دنیای ممکن
(در گرامیداشت روز جهانی کارگر)
Mon 28 04 2025
اسماعیل رضایی
رنج آدمی در پیوندهای نامتعارف روابط و مناسبات اجتماعی، نوعی از تعدی به حریم امن انسانی با رویکردی تبعیض و تجاوز به حقوق طبیعی و اجتماعی را در خود جای داده است. روندی که با ساختار طبقاتی مفهوم بارز و شاخص خود را یافته و انسان ها در مناسباتی استثماری و استعماری از حقوق واقعی و حقیقی خود منفک شده اند. در این میان، جامعه ستیزی و جمع گریزی برای سیادت و برتری طلبی که از آموزه ها و خوانش های مداوم صاحبان ثروت و قدرت برای در هم کوفتن و به تسلیم واداشتن محرومین و زحمتکشان می باشند؛ تراکم و انباشت لجام گسیخته را همراه با رقابت و ستیز با همنوع و همزاد خود ابعاد نوینی بخشیده است. جهان متحول و در حال زایش بنیان های نوین زیستی، بسترهای مستعدی را برای تحقق آرمان های کارگران و زحمتکشان فراهم نموده است. انسان کنونی در فراز و فرودهای تحول و تکامل تاریخی خویش، اکنون در مستعدترین بستر دستیابی زیست بهینه و جمعی واقعی خود قرار دارد. چون که ساختار معیوب سرمایه و متجاوزین به حقوق انسانی در ضعیف ترین و شکننده ترین مرحله فرود و نزول خود جای گرفته اند. بنابراین امکان تحقق دنیایی بهتر، قانونمند تر، متعادل تر، و انسانی تر بیشتر از هر زمانی ممکن است.
اگرچه با تحول و تکامل تاریخی، بارزه های حیات جمعی دگرگون شده است؛ و وظایف و مسئولیت های انسانی در پرتو این تغییر و دگرگونی اشکال نوینی یافته است. و اگرچه در پس درک و دریافت های متفاوت از این روندهای تحولی و تکاملی، دامنۀ افتراق و پریشانی کارگران و زحمتکشان را فزونی بخشیده است؛ و ابزاری شده برای عمال سرمایه که با سوار شدن بر این موج فرو خفته در دام فریب های نهادین آگاهی های کاذب و تبلیغات و جنجال های تحمیق کننده؛ قدرت و توان در هم کوبنده ستم و استبداد طبقاتی را مهار نمایند. ولی فرتوتی و فرسودگی ساختار های غالب کنونی و ناتوان از پاسخگویی به حداقل نیازهای زیستی ممکن و همچنین رویکردهای تخریبی و انهدامی مداوم و سهمگین آن بر علیه طبیعت و جامعه، روز به روز بر دامنه آگاهی های واقعی عمومی به ویژه کارگران و زحمتکشان افزوده تا با گام های استوار تر و صفوفی مستحکم تر و قاطع تر بسترهای رهایی واقعی خود را تدارک ببینند. اکنون کارگران و زحمتکشان برای دستیابی به حقوق اجتماعی و انسانی خود تحت یورش همه جانبه عمال سرمایه قرار دارند . زیرا ساختار سرمایه و پیوندهای درونی آن تحت تاثیر روندهای تکاملی جامعه و انسان و مطالبات متعاقب آن آسیب جدی دیده؛ و برای حفظ و یا ترمیم خود هجمه و یورش همه جانبه ای به آسیب پذیرترین و بی دفاع ترین عناصر اجتماعی یعنی محرومین و زحمتکشان و ایده های انسانی مدافع آن ها را آغاز کرده اند.
