مبارزه برای زندگی ادامه دارد
Wed 21 10 2009
یاران! بیداران! یاران!
صبوری کردم تا شاید واژههایم عاقل شوند. عاقل شوند تا بتوانم چیزکی بنویسم که یعنی قدردانی مثلن. باید نوشته باشم کلمه به کلمهی آنچه نوشتید، جمله به جملهی آنچه از پشت فیبرهای نوری توی گوشم زمزمه کردید و لحظه به لحظهی دستهایتان که کنار دستهایم ماند، دیوار شد تا دست بر شانهاش گذاشته باشم. تا ایستاده نموده باشم.
رنج این روزها میگذرد. عادت میکنیم. مهم این است که اگر بسیار نیستیم اما تنها نماندهییم و تنها ماندهییم. مهم این است که زندگی و مبارزه، مبارزه برای زندگی ادامه دارد. دستهایتان را میفشارم و گونههایتان را میبوسم.
هژیر پلاسچی