توّهمِ توسعه
Mon 6 01 2025
اسماعیل رضایی
تکاپوی انسان ها برای داشت و برداشت، روند دگرگونی های زیستی را تسهیل و در مجاری متکاثر اجتماعی جهت تحقق ایده آل های انسانی استقرار می یابند. اما فرایند عدم تعادل ناشی از تقسیم ناعادلانه داشت ها و برداشت ها، استحصال های مادی را در مجاری خاصی هدایت کرده که دامنه تفاوت ها و تبعیضات را ابعاد گسترده ای بخشیده است. براین اساس، توسعه یافتگی ابعاد متکاثر اقتصادی و اجتماعی از مفهوم عام به سوی خاص بودن تقسیم منابع و فرصت های هدایت شد. در بحث توسعه یافتگی همواره دستاوردها محصول تلاش و کنکاش عمومی جامعه می باشد ولی در تقسیم و تخصیص اکتسابات این دستاوردها مجاری خاصی تعبیه و بر جمع و جامعه تحمیل شده است. بنابراین کسانی که صرفا ابعاد مادی توسعه را در نظر میگیرند عموما وارد انتزاعات تحلیلی گردیده؛ و با برآمدهای نامتعادل ساختار طبقاتی همراه شده اند. دو محدودیت اکنون در بررسی ابعاد توسعه وجود دارد؛ یکی ابعاد مادی توسعه است که در ساختار طبقاتی مفهوم خاصی یافته است و دیگری ابعاد انسانی توسعه است که محدود در قلمرو جغرافیایی خاص و تاثیرات منفی و مخرب آن در خارج از قلمرو ملی از نظر دور مانده است.این روند بسیاری را در سراب بیگانگی و بیگانه خواهی از درک مطلوب روند توسعه با ابعاد انسانی اش دور ساخته است.
بورژوازی در پس بحران های فزاینده برای توجیه روندهای مخرب و انهدامی کنونی، انتزاع پدیده ها را رواج عام بخشیده است. چرا که با انتزاع پدیده ها اندیشه معلولی تقویت می شود و علیت وجودی بسیاری از رخدادهای محیطی در حاشیه و زاویه، تدریجا به فراموشی سپرده می شوند. این روند بسیاری از نمودهای جاری و عمومی را منتزع از بسترهای مردمی و انسانی اش به عنوان پدیده های منحصر به فرد به جامعه و انسان القا می کند. بنابراین توسعه مادی به عنوان امری تعمیمی و تکمیلی روندهای کمال و عروج اجتماعی، بهره مندی انسانی آن از نظر دور می ماند. طیف بندی های اجتماعی و فاصله عمیق طبقاتی بر اساس انتزاع بنیان های انسانی از تکمیل و کمال جامعه، و هویت بخشی به نمودهای مادی صرف این روند تکاملی، امکان تحقق و تعمیم داشته و دارد. زیرا چرایی ستم و تعدی اجتماعی در توسعه ابعاد متکاثر اجتماعی، نیازمند توجیه و تاویل هایی است که به مدد انتزاع عناصر مکمله تحول و تکامل قابل تحقق است. چرا که در انتزاع، ابعاد متنوع و متکثر تاثیر گذار بر هنجارها و ناهنجاری های اجتماعی، در روایت های تک بعدی و تک ساحتی، از خاستگاه واقع و علّی خود دور می شوند. بدینسان فرد در تکاپوی نافرجام و بی سرانجام خویش با تکیه بر عوامل مجازی و با قدرت اکتسابات مجازی خود را از جامعه و جمع منفصل کرده و در دایره قدرت حاکمه به توجیه چرایی این روند نامتعارف اجتماعی روی می آورد.
بی تفاوتی جمعی در دایره رویکردهای فاجعه آمیز جهانی محصول بنیان های توسعه ابعاد مادی نوینی است که توسعه انسانی آن در محاق تیره و ظلمانی کم فهمی و نفهمی ماهیت ذاتی و درونی این تحول و تکامل جامعه و انسان قرار دارد. این بی توجهی و کم توجهی انسان ها نسبت به تجاوزات و تعدیات مداوم ساختار غالب طبقاتی به حریم انسانی، محصول انتزاع پدیده هایی است که ابعاد مادی توسعه را از حقوق عام و اصولی انسان ها منفک کرده و به توجیه و تحریف های روندهای تکامل تاریخی بین درک مادی و فهم انسانی از این تحول و تکامل برای تحقق ابعاد حقوقی و اجتماعی انسان ها فاصله ایجاد کرده اند. انسان ها بر بستر رشد و توسعه روز افزون ابعاد مادی و تکنیکی، از بیگانگی و بیگانه شدن با مادیت حیات اجتماعی خویش گذر کرده و به بیگانگی و بیگانه شدن با یکدیگر فرا روییده اند. چرا که با توقف در بارزه های هویتی گذشته خود، آینده را در میان موج فزاینده این شتاب تغییر و دگرگونی جستجو می کنند که با هضم و حل معضلات و مبرمات نیازهای کنونی انسان ها بیگانه است. زیرا توسعه مادی و تکنیکی با بهره وری و بهره دهی مداوم برای قدرت های مسلط، همواره با رشد نیازها و بهینه اندیشی انسان ها در یک تضاد دائمی قرار دارند. بنابراین قدرت های مسلط در پس ناتوانی های خود برای ارضای نیازها، به توجیه و تاویل های کاذب و القایی با تکیه بر انتزاع پدیده ها روی می آورند. بسیاری از پدیده های شوم و دهشت بار کنونی چون جنگ و دیگر بارزه های مرگبار کنونی محصول تضاد و تقابلی است که بر بستر تحول و تکامل و نیازهای برآمده از آن ها نمود یافته اند.
