عصر نو
www.asre-nou.net

نقد نظریه شناخت کانت ۲


Sat 5 09 2020

فرهاد قابوسی

در مقاله اخیرم " نقد چند باره شناخت نادرست کانتی" در باره نقد نظریه شناخت کانت نوشتم که "از آنجایی که من حتی در همین صفحات نیز بارها فلسفه کانت را نقد کرده ام و در هردو کتاب های علمی ـ فلسفی ام: "نقد عقل علمی: خطای اینشتین" بفارسی منتشر شده در ایران و "بحران علم: فیزیک و ریاضیات" به آلمانی در آلمان خطاهای اساسی کانت را دقیقتر از اکثر متقدمین توضیح داده و تحلیل کرده ام. این مقاله را خیلی خلاصه می نویسم، باشد که شر کانت از سر فلسفه و بشریت کم شود. چون فلسفه کانت علاوه بر تاثیر مستقیم بد بر به اصطلاح علم و فلسفه خصوصا غربی به سبب نژاد پرستی کانت موجد رشد ضدیت با انسانیت، استثمار و استعمار، فاشیسم (نازیسم) در "غرب" شده است".
در توضیح خلاصه عمق نادرستی بینش کانت نوشتم که "ساده ترین علت نادرسی اساسی نظریه شناخت کانت اینست که منجر به این نتیجه گیری وی در "نقد عقل محض" شده است که: "دوقائمه بودن مجموعه زوایای هر مثلث دلیل وجود خداست!" خطایی که من پبشتر در همین صفحات نیز بیان کزده و توضیح داده ام" (نقل به مضمون).
در توضیح نادرستی تجربی = منطقی اعتقاد فعلا نیز متداول: "دوقائمه بودن مجموع زوایای هر مثلث" یاد آوری می کنم که چنین مثلثی می بایستی با اضلاع مطلقا مستقیم ساخته یا رسم شود، تا مجموع زوایای آن دوقائمه باشد. اما رسم و ساختار خط مطلقا مستقیم به جهت الزام احتوای "شعاع" "بی نهایت" آن، بطور تجربی = منطقی ناممکن و متناقض است! چون بفرض تعریف خط مستقیم، می بایستی آنرا بفرض (!) ابتدا بعنوان "منحنی یک بُعدی" تعریف کرد، که باز به جهت احتوای کمیت "بی نهایت" در آن تعریف ناممکن است. دلیل تجربی = منطقی این عدم امکان و تناقض اینست که همچنانکه در طبیعت همه "خطوط" و فواصل "یک بعدی" منحنی وارند و هیچ خط کاملا مستقیم قابل تجربه نیست، منطقا نیز خط مطلقا مستقیم بواسطه احتوای خصیصه "بی نهیات" متناقض و لذا نامعتبر است!
در همان مقاله آوردم که "نظریه شناخت کانت عموما و اساسا و خصوصا از لحاظ آنچه که به احکام "شناخت ترکیبی ماقبل تجربی (آپریوری)" در "نقد عقل محض" او مشهور است، به دلایل متعدد منطقی اساسا غلط است. چون مثال و برهانی را که او در "ماقبل تجربی" بودن شناخت ترکیبی می آورد از ریاضیات آورده است، کاملا غلط است! مثال مسخره کانت در توجیه این احکام عبارت از اینست که چون در ریاضیات "پنج بعلاوه هفت مساوی دوازده است" است، و چون عدد دوازده ترکیب اعداد پنج و هفت بوده و دوازده بودن جمع آندو عدد حکم و معرفتی جدید می باشد که برای تحصیل آن نیاز به تجربه نداریم، پس این معرفت حکمی ترکیبی ماقبل تجربی است" (نقل به مضمون).
در رد این نتیجه گیری کانت نوشتم که "درحالیکه در عصر کانت که منطقی قدیم ارسطویی حاکم و ریاضیات محتوایی سنتی و بسیار ناقص و از نظر منطقی مهمل داشت که متشکل از مجموعه برخی نتایج درست و بسیاری فرایض نادرست قدیم فاقد اثبات و خیالی محسوب می شد. اما کمتر از دو قرن پس از کانت، بدلیل پیشرفت منطق و تجارب علمی تا اوایل قرن بیستم: منطق دانان برجسته برتراند راسل ریاضی دان و وایتهد که از ضعف منطقی ریاضیات به تنگ آمده بودند، کتاب قرنسازی بنام "اصول ریاضیات" (پرنسیپیا مَتِمَتیکا) در سه جلد نوشته و سعی کردند حداقل اساس ریاضیات نظیر ساختار اعداد و مثلا چهار عمل اولیه حسابی را بر اساس تعاریف منطقی لازم استوار کنند. من در همین صفحات نیز یاد آوری کرده ام که آندو جهت تعریف منطقی عمل جمع (اعداد صحیح) در این کتاب حدود چند صد صفحه مقدمات منطقی طرح، اثبات کرده اند که حداقل نیمی از آنها مستقیما و نیم دیگر باصطلاح غیر مستقیم متکی بر نتایج تجربی هستند"!
"لذا ماقبل تجربی بوده عمل جمع مورد استفاده کانت مگر در خواب قرون وسطی ای این نژادپرست (ر.ک. مقالت پیشنیم در باره کانت در همین صفحات) ممکن نیست! علاوه بر این کانت اصلا تعریف لازم عدد صحیح را نمی شناخت تا حق استدلال منطقی از این کمیت و اعمال ریاضی مربوطه را نظیر جمع آنها را داشته باشد. کمااینکه به همین دلیل نقائص منطقی کانت بود که فلسفه اش خصوصا از طریق تاثیرات اساسی مابعدالطبیعی (متافیزیکی) سازنده بر فلسفه اروپا منجر به تاثیرات اساسی غلط و مضر در جامعه آلمان، اروپا و جهان شدند که در مقالات قبلی (تحت عناوین مختلف محتوی کلمه کانت در این صفحات) استدلال کرده ام".
بعنوان توضیح تنها یک مورد مخرب این تاثیرات در علوم دقیقه و فلسفه علوم یاد آوری می کنم که به جهت وارد کردن همین "معرفت ترکیبی ماقبل تجربی" ناممکن از لحاظ تجربه و متناقض و غلط از نظر منطق وسیله کانت بود که داوید هیلبرت بعنوان آخرین و با نفوذ ترین ریاضی دان تاریخ سعی کرد به غلط اعتبار وجود کمیت یا عدد (فرضی) "بی نهایت" را در ریاضیات توجیه کند که: "چون مطابق نظریه شناخت کانت ریاضیات محتوی متضمن محتوایی مستقل از تمامی منطق است (یعنی "معرفت ترکیبی ماقبل تجربی" در ریاضیات ممکن است . چون بی نهایت را نیز می توان بعنوان "معرفت ترکیبی ماقبل تجربی" قلمداد کنیم)، لذا وجود "بی نهایت" بعنوان عینیت مشخص تجربی معتبر است" (1). در حالیکه هیلبرت "تجربی بودن بی نهایت را خواب دیده بود و "بی نهایت" هرگز قابل تعیین تجربی نیست.
کمااینکه بحث بر سر همین عدد فرضی "بی نهایت" بود که سرانجام منجر به "بحران اساس ریاضیات" و شکست برنامه هیلبرت در تاسیس صوری ریاضیات وسیله قضایای گودل شد.
حواشی و توضیحات:

(1)
D. Hilbert, „Ueber Das Unendlich“, „Weierstrass-Vortrag“, 1925.
V*
"i. W