهند کرد، اما به گمان من این وضعیت قابل دوام نیست و از دو جهت رژیم به‌هم پاشیده‌ی ایران را می‌تواند در معرض سقوط قرار دهد. چرا؟

این فروپاشی یا سقوط محتمل، علاوه بر بی‌اعتباری سیاسی اخلاقی و بحران شدید اقتصادی، محصول عوامل مشدده‌ی متعددی‌ست که اساسا بعد از جنگ ۱۲ روزه ه‌بوجود آمده‌است. جنگ ۱۲ روزه فقط ضربات نظامی ‌‌و از دست دادن فرماندهان طراز اول رژیم و برخی زیر ساخت‌ها نبود، این جنگ، پوشالی بودن رژیم و توخالی بودن شعارهای سران رژیم و فرماندهان و «ولی فقیه»‌اش را در یک چشم به‌هم زدن برملا کرد و نشان داد که به‌راستی این حکومت، بیش از تصور بی کفایت، توخالی و فاقد انسجام است و افشا این واقعیت غریب، خودی‌ها را هم شوکه کرد. و «رهبر» را، نه فقط از ترس، بلکه از شدت فضاحت به اختفا کشاند.

و این اختفای «رهبر»، گردش کار رژیم او را که قائم به شخص او بود، دچار اختلال جدی کرده و عنقریب باعث تشدید اختلافات مادون‌ها در غیاب روزمره‌ی او خواهد شد‌.

آتش بسی که اساسا به‌خاطر نیاز اسراییل به تجدید قوا برقرار شد، برای رژیم ایران هم‌چون فرصتی بود که از حالت اغما خارج شود و بفهمد چه بر سرش آمده و حدّش را بشناسد و سرجایش بنشیند.

ظاهرا اما اغما ادامه دارد، چون هر مقامی، مثل «خوابگرد»‌ها پرت و پلاهای دوران پیش از جنگ ۱۲ روزه، و رجزهای دهه‌های گذشته را تکرار می‌کند و اساسا روی «نیمه پر» زرادخانه‌ی موشکی و نامطمئن‌شان حساب می‌کنند و هم‌چنان به این عبارت خمینی که «جنگ نعمت است»، دل خوش م‌یدارند !

بی اعتمادی ناشی از ضربات و ناتوانی اما، مانع از آن است که رژیم بتواند در یک تجدید سازماندهی ساختاری دست نفوذی‌ها و جاسوسان را از سیستم کوتاه کند، و این مسئله چونان خوره به جان رژیم افتاده و قوای باقیمانده را تخریب و نا کارآمدتر هم می‌کند

به‌رغم این وضعیت اضطراری، چون رژیم هنوز هم بیش از اسرائیل، از مردم می‌ترسد، به وضع قوانین جزای مشدده علیه مردم و سرکوب بیشتر رو آورده و بر کشتارهایش افزوده … و آن‌طرف؛ «بازی-تهدید»‌های ترامپ، با تهدید ۶۰ روزه‌ی نتانیاهو تکمیل شده‌است و هم‌چنین به زمان رسمی فعال کردن «ماشه» هم چیزی باقی نمانده. تغییر رژیم محتمل می‌نماید.

این تغییر رژیم به چه اشکالی می‌تواند رخ دهد؟

هم‌چنان‌که قبلا هم اشاره داشته‌ام، به‌دلیل سرکوب جنبش «زن زندگی آزادی»؛ و هم‌چنین زیر آوار اخبار جعلی ‌‌مهندسی شده، متاسفانه اکثر مردم را به «تماشاچی» بدل کرده اند، پس برای آ‌ها مناسب‌ترین آن‌ست که در چنین فرصتی، تغییراتی خزنده و شبه کودتایی، و از بالا سازمان دهند؛ مثلا گزینه‌ی از پیش ساخته، اما منعطف شان را، که محصول مشترک غرب و بخشی از خود رژیم اسلامی ست، و خطوط کلی آن از سال‌ها پیش طراحی شده را - به‌رغم کهنگی و وقوع تغییرات مهم در مردم -، به میدان بیاورند؛ یعنی گروهی از اصلاح طلبان کمتر بدنام و نظامیان کمتر شریر و اگر پیدا بشود؛ تنی چند خود‌فروش خوش‌نام و زندانی و در «آب نمک» و‌ گمنام، و تعدادی دانشمند و محقق‌نما خواهند بود. چیزی که حدودا «مهدی نصیری» و انصارش (به‌رغم نقش بی‌پایه و اساسی که با آمار دروغین برای رضا پهلوی ساخته‌اند و او را به بازی گرفته‌اند، و او هم به سهم خودش چندین لیست اسامی انتشار داده) آرزویش را دارند و تبلیغ می‌کنند، تا کل نظام را از دست ندهند و کسی آسیب نبیند !

بیانیه ی «میرحسین موسوی » فرزند خلف خمینی برای رفراندوم و امضاهای بسیار در زیر آن هم یکی دیگر از علائم ظهور چنین آلترناتیوی ست.

