عصر نو
www.asre-nou.net

تمایل و تعامل


Thu 26 12 2024

اسماعیل رضایی

در یک فضای انگیزشی روابط و مناسبات اجتماعی، تمایل به تعامل، بیانگر نیاز های انسان به برقراری ارتباطات موقت و دائمی برای رفع نیازهای مادی و روحی می باشد. در این میان تمایل اگر چه عموما جنبه فردی و شخصی را در بر می گیرد؛ ولی در تعاملات اجتماعی وارد ارتباطات جمعی شده و در ایجاد هنجارها و ناهنجاری های اجتماعی نقش برجسته ای را ایفا می کند. تمایل وصف نیازی واقعی و مجازی است که تحت تاثیر عوامل محیطی برانگیخته می شود. این نیاز به تعامل امکان می دهد تا در یک تکاپوی پویا و بالنده؛ به ارضای تمایلات مبادرت کند. تمایل رازیک کنش درونی است که هویت و ارضای خود را در تعاملات بیرونی جستجو می کند.فرایندی که در برخورد با ساختار ها و نهادهای جمعی موجب هنجار ها و ناهنجاری هایی در تعاملات بیرونی می باشد.ساختمندی جامعه همواره متأثر از تمایلاتی است که صعود و نزول ارزش های اجتماعی و اخلاقی را تحت تاثیر خود دارند. در یک ساختار طبقاتی تمایلات عمومی با تعاملات اجتماعی از یک ناهنجاری ناشی از تفاوت های ارزشی برخوردار است که انسان ها را در یک فضای نابرابر از یک زیست متعادل و متعارف باز داشته است.

تمایل با بارزه های فردی و شخصی انگیزه های زیستن را در کانال های فردیت فرد هدایت کرده و تعاملات اجتماعی را به بسیاری از آلودگی های نامتعارف و غیر معمول زیست جمعی همراه می سازد. زمانی که تمایلات با عادات در آمیزند و از آگاهی و دانسته های روز بدور باشند؛ بسترهای فاجعه باری را در تعاملات اجتماعی ایجاد می کنند. این روند ناآگاهی و بدفهمی ها و نفهمی ها اگر با سازوکارهای نامتعارف عوامل محیطی همراه شوند؛ ضمن ایجاد ناهنجاری های فردی، تعاملات اجتماعی را با بسیاری از پدیده های مخرب و تهدید کننده حیات اجتماعی آلوده می سازد. تمایلات فرد گرایانه انسان ها عموما با آلودگی های فکری و درک معیوب از زیست جمعی همراه است. این ضعف بنیان های نظری، بحث و تبیین و تحلیل های اجتماعی را هرچه بیشتر به سوی تمایلات هدایت می کند. بدین مضمون که انسان ها روندهای محیطی را آن چنان می بینند و به تحلیل و تبیین آن می نشینند که تمایلات و دلخواسته های شان به آن ها دیکته می کنند؛ نه آنچه که در واقع امر وجود دارند.

آلودگی اندیشه و غلبه تمایلات در حیات عمومی اجتماعی، خود محصول بی تردید تاثیرات همه جانبه روندهای نامتعارف محیطی بر جان و روان انسان ها می باشد. هرچه این تمایلات عمق می یابند؛ تعاملا ت دچار تنگناهای نظری و عملی می گردد که اتخاذ مواضع اصولی برای برون رفت از تنگناهای زیستی را با بحران های روزافزون مواجه می سازد. درک انتزاعی که اکنون در حیات جمعی تعمیم یافته و رو به تعمیق است؛ عامل عمده و اساسی نقض بسیاری از تعاملات مطلوب انسانی در روابط و مناسبات اجتماعی محسوب می شود. درک و فهمی که نمی تواند بفهمد و هضم کند که بین تحقق عدالت و برابری در جامعه های انسانی یک ارتباط ناگسستنی با آزادی و دموکراسی وجود دارند؛ و براساس این فهم ناقص و اکتسابی، به تبیین و تحلیل اندیشه های دورانسازی چون سوسیالیسم و دیگر باورهای مترقی می نشیند. برآیند این اندیشه معیوب، تعاملات نامتعارفی است که به تقویت هرچه بیشتر تمایلات انسانی برای حذف و حد زندگی دیگران هدایت شده است. چرا که تمایل در ساختار طبقاتی، حد اندیشه برای حدود بخشیدن به چارچوب های زیستی انسان ها در تعاملات اجتماعی مفهوم می یابد.

