
(1)شورشهای نان در عصر قاجار
درآمد
در سال 1971 ادوارد پالمر تامسون، مورخ انگلیسی مقاله مؤثری در باره شورشهای نان در انگلیس قرن هیجدهم منتشر کرد که به منبعی اساسی برای چنین مطالعاتی تبدیل شد. این مقاله فهم عمل سیاسی «توده»(2) mob در مناطق وسیع جغرافیایی و دورههای مختلف زمانی را دگرگون کرد. تامسون بر تصورات قدیمی نخبگان که عمل «توده» را غیرمنطقی میدانستند و کارهایش را نامشروع و حتی تبهکارانه میشمردند خط بطلان کشید. او کنش مستقیم توده در دورههای بحران مواد غذایی را در بافت تاریخی و اقتصادی و مهمتر از همه، در بافت فرهنگیاش جا داد.(3) تامسون میگوید که این زمینه تهیدستان را با مفهوم «اقتصاد اخلاقی» پیوند داد و آنان را بر آن داشت تا با مفهوم آن در بازار آزاد که تا اواخر قرن هیجدهم در اقتصاد سیاسی نو نمود داشت، و آدام اسمیت مشهورترین نظریهپرداز آن بود مخالفت کنند.(4)
مقاله حاضر با تکیه به متن اصلی تامسون، میخواهد بداند نظریه او تا چه حد در مورد طغیانهای نان در ایران صادق است.(5) بهخصوص به بررسی شواهدی میپردازد که ایران در اواخر دهه 1890 و اوایل دهه 1900، درست پیش از انقلاب مشروطیت در 1905، شاهد یک «عصر طلایی» از شورشهای نان بوده و این که این شورشها در وقوع انقلاب مشروطه نقش داشتهاند.(6) این مقاله معتقد است که ویران کردن قواعد بازار در ایران و خشم ناشی از آن در میان زیاندیدهترین لایهها، یعنی تهیدستان شهری، با آمادگی این لایهها برای مشارکت گسترده در انقلاب، رابطه دارد.(7) و در توضیح شورشهای عظیم تودهای بر سر نان در شهرهای ایران در اواخر قرن نوزدهم، میگوید که این شورشها به شورشهای انگلیس در قرن هیجدهم شباهت دارند. با این که فاصله زمانی یک قرنهای رویدادهای این دو کشور را از هم جدا میکند، اما هر دو در لحظات مختلف تاریخ، فروپاشی نظام اجتماعی و اقتصادی پدرسالاری، و اساس آن یعنی «تنظیم بازار»، و جایگزین شدن آن با سرمایهداری مدرن و اساس آن «بازار آزاد» را تجربه کردند. این امر تهیدستان هر دو کشور را به واکنش مشابهی بر انگیخت. شورشهای نان در ایران و در خاورمیانه توانسته بودند به طرز معقولانهای بر بافتهای اقتصادی و سیاسی پیشامدرن که «سیاست چانهزنی» هنوز در آنها جریان داشت، اثر بگذارند. با این حال، با جایگزین شدن بازار آزاد به جای نظام پدرسالاری، کشاکش طبقاتی بیواسطه جای شیوههای قدیم چانهزنی شد و اگرچه گاهی با شورش، به صورت یک پیمان اجتماعی میان شرکایی نابرابر در آمد.(8)
اجزای تشکیلدهنده نظریه تامسون را میتوان چنین خلاصه کرد:(9) نخست، «تقلیل اقتصادی احمقانه» را در توضیح شورشهای غذایی قویاً رد میکند. به نظر او این شورشها واکنشهایی غریزی «علیه گرسنگی» یا «علیه شکم» نیستند. برعکس، تامسون فرهنگ سیاسی و ذهنیت شورشگران و به خصوص احساس حقانیتشان نسبت به کار خود را عوامل مهمی در فهم شیوه کارشان میدانست. این هماهنگی در میان تهیدستان بهخصوص به معتقداتی بر میگشت که آنها دارند از حقوق یا رسوم سنتی خود، در امور مربوط به «حلال و حرام»، و در شیوههای تولید، آسیاب، پخت و بازاریابی نان دفاع میکنند و در این دفاع از حمایت وسیع تودهای برخوردارند. این اعتقاد با این واقعیت نیروی بیشتری میگرفت که مقامات هم گهگاه از آن طرفداری میکنند، و در هر حال آن قدر قدرتمند بود که می توانست بر هر دو حس احترام همیشگی و ترس از هرگونه مجازات غلبه کند. تهیدستان تامسون حق کسب سود منصفانه را قبول داشتند. به عبارت دیگر گرانفروشی، احتکار، سودجویی و گرانفروشی