عصر نو
www.asre-nou.net

استقلال در دنیای در هم تنیده امروز:
گفتگوئی با خودم


Thu 20 08 2020

دکتر حمید زنگنه

dr-hamid-zangane.jpg
جمهوری اسلامی ایران در جهل سال گذشته بطور متوالی سیاست هائی نا همگرا در قبال دنیا داشته که حتی برای ایرانیان نیز غیر قابل فهم بوده و در نتیجه حتی سیاستهای جناحهای درونی نظام نیز، کم و بیش، تا آنجا که اجازه دارند مستقلاً عمل کنند، در تضاد به نظر میرسند و کلا در جهت پیشبرد اهداف ملی نبوده اند.

وضعیت فعلی در ایران در وحله اول گویای این تناقضات درونی نظام است. بنظر میرسد سیاست کلی نظام که هر چیزی و هر هزینه ای در مخالفت با امریکا و ایادی امریکاست را همگان نپذیرفته و سعی بر آن دارند که ماسکی، روپوشی، یا ابتکاری ابداع کنند که از این خط قرمز خودساخته فرا تر بروند بدون اینکه امریکا و مهره های اصلی داخلی مخالف آنرا ببیند و آنها را خنثی کنند. این است که روز بروز طناب دور ایران تنگ تر و هزینه ابتکارات گرانتر در حالیکه توسعه و پیشرفت بوجود نیامده (طبق آمار مرکز پژوهش مجلس رشد اقتصادی از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۸ تقریبا صفر در صد بوده و درآمد سرانه حقیقی در این سالها %۳۴ کاهش یافته است) و در این دو سه سال گذشته به رشد منفی تبدیل شده و امیدواری برای اوضاع بهتر کلا محو شده است.

نکته مهمی که در چهل سال گذشته در دی ان اِ ایران و ملت ایران وارد شده مفهوم غلط استقلال است. نظام جمهوری اسلامی مصرًا به مردم ایران القاء نموده که استقلال یعنی زندگی بدون دخل و تصرف دیگران. در این دنیای مستقل خواستها و توجهات دیگران موردی ندارند در حالیکه ایران باید بتواند از دیگران برای پیشبرد اهداف و امیال خود نیز استفاده کند. این یعنی هم خدا را خاستن و هم خرما را خاستن. خوب اگر "ایران مستقل" پای خود را در کفش "چین مستقل" بگذارد باید توضیح بدهد که چرا "چین مستقل" باید با توجه به خواستهای ایران با امریکا رو در رو بشود و خود را در خطر خشم امریکا قرار بدهد؟ چنین روشی هیچ وقت در هیچ جای دنیا بجز در مستعمرات وجود نداشته و ندارند همانطوریکه در زمان مذاکرات ایران و 5+1 دیدیم که تمام کشورهای جهان علیه ایران یک خط قرمز مشخصی که امریکا کشیده بود بون استثنا رعایت کردند. چین، هند، روسیه، و غیره در سازمان ملل منافع خود را بالاتر از دوستی با ایران دانستند و با آمریکا همراه بودند. بنابراین استقلال به معنی خود رای بودن و استفاده از دیگران نیست. معنی استقلال توانائی داد و ستد دانسته، شایسته، و منصفانه در پیشبرد اهداف شخصی و یا ملی مملکت است.

حال باید سئوال کرد که تکلیف چیست و چگونه از این بن بست باید خارج شد؟ اولین مهم این است که معنی استقلال به مردم تفهیم شود. استقلال به معنی راه راه من و یا هیچ نیست. استقلال به معنی بازی جمع صفر نیست. استقلال یعنی همه با هم به جای بهتری برسیم بازی جمع مثبت است.