در تمایلات که عموما انتزاع و نگاه تک ساحتی بافت و ساخت آن را می سازد؛ دیالکتیک و تبیین دیالکتیکی جایگاهی ندارند و بر این اساس زاویه دید و نگاه بر محور بدیهیات و موضوعاتی گذر می کنند که خوراک فکری مناسبی را برای عوام و عامیانه نگری فراهم می سازند. این نگاه خردگریز بسترهای مناسبی را برای گریز از مسئولیت های فردی و جمعی فراهم ساخته که رقابت های تمایلی و فردی، جای رقابت های جمعی و مفید برای زیست جمعی را می گیرند. براین نمودهای عوامانه است که محوریت انسان در ساخت و ساز اجتماعی در چارچوب های زیستی کنونی محصور و محدود گشته؛ و خارج از نرم های غالب موجود کنونی، هر گونه تعاملی نامتعارف ترسیم شده و بی اعتبار معرفی می شوند. اندیشه تمایلی قدرت درک و فهم بین عناصر مهم و تعیین کننده به واقع انسانی چون دموکراسی، آزادی، عدالت، برابری و بسیاری از دیگر بنیان های سازنده جامعه، فارغ از پلشتی ها و بدسگالی های کنونی را دارا نمی باشد. براین اساس چارچوب های معیوب و ناکارآمد کنونی، تنها معیار آن برای قضاوت اندیشه های دگرگون ساز و دروانسازی چون سوسیالیسم می باشد. نمی تواند بفهمد که اندیشه و باوری که بتواند عدالت و برابری را تعمیم و تحکیم سازد؛ قطعا در بطن خود دموکراسی واقعی، آزادی و دیگر مولفه های یک جامعه سالم چون تعدد اندیشه و تحزب و بارزه های وسیع و گسترده جامعه مدنی را در خود نهفته دارند. این کوته بینی دقیقا از نگاه انتزاعی و فرو خسبیدن در تار و پود اندیشه بورژوایی است که پیوند و عصاره اندیشه و اندیشه ورزی را در تنگ نظری های ایده ای فرو برده است.

در تمایلات فردی مفاهیم کاربردی منتزع و منفرد از انسان و منافع عمومی جای می گیرند. براین اساس بسیاری از مفاهیم چون تضاد، رقابت، کنش های فردی و جمعی و ... را در چارچوب بافت و ساخت غالب کنونی مد نظر دارند. براین اساس خروج از این چارچوب را با توتالیتاریسم، دیکتاتوری و دیگر باورهای استبدادی و محدود کننده اندیشه و عمل انسانی مورد توجه قرار می دهند. این عوام گرایی و عامیانه اندیشی تعاملات انسانی را به انواع رذالت ها و بدسگالی ها در تعاملات اجتماعی آلوده است. این تمایلات نهادین، قدرت فرارَوی از پلشتی های کنونی با تعاملات نوین و مورد لزوم جامعه های انسانی را دارا نمی باشد. بنابراین تمامی ظرفیت های فکری خود را در ظرف و حجم قالب های تعاملی کنونی محدود و محصور می سازد. بدین مضمون که دموکراسی، آزادی، عدالت، برابری، و تمامی مولفه زیست اجتماعی را با معیار و مقیاس های غالب بورژوایی کنونی مورد سنجش و ارزیابی قرار می دهد؛ و خارج از آن را نامتعارف و هم سنخ با توتالیتر و استبداد قلمداد می کند. چرا که اصولا تمایلات با نگاه انتزاعی در ساختار غالب کنونی، چنان در تعصب و تقلب فرو خسبیده که قدرت رویکردی و عملکردی سازوکارهای فکری متعالی و مترقی را در توهمات ساختی و واپسگرای کنونی تحلیل برده است.

