آسیبهای عمومیِ تدریس در فضای مجازی
Mon 21 12 2020
س. حمیدی
قریب چهارده میلیون و پانصد هزار نفر دانشآموز در مدارس کشور به تحصیل اشتغال دارند. ولی جمهوری اسلامی دانسته و آگاهانه بهرهگیری از فضای آموزشی استاندارد را از آنان پس میگیرد. چون درآمدهای کشور همه در جاهایی هزینه میشوند که مردم همواره نارضایتی خود را از آن اعلام نمودهاند.
پس از پیدایی کرونا، دولت ایران به این راهکار نامردمی دست یافت که گویا خواهد توانست با بهانه کردن شیوع کرونا، استانداردسازی مدارس کشور را به تعویق بیندازد. اما اکنون آمارهایی را مدیران آموزشی کشور در رسانهها انتشار میدهند که ناتوانی کارگزاران فرهنگی حکومت را در آموزش مجازی کودکان ایرانی برملا میکند. چون دانشآموزان کم و بیش از دست یابی به اینترنت جا میمانند. جدای از این، در جاهایی از کشور هنوز هم زیرساختهای لازم را برای پوشش اینترنت فراهم ندیدهاند. در شهرها و مراکز استانها نیز پوشش اینترنت اغلب ضعیف عمل میکند. چنانکه مدیران دولتی قطع و وصل شدن آن را امری عادی به حساب میآورند. قطعی برق را هم باید به تنگناهایی از این دست افزود. از سویی، وعدههای دولت هم در خصوص اهدای اینترنت مجانی یا ارزان قیمت به دانشآموزان، همواره بینتیجه باقی میماند.
دانشآموزان ضمن تجربهای شخصی از همان ابتدای تحصیل میآموزند که دولت و مدیران آن از بام تا شام فقط دروغهای خودشان را میلافند. نارضایتی دانشآموزان هم از اخبار متناقض دولتی در زمینهی تدریس مجازی، هر روز فزونی میگیرد. دانشآموزان در عین حال از کارکرد ضعیف و ناکارآمد سامانهی "شاد" به ستوه آمدهاند. اما مدیران فرهنگی دولت هرگز این نارضایتی عمومی را در جایی به حساب نمیآورند. چون نظرسنجی و نظرخواهی و حتا نیازسنجی در نظام آموزشی کشور هرگز جایگاهی ندارد. دولت هم در این خصوص به نیاز و خواست مردم اعتنایی به عمل نمیآورد. شکی نیست بالادستیهای حکومت به این نتیجه دست یافتهاند که هرگز نخواهند حتا مطالبات بدیهی و معمولی مردم را برآورده کنند. در نتیجه برای ایشان، ناشنیده گرفتن خواست و ارادهی شهروندان کشور ضرورت مییابد.
بدون شک اکثر تنگناهای آموزشی به کارکرد غیر کارشناسی دولت در این پهنه بازمیگردد. چون در نگاه کارگزاران دولت گسترههایی مهمتر از آموزش کودکان هم وجود دارند. گسترههایی که مجموعههایی از نهادهای نظامی و امنیتی کشور را در بر میگیرند. چون مدیران بالادستی حکومت به این نتیجهی سیاسی دست یافتهاند که همراه با راهکارهای نظامی و امنیتی خواهند توانست بیش از این بر کرسی قدرت دوام بیاورند. بیدلیل نیست که مدیران آموزشی کشور نقشهای کوچکی از دیکتاتوری بزرگ را برای دانشآموزان و خانوادههای آنان به اجرا میگذارند.
متأسفانه معلمان نیز از این عارضهی دولتی بر کنار نماندهاند. بسیاری از معلمان به این نتیجهی نادرست پی بردهاند که حقارتهای خود را از حکومت، با طرح پرسشهای امتحانی مشکل و غیر متعارف جبران نمایند. این حقارتها را هرچند حکومت به تمامی معلمان کشور تحمیل نموده است اما گروهی از معلمان برای جبران آن، دانشآموزان راهدف میگیرند. در واقع دانشآموز مجبور میشود تاوان بدرفتاری حکومت را هم به معلم خویش بپردازد. چنانکه اکثر پرسشهای امتحانی معلم از جایی سوای کتاب درسی دانشآموز، طرح میگردد. آنوقت معلم راهکاری غیر علمی و ناصواب را در ذهن میپروراند که گویا ندانستن و نفهمیدن دانشآموز، اقتداری علمی و فرهنگی برای او فراهم خواهد دید. همچنین کم نیستند معلمانی که از کتابهای کمک آموزشی و تجاری برای طرح پرسشهای امتحانی استفاده به عمل میآورند. گاهی سهلانگاری در این عرصه چنان بالا میگیرد که معلم حتا بخشهای تدریس نشدهای از کتاب را نیز در پرسشهای خود میگنجاند.
در تمامی دنیا مؤلفان کتابهای درسی، مخزن سوالی را نیز برای آن فراهم میبینند. در واقع متن کتاب آموزشی و مجموعهی سوالات امتحانی آن را از قبل در مدارسی ویژه آزمودهاند. اما در ایران جمهوری اسلامی چنین راهکارهای عالمانهای هرگز جایگاهی نمییابد. چون همگی در نمونهای از رهبر نظام به میدانداری در مدارس مشغول میشوند تا دیدگاه ناصواب و غیر تجربی خود را علم بشمارند. در نتیجه معلم و مدیر، حرف و سخن خود را همانند وحی منزل برای دانشآموزان به اجرا میگذارند. فضای مجازی تدریس، نمونههای بیشتری از همین اقتدار نامردمی معلم و مدیر را به پیش میبرد.
