عصر نو
www.asre-nou.net

شاهین اسدی

درباره «چرا نسل جدید ایران ما را نمی‌شناسد؟»

جوابیه و نگاهی به نوشته آقای ابوالفضل محققی
Mon 4 01 2021

برای بررسی یک پدیده تاریخی و یا اتفاقی که در گذشته رخ داده است، موارد بسیاری را باید مَد نظر داشت، تا به بیراه و یا کج راه نرویم. من در ادامه به ذکر چند مورد مهم آن می‌پردازم:
یک: هیچ پدیده ای بخودی خود بوقوع نمی‌پیوندد و بوجود آمدن هر پدیده، برآیند چندین و چند پارامتر کوچک و بزرگ دیگر، می‌باشد. یعنی اینکه، وقوع هر پدیده را باید در ارتباط تنگاتنگ با دیگر مسائلی که همزمان و یا در کنار آن پدیده بوده اند، در نظر گرفت.
دو: چون جهان در حال شدن است، انسانها هم همواره در حالِ شدن و پیچیده‌تر فکرکردن هستند، پس ما گذشته را با عقلِ کنون‌مان می‌سنجیم، که عقلی به احتمال یقین، برتر از گذشته است. پس بازبینی گذشته و شناخت نکات خوب وبد آن، ساده تر و عریانتر از قبل، برایمان خواهد بود.
سوم: بررسی پدیده های گذشته باید بجهت درس آموزی از آنها باشد تا بتوانیم از آن درسها، چراغی بهر راه آینده مان روشن کنیم. اگر بررسی گذشته صرفا برای سرکوب و طعن ولعن آن باشد، فقط موجب سرخوردگی و یاس میشود.
------
اگر بیاییم و نوشتار و بررسی‌ای که آقای ابوالفضل محققی از گذشته خود و بعبارتی از گذشته یک جریان سیاسی چپ انجام داده را با این سه پارامتر ذکر شده، معیار و محک بزنیم، میبینیم که او متاسفانه بسیار بخطا رفته و بجَد میتوان گفت که هیچکدام از موارد بالا را در نظر نگرفته و رعایت نکرده است.
در مورد معیار اول: آیا فداییان یک شبه بفکر مبارزه مسلحانه افتادند و سلاح در دست گرفتند؟
آیا شرایط آنزمان و موقعیت جامعه ایران آنزمان و رفتار حکومت وقت را برای آنالیز این حرکت در نظر گرفته اید؟
فداییان یک گروه و روند جدا از تاریخ نبودند. آنها به یکباره سر از تاریخ ایران برنیآوردند. آنها ادامه دهندگان پیشینیان خود، در روند مبارزه مردم و روشنفکران برعلیه حکومت مستبد وقت بودند.
قبل از فداییان، مبارزان دیگری از جمله حزب توده و جبهه ملی پا به عرصه مبارزه گذاشتند. آنها مبارزه شان را نه مسلحانه، بلکه بصورت سیاسی و یا حتی از طریق موعظه به شاه شروع کردند. آنها حتی شعار سرنگونی نمی‌دادند و فقط خواستار آزادی های بیشتر بودند. آنها خواستار آزادی مطبوعات و آزادی انتخابات بودند. آنها میخواستند که کتاب و روزنامه آزادانه چاپ شود. آنهم نه کتابهای سیاسی ضد حکومتی، بلکه کتابهای ادبی ترجمه شده و ...
جواب حکومت شاه به آنها چه بود؟ زندان، شکنجه، پیگرد قضایی و ..
در آنزمان خواندن رُمان "مادر-ماکسیم گورکی" فقط پنج سال زندان داشت. یعنی جواب هر گونه حرکت آزادی خواهانه و هر حرکتی که حکومت به دلش نمی‌نشست، با شدیدترین طُرق سرکوب می‌شد.
جوانان و روشنفکرانی که در آن دوران سیاه سربرآوردند، ، با توجه به عقل سیاسی آنزمانشان، برای خودشان تنها راه را، اسلحه دیدند. یعنی خشونت در مقابل خشونت.
ما در آن دوران، تحت تاثیر دوران جنگ سرد و تقسیم دنیا به دو اردوگاه سوسیالیسم و امپریالیسم، و اعتقاد به دیکتاتوری پرولتاریا، بسر می‌بردیم و متاسفانه درک درستی از دمکراسی، مدرنیته و حقوق بشر نداشتیم.
در آن زمان، در دیگر نقاط دنیا هم مبارزاتِ پارتیزانی بسیار بودند، که خود مشوق و الگویی برای فداییان و بسیاری از آزادیخواهان بودند.
دقت کنید که قصد من تایید چنین شیوه مبارزه ای نیست و همچنین قصد توجیه آنرا ندارم، بلکه آنالیزِ چگونگیِ رسیدن به این تصمیم، در اینجا کنکاش میشود!