بنابراین، جنگ روایت خشم آلود و عجز و درماندگی ساختار توسعه سرمایه داری است که قدرت همگرایی های لازم با برآمدهای نوین نیاز و اندیشه که محصول روندهای تکامل تاریخی جامعه و انسان است؛ را دارا نمی باشد. در نتیجه با تکاپوی ویرانگر خویش می خواهد استیصال خویش را برای وقفه در روند دگرگونی ها و استقرار سازه های نوین الزامی روندهای تکاملی کنونی استتار نماید. ساختار طبقاتی با آخرین برآمد تحول تاریخی خویش یعنی نئولیبرالیسم وارد فاز نوین حیات اقتصادی اجتماعی خود برای تداوم حیات خود گردیده است. مرحله نوین تاریخی که با اصلاح و یا به اصطلاح اخلاقی کردن ساختار موجود طبقاتی نمی تواند تداوم یابد و احتیاج حتمی به تغییرات ساختاری با رویکردی انسانی دارد. بنابراین رجعت به گذشته در آمیخته با خشم و ننگ توسط فرد یا گروه فناتیک همچون راست و راست افراطی برای توجیه، تحریف، تحمیق و انحراف از نیازهای برآمده از توسعه و پیشرفت جامعه و انسان، محمل های لازم خود را می یابند. توهم توسعه که امروز بسیاری از روشنفکران به ویژه نهادگرایان را در تکاپوی تحمیق و تحریف با اتکای به انتزاع پدیده های محیطی در خود فرو بلعیده؛ ناشی از درک و شناخت نادرستی است که با القائات کاذب رسانه ای و ارتباطی عمال سرمایه، بسوی وارونه نگری بسیاری از حقایق و واقعیت های کنونی تکامل تاریخی هدایت شده اند.
روایت جنگ، حکایت فرسودگی ساختاری نظام منحطی است که در ضعف و خلجان های فروپاشنده خویش، تلاش بی سرانجامی را برای تحریف و تخفیف زیانبار تغییر و دگرگونی الزامی برایش در بر دارد؛ در خود جای داده است. روایت جنگ، حکایت توهم توسعه ای است که بسیاری را در اغوای توسعه یافتگی قدرت سالاران جهانی، به دریوزگی و کرنش در برابر جنگ سالاران برای احیای مناسبات اجتماعی به تاریخ پیوسته واداشته است. بی تفاوتی در برابر این همه شقاوت و بیرحمی جنگ سالاران با پدیده روانشناختی و یا حجم انبوه و مداوم رویکردهای فاجعه بار روزمره در حیات عمومی انسان ها قابل تبیین نیست؛ بلکه به توهماتی مربوط است که بر بستر تکامل تاریخی جامعه و انسان گسست نسلی و درون نسلی را بر جامعه های انسانی تحمیل کرده است. بدین مضمون که نسل گذشته با کوله باری از تجارب تاریخی خویش در برابر حجم عظیم یافته ها و داده های کنونی علم و فن، با برداشت های متفاوت و مبهم از آن ها دچار یک ناهنجاری عمیق اجتماعی شده اند، در کنار آن، نسل کنونی با دریافت های نوین دستاوردهای تکاملی، به تعارض با تجارب غیر قابل هضم برای آن ها، تجارب نسل های گذشته را با دیده تردید نگریسته و عموما نفی می کند. این تقابل و تعارض فکری و ذهنی و هجمه دم افزون ابزارهای تحمیقی و القایی ساختار طبقاتی روند درک ملموس و هوشیارانه با ناهنجاری های محیطی از جمله جنگ را به حاشیه رانده است.این عقب نشینی از خشم خصم بیان روشن گسیختگی بین نسلی و درون نسلی است که همبستگی و درک درد مشترک را در بدفهمی های رخدادهای محیطی تحلیل برده است.