به قصد کسب درآمد بیشتر و به ضرر منافع جمعی، خشم مردم را برمیانگیخت. همینها باعث شورشهای نان میشدند نه گرسنگی. دوم تامسون اشاره میکند که این مفهوم از «اقتصاد اخلاقی» مستقیماً از نظام پدرسالار نخبهگرای قدیمیتر، که در عرف و به ویژه در قانون برای تنظیم بازارها تجسم یافته و گهگاه حمایتهایی از مصرفکنندگان میکرد گرفته شده است. هدف توده تقویت این پدرسالاری قدیمی و «نرخگذاری» بود نه «غارت انبارهای غله و دزدی». در واقع مصمم به اجرای قانونی بودند که «نرخ» میخواندند- قانونی که مقامات میتوانستند اجرا کنند ولی اجرا نمیکردند. به این ترتیب، شورش نان بیش از این که به تشکیلات حرفهای نیاز داشته باشد، تنها به «حمایت جمعی .... و یک الگوی عمل موروثی» نیاز داشت. سوم این احساس مشروعیت بود که در میان شورشیان مورد بحث تامسون انضباط و هدفی عالی میآفرید و توصیف «آشوب» را در مورد کارشان امری ناروا جلوه میداد. چهارم، تامسون برتداوم استثنایی و صدها ساله یک عمل جمعی انگشت میگذارد، یعنی عملی که «خود را بارها و به شکلی ناگهانی در بخشهای مختلف کشور بعد از سالها سکوت، تکرار کرده است.» سرانجام تامسون اشاره میکند که تنشهای عجیب در شورشهای نان در قرن هیجدهم از این واقعیت ناشی میشوند که پدرسالاری قدیمیتر هنوز به شدت با مفاهیم «بازار آزاد» سر تعارض دارد. با وجود این پدرسالاری یادشده هم یک «وجود آرمانی» و هم یک «وجود واقعی پارهپاره» داشت که مقامات همیشه آماده بودند از آن چون «همبستگی نمادین»، در دورههای بحران استفاده کنند. تامسون، بازار را در جوامع پیشاصنعتی نخستین ساخت مبارزهی طبقاتی میدانست و در همین بازار بود که که تهیدستان از قدرت جمعی خود آگاه میشدند. تنها با پیشرفت در روند صنعتیسازی بود که بازار کار، کارخانه و معدن، و مبارزه بر سر دستمزد، جایگزین این تعارض قدیمیتر شد.
نمونه تامسون اگرچه به بافت تاریخی کاملاً متفاوتی تعلق دارد، ولی برای فهم شورشهای نان در ایران نیز مفید است. شورشیان نان در ایران غالباً از طبقات پائین روستایی و شهری برمیخاستند و گاهی اوقات نماینده فقیرترین طبقاتشان بودند. فایده بازسازی چنین لایههای اجتماعی، به ویژه در خاورمیانه، که به علت بیسوادی و سکوت متمادی مردم، همواره محل تردید بوده است. در مورد شورشیان نان در ایران، تنها سخنان ساده و عریضههای غیرمستقیمی در دست است که آنها را شاهدان و بیشتر عریضهنویسها به جا گذاشتهاند که بر ذهنیت آنها دلالت میکند.(10) با وجود این تهیدستان ساکت یا منفعل نبودهاند. اگرچه چیز زیادی در مورد طرز فکرشان نمیدانیم، ولی از طرز کارشان اطلاعات زیادی در دست داریم. شورشهای نان در ایران نشان میدهند که ایرانیان اهل فعالیت سیاسی بودهاند و دست به تظاهرات میزدند و به این شکل آگاهی و عمل خود را نشان میدادند. شورشهای نان نه متهورانه، نه غریزی و سیاسی در برابر گرسنگی نبودند. برعکس، دلمشغولی مستقیم تهیدستان شهری در مبارزههای محلی بر سر قدرت در ایران را نشان میدهند که صریحا اجازه یافته بودند فرمانروایان خود را استادانه به باد انتقاد بگیرند. مثل هر جای دیگر، شورشیان نان، پیش از این که اوباشی نومید و فاقد مشروعیت باشند، همیشه قویاً احساس قدر و حقانیت میکردند و این احساس به کارهای آنها جهت مناسب میداد و در مواردی به شکلی منضبط خیرهکنندهای تجلی میکرد. شورشهای نان در ایران را باید از مسأله کمیابی مطلق جدا کرد. آنها نه «شورشهای شکم»، بلکه در درجه اول دخالتهایی در سیاست شهری بودند و اهدافی دفاعی داشتند.
