عصر نو
www.asre-nou.net

اشکال فعالیت ها در گشایش سیاسی بعدی:
وظایف نظریه پردازان جنبش زنان در ایران


Fri 18 09 2020

پیمان نعمتی

در دو دهه گذشته جنبش زنان در ایران در چندین دوره همزمان با گشایش های نسبی در فضای سیاسی عمومی توانسته است فعالیت های علنی شبه قانونی خود را پیگیری کند.
تجربه دو دهه گذشته و ارزیابی های سیاسی نشان می دهد که جنبش زنان در ایران به احتمال قوی در آینده نزدیک با گشایش های نسبی سیاسی در فضای عمومی سیاسی روبرو خواهد شد.
آیا نظریه پردازان جنبش زنان برای مرحله بعدی و بررسی اشکال فعالیت ها و تعیین خواسته های معین عملی جنبش زنان را مورد بررسی قرار داده اند؟
پرسش اساسی در بررسی اشکال فعالیت های آینده این است که با توجه به تجربه بیش از دو دهه گذشته جنبش زنان و دستاوردهای نظری – تئوریک، چه گونه اشکال فعالیت ها و چه خواسته هایی قابلیت و توان طرح در جامعه را دارند؟
در آغاز این بحث اساسی می توان موارد زیر را مورد توجه قرار داد:
متاسفانه بخش شاخص نظریه پردازان جنبش زنان در ایران و در خارج از کشور در طول چند سال گذشته نقش نظریه پردازی خود را به دنباله روی از حوادث سیاسی روزمره و واکنش به هیجانات انترنتی، تقلیل داده اند.
نیازجنبش زنان در ایران جهت نظریه – تئوری سازی از شرایط کنونی و آینده نزدیک و بحث پیرامون اشکال فعالیت ها و تعیین خواسته های عملی قابل طرح در جامعه، از وظایف نظریه پردازان جنبش زنان است.
همراهی دراعتراضات عمومی سیاسی و عدم مرزبندی اهداف اصلاح طلبانه – رفرمیستی و اشکال فعالیت های مدنی – غیر خشونت آمیز جنبش زنان در طول چند سال گذشته، به حاکمیت و راست افراطی بهانه لازم را جهت دستگیری و بازداشت فعالین سرشناس جنبش زنان را فراهم ساخته است.
بسیاری از فعالین اصلاح طلب در بیان انتقادات خود از فعالین در جنبش زنان رایکال تر بوده اند، اما مرزبندی روشن آنها با گرایشات انقلابی و سرنگونی طلب، بهانه لازم برای بازداشت آنها را کم کرده است.
تفکر تاریخی تخیلی – رومانیک اتحاد زنان رفرمیست و انقلابی در تجربه نشان داده است که مانعی در پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه – مدنی جنبش زنان است و عاملی مهم در بازداشت و زندانی شدن فعالین سرشناس جنبش زنان دارد.
استراتژی های اصلاح طلبانه – رفرمیستی جنبش زنان ضمن مرزبندی با اهداف ضد زن در حاکمیت همچنین می باید با گرایشات افراطی در اپوزیسیون و بهانه سازی جهت تشدید فضای خشونت و امنیتی و در نتیجه آسیب رسانی به فعالین جنبش زنان، مقابله کند.
در طول چند سال گذشته اعتراضات جنبش زنان در مواردی مانند اعتراض به حجاب اجباری، قتل رومینا و یا خشونت های جنسی، در واقعیت با فعالیت های سیاسی افراطی سرنگونی طلب آمیخته شده و به سود گرایشات افراطی و آسیب رسانی به فعالین جنبش زنان در ایران، شده است.
جنبش زنان رفرمیست هنوز مورد پذیرش قرار نداده است که اعتراض به مشکلات زنان در جهت طرح تعییر قانونی و این تغییر از طریق حاکمیت کنونی قابل اجرا است در حالی که اعتراض گرایش انقلابی از مشکلات زنان جهت افشاگری سیاسی و تسریع تغییر حاکمیت سیاسی و سرنگونی آن است. حاصل عدم این مرزبندی برای جنبش زنان زندان است.
نسل کنونی جنبش زنان اصلاح طلب – رفرمیست بعلت همزادی تاریخی و پیوند های دوستی، فرهنگی، شخصیتی با گرایشات انقلابی، هنوز از جنبه روانی نمی تواند بپذیرد که از لحاط استراتژی سیاسی به اصلاح طلبان اسلامی و ملی گرا نزدیک تر است و با گرایشات انقلابی تقابل استراتژیک دارد.
در بررسی اشکال فعالیت ها برای دوره بعدی احتمالی گشایش نسبی فضای سیاسی، نظریه پردازان جنبش زنان با توجه به تجربه دو ده گذشته و دستاوردهای نظری – تئوریک، می توانند موارد بازدارنده جنبش زنان را مورد نقد قرار دهند.
بطور نمونه فرمول سازمانیابی تشکیلات "بی سر" و "جزیره های جدا از هم" ، از مواردی است که لازم است مورد ارزیابی قرار گیرد. درابتدای دو دهه گذشته نسخه برداری از جنبش زنان در غرب و همچنین دوری منطقی از شکل سازمانیابی چپ سنتی سانترالیسم دموکراتیک، باعث شد تا شکل سازمانیابی "بی سر" بدون شناسایی ویژگی های بومی مورد پذیرش عمومی قرار گیرد.