عصر نو
www.asre-nou.net

چه بر سر این کشور آمده است ؟
داستان تلفن های عید قسمت پنجم تا هشتم


Tue 6 04 2021

ابوالفضل محققی

abolfazl_mohagheghi_0.jpg
چه بر سر این کشور آمده است ؟
داستان تلفن های عید قسمت پنجم

باور کردنش سخت برایت مشگل است! بیشتر وقت ها می گویم اگر روزی بیائی برایت بسیار سخت خواهد بود دیدن واقعیت هائی که کمر این ملت را شکسته. هر کس را بطریقی! هیچ کس نیست که از این انقلاب ویران گر لطمه ندیده باشد .حتی همان کسانی که از روستا آمدند دور بر این شهرها را گرفتند. از روستاهایشان کنده شدند در قالبی رفتند که قالبشان نبود نه شهری شدند نه روستائی ماندند .
یک بی هویتی کامل و خطرناک .چون هیچ پایگاهی ندارند. غرق شده در مجموعه ای از تناقض. دخترش گوش بفرمانش نیست! کنترلی بر پسرش ندارد! هیچ تداوم نسلی راپای بند به سنت اجدادی نمی بیند. خانه دارد وسیله دارد اما کاملا بیگانه و ساختگی .در همان حاشیه شهر ها در هم می لولند. زندگی پائین شهری را با تفکر روستائی در هم می پیچند شب هم پای تلویزیون ماهواره می نشینند وسالی تاک نگاه می کنند. اززنانشان انتظار جنیفرلوپز شدن دارند.
بی هویت ترین قشروسیع اجتماعی که متاسفانه فساد ،اعتیاد ،بی شخصیتی ،زیر علم هر کس که دستی بر سرشان بکشد سینه می زنند . طمعه اصلی حکومت برای لشگر صاحب الزمان .
در تمام شهرها این کلان روستا های امتزاج یافته با عقب مانده ترین وتهی دست ترین اقشار را می بینی که فلج می کنند زندگی شهری را! نمایشی از فقر وعقب ماندگی وبالای شهری که درست است جای مرفه های شهری و طبقات متوسط به بالای اجتماعی در آن جا ساکنند اما امتزاج وتاثیر گذاری ناگزیراین اردوگاه در هم ریخته این قسمت بالای شهر را هم بی بهره نگذاشته است .
دخترانیکه متاسفانه از همان حاشیه به سمت بالا می آیند، دیگر کسی کسی نمی شناسد حرمت چشمی نیست .بچه پولدارهائی که موتوری های پائین شهری در جستجوی یک لقمه نان برایشان هرمخدری که بخواهند می آورند .کودکانی که در قهوه خانه های جنوب شهر دست بدست می شوند ، مواد جابجا می کنند، مورد تجاوز قرار می گیرند ونهایتا پس گردنی می خورند .
حاشیه شهر ها آبشخور پا اندازان و کار چاق کنی هائی است که لشگری از کودکان شب ساخته بدون سرنوشت را هر صبح دسته دسته در نقاط مختلف شهر پخش می کنند .کودکانی که قدم بقدم در سر چهار راه ها و گذرگاهها می ایستند، شیشه ماشین پاک می کنند واز تعرض جسمی نیز در امان نیستند. نمی توانم برایت توضیح دهم که چه منجلابی این آخوند ها ساخته اند. ازراه اندازی صیغه تلفنی تا کار چاق کنی هر نوع کاری که فکر کنی !
مورال های اخلاقی را در هم رخته اند.مغز گنجشگی ها را بر سر کار نهاده وهمه چیز را به ابتذال کشیده وپست کرده اند.شور وشوق جوان هائی که می فهمند وده سر وگردن بالاترند را گرفته ویک بدبینی ونا امیدی تلخ را جای آن نهاده اند . فرهنگ رشوه خواری ،عدم خجالت از کار های نا شایست را رواج داده و فساد ودروغ را به امری عادی روزانه تبدیل کرده اند .
مردم چنان حریص پول شده اند که قابل تصور نیست . برادران سر ارث پدری که هنوز نمرده وبینائیش را از دست داده چنان به تیپ هم زده وگلاویز شده اند که پدر بیچاره دخالت کرده و کار به شکایت و دادگاه کشیده است. برادر بزرکتر از شهدای همین سازمان چریک ها بود.پدر فردی محترم وزحمتگش .
می توانی تجسم کنی؟ تفریح ما شده چند تا شیشه عرق سگی ،مقداری برنج وگوشت که دسته جمعی برویم باغ اجاقی روشن کنیم .عرقی بخوریم! با قابلمه ضرب بگیریم که جبار یا تقی برقصند .تمام این آدم ها را می شناسی! کسانی که روزی از صمیم دل برای انقلاب وساختن ی جامعه انسانی مبارزه می کردند .تعدادی از کار اخراج شدند ،تعدادی چند سال زندان کشیدند ونهایت با هزاران بدبختی زندگی متوسطی برای خودشان با ترس خوردگی درست کردند.
می پرسم حال وروز حسین که همیشه شاد بود می خندید وجوک می گفت چطور است ؟مکثی می کند و می گوید چند سالی است که اعلامیه اش بالای دیوار رفته! بد طوری تریلی لهش کرد. متاثر می شوم بیاد خنده ها ولودگیش می افتم و طنز هائی که تعریف می کرد.حال او رفته با تصویری از خنده که پیوسته بر چهره داشت.
می گوید میدانی یکی از فحش های جاری بین جوان ها شده "بچه آخوند" چیزی معادل حرام زاده ، دو دوزه باز .سرنوشت تلخی در انتظار آخوند ها و خانواده هایشان است .همین حالا هم هیچ آخوندی جرئت رفتن به جاهای خلوت بخصوص شب ها را ندارد. می گویند تاکید اکید کرده اند که تنهائی جا های خلوت نروند. ببین کاررا کجا کشانده اند که بچه های آخوند ها در مدرسه خجالت می کشند بگویند پدرشان آخوند هست! خمینی ای امام . میدانی بیشترین مسافران هواپیما هائی که از شیراز واصفهان تهران می آیند کیستند؟