نئولیبرالیسم همراه با هاضمه پر نشدنی تراکم و انباشت ثروت و قدرت ایلگار های مالی، در حال درآمیختن با قدرت دولتی و بکارگیری ابزارهای سلطه دولتی برای انقیاد و بردگی عمومی به ویژه کارگران و زحمتکشان، روند استحاله قدرت دولتی را در بطن اکتسابات مجازی« پول وسرمایه» آغاز کرده اند. روندی که دامنه فقر و ندرت را فزونی بخشیده و بر رنج و ستم عمومی به ویژه کارگران و زحمتکشان خواهد افزود. در این میان، بسیج ابزار و سرمایه برای جنگ و خونریزی گواه بارز و شاهدی زنده بر ضعف و استیصال صاحبان ثروت و قدرت در ایجاد ثبات و رفع مظالم ریشه دار طبقاتی می باشد. کارگران و زحمتکشان اکنون بیش از هر زمانی آماج حملات و دروغ پردازی های ابزارهای رسانه ای و ارتباطی ایلگار های مالی برای انحراف از مبارزات اصولی و چاره ساز قرار دارند. زیرا تشدید فقر ضمن گسترش دامنه محافظه کاری در جامعه، به دامنه اتکا به دیگران را افزایش داده است. این ابزار کارآمد در فضای فقر زای کنونی قدرت های مسلط و سرمایه های افسارگسیخته و یکه تاز عرصه های متکاثر زیستی، بیشتر از همه کارگران و محرومین را آماج حملات تخریبی خود داشته؛ تا بتوانند با تفرقه و عدم انسجام و وحدت لازم نیروهای بالقوه حیات جمعی و اجتماعی، حیات متعدیانه خود را تداوم بخشند.
چهره مخوف استبداد اقتصادی و سیاسی اکنون بیشتر از هر زمانی سایه شوم ومنحوس خود را بر سرنوشت انسان ها گسترده است. این همه هجمه و یورش به فضای زیستی انسان ها، ضمن بیان خصلت درنده خویی و افسار گسیختگی قدرت پول و سرمایه در زندگی انسان ها، همچنین گواه بارز و شاخص ضعف و استیصال صاحبان ثروت و قدرت در ایجاد یک تعادل زیستی و ثبات و پایداری حیات مورد لزوم اجتماعی نیز می باشد. اکنون در مرحله سرنوشت سازی که ساختار معیوب سرمایه در بن بست های حاد و استیصال قرار دارد؛ وحدت و ایجاد تشکیلات منسجم و قوی برای گذر از تعدی و ستم طبقاتی بایستی از مبرم ترین اقدامات کارگران و زحمتکشان باشند. مرحله ای که هیچ عذر و بهانه ای را برای هرگونه سهل انگاری و ندانم کاری های روشنفکری و کارگری نمی پذیرد. چرا که بشریت در حال ورود به دنیای ممکنی است که می تواند به بسیاری از بدعت ها و بدسگالی های کنونی ساختار متعدی سرمایه و عمّالش خط بطلان بکشد.
کارگران و زحمتکشان بایستی از شک و تردید های ناشی از مرحله گذر کنونی و تبلیغات دروغین و گمراه کننده ارتجاع و استبداد برهند؛ و از دام حیله ها و ترفندهای عمال سرمایه با نشان دادن آگاهی و درایت خود، با مبارزه ای اصولی و خستگی ناپذیر خود را نجات دهند. اگر چه عادت و انتخاب در مراحل گذر تحولی عموما چالش برانگیز بوده و در پیوند با فضا های گذشته، شک و دودلی را برای اتخاذ یک مشی و قاعده مبارزاتی ایجاد می کند؛ ولی کارگران و زحمتکشان در کوران ستم طبقاتی کنونی اتخاذ تصمیمات اصولی برای گذر از برزخ کنونی برایشان حکم مرگ و زندگی را دارد؛ چرا که ارتجاع سرمایه و استبداد سیاسی با تمام امکانات تبلیغاتی و ابزارهای تخریبی و انهدامی خود بسیج شده اند تا یک بار دیگر با حفظ وضعیت کنونی و یا احیای سازوکارهای گذشته دستاوردهای کارگران و زحمتکشان را به یغما برند. کارگران و زحمتکشان و دیگر همراهان مبارزاتی خود چون روشنفکران، زنان، دانشجویان، فرهنگیان و دیگر نیروهای تحت ستم بایستی از قید و بندهای سنت و عادت برهند و با انتخاب های نوین و مورد لزوم تحول و تکامل جامعه و انسان، بنیان های نوین دنیای دیگر را که تمامی پلشتی ها و تهدیدات کنونی را نفی و بر صلح و همزیستی و درک متقابل انسانی استوار می باشند را ممکن سازند.