بسیاری عدالت، برابری، جامعه بدون تبعیض و تعدی به حقوق انسانی را با انتخابات صرف در جامعه های بورژوایی تاخت می زنند. و درک نمیکنند که انتخابات در ساختار سرمایه یک بدعت و آموزه آمیخته به ترفندهای خاصی است که دموکراسی و آزادی دروغین و القایی را عمومیت بخشیده است.روندی که تمایلات فردی را ارضا و تعاملات اجتماعی را در هتک و هدم چهره واقعی انسانی فرو برده است. اندیشه تحکم پذیرفته ای که هرگز نتوانسته رابطه ارگانیک و زنده بین دموکراسی واقعی و عدالت و برابری انسان ها را در چارچوب زیستی متعارف و متعالی در یابد. بنابراین خارج از معیار و مقیاس های تجربه و نهادینه شده را نامتعارف و نامناسب برای یک تعامل زیستی قلمداد می کند.این شیوه تعمیمی غالب کنونی عامل اصلی و عمده گرایشات پوپولیستی و توسعه دامنه استبداد و توتالیتاریسم در سطح جهان محسوب می شوند. چرا که توده ها را از امکان وجود دنیایی دیگر و متفاوت با بارزه های پلشت کنونی دور ساخته و در چارچوب های القایی و نهادینه شده ساختار بورژوایی کنونی حدود بخشیده است. براستی چگونه می شود در یک جامعه به واقع برابر حقوقی که انسان ها قطعا به یک درک متقابل و تعمیمی انسانی نائل آمده اند؛ بتوان فقدان آزادی و دموکراسی را ممکن دانست؟ وقتی که انسان ها دنیای دیگر و بهتر را صرفا با معیارهای غالب کنونی می خواهند و می سنجند؛ قطعا قدرت انتخاب محدود، و فراگیری و تحکیم بنیان های فرسوده و فرتوت کنونی تداوم می یابد.

دنیای دیگر و بهتر هم از لحاظ فرم و هم محتوا با اشکال کنونی اداره امور اجتماعی یک تفاوت ماهوی خواهد داشت. چرا که جامعه و انسان با اشکال دگرگونه رشد و بالندگی مواجه هستند که با بارزه های گذشته یک تفاوت ماهوی دارند. درک این مسئله اندیشه و اندیشه ورزان را بایستی بسوی بافت و ساخت نوینی هدایت کند که از بارزه های ساختی غالب کنونی فراتر رود. انتخاب های نوین بایستی از عادات و تمایلات رذیلانه کنونی فارغ شود تا بتواند بسترهای دنیای دیگر و برتر را تدارک ببیند. جستجو و کاوش در فضای آلوده و وهم آلود کنونی برای غلبه بر ناهنجاری ها و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی، آب در هاون کوبیدن است. چرا که بسترهای کمی تغییر و تحول در حال تکمیل و کمال است که یک کیفیت نوینی را شکل خواهد داد که متفاوت و متباین با حیات ساختی غالب کنونی می باشد.بنابراین با تمایلات روشنفکرانه نمی توان تعاملات دگرگونه و متحول را ایجاد کرد؛ چرا که تعاملات متحول نیازمند فضای نوینی است که بر بستر تحول و تکامل تاریخی جامعه و انسان قابل تحقق است.