توهم توسعه بر بارزههایی استوار است که ابزارهای کنشی قدرت های سلطه برای تامین و تضمین و حراست از انباشت و انباز خود می باشند. روندی که نه توسعه ابعاد انسانی، که بر بردگی و اسارت انسانی بر پایه تبعیض و تحقیر اتکا دارد. توهمی که بر دروغ و انگاره های ذهنی و پنداری استوار بوده و انسان ها را در سراب بیهوده و بیگانه زیستن با خود و جامعه رها ساخته است. توهم توسعه انسان ها را در بند و بست های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به اسارت گرفته؛ و دستاوردهای تکاپوی انسانی را در جهت تخریب و تحریف چهره انسانی بکار گرفته و می گیرد. بی ثباتی گذران حیات جمعی، در انباشت افسار گسیخته و سیری ناپذیر برآمدان قدرت فرو خسبیده؛ و جامعه و انسان را در اختلاف و عدم تعادل زیستی فرو برده است. توهم توسعه پروسه رشد و تکامل زیستی را در انتزاع اندیشه و بر علیه منافع جمع و جامعه تحلیل برده است. دوگانه زیستی و شخصیت سازی های کاذب از رسوبات فکری توهمات توسعه است که با آگاهی های کاذب و القائات فکری ساختی غالب کنونی توانمند شده است. انسان ها با گرفتار آمدن در دام حیله ها و وسوسه های شیطانی توهم توسعه، قدرت فرارَوی از دنیای پلشت و بدسگالی های آن را نداشته و در دام اهریمنی آن از اندیشیدن به دنیایی بهتر و انسانی تر می گریزند. کارآمدی توهم توسعه در هرچه بیشتر داشتن و اندوختن بی مهابای اکتسابات مجازی مفهوم می یابد؛ و انسان ها را در یک رقابت و تقابل شکننده و مرگبار از زیست متعارف و متعادل بازداشته است.
توسعه را اگر نمودهای پایدار زیستی همراهی نکند و در اتلاف منابع و آلودگی های زیستی گام بردارد؛ عرصه های واقعی توسعه را به نفع آفرینش های مادی صرف وامی نهد. روند تهدید کننده ای که اکنون بشریت را در معرض خطرات تهدید کننده ای قرار داده است. توسعه ناموزون در حقیقت استفاده ناموزون از منابع و مواهبی است که توان ها و استعدادهای عمومی را در راستای منافع، مصالح و جهت گیری های خاصی هدایت کرده است. توهمات توسعه بر بال خیال و پندار بافی های ایده ای، خود ریشه ها و علت و العلل توسعه و توسعه نیافتگی را با انتزاع و تبیین سطحی و معلولی روندهای محیطی نادیده می گیرد. فرایندی که عموما برای توجیه و تحریف روندهای نامطلوب دستاوردهای توسعه عمومی به کار رفته و در القای آگاهی های کاذب نقش برجسته ای را ایفا می کنند.قطعا نمودهای واقعی توسعه را بایستی در استفاده مطلوب و بهینه برای زیست واقعی و مطلوب انسان ها به دور از هرگونه شائبه های توهمی کنونی و برای یک همزیستی مسالمت آمیز با درک مطلوب و همدردی تعمیمی انسان ها جستجو کرد.
نتیجه اینکه: توسعه و توسعه یافتگی برآمد تلاش و تکاپوی انسانی با غلبه بر ضرورت های طبیعی و اجتماعی مفهوم می یابد. ولی این توسعه زمانی که روند راکد و ثابت ساختی را پذیرفته ؛ وارد فاز توهمی شده است که بر داشته ها و بوده ها تاکید دارد. چرا که از درک نیازهای واقعی انسان ها فاصله گرفته و در چنبره انباز و انباشت افسار گسیخته جای خوش نموده است. طبیعت را آلوده و فقر و نابسامانی های اجتماعی و اخلاقی را ابعاد نوینی بخشیده است. عجیب تر اینکه در میان انبوه رنج و اندوه انسانی در این توهمات توسعه، انسان ها همچنان از بطن این توهمات توسعه ای به دنبال رفع نیازهای خود هستند و هرگز به دنیای دیگری که متفاوت و متباین با روندهای ذلت بار و خوفناک کنونی نمی اندیشند. رجعت به گذشته و احیای قواعد صلب و سخت و متحجر محصول برآمد توهم توسعه است که دقیقا از استیصال و نیافتن ره به روشنایی و دنیایی دیگر و بهتر نمود یافته است. چرا که توسعه توهمی بر مدار تمایلات فردی و تمنیات سخیف و رذیل نهادینه شده استوار است و جمع و جامعه در دایره این روند معیوب جای نمی گیرند. رهایی انسان ها در این چرخه معیوب زندگی ذلت بار، اندیشیدن و برپایی دنیای دیگری است که با اصول، قواعد و قوانین حاکم کنونی از یک اختلاف ماهیت و درونی برخوردار باشد.واقعا اعجاب انگیز است که انسان ها در میان انبوه رنج و مشقت دنیای کنونی، همچنان بر ساختارهای غالب آن اتکا داشته و منفعت و مصلحت خود را در تداوم استقرار و استمرار این روند فاجعه بار جستجو می کنند. قطعا برای گذر از توهم توسعه و دستیابی به یک توسعه واقعی و پایدار بایستی بنیان های نوینی را تدارک دید و بسوی دنیای متفاوت و بهینه گام برداشت.
اسماعیل رضایی
۶/۱/۲۰۲۵