چه بر سر این کشور آمده است ؟
داستان تلفن های عید قسمت ششم

این مشگل همیشگی اکثریت روشنفکران ایرانی است که باور های خود را جای واقعیت مینهند بر همان اساس نتیجه گیری می کنند و دستور العمل صادر می نمایند. بخصوص کسانی که دور از جامعه وخارج باشند.
بخنده می گوید:" از جمله خود تو .ناراحت نشو .واقعا می گویم .چرا که بیشتر موضع گیری ها وتحلیل های جریان های سیاسی براساس مسائلی است که در حکومت می گذرد . مردمی ،جامعه ای که شما از آنها صحبت می کنید! واقعیت این است که مطلقا به آن صورت نیستند. نمی دانی در این چهل ساله چه دگرگونی عجیبی در ایران اتفاق افتاده. برخی را برایت گفتم ."
می خواهم همان طور که می بیند برایم نقل کند!
می گوید "بیا مانند "ویرژیل" دستت را بگیرم ودر این جهنم جمهوری اسلامی بگردانم .تمامی نماد هایئ که دانته در جهنم دید را بتو نشان دهم. از هرزگی ماده گرگ تا حرص پلنگ خالدار! ازترش روئی وعصبیت شیر خشمگین تا چهره هادس که بر سر در جهنم نشسته است.
کاش توان ترسیم کردن کامل این جامعه را داشتم تصویری از تقسیم بندی های جدید اجتماعی .از جابجا شدن فیزیکی طبقات همراه با تغیرات روحی وفکری . این جا طبقات بالای جهنم است پانزده در صد ساکنانی که درون جهنم بهشتی برای خود ساخته اند . از بهشت بیورلی هیلز تا کاخ های عظیم قیطریه ،فرمانیه .ساکنان این کشور ،درجامعه ای جدا از جمهوری اسلامی زندگی می کنند. آن چه که دربیرون نمایش داده می شود ظاهر قضیه است.ساکنان این بخش بیشترین نقدینگی کشور را در اختیار دارند. آخ که چه میزان پول وثروت دراین کشور وجود داشته که هر قدر غارت می کنند .هنوز تمام نمی شود.
کسی چهره آن ها را نمی بیند در امنیت کامل درون قصر های خود زندگی می کنند .پارتی های شبانه خود را دارند .رستوران ها ، کافی شاپ هائی که شاید باور نکنی در رویا هم نمی توانی تجسم کنی. بیورلی هیلز در میان این همه فقر و فلاکت یک سرزمین واقعی است .می دانی هیچکس حتی سگ ها هم به اندازه صاحبان سرمایه مشامشان تیز نیست . آن هادر جائی که احساس خطر کنند سرمایه گذاری نمی کنند .مجموعه بزرگ مال تهران یک شهر است وشاید نظیر آن در دنیا نیست. مال همین پانزده در صدی هاست.که حکومت واقعی میکنند.این جریان هسته سخت حاکمیت این اصول گرا ، اصلاح طلب همه ظاهر قضیه است .این حجاب اجباری ، عفا ف، امر به معرف ونهی از منگر خیلی وقته که بساطشان بر چیده شده .
مسئله حجاب رنگ باخته ، دختر پسر ها دست تو دست هم براحتی در خیابان ها می چرخند.این صاحبان قدرت خیلی وقته که به این نتیجه رسیده اند که باید بند آزادی های اجتماعی را شل کنند.بخاطر این آقا زاده ها هم که شده باید کوتاه آمد .این هم کافی شاپ مراکز تفریحی .ساختمان های آن چنانی مگر می شود در همان فرم متحجر بمانند؟ قدم بقدم توسط همین حکومتیان که در مجلس کف بدهان می آورند وشب اونی که پای منقلی است پای منقل ،اونی که اهل بزمه همراه دختران جوانی که الحمدالله ببرکت حکومت اسلامی بیشمارند در بزم های شبانه مشغولند. هیچ کشوری به اندازه کشور اسلامی ایران روابط جنسی بی بند بار نیست! می خواهی قبول کن یا نکن .دیگه خوشبختانه در این کشور مسئله ای بنام باکرگی ,روابط ممنوع به اصطلاح شرعی وجود ندارد. همه چیز رادر پرده ظاهرش می بینی! بخشی را خود تازه به دروان وپول پله رسیدگان حکومتی! بخشی را دریای عظیم فقر ،فلاکت ،ناامیدی از آینده مردم بهم ریخته .سنگ بر روی سنگ بند نیست . ازدواج معنای خود را واقعا از دست داده .جوان ها قادر به تشکیل خانواده نیستند!اما غریزه که سر جای خود است .لذا وارد روابط جنسی می شوند همه می دانند چه می گذرد پدر مادر ها چشم می بندند .حاکمیت در ظاهر شلتاق می کند .همان نیروی انتظامی ،همان بسیجی جوان خودش نیز در همین رابطه قرار دارد.دختران های جوان هر کدام یکی از همین پولدار های پانزده در صدی را زیر سر دارند . که خرجشان را می دهند. برایشان آپارتمان می گیرند پول تو کیفش می گذارند .هفته چند بار با صاحب مکنت می خوابد .باقی وقت با پسر دلخواهش می گردد هم حاجی جریان را می داند .هم رقیب حاجی که بخشی از پول کیف دختر نصیبش می شود.

