عصر نو
www.asre-nou.net

سطح و شطح


Mon 21 09 2020

اسماعیل رضایی

روال کمال بر واکنش مناسب آدمی در برابر تاثیرات مداوم محیطی برای درک و شناخت ناشناخته ها و دانسته هایی می باشد که آدمی را در چنگال جهالت و حماقت از یافتن راهی بسوی سعادت و نیکبختی بازداشته است. تعمیق اندیشه نیاز به عمق بخشیدن به نگاه و نظر پیرامون رویکردهای محیطی دارد که تحت تاثیر مداوم و مقاوم عناصر محیل و رذیل در روند معمول و مقبول خویش باز مانده است. توقف در سطح،عارضه شطح را که در خود ذهنیت دین باورانه را می پروراند؛ موجد بوده که دگماتیسم و قیاس های مع الفارق را در تبیین و تأویل رویدادهای محیطی با خود همراه می سازد. با تعمیق شطح جدال و جدل های کور و نابخردانه تمامی عرصه های فعالیت های انسانی را فرا گرفته و تعمق پیرامون رخدادهای محیطی در سطحی نگری و واپسگرایی ایده ای از رسالت و تعهدات اجتماعی و انسانی خویش باز می مانند.

ماندگاری سطح نتیجه رسوبات فکری و بقای سازمندی های نهادین اندیشه و عمل انسانی است که شطحیات را برای تطهیر و تکثیر اندیشه و باور بی هویت انسانی در گفتمان و در نگاه و نظر پیرامون رویدادهای اجتماعی عمومیت می بخشد.چرا که سطح نمود آشکار ایده آلیسم و ذهنیت گرایی محض بوده و با عوام گرایی و عامیانه نگری به فعل و انفعالات محیطی، از درک واقع و حقیقی رویکردهای اجتماعی فاصله گرفته و با توجیه و تاویلات شطحی خود را محق و موجه جلوه می دهد.بارزه های فکری که با ظاهری پسندیده و مفهوم و در مضمون و محتوا پلید و گمراه کننده می باشند. فرازی که امروز بسیاری را در چنبره نارسا و ناگویای خویش بسوی تعبیر و تفسیرات گنگ و مبهم به اسارت گرفته است.

شطح ظاهری ستیزه جو و عدالت محور را با خود دارد؛ ولی با توقف در سطح و رویه، از دیالکتیک مبارزاتی و رئالیسم حاکم بر روندهای واقع اجتماعی دور می شود.سطحی نگری با شطحی باوری دو بارزه مهم و اساسی دین باورانه و پندار بافانه پیرامون رویکردهای محیطی محسوب می شوند. یکی مروج عوام گرایی است و دیگری با نگاهی خصمانه و کینه توزانه صوری و جعلی به کج باوری ها و پلشتی های قدرت مسلط، به بازسازی صوری و ذهنی گذشته مبادرت می ورزد. روندی که بیان نامدرک تحول و تکامل را با خود داشته و یا تحول و تکامل را در مطلقیّت معنی و مفهوم تاریخی و اجتماعی خویش از بار درونی و زمانی اش تهی می سازد. بدین مضمون که با نگاه ایستا به تکامل تاریخی جامعه و انسان، ضمن نگاه انتزاعی به پدیده ها و رخدادهای محیطی، از مبارزه با بارزه های تکاملی متعدی به حیات انسان می پرهیزد. چرا که سطح و شطح را در هم آمیخته و ملغمه ای سطحی و روبنایی برای تقلید و تکفیر برای خود بنا می کند.

توقف بشریت در سطح و رویه که بر بستر ناهماهنگی و ناتوانی در جذب و هضم ره آوردهای تحول و تکامل دانش و فن نمود یافته است؛ تا کنون سابقه نداشته است. یکی از عارضه های مهم و اساسی توقف در سطح، تنوع و تکثر آرا و نظر پیرامون ایده و عمل واحدی است که با اتکای به شطحیات بسوی تفرقه و تضاد سوق یافته است. این گسست و پارگی روابط و مناسبات اجتماعی تا زمانی که اندیشه و عمل عمومی عمق و ژرفا نیابد؛ ترمیم نخواهد شد.هر کسی مبارزه با بنیان های ستم را آنگونه می یابد و عمل می کند که گذر روزمره زندگی اجتماعی به وی دیکته می کند؛ نه آنچه که الزام و نیاز کنونی جامعه و انسان می باشند. فرایندی که جز شکست و ناکامی ره آوردی نداشته و نخواهد داشت. چرا که مادیت دیالکتیکی مبارزات اجتماعی با آن همراه نیست.سطح و شطح فردیت فرد را در هویت جمعی جامعه برجسته ساخته است.چرا که خلاقیت،ابتکار و عمل مبارزاتی سطحی در پس خلاقیت و ابتکار دم افزون آفرینش های مادی«ابزار و تکنیک»دچار یک خلای فکری و ایده ای گردیده که برای خروج از بن بست های آن، فردیت را جایگزین درک جمعی مبارزه برای پیروزی بر استبداد و سلطه اقتصادی و اجتماعی در مجاری متکاثر فکری و عملی کرده است.براین اساس است که قدرت انسجام و همسانی مبارزاتی در تکثر و تنافر گفتار و کردار از واقع گرایی و حقایق مسلم و بارز حیات انسان ها فاصله گرفته است.