پس همانطور که دیده می‌شود، آنها نه از جای خاصی برای اینکارها فرمان میگرفتند و نه بطمع پول و مقامی اینکار را میکردند و یا مزدبگیر کشور و جریان خاصی بودند. بلکه زاییده شرایط موجود آنزمان بودند.
آقای محققی هم در آنزمان، مثل دیگر فداییان، به این نتیجه رسیده بودند و بهمین علت آزادانه و بدون هیچ اجباری رو به فداییان آوردند، چون افکارش و درنتیجه تصمیم‌گیری‌اش، برآیند شرایط موجود آنزمان بوده و دقیقا با همین تحلیل می‌بینیم که، افکار جدید آقای محققی زاییده و نشئت گرفته از زندگی و شناخت از جوامع نسبتا دمکراتیک غرب میباشد و چون او هم مثل همه انسانها، در حال رشد فکری است، بدرستی به این نتیجه رسیده، که در ان دوران "کشتن" بهر صورت قتل، محسوب می‌شده و نارواست.
و این را در نظر بگیرید که او (همانند دیگر فداییان) همان کسی است که در آن زمان، این نوع رفتار را "مبارزه انقلابی و اعدام انقلابی" میدانست.
ولی هم اکنون، من و شما و بسیاری از مردم ایران، مخالف هر گونه اعدامی هستیم. نامش مهم نیست. میخواهد بنام "اعدام انقلابی" باشد و یا ترور و یا هر اصطلاح مشابه آن. قتل انسان بهر شکلی باید ممنوع شود.
دوم: از آن دوران حدود نیم قرن یعنی پنچاه سال میگذرد. ما مردم ایران، در طی این دوران، بسیار پخته شده ایم و بسیار درسها گرفته ایم. در این جایی که هم اکنون ایستاده ایم و همچنین شیوه نگرشی که به گذشته داریم، نتیجه پنجاه سال تجربه و آموزش، در کوران یک انقلاب ناموفق است. که باید تجربه دوران مهاجرت و زندگی در جوامع نسبتاً دمکراتیک را به این تجربیات و آموزه‌ها، اضافه کرد.
پس با سطحِ سوادِ کنونی، گذشته را بسادگی، بنوعی پوچ خواندن و آنرا تقبیح کردن، شیوه ای علمی و متفکرانه نیست.
سوم: شما از اینهمه تقبیح گذشته خودتان، میخواهید چه کسی را تنبیه کنید؟ شما می‌خواهید چه کسی را خوشحال کنید؟ اصلا قصد شما از اینهمه خودزنی چیست؟
آیا نباید این برخوردهای انتقادی، نشانگر رشد شما و ما باشد؟ پس این پنجاه سال تجربه مفید، کجا قرار است که خودش را نشان دهد؟
اکثر انسانها با نگاه به گذشته، خطاهای خود را می‌بینند و از آن درسی میگیرند که با کمک آن، جلوی خطاهای بعدیشان را بگیرند. حالا آیا با این انتقادات باید به این نتیجه برسیم که ما در گذشته "قاتل" بودیم و از مظهر "شاهنشاه آریامهر" طلب مغفرت کنیم.
قبل از شما ، هم "سازمان فداییان .." بصورت رسمی و به دفعات در رابطه با برخی از خطاها و انحرافات در گذشته، از خود بدرستی انتقاد کرده و همچنین خیلی از فداییان بصورت فردی این امر را بپیش برده اند.
همیشه انتقاد از خطاهای مرتکب شده، امری پسندیده بوده و مورد توجه دیگران هم بوده، ولی اعلام اینکه من خطا کردم و پشیمانم، بدون بررسی و آنالیز آن دوران و شرایط، هیچ ارزش تاریخی و علمی ندارد و هیچ آموزش و درسی برای آیندگان مان باقی نمیگذارد و فقط موجب سرافکندگی و سرخوردگی میشود. و مطمئناً هیچ پُلی به نسل آینده نخواهد زد، آنطور که شما انتظار دارید!
آیا شما کسی را سراغ دارید که به اندازه چپها و یا بطور مشخص بگویم، به اندازه فداییان از خودشان انتقاد کرده باشند. کدامیک از جریاناتی که همزمان با فداییان در آن دوران فعال بودند، به انتقاد و بررسی علمی آن دوران خود، پرداخته اند؟
