عصر نو
www.asre-nou.net

عهدی نیست جز با کبوتران


Fri 16 10 2020

طاهره بارئی

tahere-barei1.jpg
گاهی وقتی فکر میکنم حرفی نمانده دیگر برای گویائی
و گفته شده با دهان من، هر آنچه قرار بود گفتار شود، پر بزند
چند کفتر می بینم
لرزان در باد
نشسته بر بلندترین شاخۀ درخت آنسوی شیشه ها
پرپر زنان در آشیانۀ خار و خس
چشم دوخته بر مقّر خورشید تابناک

////

آنگاه من نیز در قایق کوچکم
لرزان در باد
می چرخم شاد و پر امید
همبازی با ماهیان بیشمار دریا دل،
دریا دلان

////

گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت
گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه
دریا دلان
دریا دلان

/////

گاهی وقتی می چرخم در گرد باد نور
و میدانم این برای همیشه است
یادم میرود دوچرخه، قطار، ریل های موازی، ایستگاه
عهدی نیست با جانان
مگر پای در نور راندن
کبوتران را سر راه بغل زدن، با خود بردن
اینچنین گفته میشود عهدی که بسته ایم
پیمانی که جوهر آن خشک نشده ، نمیشود
هنوز، هرگز
با هیچ خار و خس