عصر نو
www.asre-nou.net

مرگ مداوم کودکان و کوتاهی در ایمن‌سازی پارک‌ها


Wed 12 08 2020

س. حمیدی

شهرداری تهران ایمن‌سازی پارک‌های سطح شهر را نادیده می‌گیرد. این سهل‌انگاری تا کنون به مرگ ده‌ها کودک نوجوان یا آدم‌های بزرگ‌سال انجامیده‌است. گزارش‌های رسیده در این مورد حکایت از آن دارد که هم‌چنان این آمارهای دردآور رشد می‌یابد. موضوعی که اثری از آن در اخبار روزانه‌ی صدا و سیمای جمهوری اسلامی یافت نمی‌شود. حتا رسانه‌های دیگر دولتی نیز از انعکاس چنین خبرهایی سر باز می‌زنند. مدیران روابط عمومی شهرداری تهران به نیکی آموخته‌اند تا ضمن تطمیع خبرنگاران، همکاران خود را در صدا و سیما و یا روزنامه‌های وابسته به دولت بفریبند و از گردش آزادانه‌ی اخبار حوادث شهری ممانعت به عمل آورند. گفتنی است که مدیران روابط عمومی شهرداری سکه دادن به خبرنگاران را در مجموعه‌ی خود باب کرده‌اند. آن‌وقت خبرنگاران صدا و سیما و دیگر نهادهای دولتی همراه با سکه گرفتن چشمان خود را بر تمامی دیده‌ها فرومی‌بندند.

آخرین مورد از این اخبار به برق‌گرفتگی کودکی در پارک لاله‌ی تهران بازمی‌گردد که ماجرا همچ‌نان از دیدرس رسانه‌ها مخفی باقی ماند. همان طور که گفته شد شاید هم رسانه‌ها از موضوع آگاهی یافتند ولی جرأت نکردند که به افشای این ماجرای دردناک اصرار بورزند. پیش از این هم ماجراهایی از این نوع به دفعات در سطح پارک‌های تهران به وقوع پیوسته است. اما حوادث پارک‌های تهران تنها به نمونه‌هایی از برق گرفتگی محدود باقی نمی‌ماند. چون کم نیستند کودکانی که در چاه‌هایی از همین پارک‌ها سقوط می‌کنند. چاه‌هایی که همیشه در پوشاندن آن سهل‌انگاری به عمل آورده‌اند.

هم‌چنین اخباری در دست است که چاه آرتیزن را در پارکی از منطقه‌ی هیجده نپوشانده‌اند و آن‌وقت خیلی راحت کودکی معصوم به عمق همین چاه فرومی‌غلتد. چاه‌های مخروبه نیز در بسیاری از پارک‌های سطح شهر کم نیستند اما کسی به ایمن سازی این چاه‌ها نمی‌اندیشد. پدیده‌ای که ضمن آن سرآخر سرنوشتی تلخ برای کودکی بی‌گناه رقم می‌خورد. جدای از این‌ها شهرداری تهران سیاستی را به پیش می‌برد تا دکل‌های رادیویی و بیسیم خود را در همین پارک‌های عمومی احداث کند. حتا به نهادهای دولتی و شبه دولتی نیز مجوز می‌دهند که در فضای پارک‌های عمومی شهر برای راه‌اندازی دکل‌های مخابراتی اقدام به عمل آورند. آن‌وقت کودکان ضمن بازی از همین دکل‌ها بالا می‌روند. اما همیشه بازی‌هایی از این نوع، با تفریح و خوشی پایان نمی‌پذیرد. بلکه خبرهایی از سقوط کودکان در بالای دکل گزارش می‌شود که چه‌بسا حادثه‌ای مرگبار از ارتفاع دکل را در بر دارد.

آمارها هم‌چنین از واقعیتی پرده برمی‌دارد که طی سال گذشته حدود شصت و دو نفر از گردشگران جان خود را در حوادث پارک‌های شهر تهران از دست داده‌اند. ولی فقط ده درصد از این حوادث در رسانه‌ها و روزنامه‌های کشور انتشار یافته‌اند. بیشترین این مرگ و میر هم متأسفانه به کودکان اختصاص می‌یابد. پدیده‌ای که مدیران شهری ضمن فرافکنی بروز آن را به پای ناآگاهی همین کودکان می‌نویسند. همین گروه از مدیران همراه با تحلیل‌هایی همانند آن‌چه که گفته شد، ایمن‌سازی محیط پارک‌های شهر را به فراموشی می‌سپارند. اما بیشترین میزان ناامنی پارک‌ها به خطرآفرینی شبکه‌ی برق آن بازمی‌گردد. گفتنی است که شبکه‌ی روشنایی بوستان‌های شهر به حتم باید با ولتاژ کم‌تری تنظیم گردد تا اندازه‌ای که از وقوع حوادث برق گرفتگی بکاهد. موضوعی که مدیران شهری در اکثر پارک‌ها چنین اصلی را خیلی راحت نادیده می‌انگارند. سهل‌انگاری در اتصالات برقی نیز به حوادثی از این نوع دامن می‌زند. برای نمونه در پاره‌ای موارد سیم برق را برای نصب چراغ‌های الوان به درون حوضچه‌های پارک می‌کشانند. اما در این راه ایمن‌سازی فضای عمومی حوض رعایت نمی‌گردد. چنان‌که جریان برق سیم‌ها به آب‌های پیرامون آن راه می‌یابد. سپس کودکی به امید شنا تنش را به آب حوض می‌سپارد که دچار برقگرفتگی می‌شود.