تمایل به دیدن طبقات پائین شهری به عنوان طبقات سیاسی بیمصرف و کودن در بسیاری موارد به آنجا منجر شده که این طبقات به عنوان ابزارهایی در خدمت رقابت جناحهای قدرت در بیایند و تحرکات آنها را ناشی از ملعبه بازیگران خارجی بدانند. گاهی نیز به دخالتهای آنها به گونه امور غریزی کورکورانهای نگریستهاند که به هرج و مرج میانجامند و تمایلشان را برای دشمنی عمومی نشان میدهد. اما تاریخ نان با این دو فرضیه در تناقض است. به همین ترتیب نقش مهم زنان در شورشهای نان را غالباً نتیجه تحریک سازمانیافته بازیگران مردان دانستهاند، و شورشهای نان زنانه مقدمهای برای کاری بااهمیتتر. بار دیگر روایت زیر نشان میدهد که زنان شورشی انگیزه و هدف اعتراضات را به دست دارند.
در ایران، مثل هر جای دیگر، شورشهای غذا پدیدهای شهری بودهاند و زمانی صورت میگرفتهاند که اکثریت جمعیت در تأمین مایحتاح روزانه بر بازار متکی بودهاند. در چنین زمینهای است که قیمت محصولات اساسی، به ویژه نان، حساسیت فراوانی پیدا میکند و حتی کمترین افزایش در قیمت میتواند زندگی مردم فقیر را در تهدید جدی بگذارد. در دورههای بحران ناشی از افزایش ناگهانی قیمتها که ظاهرا با ناتوانی غیرقابل توضیح در کم کردن قیمتها بعد از یک درو خوب، یا به سبب صدور غلات در سالهای کمیابی همراه است، تودههای فقیر شهری، گاه مردان و زنان با هم، ولی اغلب تنها زنان، خشمناک از آتش شایعههایی که درباره احتکار و تبانی مقامات رسمی شنیدهاند، جمع میشوند و مطالبات خود را مطرح میکنند.(11) این مطالبات به زبان عرف و عدالت پرداخت میشدند و مقامات مسئول، و اغلب خود شاه را هدف میگرفتند. مهمترین اصل این مطالبات تعیین «نرخ عادلانه» بود. چنین شورشهای نان، یا بهتر بگوییم، اعتراضات نان معمولاً در دورههای تنش سیاسی رخ میدهند. این اعتراضات ممکن است به صورت پراکنده اتفاق بیفتند، ولی خیلی زود گسترش مییابند و روز بعد با شدت و جمعیت بیشتری از سر گرفته میشوند. شورشها عموماً بعد از یک برنامهریزی مقدماتی صورت میگیرند و به صورت مسالمتآمیز آغاز میشوند. غارت و دزدی بهندرت اتفاق میافتند، و تنها زمانی رخ میدهند که عریضههای شکوائیه نخستین آنها به مقامات نتواند مطالبات را برآورده سازد. اینجا معترضان از سر و صدا رو به خشونت میآورند. به نظر میرسد که معترضان نان با این کارها نه تنها سعی میکنند در وضع موجود اخلال ایجاد کنند یا آن را به چالش بخوانند، شاید بتوانند نخبگان منحرف یا خاطی از معتقدات را به تعهد به عقاید عمومی و مفاهیم حقوقی و مسئولیتهای متقابل و رعایت عرف و سنت محبور کنند.