چه بر سر این کشور آمده است ؟
داستان تلفن های عید قسمت هفتم

تمام معیار ها اجتماعی بهم ریخته جامعه فلاکت زده گرفتار تبلیغات و الگوها ومعیار هائی است که از کانال های مختلف به بدنش تزریق می شود . باور نمی کنی بیشتر از نیمی از زنان این ام القرای اسلامی مهم ترین فکر وذکرشان پرداختن به مد های روزانه تبلیغاتی غرب است.
تفکربخش عمده زنان ایرانی غربی است. شما در چهارچوب فکری خودتان فکر می کنید خانم ستوده یا خانم نرگس محمدی الگوی دختران وزنان ایرانی است .بدبختانه چنین نیست.چند نفر دور آن ها حلقه می زنند؟ ترکیب ثابت جمع مادران خاوران ،غربت گورستان خاوران که تنها بدلیل مسائل امنتی نیست. هنوز افکار عمومی قادر به درک عمق فاجعه جان های آزادی که در خاوران خفته اند نیست. هنوز مادر ستار بهشتی با تمام فریاد ها و ایستادگی جانانه یک مادر در برابر ظلم حکومت قادر به بر انگیختن افکار عمومی نگردیده است .
این حکومت چنان مردم را گرفتار زندگی و خود محور ساخته که به چیزی جز کشیدن گلیم خود از آب فکر نمی کنند . محیط های خفقان آور! ذهن آدمی را ترس خورده،شکاک ودر گیر مسائل کوچکی می کند که حکومت روزانه بر اوتحمیل می نماید.
ببیند همین سلیبرتیها که تازگی مد شده و حضورشان در جامعه پررنگ گردیده !چه میزان مورد توجه دخترها و پسر های جوان هستند. معیار های زندگی ،لباس پوشیدن ،نوع زندگی شخصی ،اخباری که پیرامون آن ها گفته می شود همراه حاشیه های روزانه منعکس شده در مدیا ها بمیزان زیادی مشغله فکری جوان ها از هر قشر و طبقه هست.عکس پسر خانم ستوده در استقبال از مادر مقابل زندان تصویر گویای یک جوان طبقه متوسط آن چه که امروز در غرب رایج است
میدانی بن مایه مردم ایران ،شکل نگاه و شکل زندگیش غربی است .اگر چه نه دموکراسی،نه تکنولوژی ونه توانائی های غرب را ندارد اما مدل فکرش الگوئی از همان زندگی است.هرگز یک ایرانی را نمی بینی که چین والگوی زندگی چینی مد نظرش باشد. حتی در ده کوره ها هم دیگر جوان های روستائی آن شکل و شمایلی که تو نیم قرن قبل دیدی ندارند. باور نمی کنی جوان روستائی که موی سرش را کاکلی اصلاح کرده ، کنار جاده کافی شاپ زده و قهوه سرو می کند.روستا هائی که جاذبه توریستی دارند، خانه ای، اطاقی حتی کلبه ای بالای تپه مشرف به اطراف ساخته ، سنتی ترئین کرده "چیزی که اخیرا رواج یافته "کرایه می دهد! سرویس می دهد!جوان روستائی برایت صبحانه می آورد با تی شرتی که عکسی ، نوشته ای هم روی آن نقش بسته از همه جا همه چیز خبر می دهد. درست است که همه جوانان روستائی چنین امکانی را ندارند! اما همین جوان آلامد برای بالا پایئن کردن فکر ده جوان روستائی کافی است. دیگرسایه خمیی را حتی درروستا های کوچک نمی بینی .مردی که بسیار سریع دارد بفراموشی سپرده می شود و به نامش به نوعی فحش بدل می گردد.