فضای روشنفکری کنونی فضای بسته و محدودی است که فردا و دنیای دیگر را صرفا با چارچوب های ساختی کنونی مد نظر قرار می دهد. مقایسه نمی کنند بلکه با چارچوب های مفهومی غالب کنونی و متغیر و در بهترین حالت دگرگون شده در نظر می گیرند. هیچ تصوری متفاوت و نوزایی با بارزه های فکری و چارچوب های ساختی کنونی را نشان نمی دهند. تحولات دموکراتیک، عدالت و برابری، امنیت و آزادی و دیگر مولفه های بهینه زیست اجتماعی با دنیای موجود مطالبه می شود و نه دنیای دیگر و متفاوت که زائده های ضد انسانی حاکم را نهی و نفی می کند. قطعا چنین نگاهی به تداوم آگاهی های کاذب و القائات نامتعارف تعاملی مدد می رساند و جامعه و انسان را در بارزه های هویتی کاذب و دروغین کنونی به اسارت می گیرد. دنیای متفاوت و بهتر، قطعا تمامی مولفه های زیست جمعی را متناسب با روندهای دگرگونه بنیان های مادی، متفاوت و متغیر می فهمد و می بیند. دنیایی که به نام دموکراسی انسان ها را قتل عام نمی کند؛ به نام آزادی انسان ها و ملت ها را با توان بالقوه اقتصادی و اجتماعی خویش به بند نمی کشد؛ و به نام حقوق بشر، بشریت را از حقوق طبیعی و سرزمینی خود محروم نمی سازد؛ بایستی مد نظر قرار گیرد. بشریت باید دنیای دیگری را تصور و ترسیم کند که در آن از بارزه های خون و جنون کنونی نشانی نباشد. مسلما بدون تفکر آرمانی نمی توان حداقل های لازم را در دنیای کنونی تدارک دید.

نتیجه اینکه: نظم ثابت با تلّون انگیزه های انسانی بسترهای ناهنجاری های محیطی را فراهم می سازند. تمایلات انسانی با نمودی فردی در آمیزش با ریتم ثابت نظم اجتماعی، تعاملات عمومی را در سویه های فردیت فرد، از زیست متعادل و متعارف حیات جمعی دور ساخته است. تمایلات انسانی تحت القائات و آموزه های کاذب ساختار طبقاتی، تعاملات را به انواع ریب و ریای زیستی آلوده است. در پس این آلودگی فکری و ارزشی، تضادها نه عنصر معینه تحول و تکامل بلکه عامل حذف و حدهای زیستی برای ارضای محض تمایلات مبدل شده اند. عفریت جنگ، فقر و تمامی کاستی های تعاملات انسانی حاصل تمایلات پست و رذیل انسانی است که از حد ثبات و نظم حاکم طبقاتی تجاوز نمی کنند. در حقیقت انسان ها در ثبات زیستی و نظم کهن متوقف شده اند و تصور دنیای دیگر و بهتر و برتر را در مخیله خود نیز جای نمی دهند. تمامی تلاش های تعاملی در چارچوب ساختی غالب، همراه با تعدی و تجاوز به حریم امن انسانی معنی می یابند؛ و تمایلات با جولان در این فضای زیستی، انسان و آرمان های انسانی را در حافظه معیوب تاریخی تحلیل برده و بر تداوم تخریب و تحریف روندهای کنونی ابرام می ورزد. تمایلات در ساختار طبقاتی لبریز از تمنیاتی است که فرسنگ ها با نیاز و الزام جامعه و انسان فاصله داشته و تعاملات را در درکی کاذب و منفعل از بارزه های هویتی عمومی چون دموکراسی، آزادی، عدالت و برابری و بسیاری از نمودهای حیاتی و الزامی اجتماعی را نا کارآمد بکار می گیرد. برای بیرون شدن از تمامی تمایلات پلشت و بدسگال کنونی بایستی به دنیایی دیگری اندیشید که در آن جامعه نمودهای اساسی زیستی را ابزار نفی و نهی و انهدام و انحطاط جمع و جامعه قرار ندهد؛ و این مهم نیاز به اندیشه های آرمانی دارد که بتواند در میان تمامی بداندیشی ها و بدخواهی های ساختار غالب طبقاتی، بتوان به حداقل های نیازهای بشری پاسخ داد.

اسماعیل رضایی
۲۵/۱۲/۲۰۲۴