سنت شورش نان در ایران سنتی قدیمی است. اگرچه این شورش ویژگیهای معمول خود را در قرن نوزدهم و حتی در قرن بیستم حفظ کرده، ولی محیط سیاسی و اقتصادی آن یکسره دگرگون شده است. برکنار از مطالبه برای تغییر، معترضان نان در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در ایران بیشتر بر اساس یک نظام پدرسالار قدیمی و شاید ایدهآل عمل میکردند. اما در اواخر قرن نوزدهم شورش آنها واکنشی بود که علیه نابسامانی زندگی، ناشی از فروپاشی نظام سیاسی قاجار و همزمان با آن، ظهور موج درنده اقتصاد نو انجام میگرفت. تهیدستان شهری ایران، مانند پیشینیان انگلیسی آنان، آخرین مقاومت در برابر طغیان «بازار آزاد» و ناپدید شدن اشکال نخبه و پدرسالاری انجام دادند. اما در اواخر قرن نوزدهم علیه تغییر زندگی و معیارهای زندگی خود بر اثر فروپاشی نظام سیاسی و ظهور الزامات اقتصادی درنده واکنش نشان میدادند. بر این اساس، تهیدستان شهری ایران، مانند پیشینیان انگلیسی خود، آخرین مقاومت را در برابر برتری سریع بازار آزاد و زوال اشکال قدیمی نخبگان و پدرسالاری انجام دادند.(12)
_________________________
۱- مشخصات مقاله از این قرار است:
Stephanie Cronin (2018) Bread and justice in Qajar Iran: the moral
economy, the free market and the hungry poor, Middle Eastern Studies, 54:6, 843-877.
۲-E. P. Thompson, “The Moral Economy of the English Crowd in the Eighteenth Century’, Past and Present Vol.50, No.1 (1971), pp.76–136; see also Customs in Common: Studies in Traditional Popular Culture (London: Merlin Press, 1991); The Making of the English Working Class (London: Penguin, 1968). For a later reassessment, see Adrian Randall and Andrew Charlesworth (eds.), Moral Economy and Popular Protest: Crowds, Conflict, and Authority (New York: St Martin’s Press, 1999).
۳- E. P. Thompson, “The Moral Economy of the English Crowd in the Eighteenth Century’, Past and Present Vol.50, No.1 (1971), pp.76–136; see also Customs in Common: Studies in Traditional Popular Culture (London: Merlin Press, 1991); The Making of the English Working Class (London: Penguin, 1968). For a later reassessment, see Adrian Randall and Andrew Charlesworth (eds.), Moral Economy and Popular Protest: Crowds, Conflict, and Authority (New York: St Martin’s Press, 1999).
۴-ثروت ملل اثر آدام اسمیت اولین بار در 1776 منتشر شد.
۵- ارتباط اثر مورخان مارکسیست انگلیسی، به خصوص تامسون و جورج رود Rude ، برای مطالعه توده ایرانی را نخستین بار اروند آبراهامیان در آثار زیر تأکید کرد:
Ervand Abrahamian, “The Crowd in Iranian Politics, 1905–1953”, Past and Present Vol.41 (1968), pp.184–210; “The Crowd in the Persian Revolution”, Iranian Studies Vol.2, No.4 (1969), pp.128–50.
پذیرش زودهنگام شیوه بررسی تامسون تالی زیادی زیادی نداشت، تا این که استفانی کرونین آن را در مقاله زیر به کار بُرد:
‘Popular Protest, Disorder and Riot in Iran: The Tehran Crowd and the Rise of Riza Khan 1921–1925’, International Review of Social History Vol.50, Part two (2005), pp.167–201.
۶- انتشار همزمان کتاب وَنِسا مارتین، با مشخصات زیر، مطالعه سیاست توده در ایران قرن نوزدهم را به کلی در مجرای دیگری انداخت:
Vanessa Martin , The Qajar Pact: Bargaining, Protest and the State in 19th-Century Persia (London: I. B. Tauris, 2005).