عادی شده زن ومردی که بروند داخل چنین روستائی چند روزی اطاقی کرایه کنند و کسی از آن ها نپرسد "آیا زن و شوهرید ؟" .باور کردن این همه تغیر فکر سخت است اما واقعی است. جمهوری اسلامی همه را جوری کاسب کار کرده که در دور افتاده ترین روستا هم می دانند قیمت دلار چنده.این نیست که هیچ کاری صورت نگرفته واقعا هزاران کیلو متر جاده به دور افتاده ترین بخش این کشور پهناور کشیده شده .بگذریم از کیفیت آن که بسیار پائین است اما کشیده شده وهمه را بهم وصل کرده است.
این روز ها تاتو ، جراحی های عجیب غریب مد شده. اکتریت خانم های ایرانی هر طوری شده سوزن تاتو را بر روی ابرو های خود امتحان می کند ،انواع اقسام تاتوی ابرو، نصفه ،کامل ،خط انداختن تو قسمت های مختلف بدن نقش زدن . جامعه ای آزاد که حکومتش هنوز دم از انقلاب وارزش های اسلامی می زند. اما مردمش کوچکترین ارزشی برای ارزش های او قائل نیستند .مگر تعدادی جیره بگیر فرصت طلب حکومتی.هیچ کجای دنیا به این میزان ضد ارزش بخصوص درمقایسه بین کشور های اسلامی بین نسل جدیدشان وجود ندارد. اسلام ایرانی را امروز تنها در پیراهن یقه سه سانتی دگمه داری که تن ایادی رژیم است باید مشاهده کنی! حتی اگر از تن آخوند، رئیس مجلس ،بسیجی وسپاهیش این پیراهن را بیرون بکشی در زیر آن ملقمه ای از فکرهای گوناگون و عمدتا ساخته مدیای غرب را میبینی که بنا بمقتضای وقت عجالتا در کسوت اسلامی یقه آخوندی شده .
زنان لیزی بین کلوپ های خودشان را دارند. جوانان همو ساکسوئل محل های تجمع خود. در هر پرواز هواپیما که از شیراز می آید دیدن سر باند پیچی شده یا قرمز مردانی که مو کاشته اند کم نیست. جالب ترکیب این آدم هاست از پانزده در صدی ها نیستند از فروشنده مغازه تا راننده اتوبوس تا تراشکار کسی که با او صحبت کردم! هست تا حتی مداح! می روند شیراز چون نرخ کاشت مو در آن جا ارزان است. بلعکس شیرازی ها می آینده تهران برای عمل بینی چون در تهران عمل بینی ارزان تراست. یک زمان عمل کنندگان همگی خانم ها بودند .حال مرد وزن ازپسرنوجوان چهارده ساله که بابا ومامان هزینه زیبا کردن بینی بچه را پرداخت کرده اند تا مردان شصت ساله را شامل می شود.ا