امنیت شغلی، ایمنی کار، بهداشت و حقوق کار بر بستر دگرگونی های تکامل تاریخی و ضعف ساختار معیوب سرمایه در ترمیم و بهبود آن ها متناسب با تحول و تکامل، آسیب جدی دیده؛ و مناسبات کار و سرمایه به دلیل تخریب و تهدید تضادها و آسیب پذیری جدی وحدت درونی ساختار سرمایه، دگرگونی پذیرفته که دامنه استثمار و تعدی به حریم زیستی محرومان و زحمتکشان را فزونی بخشیده است. کارگران و دیگر اقشاری که تحت تاثیر مخرب این روند دگرگونه قرار گرفته اند، بایستی با درک و شناخت بنیان های این تحرک و تکامل تاریخی، اشکال نوین مبارزه و تقابل را در یک پیوند تنگاتنگ بر علیه ستم سرمایه ارائه نمایند. قطعا عمال سرمایه و ایلگار های مالی با توان تبلیغی رسانه ای و ارتباطی گسترده خود از یک طرف و توان مالی تاثیر گذار خود در روابط و مناسبات اجتماعی از طرف دیگر، امکان این پیوندهای ضروری مبارزه را به حاشیه رانده و یا از شکل گیری آن ها ممانعت به عمل می آورند. در این میان اختلافات قومی، مذهبی، فرهنگی و حتی اشل های سطح زندگی را ابزاری برای تفرقه و فروپاشی وحدت درونی کارگران و زحمتکشان بکار می گیرند. در حالی که کارگران و زحمتکشان با هر ایده، مرام و سطح زندگی خود به یکسان تحت یورش و هجمه همه جانبه عمال سرمایه قرار دارند.
نظام مستبد دینی در ایران به عنوان ضعیف ترین حلقه جهان شمولی سرمایه داری با اتخاذ سیاست های غلط و بحران ساز در سطح داخلی و خارجی، تمامی پتانسیل مادی و انسانی جامعه را در اختلاط و انحطاط ایده ای واپسگرای عهد عتیق خود بسوی فنا و نیستی هدایت کرده است. ایلگار های مالی با رانت و اختلاس فقر و نیستی را در گستره وسیعی از جامعه اشاعه داده اند. در این میان کارگران و زحمتکشان به همراه دیگر اقشار آسیب پذیر جامعه چون زنان، معلمان، دانشجویان و حقوق بگیران و... تحت ستم مضاعف استبداد اقتصادی و سیاسی از حداقل امکانات زیستی دور شده اند. این تعمیق روزافزون فقر، توش و توان و پتانسیل جامعه را برای کسب معیشت و گذران روزمره زندگی از ساختن و شدن باز داشته است. مبارزات صنفی، بار سیاسی را تا حدود زیادی در خود تحلیل برده، و جامعه را در انتظار و امید های کاذب و صبر تحلیل برنده توان و اندیشه دگرگون ساز برای گذر از استبداد دینی حاکم سوق داده است. ضمن اینکه مبارزات صنفی در تداوم حرکت خود تحت القائات مالی، قومی، دینی و... بسوی افتراق و پراکندگی سوق یافته و از عمق یابی بسوی سیاسی شدن باز می ماند. وحدت و تشکیلات اصولا در مرحله تعمیق مبارزات سیاسی قوام یافته و در تداوم مبارزات، دوام و پایداری خود را تضمین می کند. اکنون تداوم مبارزات صنفی به همراه ضعف بنیادین وحدت و تشکیلات مبارزاتی، تمامی مساعی کارگران و دیگر اقشار محروم و تحت ستم را سترون ساخته است. در این میان پراکندگی و فرقه گرایی مزمن در صفوف مبارزین چپ بر دامنه این ناکامی ها افزوده است. چپ به عنوان بازوان و حامیان بارز و توانمند کارگران و زحمتکشان، ضمن فاصله گرفتن از درک و فهم روندهای تکاملی کنونی و نیازها و الزامات برآمده از آن ها، مبانی ایده ای خود را در بوته اجمال نهاده و با درگیر شدن با روندهای روزمره حیات اجتماعی، توش و توان خود را هدر داده و می دهند. روندی که امکان تاثیرگذاری خود را به حداقل ممکن رسانده و اعتماد اجتماعی را برای پیوند و همبستگی تشکیلاتی و مبارزاتی تا حدود زیادی از دست داده است.
