عصر نو
www.asre-nou.net

تاراجِ ایران


Sun 26 07 2020

آبتین آیینه

new/Abtin-Aeineh-03.jpg
سُروده ای از آبتین آیینه
برگرفته از دفترِ آماده ی چاپِ واپسین شکست

در سوگِ پیمان نامه های گلستان و ترکمانچای یکم،
واگذاریِ دریاچه ی کاسپین و ترکمانچای دوم؛
سازِ چپ* می نوازم.

دریغ است که ایران ویران شود
کُنامِ*۲ پلنگان و شیران شود
فردوسی



تاراجِ ایران

از هزاران تا هزاران سالهاست
پارس دریا چون نگینِ آبهاست

آبِ گرمش نوشداروی هواست
آبزیان کامیاب، نوشین سرسراست

هشت×نه تا گونه ی مَرجان کُجاست؟
با شُمارِ گوهران، پردیس رواست

چون دریادارش دیوِ اسلام گشته است
با زمین و آب به تاراج برده است

آن دریاسرای همیشه پارس را
داده اند به چینیان گو الماس را

چینیان از کفِ زیرین تا کفِ آب
رُفتنِ مَرجان، مُروارید پُر شِتاب

برکَنند هستی، دستانی با تُفنگ
آبزیان، بچه ماهی تا نَهنگ

هستیِ دریا بِگردانند چِرا؟
آب را بیمار و بس نیستی گرا

پارس را بی آب خاکش برکِشند
گر میانِ آب و خاک دیوار کِشند

آسمان بر خاک گِریان، مُرداب شود
خاکِ خونین، آسمان گِرداب شود

بدینسان ایران، چو گوی آذرَنگ
به باختر فَرنگ و به خاور شَرَنگ

خُروشان بِنالَد چنین سرزمین
ز تاراج و آتش ز دود و ز کین

بِگردانند ویرانه، آوارِ دین
چنین مَردمان و چنین روس و چین

ای بسا آن شیرِ گشته، گربه سان
هیچ گردد در پوچیِ این مَردمان

ای بسا ایران که باشد این چنین
خَرمنِ دیوانِ قرآن، رو زمین

ای بسا گهواره ی آب و زمین
این چنین گشته کُنامِ روس و چین

ای بسا شیریست نشسته در کمین
بر سرِ زرد اژدها، دیوارِ چین

ای بسا سیمرغ بیاید بر فراز
دیوِ اسلام را گریزاند چو باز

ای بسا ایرانیان، گِرد آیدند
ترکمانچای و گلستان آتش زنند

دریغا از این جانِ این سرزمین
جهان گشته آزاد و ایران چِنین

دریغا از این کامِ این سرزمین
جهان گشته آباد و ایران بِبین.


امرداد*۳ ماه ۲۵۵۹ ایرانی
جولای ۲۰۲۰ ترسایی (میلادی)
گوتنبرگ ـ سوید



پانویسها:

* نگینِ نگاه به سازِ چپ است:
ایرانیان از گذشته های دورِ دیروز تا اکنونِ نزدیکِ امروز
هنگامِ سوگواریهای جانسوز و خانمان دود، سازِ چپ می نواخته اند.

*۲ نگینِ نگاه به واژه ی کُنام به چمِ ویرانه و خرابه در سُروده ی پُرآوازه ی اُستادِ سُخن فردوسی توسی است
که در سُروده ی زیر هم او بدان می پردازد:

کُنامِ اسیرانش کردند نام
اسیر اندرو یافتی خواب و کام
فردوسی

*۳ نگینِ نگاه به اَمرداد نام هفتمین روز
و پنجمین ماه به چَم ماندن، هستی و جاویدانگی است.
در جهان بینیِ ایرانی: شادمانی و آبادانی، هستی و جاویدانگی
وارونه ی اسلامگرایی: مُردن و کُشتن، نابودی و نیستگرایی، می باشد.