چه بر سر این کشور آمده است ؟
داستان تلفن های عید قسمت هشتم

گفتم ضد ارزش ها .مسلما ارزش ها نیز در گذر زمان تغیر می یابد آنچه که امروز ارزش شمرده می شود فردا ممکن است بعنوان ضد ارزش شناخته شود.چهار دهه قبل انقلابی که با شعار رحمانیت عدالت وآزادی میلیون ها انسان ایرانی را درجذبه ای مست واربدنبال خودروان کرد، یوغ اطاعتی چشم بسته بر گردن ملت افکند و میلیون ها ایرانی جوان ونوجوان در آرزوی جامعه ای با ارزش های انسانی که خمینی در قالب ارزش های اسلامی بیان میکرد بدنبال خود کشید.جوانانی که در دفاع از وطنی که می خواست الگوی جهان شود در جبهه های جنگ پوتین از پای کشیدند و پای برهنه بر روی مین ها رفتند تا رزمنده عاشق دیگری از آن ها استفاده کنند .
روز هائی که نسل ما آن را بخوبی در یاد دارد .روزهائی که براستی عشق به هم نوع ،هم یاری و فداکاری ،تلاش برای ساختن جامعه ای خالی از رنج ،زشتی ، ابتذال،گره خورده با آزادی و عدالت همه ارزش شمرده می شد واکثریت جامعه با نیک ترین آرزوها شب سر ببالین می نهادند.دردنیائی که قدرت مردم در شکل انقلاب خود را نشان داده وجامعه پر نشاط شکل گرفته خود را قادر به جابجا کردن کوه ها می دید.نشاط حاصل ازفکر آینده روشن فضای شادی وحرکت را در جامعه دامن میزد .
در چند ساله اول انقلاب با وجودیکه از روز نخست خمینی سیرت دد منشانه خود را زیر عنوان انقلابی در اعدام های پشت بام مدرسه رفاه نشان داد !اما هنوز تن ملت گرم وچشم ها انباشته از شور بود واکثریت هنوز قادر بدیدن عمق فاجعه وخون ریزی حاصل ازتیر رها شده ازکمان تحجر هزار وچهار صد ساله از عمق تفکر اعراب بدوی که بر قلبشان نشسته بود، نبودند.
علی الخصوص که جریان های سیاسی نیز برخی بتائید ، برخی به سکوت وبرخی به دودلی براین حوادث نگاه می کردند. صدای اعتراض اندک آگاهان به طوفان بنیان کن شنیده نمی شد.کسی معترض به حکم حجاب خمینی نبود .چرا که در نئشگی غرق شدن در دریای انسانی ،احساسات تاریخی یک ملت غوطه می خوردند و سر از پا نمی شناختند
دل به روزهائی داده بودند که خمینی ترسیم می کرد
"شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط می‌سازیم، آب و برق را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم؛ شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم ."صحیفه خمینی جلد ششم.
اما در این چهل سال افکار خمینی ،جانشینان خمینی و ولی فقیه نشسته بر جای او جامعه ایران را بجائی رسانده اند که مردم به نان شب محتاج و معنویات ادعائی خمینی در سیمای تفی بزرگ بر صورت و آرزو ها ی ملت نشسته که با نفرت در حال پاک کردن آن همراه با دشنام به خمینی ورژیم بر آمده از تفکرارتجائی اوهستند.
طشت انقلاب دیر گاهی است که از بام فرو افتاده ومردم گیج وسر خورده، امید از کف داده نه تنها به حکومتیان اعتمادی ندارند بلکه اعتماد اجتماعی نسبت بیک دیگر را نیز از دست داده وسر به عصیان بر داشته اند! عصیانی که در اشکال مختلف بخصوص در تقابل با ارزشهای ادعائی رژیم خود را نشان می دهد.
امریکا که خامنه ای ام الفسادش می خواند در نظر اکثریت مردم بهشتی است که میلیون ها ایرانی متخصص و تحصیل کرده در آن جا زندگی می کنند .جدا از تعدادی مزد بگیران حکومتی که آن ها هم اگر روزی ورق برگردد بیشتر از همه امریکا امریکا خواهند کرد.