آیا سردمداران رژیم شاه، که از طرفی، در سرکوب مبارزان، بخصوی چپ ها، آن دوران از هیچ شیوه‌ای دریغ نکردند، و از طرف دیگر، بعلت بی‌کفایتی و مماشات آنهاست که امکان و اجازه رشد این چنین گروه های مذهبی را دادند، که رژیم "سیاه" کنونی دستاورد آن است، آیا تا کنون کوچک ترین انتقادی از آنها دیده‌اید؟ آیا رضا پهلوی که اکنون دائیه رهبری را در سر می‌پروراند و از همه کسانی که برعلیه پدرش انقلاب کرده اند طلبکار است، تا کنون از دوران پدرش انتقادی کرده است؟ و یا بخاطر ظلم و فقری که پدرش در آن دوران بر مردم روا میداشت، معذرت خواهی کرده است؟
------
آیا شما سعی دارید که با این نوشته هایتان و اینچنین برخوردی با گذشته فداییان، پُلی باشید به نسل جدید؟
آیا این "نسل جدید که ما را نمیشناسد" حالا متشکل و یا آگاه و همگام با دیگر جریانات سیاسی و اجتماعی همراه است؟ اگر نیست پس مشکل را باید در جای دیگر و با علل دیگر جستجو کرد. و متاسفانه تحلیل‌های شما این علل را بما نشان نمی‌دهد!
اینکه نسل جدید ما را نمی‌شناسد، فقط به این علت نیست که ما گذشته را نقد نکرده‌ایم ویا از گذشته خود "توبه" نکرده‌ایم و نه با این خاطر است که در گذشته سلاح بدست گرفتیم، بلکه ریشه آنرا در سطحِ فرهنگ و آموزشِ تا کنونِ جامعه ایران، باید جستجو کرد.
در جامعه ای که برای خواندن و دانستنِ علمِ تاریخ ارزش زیادی قائل نبوده و حکومت ها و سیستم های آموزشی کشور، همواره سعی در تحرف و حتی در مواردی "پاک کردن" تاریخ داشته اند، پس نسل جدید هم بدرستی از گذشته این سرزمین مطلع نشده است.
متاسفانه از یک جامعه استبداد زده دوران "پهلوی" و حالا در دوران استبداد "ولایت فقیه"، بیش از این نمی‌توان انتظار داشت. نسل ما و نسل بعد از ما، و تصمیم گیری های درست و غلط ما، همه و همه نتیجه این شرایط بوده و هست.
در دوران استبداد پهلوی، جامعه ما از نظر آموزشی و فرهنگی رشد خاص و در خوری نکرد. کتاب خواندن جرم بود. سرکشیدن در اوضاع سیاسی جرم بود. بحث و کنکاش در مسائل اجتماعی و شناخت جامعه جرم بود. بجز عده قلیلی از روشنفکران که بسختی کتابی تهیه میکردند و سعی در فهم بیشتر بهتر جامعه داشتند، و خیلی از آنها دستگیر و زندان می‌شدند، بقیه جامعه، در بیخبری بسر میبرد.
بله تصمیم‌گیریهای ما دستاورد این دوران بود.
آقای محققی، آیا شما در آن دوران، کسی را سراغ دارید که راه صحیح را میدانست و نگفت و یا راه صحیح را میدانست و عمل نکرد؟ آیا در آن شرایط، راه صحیحی و مشخصی ارائه شد و کسی به آن گوش فرا نداد؟
با فکر الان، آن دوران را قضاوت کردن، لازم و مفید است ولی مهم اینست که از آن درس صحیحی بگیریم و به بیراه نرویم و یا اینکه، نه از ترس دوباره اشتباه کردن، دست به بی‌عملی بزنیم و یا خود را به "جریان آب بسپاریم"!
خیلی بی ربط نیست اگر در پایان، این قسمت از "وصیت نامه برتولدبرشت" را ضمیمه نوشتارم کنم.
این میتواند ندا و پیام ما "گذشتگان" به نسل جدید "آیندگان" باشد:
‼️آهای آيندگان، شما که از دل توفانی بيرون می جهيد
.که ما را بلعيده است
وقتی از ضعف های ما حرف می زنيد
يادتان باشد
.که از زمانه سخت ما هم چيزی بگوييد
به ياد آوريد که ما بيش از کفشهامان کشور عوض کرديم
.و ميدانهای جنگ طبقاتی را با يأس پشت سر گذاشتيم
.آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود
:اين را خوب می دانيم
حتی نفرت از حقارت نيز
.آدم را سنگدل می کند
حتی خشم بر نابرابری هم
.صدا را خشن می کند
آخ، ما که خواستيم زمين را برای مهربانی مهيا کنيم
.خود نتوانستيم مهربان باشيم
اما شما وقتی به روزی رسيديد
که انسان ياور انسان بود
درباره ما
!با رأفت داوری کنيد
با احترام به همه کسانی که برای روشنگری تاریخ معاصر ایران می‌کوشند!
و با تعظیم در برابر همه شیر زنان و مردانی که در راه دمکراسی برای ایران، همت می‌ورزند!

شاهین اسدی
ژانویه 2021