نفاق و شقاق در تعاملات اجتماعی نیز محصول توقف در سطح و عدم درک عمق و ژرفایی است که بنیان های مادی حیات اجتماعی بر آنها استوار می باشند.و شطحیات نیز با اتکای به این درک و فهم روبنایی و ناقص، به سترون سازی مبارزات اجتماعی روی آورده اند.چرا که شطحیات برای زدایش باورهای کهنه و مطرود نمی رزمند؛ بلکه موجودیت موجود سازوکارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم را با موضع گیری های سطحی و بی رمق گذشته مشروعیت می بخشند.برای تعمیق رزم بی امان امروز در برابر استبداد و توتالیتاریسم اقتصادی و سیاسی، مبارزان نیازمند اندیشه علمی اندیشمندان گذشته با گرایش به تحول و تکامل کنونی و الزام و نیاز آنها می باشند.در حقیقت جامعه های انسانی نیازمند باز آفرینی اندیشه و اندیشمندان نوینی هستند که با الهام از رزم آوران گذشته، نیازهای نوین را دریابند؛ و برای تحقق آنها مبارزات اجتماعی را سازمان دهند.

سطح و شطح مکمل هم در حفظ و ترمیم بنیان های فرتوت و فرسودۀ ایده و عمل می باشند.چرا که سطح توقفگاه ایستارهای گذشته و تکرار مکررات است؛ و شطح با تخالف صوری و مجازی با روندهای نامتعارف اجتماعی، به توجیه و تعبیرهای ناواقع و حقیقت گریز روی آورده که به تقویت و ترمیم بنیان های ترک خورده و معیوب سازه های حاکم مبادرت می ورزد. آنچه که مبارزه با بنیان های ستم و استبداد را از ستیزندگی و توفندگی دور ساخته و می سازد؛ همانا همسویی و هم خویی با سطح و شطح در اتخاذ مشی و مرام مبارزاتی می باشد. سترون سازی جنبش های اجتماعی ناشی از گرفتار آمدن در دام حیل و قیل قدرت و ثروت اجتماعی است که با دلمشغولی های کاذب وفریبندگی مجازی دستاوردهای تکنیکی، از تعمیق اندیشه برای تعمیم آگاهی های واقعی و تکمیل کمیت های مطلوب برای یک دگرگونی بنیادی و اساسی جلوگیری می نمایند. هذیان گویی های روشنفکرانه و هیجان زدگی های کودکانه در برابر بارزه های هویتی تحول و تکامل که امروز در عرصه های مبارزات عمومی در برابر استبداد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تمامی فضاهای مجازی و حقیقی را پر کرده است؛ محصول درک کاذب و فهم وارونه از چرایی و چگونگی گذر کنونی حیات اقتصادی و اجتماعی جامعه های انسانی می باشد. وقتی آدمی در سطح متوقف می شود؛ بارزه های شعوری و فهم مفهومی پیرامون رویکردهای محیطی از نمودهای ذاتگرایانۀ تحول و تکامل تبعیت نکرده؛ و مرزبندی بین صور انقلابی و یا ارتجاعی را مخدوش می سازد.و مسلما برای توجیه و تعبیرات فاقد مشروعیت علمی و عینی از شطحیات بهره جسته و به تعبیر و تبیین صوری و بی ریشه خود مشروعیت کاذب انقلابی اعطا می کند.