انقلاب برای سال هائی در هیاهوی حکومت مستضغفان مانع از حرکت سرمایه و صاحبان سرمایه گردید .اما حال مغلوب صاحبان ثروت های افسانه ای دزدانی شده که چرخ بازار را و سیاست در سایه را بدست دارند .از همین روست که در بخشی از شهر های بزرگ عملا مناطق تحت نفوذ این دزدان قدرتمند خارج از دایره قدرت نمائی ناحیان دل خوش منکرات قرار دارد .
روند تحولات اجتماعی وقدرت پول بتدریج نقاب از چهره حکومت گرفته وعریانی جسم وعقل علیل حاکم، ایدولوژی حاکم ونا کار آمدی آخوند ها را در مقابل دیدگان عموم قرار داده است. کوچکترین باور و اعتمادی بین اکثریت مردم به حکومت نیست.حکومت نیز قادر به کنترل رفتار های اجتماعی مردم نمی باشد.نوعی نا فرمانی مدنی!
مسئله حکومت کنترل سیاسی تشکیلاتی مردم است و حفظ ظاهری که بخوبی می داند در پس آن کوچکترن نشانی از احکام شریعت نیست.داستان رهبر شیر نمادین در علم است که هر از چند گاهی تکانی در باد می خورد.
هر کس ساز خود می زند. هر کس به اندازه توان خود قسمتی از گوشت قربانی را که ایران نام دارد از تن او می کند. خانواده لاریجانی ها صد ها هکتار زمین های لویزان را بسق خود می کشد. قالی باف صد ها خانه ومسکن را در قباله زن خود می نویسد وفلان سردار سپاه مامور در گمرک می گذارد که اجناس قاچاق اورا رد نماید. نماینده مجلس میلیارد ها تومان هزینه رفتن به مجلس می کند که در جریان چهار سال نمایندگی واسطه گری کند با امام جمعه محل انتخابی دست بیکی کرده مردم و امکانات دولت رادرمحل انتخابی خود را بچاپد.
همه این ها مردم می بینند! با نفرت به رژیم نگاه می کنند ودر حالی که به ملا ها دشنام میدهند به باقی مانده گوشت قربانی هجوم می آورند. نهایت پاسدار وبسیجی که زورش به زمین ها شهری نمی رسد مقداری بلوک سیمانی بر داشته در پای کوهی خارج از شهر ویا نزدیک آبادی خود حصاری می کشد وزمینی را تصاحب می کند
حکومت سیاسی متشکل از همین دزدان در دفاع از خود وسرمایه خود راس تمامی ارگان های قدرت را تصاحب می کند. فرماندهان را در لباس سپاهی صاحب سرمایه می سازد ! در راس امورشان می گذارد حتی از آفتابه داری مسجد هم نمی گذرد. در ورودی هر شهر،هربخش و شهرستان پایگاه یگان های آموزشی واکنش سریع سپاه وبسیج می سازد. ارز خود می برد و زحمت مردم می دارد.
بخش متوسط اجتماعی بتنگ آمده ازاعمال حکومت به شیوه خود شروع به هنجار شکنی می کند .دنبال آن قسم زندگی وتفکری می رود که یکصدو هشتاد درجه بامعیارهای اسلامی حکومت سرخوش از قدرت در تضاد است.ساده زیستی خامنه ای جوک می شود .حداد عادل کریم شیره ای و قاری قران طوسی ملیجک دربار خامنه ای لقب می گیرند.
زنان جلوی روپوش خود را چاک میدهند.روسری بر میدارند!در کمپین یک میلیون امضا شرکت می کنند.تلویزیون دولتی را تحریم ورو به ایران انتر ناشنال و من وتو می نمایند. دختران جوان سیمای مانکنی می گیرند .معیار زیبا شناسی شان اندازه دور باسن جنیفر لوپزمی شود و با پولی که تعدادی بسختی فراهم می سازند.به تجارت خانه پزشکان زیبائی که بازارشان سکه شده وبیشتر از علم پزشگی متخصص زیبائی گردیده اند مراجعه می کنند.از چربی شکمشان می گیرند بر حجم باسن خود افزوده می کنند.
تصور نمی کنی چه فشاری به برخی خانواده ها برای جور کردن پول عمل زیبائی دخترنشان وارد می شودودنیای مجازی عرصه زور ازمائی و تقابل با حکومت می شود...

ادامه دارد