کرونین بار دیگر در مقاله زیر بار دیگر به سیاست توده پرداخته است:
‘Popular Politics, the New State and the Birth of the Iranian Working Class: the 1929 Abadan Oil Refinery Strike’, Middle Eastern Studies Vol.46, No.5 (2010), pp.699–732.
آبراهامیان نیز با مقاله زیرمطالعه توده را پی گرفت:
‘The Crowd in the Iranian Revolution’, Radical History Review No.105 (2009), pp.13–38.
بر پایه نظریه تامسون تفسیراتی درباره شورشهای نان درمورد کشورهای خاورمیانه منتشر شده است:
-- James P. Grehan, Everyday Life and Consumer Culture in Eighteenth Century Damascus (Seattle: University of Washington Press, 2011); -- “Street Violence and Social Imagination in Late Mamluk and Ottoman Damascus’, International Journal of Middle East Studies Vol.35 (2007), pp.215–36; Boaz Shoshan, ‘Grain Riots and the “Moral Economy”: Cairo, 1350–1517’, The Journal of Interdisciplinary History Vol.10, No.3(1980), pp.459–78; Amina Elbendary, Crowds and Sultans: Urban Protest in Late Medieval Egypt and Syria (Cairo: The America University in Cairo Press, 2017); Till Grallert, ‘Urban Food Riots in late Ottoman Bilad al-Sham as a “Repertoire of Contention”’; Stephanie Cronin (ed.), Crime, Poverty and Survival in the Middle East and North Africa: The ‘Dangerous Classes’ since 1800 (London: I. B. Tauris, forthcoming).
مقاله بالا بعد از به کارگیری نظریه تامسون در زمینههای دیگر علمی جهان غیراروپایی، به ویژه هندوچین که تاریخ اجتماعی پیشرفتهتری دارند، نوشته شده است. برای منابع دیگر نگاه کنید به:
Stephanie Cronin, Soldiers, Shahs and Subalterns in Iran: Opposition, Protest and Revolt, 1921–1941 (Basingstoke: Palgrave Macmillan, 2010), pp.284–5.
نخستین تلاشهای جدی برای مطالعه سیاست عمومی قاجار ایران در آثار زیر صورت گرفته است:
--Vanessa Martin, The Qajar Pact, pp.100–1 and Cronin, ‘Popular Protest, Disorder and Riot’, pp.193–6.
شورش نان در اوائل دوره پهلوی و جنگ جهانی دوم در کتابهای زیر مطالعه شده است:
- Stephanie Cronin, ‘Popular Protest, Disorder and Riot in Iran’; and Stephen L. McFarland, ‘Anatomy of an Iranian Political Crowd: The Tehran Bread Riot of December 1942’, International Journal of Middle East Studies Vol.17, No.1 (1985), pp.51–65. Willem Floor, History of Bread in Iran (Washington D.C.: Mage Publishers,
2015).
[کتاب زیر با عنوان «تاریخ نان» به فارسی برگردانده شده است: آخرین ترجمه (تهران، انتشارات ایرانشناسی، چاپ دوم، 1398)، 216 صص.] - کتاب در بافت تقریباً مختلفی روایتهای مفیدی از شورشهای نان عرضه میکند.
- Ranin Kazemi’s unpublished PhD dissertation, ‘Neither Indians nor Egyptians: Social Protest and Islamic Populism in the Making of the Tobacco Movement in Iran, 1850–1891’ (PhD thesis, Yale University, 2012, 3535324), has a chapter which looks at food protests in Tabriz, 1856–1857, and Tehran, 1860–1861.
بخشهایی از این پایان نامه با عنوان زیر منتشر شده است:
‘Of Diet and Profit: On the Question of Subsistence Crises in Nineteenth Century Iran’, Middle Eastern Studies Vol.52, No.2 (2016), pp.335–58; ‘The Black Winter of 1860–61: War, Famine, and the Political Ecology of Disasters in Qajar Iran’, Comparative Studies of South Asia, Africa and the Middle East Vol.37, No.1 (May 2017), pp.24–48.