رکود فکری بارزه های شهودی درونگرایانه زیست جمعی است که امیال و اقوال را در سکوت و رخوت آموزه ها و آمیزه های کاذب و دروغین سلطه و قدرت و ثروت بسوی خودباوری و خودشیفتگی مفرط سوق داده است که تکثر و تنوع را برای سازگاری و هم آوایی با روندهای جاری و ساری در خود جای داده است. فرایندی که در پس شطحیات به توجیه و تاویل جنایات و کثافات توتالیتاریسم اقتصادی و سیاسی روی آورده ویا با موضع گیری های منفعلانه و خود محورانه حمله ها و حربه های مبارزاتی را در برابر یورش سبعانه و دهشت و وحشت قدرت های شیطانی و بحران زده؛ خلع سلاح می سازند.خرافه های مذهبی و حاکمیت سیاسی آن در پس ناتوانی های ذاتی خویش، اندیشه و انسان را با تحدید، قتل نفس و دهشت و وحشت ،سرکوب ومنکوب ساخته و توتالیتاریسم اقتصادی و سیاسی برای ترمیم و تحکیم بنیان های در شرف فروپاشی، جهان را با ابزار مخوف و انهدامی خویش، در خوف و وحشت مداوم و مشغله های ذهنی و خرافی ، از یافتن راهی به روشنایی باز داشته اند. و در این میان مدعیان مبارزه و مجادله در پس رکود و جمود فکری و توقف در ایستارهای گذشته، می گویند و می شورند بدون بار زمانی لازم و محمل انسانی دانا و عاقل. شور و هیجان بی پشتوانه ای که در بستر زمان ناواقع، عقیم شده و به دست فراموشی سپرده شده است.این سطحی نگری و شطحی بافی ها چنان در تار و پود جامعه و انسان های مسحور و مبهوت غنا یافته که همگان را از قدرت تامل و تفکر تهی ساخته است.در پس این بهت و حیرت، عوام گرایی تقویت شده و زودباوری و خوش باوری های زودگذر و هیجانی و فراموش کاری های ممتد و طولانی تاریخی جامعه را فرا گرفته؛ و بسترهای بزه و جنایات روزافزون را تقویت کرده است. فرایندی که تلاش می ورزد با دروغ و ریا و فریب خود را استمرار بخشد.

دروغ و نسیان که از فهم نازل و درک ناقص از چرایی و چگونگی رویکردهای محیطی برخاسته؛ پتانسیل و توان آدمی را در بیهوده کاری و هرزروی های تئوری و پراتیک از پرداختن به شداید و مشکلات جامعه و انسان باز داشته است. دروغ زاویه نگاه را تخریب و شک و گمان را تقویت می کند.جانمایه دروغ در ضعف و ناتوانی و گریز از خرد و تعقل نهفته است که در تنگناهای ایده ای بسوی شقاوت و جنایت هدایت می شوند. دروغ ها یکدیگر را تقویت می کنند؛و به عامل پوششی رسانه ای مبدل می شوند تا افکار عمومی را در جهت خواست و نیاز جنایتکاران و فاجعه آفرینان جامعه های انسانی هدایت کنند. پس هر چه قدر جامعه و انسان در دگم و تحجر ایده ای فرو خسبند؛ ابعاد و دامنه دروغ وسیع تر و عمومی تر نمود یافته و بسترهای جرم و بزه را در جامعه توسعه بیشتری می بخشند. نسیان یکی از عارضه های حاد جامعه های دروغ پذیر و دروغگو می باشد که امکان تداوم و تعمیق تعقیب،ترهیب و تهدید را فراهم می سازد. در نسیان شایقه ها و بارقه های زیست تابعی و فرمانبری از یک قدرت کاریزمایی که از نمودهای شاخص عوام گرایی می باشد؛ وجود دارند.بارزترین نمودهای آن در حاکمیت مستبد دینی مشاهده می شود که در پس دروغ و فریب و نسیان توده ها، مخوف ترین و جنایتکارانه ترین اعمال نا انسانی و ضد بشری را برای تداوم حیات رو به زوال خویش بکار می گیرند.

از بارزه های دیگر سطحی نگری و شطحی گرایی تجرید و انتزاع پدیده های محیطی و ناتوان از درک علّی تاثیرات متقابل عناصر متکاثر محیطی در تغییر و تحولات و دگرگونی مداوم جامعه و انسان می باشد. این فرایند ضمن توسعه دامنه پندارگرایی و ذهنی بافی های متحجرانه، بی ثباتی و ناپایداری رای و نظر و اقدام و عمل انسانی را فزونی بخشیده است. اینکه تمامی تبیین و تحلیل ها و پیش بینی ها پیرامون تحولات اقتصادی اجتماعی به در بسته خورده و از وقوع و بروز باز می مانند؛ ناشی از خلاء اندیشه ورزی دیالکتیکی است که تاثیرات عناصر متکاثر داخلی و خارجی را در شکل گیری تغییر و تحول مورد لزوم نادیده می انگارند. جهان ارتباطی کنونی دنیای به هم پیوسته و در هم تنیده ای است که تغییرات و تاثیرات در آن دم افزون و از پیچیدگی و درون زایی خاصی برخوردار است که با نگاه سطحی و روبنایی حاکم کنونی قابل کاویدن و تبیین و تحلیل واقع و حقیقی نمی باشند. براین اساس است که توجیه و تاویلات و پرگویی های بلاهت گون تمامی فضای بحث و تبادل نظر را انباشته است.تظاهرات خوش باورانه در پس تکرار مکرر بیان و نظر، تلاش برای یافتن مصداق های کنونی در آرا و نظرات گذشتگان،پیش بینی ها و تجزیه تحلیل های فاقد پشتوانه مادی و عینی، تلاش برای تکیه بر برخی از نماد و نمودهای گذشته تاریخی که امروز هیچگونه محمل و مبنایی برای بروز و ظهور آنها وجود ندارد،شخصیت سازی و اصالت پروری های کاذب با تکیه بر امکانات دنیای مجازی برای پرکردن خلاهای حاصل از ناکامی های مداوم، حبس شدن در قالب های فکری گذشته و ابرام و اصرار بر آن ها برای اهداف مبارزاتی و... همگی بیانی از توقف در سطح و از نگاه تجریدی و انتزاعی پدیده های محیطی نشئت می گیرند. دنیای درونگرایی دنیای منتزع و مجرد از روندهای بهنگام و حاکم کنونی است که اکنون بصورت پدیده ای غالب در اندیشه و عمل اندیشه ورزان خود را نشان می دهد.1