آنگاه که فریب و دروغ و حقه را بر کرسی نظام آموزشی کشور نشاندند، دانشآموزان هم برای دفاع شخصی خود به مجموعهای از همین دروغها و فریبها روی میآورد. چنانکه پدران و مادران اینک یاد گرفتهاند که پرسشهای آموزشی فرزندان خود را در فضای مجازی پاسخ بدهند. حتا بالاتر از این بسیاری از خانوادههای جهت امتحانات فرزندانشان، معلم اجاره میکنند. آنوقت همین معلم نگونبخت اجازه مییابد تا به جای دانشآموز بنشیند و به آزمون امتحانی او پاسخ بدهد. آسیبهایی از این دست کم نیستند و به طور حتم مدیران بیانگیزهی نظام آموزشی کشور از کم و کیف آن بیاطلاع نیستند. اما چنان میپسندند که دیدهها و شنیدههای خود را در این خصوص نادیده و ناشنیده بینگارند. چون از توان علمی لازم جهت ساماندهی این تنگناها و آسیبها، بهرهای ندارند.
دانشآموزان هم به جای آنکه در این نظام بینظام آموزشی، علمی بیندوزند، فقط نمونههایی اثرگذار از حقه و فریب و دروغ معلمان و مدیران را دوره میکنند. چون ازهمان کودکی به این باور عمومی و همگانی دست یافتهاند که فقط به اتکای دروغ و حقه خواهند توانست سری از توی سرها برآورند. تا آنجا که دروغ و حقه، ادامهی تحصیل آنان را در عمل بیمه خواهد کرد.
شاگردان جدای از این در امتحانات مجازی، با تلفن وموبایل به همشاگردیهای خود زنگ میزنند و ضمن مشورتهای لازم سرآخر به پرسشهای معلم پاسخ میدهند. حتا خانوادهها نیز از این رویکرد همگانی بر کنار نمیمانند. آنان نیز با تلفن و موبایل با هم تماس میگیرند تا در این راه از مشورتهای همدیگر سود ببرند. در واقع این گروه از خانوادهها و دانشآموزان، تهدیدهای ناصواب معلم را به فرصتی مناسب برای خود بدل میکنند. در همین فرصتهای استثنایی است که واگراییهای نظام آموزشی کشور به فرصتی مناسب برای همگرایی دانشآموزان و خانوادهها مبدل میگردد. چنانکه بدآموزیهای ناصواب مدرسه را نادیده میگیرند تا خودشان ضمن برائت از اخلاق حکومتیان، دوستی و صمیمیت را باهم قدر بدانند.
متأسفانه نظام آموزشی جمهوری اسلامی، به نفرت و دشمنی بین دانشآموزان دامن میزند. تمامی رفتارهایی از این نوع ضمن رقابتهای کینهتوزانهی آموزشی به دانشآموزان تحمیل میگردد. دانشآموز در این راه، حتا در ذهن خویش به نابودی رقیبان درسیِ خود هم رضایت میدهد. در واقع مدرسه دانشآموزان را به عنوان مجموعههایی از انسانهای همگرا نمیبیند و هرگز کار جمعی و گروهی را به آنان یاد نمیدهند. بلکه به ایشان میآموزند که برای پیروزی و کسب رتبهی برتر باید با همگان بجنگند تا توانمندی خود را برای این و آن به نمایش بگذارند. تا آنجا که بر گسترهی همین نظام آموزشی است که ستیزهجویی و دشمنی با همکلاسیها اصل قرار میگیرد تا همگی بیاعتنا به همکلاسیهای خود به رتبهای برتر دست بیابند. به طبع حکومت نمونهای کامل از اخلاق اسلام سیاسی خود را در مدارس کشور هم عملیاتی میکند.
ولی بدآموزیهای اخلاقی چنین نظامی از آموزش و پروش موجب میشود تا مردم در زندگی اجتماعی خود همواره بیگانه از هم باقی بمانند. پدیدهای که به حتم رضایت حکومت را برآورده خواهد کرد. بدون شک بسیاری از کجرفتاریهای اجتماعی به نحوی از انحا در نظام آموزشی فرسوده و وارفتهی حکومت ریشه دواندهاست.
بیگانگی حکومت از آنچه که در مدارس کشور میگذرد تا به آنجا ریشه دوانده است که دولتمردان جمهوری اسلامی نسبت به عدم پوشش آموزشهای مجازی خود بین خانوادهها، بیاعتنا باقی میمانند. آنان نمیخواهند بشنوند که چه تعداد از دانشآموزان هنوز هم از تبلت و گوشی همراه بیبهره ماندهاند. در اصل به شنیدن این موضوع رضایت نمیدهند که هنوز هم زیرساختهای لازم را برای آموزش مجازی دانشآموزان فراهم ندیدهاند. چون مدیران دولتی بین مشکل اداری خود و مشکل عمومی تودههای مردم، خط فاصلی محکم ترسیم کردهاند. بیدلیل نیست که کارگزاران حکومت در ادارات دولتی ضمن برخورد غیر موجه با ارباب رجوع، این جمله را تکرار میکنند: "این مشکل، مشکل خودتونه". در واقع چنان میانگارند که هرگز مشکل مردم، مشکل عمومی دولت و حکومت نمیتواند باشد.