عصر نو
www.asre-nou.net

آیت‌الله خامنه‌ای و آیندۀ نظام جمهوری اسلامی!


Tue 22 12 2020

مصطفی قهرمانی

mostafa-ghahramani2.jpg
" باید خون گریست به حال جامعۀ اسلامی که حتی احتمال[رهبر شدن] کسی مثل بنده در آن مطرح بشود".

این سخنان را آقای سیّدعلی خامنه‌ای در جلسۀ فوق‌العاده‌ مجلس خبرگان رهبری که در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ بلافاصله پس از درگذشت آیت‌الله خمینی تشکیل شد، ایراد نمود. او در ادامۀ سخنان خود اظهار داشت: "من حقیقتاً لایق این مقام نیستم، ... انتصاب او به رهبری "اشکال فنی و اشکال اساسی" دارد و رهبری او، "رهبری صوری خواهد بود، نه رهبری واقعی". آقای خامنه‌ای هم‌چنین این باور را بیان نمود که "من نه از لحاظ قانون اساسی، نه از لحاظ شرعی برای بسیاری از آقایان حرفم حجیت حرف رهبر را ندارد. "

در آن‌روز مجلس خبرگان آقای خامنه‌ای را به رهبری موقّت جمهوری اسلامی ایران برگزید. آن انتخاب موقّت سپس و پس از آنکه شرایط انتصاب به رهبری، از جمله شرط مرجعیت، در بازنگری قانون اساسی تغییر کرد، در جلسه فوق‌العاده ۱۵ مرداد ۱۳۶۸ مجلس خبرگان به انتخاب مادام‌العمر آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری جمهوری اسلامی تغییر پیدا کرد.

شاید آن‌زمان که کمتر از ده سال از تصویب قانون اساسی با اصل «ولایت فقیه» نمی‌گدشت او و دوستان او در خلاء قدرت پدید آمده پس از درگذشت آیت‌الله خمینی درک و فهم دیگری از حکومت، نظام، ایران و جهان داشتند و برای حفظ و بقای نظام جمهوری اسلامی که آیت‌الله خمینی آن را از اوجب واجبات می‌دانست مجبور به این تصمیم‌گیری بودند.

از انقلاب ایران بر علیه ظلم و جور، ناکارآمدی و اقتدارگرایی آریامهری سال‌ها می‌گذرد، جمهوری اسلامی به‌زودی وارد چهل‌وسومین سال حیات خود می‌شود. ایران تجربۀ بیش از چهل سال حکومت بلامنازع روحانیون و بیش از ۳۱ سال «ولایت مطلقۀ فقیه» تحت زعامت آقای خامنه‌ای را پشت سر گذاشته است. ولی آنچه که هنوز هم‌چنان باقیست ظلم و جور است، فساد و فقر و ناکارآمدی اقتصادی و اقتدارگرایی به نام دین و در لباس "خادمین دین".

در مورد شکل، معنا و چیدمان سخنان آن روز آیت‌الله خامنه‌ای شاید بتوان از روی ظّن و گمان بسیار گفت و نوشت. الان امّا او دیگر از درون توفانی ۳۱ ساله بیرون آمده است، و دیگر همانی نیست که قدم به درون توفان گذاشت. لیکن شاید همان «تواضع و خضوع و شاید همان خداترسی اولیّه» به هنگام پذیرش معذورانه «رهبری نظام نوبنیاد اسلامی» حکم می‌کند که بیاید به خاطر ایران و مردم آن و در حقیقت ولی‌نعمتان قدرت او ، تا فرصت هست و هنوز تنی چند از افراد مورد وثوق جامعه حاضر هستند در زمان حیاتش همانند سلف خود آیت‌الله خمینی هیأتی جهت اصلاح و بازنگری قانون اساسی به ویژه اصل ۱۱۰ تحمیل شده بر آن –ولایت مطلقۀفقیه- منصوب نماید.

آقای سیّدعلی خامنه‌ای قدرت و موقعیت سیاسی – اجتماعی خود را از پدرش به ارث نبرده است که بخواهد آن را پس از خود برای فردی از نزدیکان خود به ارث بگذارد. آنچه مسلم است جمهوری اسلامی «پسا خامنه‌ای» همانی نخواهد بود که از طرف بنیانگذار آن برای او به ودیعه گذاشته شد.

ژنرال فرانسیسکو فرانکو، رهبر اقتدارگرای اسپانیای سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۷۵ که با کودتای خود و یارانش نظام نوپای جمهوری اسپانیا را با کمک آلمان هیتلری و فاشیست‌های ایتالیایی سرنگون کرده بود در پایان دوران وحشت دیکتاتوری‌اش امّا توانست آخرین دین خود را در حقّ میهنش ادا کرده و زمینه‌ساز گذار آرام اسپانیا به یک حکومت دمکراتیک بگردد.

آیت‌الله خامنه‌ای نیز یقیناً تنها کسی است که می‌تواند همانند فرانکو با نفوذ کلام و قدرت و اختیارات بی‌حدوحصر قانونی و فراقانونی‌اش با بازگشت به آرمان‌های دوران مرجع انقلاب زمینه‌ساز گذار مسالمت‌آمیز کشور به سوی نظامی آزاد و دمکراتیک و بدون ولایت فقیه بشود.

آقای خامنه‌ای یکبار و در سال ۱۳۶۸ با پذیرش رهبری نتوانست مانع از «حون گریستن» جامعه به حال خود بگردد شاید این‌بار بنواند با این ریل‌گذاری‌های هوشمندانۀ خود صلح و آرامش و نشاط و رفاه را برای دوران پس از خود برای ایران و ایرانیان به ودیعه بگذارد.

ایرانیان با انقلاب خود نه «ولایت فقیه» می‌خواستند و نه حکومت بلامنازع «روحانیت». آنها نظامی می‌خواستند مبتنی بر بنیان‌های «ایرانیّت» و «اسلامیّت» و هم‌چنین انگاره‌های مدرنیته همچون آزادی، دمکراسی و حقوق شهروندی. پذیرش و تمکین به این اصول و مبانی می‌تواند زمینه‌ساز صلح و آشتی ایرانیان در داخل و خارج کشور با نظام سیاسی در میهنشان بگردد.