دوم باید تمام نظام و شهروندان اولویتها را بدانند و بطور یک پارچه تائید کنند. این را باید تاکید کرد که تائید مردم با زور گزنه و سرنیزه عاقبت بخیر نخواهد بود. نظام الزاما باید اعتماد مردم را بیش از پیش بخود جلب و افزایش دهد. شهروندان باید روزنه نور در پایان تونل را ببینند و آستین بالا زنند و توقعات جاری خود را به تعویق بیاندازند و با ریختن عرق جبین الویتها را سرانجام بخشند. این توقعات از توده را با زدودن فساد از جامعه میتوان آغاز نمود . شهروندان باید مطمئن شوند که این نیز راهی برای پر کردن کیسه های گروهی دیکردر نظام نیست در غیر این صورت آنها به الویتها با نظر مساعد نخواهند نگریست و این وعده ها همانند سابق به فراموشی سپرده خواهد شد. بدون شک شهروندان باید به نظام و تدابیر آن اعتماد کنند. این اعتماد به نظام است که میتواند پایه اعتماد به نفس یک یک افراد در پیش برد اهداف خودشان و در جهت پیشبرد الویتهای مطرح شده نظام باشد.

سوم یکی از مهمترین نکته ای که در طرح ریزی الویتها یاید در نظر گرفته وبه شهروندان القا شود این است که ثروت ، مکنت، توانائی دولت محدود است و استفاده ازآنها باید در روندی که با الویتها همگرا باشند خواهند بود و تخطی از آنها مواجه با برخورد شدید نظام خواهد شد. شهروندان نباید در انتظار دولت برای اشتغال خود باشند. آنها باید کارآفرینی را فرا گیرند. چشمان مردم باید از دست دولت برای امرار معاش برداشته شود و به سوی چگونگی سرانجام دادن به الویتها و تولید کار منعطف شوند.

نظام جمهوری اسلامی و یا هر نظام دیگری نباید ثروت و مکنت خود را در راه ایجاد پروژه های چشم گیر و بعضا بی ثمر صرف کند. این کاری بود که دیکتاتورهای جهان سومی برای بزرگ جلوه دادن خود در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ انجام میدادند. دولت فقط بايد فرصت ايجاد كند كه كارآفرينان و سرمايه‌گذاران به توسعه و پويايي اقتصاد كمك كنند. ولي در بعضي از بخش‌ها ورود سرمايه‌گذاري دولت را مي‌توان لازم دانست و توجيه كرد زيرا نه‌تنها آنها به خودي خود براي توسعه اقتصادي مهمند، آنها براي رفاه مردم و در توسعه و پشتواني ساير بخش‌ها نيز سهم بسزايي دارند زيرا دارای اكسترناليتي مثبت (اثر مفيد برای بخش‌هاي ديگر) هستند مانند آموزش و پرورش و محیط زیست را دولت باید بعهده بگیرد.

بهر حال نظام باید ثروت و توانائی محدود مملکت را در پیشبرد الویتهای مورد تائید شهروندان و نه در راه جشن، پایکوبی، و عزاداری آنها هدر دهد. مهمتر از همه باید مطمئن شد که همه باین نکته که در این دوره و زمانه شرق و غرب معنی و مفهموم قدیمی خود را از دست داده اند وهم پیاله شدن با غرب و یا با شرق تخیلی بیش نیست. همه و همه در این دنیای وانفسا در یک قایقند و از یک پیاله مینوشند.

بعقیده من نظام جمهوری اسلامی می بایست کلا تصمیم بگیرد که آیا میخواهد مهره ای در دنیائی که شامل شرق و غرب است باشد و یا میخواهد سیاره ای در کنار دنیا همانند آلبانی در گذشته زندگی کند. این روزها، در این دنیای در هم تنیده، جنگ و دعوا بر این است که کدام عضو این قوم حاضر در قایق میتواند معامله بهتری برای شهروندان خود انجام دهد و در رقابت با دنیا موفق تر باشد. مهم این است که بدانیم داد و ستدهای کشورهای مستقل بازی جمع صفر نیست بلکه یک بازی جمع مثبت است. این بدین معنی است که چگونه میتوان در بازی برد-برد بازار آزاد فائق شد. کشورهای موفق میدانند که نمیتوانند بخواهند که همه به ساز آنها برقصند و مطمئنا ایران نیز نمیتواند چنین بخواهد.