کاظمی مثل تامسون بر رابطه اقتصاد اخلاقی در شورشهای نان در ایران تأکید میکند ولی آن را نه در مورد «هندیها و نه در مورد مصریها» به کار نَبُرد: کاظمی، ص 301.
- شورشهای در چندین کتاب تاریخی به شکل وسیعتری مورد بحث قرار گرفته است، از جمله برای شورش نان در تهران نگاه کنید به:
Abbas Amanat, Pivot of the Universe: Nasir al-Din Shah Qajar and the Iranian monarchy, 1831–1896 (London: I. B. Tauris, 1997), pp.378–82.
برای اصفهان در دهه 1890 نگاه کنید به:
Heidi Walcher, In the Shadow of the King: Zill al-Sultan and Isfahan under the Qajars (London: I. B. Tauris, 2008);
برای تبریز:
Vanessa Martin, Iran between Islamic Nationalism and Secularism: The Constitutional Revolution of 1906 (London: I. B. Tauris, 2013).
- کتابهای گوناگونی که تحت عنوان خاطرات در ایران به زبان فارسی منتشر شدهاند، حاوی اشاراتی به شورش های نان هستند، از جمله:
قسمتی از این کتاب که با ترجمه، مقدمه و ویرایش نویسنده منتشر شده، به شورش نان اختصاص دارد. کتاب به منابع زیر استناد کرده است:
- فرهاد میرزا معتمدالدوله، به نقل از فریدون آدمیت، اندیشهی ترقی و حکومت قانون در عصر سپهسالار (تهران، انتشارات خوارزمی، 1351) صص 79-80.
قسمت دیگرمربوط به توصیف شورش نان در ژوئن 1900 از کتاب زیر گرفته شده:
- قهرمان میرزا سالور، روزنامه خاطرات عینالسلطنه (تهران، انتشارات اساطیر، 1376) صص 1467.
نیز نگاه کنید به:
Negin Nabavi, Modern Iran: A History in Documents (Princeton: Markus Wiener Publishers, 2017), pp.7–9.
History of Persia under Qajar Rule (NY: Columbia University Press, 1972), pp.356–8.
(ترجمه انگلیسی فارسنامه ناصری (1821 م / 1200 هـ یا 1201 است).
منابع فارسی مربوط به شورشهای نان، شامل منابع آرشیوی، به طور مفصل در کتاب زیر آمدهاند:
- مهدی میرکیایی، بحرانهای نان و سیاست: تأثیر بحرانهای نان بر سیاست و اقتصاد عصر ناصری (تهران، نشر علم، 1394).
- به جای توجه به مسأله گسترده قحطی در ایران، بیشترین توجه به علل و پیامدهای آن معطوف شده است، بدون این که به مطالبات فرودستان، جز مبارزه بقا، توجه شود. نظامیافتهترین منبع برای بررسی رابطه میان بومشناسی و سیاست در ایران همان رساله کاظمی است تحت عنوان : «نه هندی و نه مصری».
مطالعات اخیر درباره قحطی نیز از قرار زیر هستند:
Mohammad Gholi Majd, The Great Famine and Genocide in Persia, 1917–1919 (Lanham: University Press of America, 2003); Iran under Allied Occupation in World War 11: The Bridge to Victory and a Land of Famine (Lanham: University Press of America, 2016); A Victorian Holocaust: Iran in the Great Famine of 1869–1873 (Lanham: Hamilton Books, 2017).
کتاب مَجد اطلاعاتی از واکنشهای مردمی بهدست میدهد.
آثار قدیمیتر عبارتند از:
Shoko Okazaki, ‘The Great Persian Famine of 1870–71’, Bulletin of the School of Oriental and African Studies Vol.49, No.1 (1986), pp.183–92
نیز ر. ک: شوکو اوکازاکی: «قجطی بزرگ سال 1288 در ایران» ترجمه هاشم رجب زاده در : آینده، سال 12، شماره 1-3 (1365)، صص 28-41.
