عصر نو
www.asre-nou.net

دیدار معنوی مثنوی
عشق افلاطونی (۲)


Wed 14 10 2020

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

mohammad-binesh1.jpg
رسالۀ فدروس
(بخش نخست)

در این نوشتار هم افلاطون از آیین سخنوری و عشق سخن می گوید . شاید خواننده بپرسد چه رابطه ای میان آیین سخنرانی و موضوع عشق وجود دارد ؟ افلاطون ضمن گفت و گو با فدروس پاسخی ظریفانه به این سوال می دهد. می گوید سخنرانان زمانه غالبا تنها در پی بافتن هر چه بیشتر گوش های شنوایند ، و از هر راهی برای جلب مشتری اقدام می کنند ، حال آن که ابتدا باید در پی کشف حقیقت بر آمد، آنگاه با اطمینان و ایمان به درستی نظرات خویش ، در جهت هدایت دیگران قدم برداشت و سخن راند. "فدروس" جوانی برومند و دانش دوست است که سرمست از آموخته هایش در بارۀ عشق ،با یک بغل یادداشت و مقاله از مجلس سخنرانی "لوسیاس" خطیب مشهور آتن، جانب منزل روان است .در راه سقراط حکیم را که در واقع امر، افلاطون است می بیند. سقراط می پرسد از آن مجلس چه آموختی ؟ فدروس می گوید سخن در بارۀ ماهیت عشق بود و این که جوانان بهتر است عاشقان را از خود برانند و با کسانی مراوده و دوستی داشته باشند که عاشق نیستند ، زیرا عشق موجب طغیان حس حسادت عاشق و سلب آزادی از معشوق است . سقراط هم به طعنه و شوخی می گوید ای کاش لوسیاس یک تبصره هم برای پیران و مفلسان باز می کرد می گفت جوانان در کامروا کردن آنان دریغ نورزند . فدروس متعجبانه می پرسد ،مگر این سخنان لوسیاس چه عیب و نقصی دارد که موجب نارضایتی وی شده است ؟ افلاطون در دو بخش ابتدا به تشریح عشق زمینی و سپس به تعریف عشق آسمانی و رابطه این دو نوع عشق می پردازد. سخنان افلاطون در باب عشق تاثیر فراوانی در ادبیات عرفانی و هنر در سراسر جهان نهاده است . البته چنان نیست که هنرمندان و شعرا و نویسندگان ابتدا درس عشق را در پیشگاه آن فیلسوف آموخته باشند سپس در پی خلق آثار خویش بر آمده باشند .سخن افلاطون در باب انواع عشق، ترجمان ضمیر عاشقان
تا پایان قرون وسطی بشمار می رفت. امروزه هم کسانی که هنوزبه سرچشمه ای الهی برای عشق باور دارند می توانند از زیبایی های آن در قالب شعر و موسیقی و هنر لذت ببرند . اینک خلاصۀ از رساله:

افلاطون به فدروس می گوید بزرگترین اشتباه لوسیاس در سخنرانی عوام زده اش این بوده که او تعریف روشنی از عشق نکرده است . ابتدا عشق را تعریف کنیم : " همه می دانند که عشق نوعی اشتیاق است و می دانیم حتی کسانی هم که عاشق نیستند مشتاق زیبایی اند . پس فرق میان عاشق و نا عاشق در چیست ؟ .. در همگان دو داعیه همیشه در حال ستیزند یکی خواهش غریزی لذت طلبی، و دومی باور به اینکه باید پیوسته دنبال خیر و نیکی باشیم .[ اشارۀ وی به نبرد میان نفس حیوانی و عقل انسانی ماست ]. در این ستیز، گاه یکی غالب می آید و گاه دیگری . اگر خرد غالب آید، نتیجۀ آن اعتدال است . و اگر خواهش نفسانی غلبه کند و بسوی کسب لذت برود، حالتی پیش می آید که باید آن را افراط خواند که انواع بسیار دارد .مثلا افراط در خواهش خوردن شکمبارگی ست" سپس به تعریف عشق جسمانی پرداخته تاکید می کند این سخن در وی نتیجۀ الهامی الهی ست:

"وقتی خواهش غریزی که از خرد بیگانه است،به اعتقاد دربارۀ نیکی فائق آید، و خواهشی مربوط به درک و تملّک ِ زیبایی جسمی و لذت بردن از آن باشد، و از شهوت نیرو گیرد، عشق نامیده می شود. " (1) این سخن در تعریف عشق زمینی هنوز هم پس از گذشت بیست و پنج قرن تازگی خود را دارد و در علوم انسانی قابل اعتناست . پس از آن افلاطون به شرح عواقب ناگوار چنین عشقی برای معشوق می پردازد:

///" پیداست آن که بندۀ هوس است معشوقی می خواهد //که هوسش را سیراب کند///و سعی دارد وی را پایین تر از خود نگه دارد///زیرا آنچه با او برابر یا از او برتر باشد، نفرتش را بر می انگیزد.با این همه نمی تواد از حسد بر کنار باشد///و نمی گذارد معشوق در اثر آمیزش با دیگران کسب کمال کند./ بنا بر این معشوق جز زیان هیچ نمی بیند/// اونباید زناشویی کند و خانواده و فرزند داشته باشد/// زیرا منظور عاشق تنها بهره مندی [جنسی] از معشوق است .// و درد و رنجی که از عاشق به معشوق می رسد تنها هنگام گرمی بازار عشق نیست ./وقتی عاشق سرد شد، نه آن دلیری را دارد که معشوق را از افسردگی عشق خود آگاه سازد و نه می تواند به پیمان وفاکند.//از معشوق می گریزد// او باید به دنبالش بدود و التماس و زاری
کند/// پس ای جوان زیبا ! عاشق معشوق را بدانسان دوست دارد که گرگ گوسفند را " (2) فدروس به جد از سقراط می خواهد معنای عشق واقعی را برایش باز گوید و وی می پذیرد

(ادامه دارد)

محمد بینش (م ــ زیبا روز)
http://zibarooz.blogfa.com/post/273

زیر نویس

1 : چهار رساله ، اثر افلاطون ترجمه دکتر محمود صناعی ، ص 112 . بنگاه ترجمه و نشر کتاب 1336

2 : همان ، صص 113 ـ 118 به اختصار