انقلابِ سوّم
Sun 28 03 2021
لقمان تدین نژاد
از روزی که کریم علیمحمدِ سروش،
دانشگاهها را بسته،
و افتاده دنبال اومانیسم اسلامی
سرگردان شدهام توی خیابانها
از سه راه آزمایش به رباط کریم،
از تجریش به شهریار
از کن سولقان به فرحآباد
فقط آبریزگاههای پارک شهر،
مسجدِ امام حسین،
و میدان بهارستان بازَنْد
بدبو، شلوغ،
با کفهای آلوده،
و درهایی که چِفت نمیشوند
کسبهی محترم همچنان کمفروشی میکنند
و یکهو خیابانها را چنان مهیی گرفته
که هرچه دست بلند میکنی
تاکسیها نمیایستند
یک نفرشان نمیداند،
جلوی دانشگاه کجاست،
یا آریامهرِ سابق،
همه جا شده ولیعصر،
خالد اسلامبولی،
نواب صفوی
ویلان افتادهام توی شهرِ انقلابزده،
که سگ صاحابش را نمیشناسد
نه پولی، نه آشنایی، نه تلفنی،
دستگیر شوم،
شبانه اعدامم کنند،
یک نفر نیست پول گلولهها را بدهد دادستانی
جسدم را ببرد ولایت
از روزی که کریم علیمحمدِ سروش
دانشگاهها را بسته
و افتاده دنبال اومانیسم اسلامی،
همکلاسیهایم همه،
یا ناپدید شدهاند،
یا رفتهاند زیر خاک
بعد از آنهمه مطالعه، بررسی،
خودسازی،
استراتژی و تاکتیک،
حوزه،
تحلیلِ شرایط روز،
و نوشتن گزارشِ روزانه
همینقدر میدانم که این سرزمین
پر است از مناظر زیبا
و فرصتها همه از دم سوخته رفته پیِ کارش
بیست سالگی کجا،
هفتاد سالگی کجا
چرا تعارف کنیم؟
برندگان بلیطهای اعانه ملّی،
دیشب اعلام شدند از رادیو
پنج دقیقه پس از تسخیرِ ایستگاه
توسط برادرانِ کمیتهی تیر دوقلو
کُشتهی رفیق هنوز روی زمین بود
پایین تپّه، بغل بزرگراه
قرار است وجوهات تقسیم شوند
میان یک ختمِ روزگار،
پادویِ پیشینِ بازار بینالحرمین،
و نوچهی سابقِ مرحوم طیّب حاج رضایی
کارچاق کنِ جوانِ میدان بارفروشان
به کوریِ چشمِ ناتِل خانلری،
امیرحسین آریانپور،
غلامحسین ساعدی،
و هرچه استادِ اخراجیست،
با امضای کریم علیمحمدِ سروش
آقا خودش فتوا داد،
و جایزه را شخصاً حلال کرد
برای مریدان،
مقلّدین،
و لات و لوتهای کمیتههای استقبال
دیروز دوباره گیر کردم توی آبریزگاه مسجد فوزیه
اگر همانجا خفه میشدم میمُردم،
نمازگزاران یک نگاه میانداختند،
شانه بالا میانداختند،
شتاب میکردند برسند به نمازِ اوّلِ وقت
پوووف… پوووف… پوووف…
پیف… پیف… پیف…
خوش به حالِ هدایت
خودکشی کرد رفت،
و بوی این چاهکهای تازه تأسیس
نخورد به دماغش
لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۹ اسفند ۱۳۹۹
۲۷ فوریه ۲۰۲۱
|
|