نتیجه اینکه: کمال اندیشه در تعامل بهینه و مطلوب آدمی با انسان، جامعه و طبیعت نهفته است. تعاملی که بتواند اندیشه و عمل انسانی را عمق و ژرفا بخشیده؛ و از سطحی نگری که فهم ذات گرایانه تحول و تکامل را در نمودهای درونگرایانۀ پندار و توهم هدایت می کند؛ فاصله گیرد. چرا که توقف در سطح، فعلیت رفتار و کردار آدمی را از بالقوگی بازداشته؛ و شطحیات را برای توجیه و تاویل روندهای نامتعارف تعاملات اجتماعی بکار می گیرد. شطح بروز صوری و کاذب تخالف و تضاد با روندهای نامتعارف اجتماعی است که با سطحی نگری همچون دین خویی و دین باوری تقویت شده و دامنه و اشکال مبارزاتی را با نگاهی تک ساحتی و مجرد به عناصر و عوامل متشکله نابسامانی های اجتماعی، به بیراهه سوق داده است. روندی که سامانه های مبارزاتی را محدود و محصور و نفاق و شقاق عناصر درگیر در مبارزات را فزونی بخشیده است. در پس ضعف و ناتوانی نگاه سطحی به رویدادهای محیطی و شطحی بافی های توجیه گرایانه، دروغ و نسیان به عنوان عناصر تخریب و فریب و تنفیر و تکفیر رواج عام یافته و دامنه عوام گرایی و عامیانه نگری را توسعه بخشیده است. سلطه و استبداد اقتصادی و سیاسی با تکیه بر این روند نامتعارف به فرافکنی گام های جنایتکارانه و ضد بشری خود پرداخته و درتلاشی دائم و هادم برای ترمیم و تداوم حیات آسیب دیده شان تلاش می ورزند. تلاش بی وقفه ای که افکار و اذهان عمومی را در دلمشغولی های کاذب رها ساخته؛ تا با القاء و ابقای آگاهی های کاذب به حیات متعدی و معیوب خویش تداوم بخشند. توقف در سطح محصول گرایش به ایستارهای گذشته است که درک و نیاز کنونی جامعه های انسانی را برای سازماندهی یک مبارزه رهایی ساز و نتیجه بخش از نظر دور داشته است. مسلما تا زمانی که اندیشه و عمل انسانی با استعانت از دستاوردهای گذشته، و با مدد ره آوردهای نوین دانش و تکنیک عمق و ژرفا نیابد و با الزام و نیاز واقع و حقیقی کنونی همراه نگردد؛ مبارزه با پلیدی ها و پلشتی های سلطه و استبداد نیز در بن بست ها و ناکامی های مداوم جای خوش می نماید.

اسماعیل رضایی
پاریس
21/09/2020
_________________________

1نمونه بارز و شفاف سطحی نگری و شطحی بافی را می توان در بحث های آقای مزدک بامدادن به ویژه در بحث های کنونی ایشان با عنوان«بینش دینی در کنش سیاسی چپ»یافت. این شیوه بحث کردن را کاملا می توان آن روی سکه آخوندیسم دانست. چرا که بحث ها کاملا انتزاعی و فاقد یک استدلال ریشه ای و چرایی برای روند های تعامل و تکامل اقتصادی اجتماعی می باشند. بحثی خشک و بی روحی که خود آقای بامدادان نیز با توجه به توجیه و تاویلات اش از دین، یک دیندار واقعی و کامل است. آنجایی که می گویند«جمهوری خواهی که ایشان بدان باورمند هستند؛ خیلی سرراست به آنجا که می خواهیم ما را می رساند» مطلق نگری به اندیشه و ایده ای که ایشان بدان باوردارند.