جدای از این کم نیستند مواردی که حتا بدنه‌ی فلزی تیرهای برق پارک ایمن‌سازی نشده‌اند. چون رشته‌هایی از سیم برق با بدنه‌ی فلزی تیر مرتبط می‌گردد که مرگی را برای کودکان یا گردشگران بزرگسال موجب می‌شود. بیرون از فضای تیرهای برق هم کم نیستند سیم‌های لختی که به امان خدا رها شده‌اند. آن‌وقت روی تیرهای برق برچسبی دیده می‌شود که بر آن نوشته‌اند: "خطر برق گرفتگی". نویسندگان و نصب‌کنندگان این برچسب‌ها انگار کار خود را با نوشتن یا نصب چنین علایمی تمام شده می‌بینند. ولی موضوع به آنجا بازمی‌گردد که هیچ گردشگری نباید از حضور در پارک احساس ناامنی کند. اگر هم خطری هست به حتم باید در رفع آن کوشید. تا آن‌جا که حس ایمنی را در نگاه هر رهگذری برانگیخت.

شهردار تهران ضمن تبلیغات خود برای دوچرخه‌سواری، پارک‌ها را به مرکزی همگانی و غیر کارشناسی برای این کار مبدل کرده است. در نتیجه تصادف دوچرخه‌سواران با گردشگران به موضوعی همیشگی در پارک‌ها بدل کرده‌اند. دوچرخه‌ها اغلب از مسیر اختصاصی خود جا می‌مانند و به صف گردشگران حمله‌ور می‌شوند. حتا دوچرخه‌سواران هم از بروز چنین آسیب‌هایی رنج می‌برند و چه‌بسا به تصادف با هم تن درمی‌دهند. ولی هندسه‌ای از این نوع فقط در ذهن شهردار تهران و مدیران بالادستی شهرداری وجاهت می‌یابد. چون آنان دوچرخه‌سواری را در محل‌هایی ناامن تبلیغ می‌کنند، بدون آن‌که بخواهند به آسیب‌های احتمالی آن بیندیشند و ایمن‌سازی مسیر دوچرخه‌سواران و گردشگران را امری واجب بشمارند.

در بسیاری از پارک‌های تهران ایمن‌سازی بلندی‌ها و تپه‌های اختصاصی پارک را هم نادیده گرفته‌اند. چنان‌که سقوط سنگ و خاک از چنین تپه‌هایی آسیب‌هایی را برای سلامتی گردشگران رقم می‌زند. با این احوال، سقوط از چنین تپه‌هایی را هم نباید نادیده گرفت. متأسفانه کودکان بیش از بزرگسالان به چنین حوادثی گرفتار می‌شوند و خیلی زود جان می‌بازند. اما باز هم مثل همیشه مدیران شهرداری گناه سقوط‌هایی از این نوع را به پای مردم می‌نویسند. شهرداری همه جا معصوم قلمداد می‌شود. چون تا کنون تنها بر مسؤولیت پارکسازی گردن می‌گذارد، بدون این‌که برای ایمن‌سازی این پارک‌ها برنامه‌ی روشنی در دست باشد.

شورای شهر تهران هم یاد گرفته است تا به عنوان زایده‌ای اداری برای شهرداری باقی بماند. شورا پذیرفته است مطیع شهردار و مجموعه‌ی شهرداری عمل کند. چنان‌که جایگاه قانونگذاری و نظارتی خود را در مجموعه‌ی شهر و شهرداری از دست می‌دهد تا ایمن‌سازی پارک‌ها نیز همانند هر آسیب شهری دیگر در حاشیه‌ی قرار بگیرد. آنان هم گناه خود را به پای شهروندان تهرانی می‌نویسند. چنان‌که ناآگاهی شهروندان تهرانی همیشه بهانه‌ای برای بروز این حوادث قلمداد می‌گردد. پیداست که همراه با چنین دیدگاهی آموزش شهری شهروندان تهرانی را هم به هیچ می‌شمارند.

از سویی، ایمن‌سازی پارک‌های شهر در سیستم نظارتی شهرداری تهران جایگاه روشنی ندارد. شهرداری اداره‌ی پارک‌ها را به پیمانکاران خود می‌سپارد بدون آن‌که در خصوص ایمنی آن‌ها تضمین روشنی از پیمانکار گرفته شود. پیمانکاران هم به الفبای علمی این موضوع آگاهی لازم ندارند و از اهمیت آن بی‌اطلاع باقی می‌مانند. تازه نیروهای ستادی شهرداری نیز حساسیت چنین موضوعی را درک نمی‌کنند. آنان به ایمن‌سازی پارک‌ها به عنوان موضوعی اخلاقی و ثانوی می‌نگرند که حتا در ضوابط اداری نیز جا پای محکمی برای آن نمی‌یابند. کارمندان شهرداری همچنین در این خصوص آموزش‌های لازم را از جایی فرانگرفته‌اند. جدای از این آموزش ضمن خدمت هم در نظام اداری شهرداری تهران جایگاهی ندارد. چنان‌که فرافکنی اداری شرایطی را بین مدیران بالادستی برمی‌انگیزد تا سرآخر همه‌ی کاستی‌های پیش آمده را به پای پیمانکاران بنویسند. پیمانکار نیز از سر ناچاری ضعف‌های خود و بالادستی‌ها را در پرونده‌ی کارگری می‌گنجاند که چه‌بسا حقوق او را سال به سال هم نمی‌پردازند.