از سوی دیگر

یکی از پایوران سرشناس تغییرات از بالا که قبلا او را به‌عنوان شخصیت مورد وثوق «سیا» و حاضر در تمامی نشست‌های «مهم» اپوزیسیون ایران در یادداشتی معرفی کرده بودم، پس از غیبتی طولانی دوباره به صفحه‌ی تلویزیون و رایانه‌ها آمده و از یک «انقلاب اجتماعی» قریب‌الوقوع در ایران صحبت می‌کند.

ایشان کسی نیست جز «شهریار آهی»؛ میلیاردر، بانکدار و سیاستمداری که زمانی رابط «سیا» با شاه فقید ایران بود (حتما در «ویکیپدیا» با او بطور مبسوط تری آشنا شوید. بسیار بسیار جالب توجه است! بعد می‌بینید که چه شخصیت‌هایی این انقلاب را دنبال می‌کنند، آن‌هم نوع اجتماعی‌اش را این‌بار، و نه نوع سیاسی مثل ۵۷‌!‌)

در این برهه بویژه، مردم ایران باید بسیار هشیار باشند این‌جا که ما قرار گرفته‌ایم، چه بخواهیم چه نخواهیم، به‌رغم عدم آمادگی های لازم؛ نداشتن حزب و تشکل‌های جاندار و قوی، در یک نقطه عطف تاریخی بسیار مهم در حیات سیاسی ایران ایستاده‌ایم ، بگویید شهریور ۱۳۲۰ یا هر وقت دیگری که جا به جایی «مهره »‌ها اجتناب ناپذیر می‌شود.

باید جلوی تکرار انقلاب ۵۷ و موفقیت این مانور خیانتبار را، از جماعتی که پاسداران ولی فقیه پیاده نظامشان خواهند بود، گرفت. ( نگاه کنید به تلاش‌های رضا پهلوی، مخاطبانش فقط ارتش و سران سپاه‌اند، نه مردم!)

اما آمریکا و غرب می‌دانند که دوران «چلبی»‌سازی در ایران سپری شده، و درحالی‌که هزاران چلبی در لیست‌های رنگارنگ صف کشیده‌اند، چرا «پاکت»ی از چلبی‌های گونه‌گون‌ را در شکل «آلترناتیو» تقدیم مردم ایران نکنند، که یک سرش در سپاه و مقامات امنیتی و یک گوشه‌اش رضا پهلوی و بین‌شان مشتی روشنفکر دستگاهی و دانشمند‌نما نشسته باشند و مشترکا خواست غرب را پیش ببرند؟!

و یک چنین «آلترناتیو»ی را می‌توانند همچون بختکی روی جنبش واقعی مردم بیاندازند و آنرا خفه کنند. چرا که اگر این جنبش شعله‌ور شود، به چیزی کمتر از یک «انقلاب اجتماعی» رضایت نخواهد داد و این همان چیزی‌ست که آمریکا و کل غرب و همسایگان مرتجع ایران از آن هراس دارند، مگر «شهریارآهی» !

تنها راه نجات ، یا تغییر توازن قوا به نفع مردم، با تلاش بی وقفه و حضور فعال و آگاهانه خود مردم میسر است، و تنها در این‌صورت دموکراسی اجتماعی و خودگردانی ممکن می‌شود و رنگ آزادی و آبادی را توان دید و به‌عکس اگر مردم تماشاچی باشند؛ شاهد تکرار تاریخ و مکررات، با رنگ و لعابی دیگر خواهیم بود و ما نسبت به آن مسئولیم؛ سرنوشت این دوره تاریخی را مثل همیشه و همه جا میزان حضور آگاهانه در مبارزات و وزن شرکت کنندگان تعیین می‌کند. طبیعی ست که نتیجه، از برآیند این تلاش‌های گوناگون و مبارزه‌ی بین گرایشات متفاوت به دست می آید، هر که بیشتر بجنگد، نقش و سهم بیشتری خواهد داشت، ورنه حتی، جای چانه‌زنی هم نخواهد بود. از یاد نبریم که دموکراسی با امکان «انتخاب نمایندگان» شناخته نمی‌شود، با امکان «عزل نمایندگان» شناخته و معنی واقعی پیدا می‌کند و این ضرورت دموکراسی مستقیم را خاطر نشان می‌سازد .

وسائل ارتباط جمعی اما با نشر اخبار مهندسی شده در کار ایجاد ترس و وحشت و خسته‌کردن و بی اعتماد‌سازی مردم‌اند و می‌خواهند از بالای سرشان برایشان تصمیم بگیرند و نماینده بسازند. می‌بایست این ترفند را شناخت و آن‌را خنثی کرد و به خرد و نقد مداوم و اندیشه‌ی سیاسی و کارساز تکیه داشت و در قدم اول خواهان آزادی زندانیان سیاسی شد و هشیارانه تحرکات سیاسی را دنبال نموده و خود را در خیابان و محله و کارخانه و در مقیاس ملی سازمان داد و به «رای حاضر» بدل شد .

نیروهای خارج از کشور هم اساسا، پشتیبانی از صلح ‌و چنین جنبشی را که در راه است بر عهده خواهند داشت .

چشم به راه «معجزه»‌ای در خارج نباید بود. ملاحظات و نظراتی در خارج از کشور می‌تواند قابل اعتنا باشد، اما تصمیم با داخل است و «معجزه» در ایران اتفاق می‌افتد.

عباس هاشمی
۱۴ ژوییه ۲۰۲۵
پاریس