; Charles Melville, ‘The Persian Famine of 1870–1872: Prices and Politics’, Disasters Vol.1 (1988), pp.309–25; Xavier de Planhol, ‘Famines in Persia’, Encyclopaedia Iranica Vol.ix, fasc. 2 (1999), pp.203–6; Ahmed Seyf, ‘Iran and the Great Famine, 1970–1872’, Middle Eastern Studies Vol.46, No.2 (2010), pp.289–306; Abbas Amanat, ‘Of Famine and Cannibalism in Qom’, Iranian Studies Vol.47, No.6 (2014), pp.1011–22.
یک گزارش دست اول ایرانی از قحطی بزرگ در قم را در منبع زیر میتوان یافت:
- جان گرنی و محمود صفتگل، قم در قحطی بزرگ، 1288 قمری (قم، کتابخانه بزرگ حضرت آیتالله مرعشی نجفی، 1387 ق).
منابع ردیف دوم فارسی زیر در این مورد بسیار مفیدند:
- کیایی، نان و سیاست (درباره شورشهای نان در این دوره بحثی کلی ارائه میدهد).
- داریوش رحمانیان و مهدی میرکیایی، «تأثیر بلواهای نان بر روابط حکومت و مردم در عصر ناصری» در مجله تحقیقات تاریخ اجتماعی شماره 6 (1392)، 65-98.
برای قحطی در سالهای مختلف نگاه کنید به: جهانگیر قائممقامی، «قحطی سال 1273 قمری در تبریز» در مجله ادبیات و زبانها، شماره 194 (1343) صص 266-9؛ و مسعود کوهستانی نژاد، «سالِ دمپُخت (قحطی سال 1296 شمسی)»، در گنجینه اسناد، شماره 45-46 (1381) صص 40-85 ؛ محسن خداداد و سید محمدحسن منظورالاجداد، «پیامدهای اجتماعی قحطی عصر ناصری»، در مجله تاریخ اسلام و ایران، شماره 7 (1389)، 21-44؛ رضا جهانمحمدی، «مشکل نان و کمبود آن در قزوین پیش از مشروطه»، در مجله تاریخ معاصر ایران، شماره 41 (1386)، 41-54.
تحلیل مفصلتری از قحطی و کمیابی که موضوع این مقاله است، ازآثار زیر گرفته شده است:
Mike Davis, Late Victorian Holocausts: El Nin~o Famines and the Making of the Third World (London: Verso, 2001) and David Arnold, Famine (Oxford: Basil Blackwell Ltd, 1988).
برای تحلیل زمینه اقتصادی – اجتماعی گستردهتر قحطی نگاه کنید به :
Hooshang Amirahmadi, The Political Economy of Iran under the Qajars) I. B. Tauris, London and New York: I. B. Tauris, 2012(.
P. W. Avery and J.B. Simmons, ‘Persia on a Cross of Silver, 1880-1890’, Middle Eastern Studies Vol.10, No.3 (1974), pp. 259–86, p 281.
۷- هم احتمالی احتکار و قحطی در سیاسی شدن طبقات پائین را میتوان در منبع زیر یافت:
Kazemi, Of Diet and Profit, p. 352
۸- For the ‘politics of negotiation’, see Martin, The Qajar Pact
۹-Thompson, ‘The Moral Economy of the English Crowd’.
۱۰- عریضهها منبع آشکاری برای صداهای فرعی (با واسطه) هستند. برای عریضه ها در مورد کمبود مواد غذایی و درخواست خسارت، رجوع کنید به: «آرشیو ملی ایران» و «کتابخانه مجلس». این عریضهها عمدتاً به دوره پهلوی اول و جنگ جهانی دوم مربوطاند، اما تعدادی هم به دوران مشروطیت و پیش از مشروطیت تعلق دارند.
۱۱- ویژگیهای چنین تودههایی را وَنِسا مارتین در The Qajar Pact و کاظمی در The Neither Indians nor Egyptians (صص 170-307) به دست دادهاند.
۱۲- سهم سرمایهداری جنینی در ایجاد بحرانهای معیشتی در اثر کاظمی «وعدهی غذایی و سود» بررسی شده است کاظمی، پیشین.