اکنون نظام مستبد دینی در ایران با عدم مشروعیت و اعتماد حداقلی اجتماعی روبرو است که فروپاشی و سقوط آن را محتمل ساخته است. بسیاری از جریان های سیاسی از راست افراطی و اصلاح طلب گرفته تا جریان های متکاثر چپ در تلاشند تا خود را در سریر قدرت ببینند. در این میان کارگران و زحمتکشان اگر نتوانند با یک صف متحد و تشکیلات منسجم مبارزات خود را سامان دهند؛ تمامی توش و توان و پتانسیل مبارزاتی شان توسط جریان های ارتجاعی و واپسگرا مطالبه به مطلوب شده و روند بازیابی و بازسازی هویت های نوین استبداد و دیکتاتوری با بارزه های ساختی استبداد تاریخی بر سرنوشت جامعه حاکم خواهد شد. چپ ها نیز بایستی با درک واقع بینانه روندهای کنونی تحول و تکامل جامعه و انسان و نیازها و مطالبات برآمده از آن، براساس مبانی ایده ای خود، وارد یک پیوند و انسجام مبارزاتی برای پیشبرد امر مبارزاتی کارگران و زحمتکشان گردند.
نتیجه اینکه: بشریت در گرداب هولناکی از ناامنی و بی ثباتی زیستی قرار گرفته است. خروج از این بن بست های زیستی مستلزم درک بهینه از روندهای دگرگونه و تکامل تاریخی بنیان های مادی و اتخاذ بهترین اشکال مبارزاتی با عوامل بحران ساز و تهدید کننده حیات عمومی می باشد. در این میان کارگران و زحمتکشان در مرکز حملات همه جانبه معیشتی و زیستی متعارف خود روبرو می باشند. چرا که با درهم آمیختن دولت سرمایه داری جهان شمول و ایلگار های مالی بسترهای نوین تعدی و تجاوز به حقوق طبیعی و اجتماعی انسان ها ابعاد نوینی یافته؛ و فقر و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی روزافزون گردیده است. زیرا الیگارشی مالی با همراهی با سلطه دولتی سرمایه ابعاد نوینی از استثمار و بی ثباتی کار و سرمایه را برای انباشت لجام گسیخته و انگلی خود را آغاز کرده است. این روند که با شکست قطعی نئولیبرالیسم و فزونی تضادهای درونی ساختار سرمایه که به وحدت درونی آن آسیب جدی وارد ساخته، همراه شده است؛ تمهیدات تهدیدی و انهدامی عمال سرمایه را به همراه داشته است که بیشترین صدمه را برای اقشار پایین جامعه به ویژه کارگران و زحمتکشان به همراه داشته است. این تمهیدات مخرب همراه با تبلیغات مسموم و القائات کاذب روندهای محیطی با تکیه بر ابزارهای رسانه ای و ارتباطی، تلاش همه جانبه ای را برای انحراف مبارزاتی اقشار آسیب پذیر اجتماعی و جذب آن ها برای کسب مشروعیت کاذب آغاز کرده است. نبود تشکیلات و پیوندهای الزامی کارگران و زحمتکشان برای مقابله با این هجمه های ارتجاعی ساختار سرمایه و همچنین پراکندگی و اختلافات گسترده روشنفکران چپ و حامیان واقعی کارگران و زحمتکشان، بسترهای تجاوز و تعدی روزافزون به حریم معیشتی و زیستی محرومان را تسهیل کرده است. اکنون سرمایه داری در ضعیف ترین حلقه مناسبات اجتماعی خود قرار دارد که با تمهیدات اصولی و مشی مبارزاتی مطلوب، می توان دنیایی فارغ از دشمنی و کینه توزی و تعدی و تجاوزات زیستی و سرشار از صلح و دوستی و همزیستی مسالمت آمیز را ممکن ساخت.
اسماعیل رضایی
28:04:2025