زندهام تا اعتراض کنم
Sun 23 10 2022
طاهره بارئی
زندهام تا اعتراض کنم
بردارید نقشهای که پهن کردهاید بر سینهام
میخکوب کردهاست برگ برگ من
آزاد مرز زاده ام، برچینید قلمزنیِ های مسدود و ممنوع تان را
مداد دستم هست که ترسیمشان کنم
تابلوی بالای سر را بینید
«زن» نام دارد
کشوری که نمایندگی میکنم
تا به کی ماسیدن؟
زیرمُشّما و لاستیکی که که کارش خزیدن است
دام گستردن است
قبضه کردن هر صدائی ست که چراغ میزند
شیپورزن ِرژه های شما هرگز!
انعکاس در خواستهای شما نیست پوست من
و سایه هائی که پیچیده اید دور دستانم
می جوند نخ به نخ
جِرم ِرویایم را
می خواهم نگارخانه وجود خودم را برآورم
و چهار فصل هستیم را بنوازم
با ارکستری که
بر جاده تجربه شخصیم، گرد آوردهام
دور شوید ای قابلمه های عُنق، کاسه های وسواس، چنگال های شَک
ای خالی های پر از هیاهو، سر وصدا، تبختر
می خواهم خانه ام را لب پنجره ای بنا کنم که به پرواز متصل است
و تا ستاره ی خودم اوج بگیرم، هر وقت که خواستم
وقبل از آنکه تاریکش کنید
درآغوشش بگیرم
برای اعتراض زنده ام
و هر روز قدحی، سبوئی، جامی تازه بر طاقچه ای می شکند
خانه مادری که نوجوانش را
به جنگی ناخواسته گسیل می کنند
اشگها با نخود و لوبیا و عدس آمیخته
تا دل برنجزاران خیز برداشته
پای زنان روستا تا به زانو سوز است
و ناو های جنگی به مهارشان می فرستند
آتش های هار
پارس ماشه ها
من اعتراض میکنم
و برای همین زنده ام
|
|