عصر نو
www.asre-nou.net

فرازی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران ( بقیه )


Sun 26 07 2020

بهزاد کشاورزی

new/behzad-keshavarzi1.jpg
تظاهرات عید فطر

روز دوشنبه ۱۳ شهریور به مناسبت عید فطر تظاهرات عظیمی در تهران بوسیلۀ روحانیان طرفدار خمینی برپا شد. این تظاهرات، در تاریخ انقلاب اسلامی ایران یکی از نقاط عطف مهم آن به شمار میرود. زیرا که اولآ طرفداران خمینی توانسته بودند بزرگترین تظاهرات چند سال گذشته را برپا سازند. ( برخی از منابع، تعداد شرکت کنندگان آن روز در کل کشور را تا سه میلیون نفر ذکر کرده اند )[۱]. ثانیآ نظم ویژه ای در انجام این تظاهرات به کار رفته بود. مسیرهای راهپیمائی - بعد از نماز - قبلآ تعیین شده بود و در طول حرکت، از آتش سوزی و ویرانی و حمله به مؤسسات دولتی خبری نبود و محتوای شعارها با دقت تمام تهیه و در بین مردم پخش گردیده بود. جلوی صف راهپیمایان عکس بزرگی از خمینی دیده می شد. گروهی موتور سوار در جلوی صف با نظم قابل توجهی در حرکت بوده و مسیر راهپیمائی را از مردم تماشاچی خالی می کردند. در طول راهپیمائی نیز افرادی مسؤلیت نظم آن را به عهده داشتند که در رأس آنان هادی غفاری بود. تعداد دیگری از روحانیان نیز در مدیریت این برنامه شرکت داشتند. ازجمله از محمد مفتح، محمد جواد باهنر، علی اکبر ناطق نوری نام برده اند. مسیر راهپیمائی – پس از نماز عید فطر در قیطریه - از طریق جاده قدیم و پیچ شمیران وارد خیابان شاهرضا شده و تا میدان ۲۴ اسفند ادامه یافت و پس از ملحق شدن گروه دیگری، به طرف راه آهن حرکت کردند و در آنجا برای اولین بار شعار « تشکیل جمهوری اسلامی » را سر دادند[۲]. آنگاه به سوی خیابان شمیران برگشتند و در ساعت ۳۰ / ۱۲ شب متفرق گشتند[۳]. از مشخصات این راهپیمائی شرکت انبوهی از زنان بود که برخی از شاهدان تعداد آنان را حتی بیشتر از مردان ذکر کرده اند[۴]. آنان در صف هائی منظم و مرتب و جدای از مردان در حرکت بودند و هر زمانی که از مقابل کامیون مأموران انتظامی و نظامیان می گذشتند، به سوی آنان گل پرتاب می کردند. مردان نیز یک صدا شعار می دادند: « برادر ارتشی چرا برادرکشی؟ ».

این راهپیمائی به رژیم شاه نشان داد که با یک تشکیلات منظم و حرفه ای روبرو هست که می توانند در صورت لزوم صد ها هزار نفر زن و مرد را به خیابان ها بکشانند[۵]. و به اسلامگرایان مخالف حکومت نیز جرأت و اعتماد به نفس بخشید. علاوه برآن، ، راهپیمائی آن روز، بوسیلۀ مخبرین خارجی به کلیۀ کشورهای دنیا مخابره شد و قدرت کوبندۀ مخالفان شاه را به جهانیان نشان داد و این امر موجب گردید که کشورهای دیگر در ارتباطات خویش با حکومت شاه - به نفع مخالفین - تجدید نظر کنند. در داخل کشور نیز گروهی از مخالفین غیر مذهبی، از خمینی و جنبش اسلامی وی حمایت کردند. از جملۀ آنان کریم سنجابی - رهبر جبهۀ ملی - بود که طی بیانیه ای اعلام کرد:

«...روحانیون هدایت کنندۀ مبارزات ملی ما هستند. حضرت آیت الله خمینی مورد احترام و ستایش تمام طبقات ملت ایران می باشند و در واقع همۀ مردم خواستار بازگشت ایشان به ایران هستند. اگر ایشان به ایران بازگردند، آرامش و آسایش فوق العاده برای مردم ایران ارمغان خواهند آورد. »[۶]

سنجابی در ادامۀ بیانیه اش به درستی اضافه کرد که به کمونیست ها نیز باید اجازۀ فعالیت و تشکیلات و بیان و عقیده داده شود[۷]. حکومت نیز به قدرت گروه مخالفینش پی برد و ضعف و رخوت و تسلیم بر ارکان رژیم شاه مسلط گردید. مطبوعات در انتقاد از حکومت و حتی شخص شاه جرأت یافتند. نمایندگانِ بله قربان گویِ مجلس، یک شبه خواب نما شدند و به یکباره عنان گسیختند و خود را درمسیر حرکت آب انداختند و در حالی که سخنانشان بطور مستقیم از رادیو و تلویزیون پخش می شد، رژیم را به باد ناسزا و دشنام گرفتند و مجیز گوی مخالفان حکومت گشتند. یادمان باشد که نمایندگان مجلس دورۀ شهریور بیست نیز با رضاشاه چنین کردند و این درسی است به خودکامان تاریخ که آنان اغلب بیشتر از دشمنانشان، قربانی تشکیلات خودساخته شان می باشند.

دو روز پس از این راهپیمائی باشکوه، طبق معمول خمینی بیانیه ای صادر کرد. وی ضمن تبریک عید فطر، مردم را برای رسیدن به اهداف خویش به شهادت دعوت کرد:

«...تبریک به آنهمه خونریزیهای جبّارانه برای بدست آوردن راه نجات و کوششهای جوانمردانه در راه هدف انسانی...»[۸]
وی آنگاه راهپیمائی روز عید فطر را به عنوان اعتراض کلیۀ مردم کشور به حساب آورد که از اسلام حمایت کرده اند و خواستار برچیده شدن بساط سلطنت هستند:

«...عید فطر امسال عید حماسه و جنبش هرچه بیشتر تمام جناههای ملت ایران بود. روزی بود که رشد فکری و عملی ملت را به دنیا ثابت کرد...پیوستگی تمام جناهها را ثابت کرد خواست تمام ملت را که رفتن شاه و برچیده شدن بساط ظلم و چپاول به مردم مسلمان است با کمال صراحت اعلام نمود...»[۹]

یک باردیگر - نا انصافانه - رژیم شاه را در بوجود آمدن فاجعۀ سینما رکس مقصر دانست. سپس از ارتش سپاسگزار شد که در راهپیمائی عید فطر مداخله نکرده است و سربازان « غیور » را برعلیه حکومت به قیام دعوت کرد. و بالاخره از اسلام به عنوان دین پیشرو و مدافع حقوق زنان و اقلیت های مذهبی نام برد:

«...مطلبی را که شدیدآ باید بدان توجه داشت اینکه ما پس از رفتن پایگاه ظلم به برکت افکار مترقی اسلام برنامه های اساسی خود را اعلام می نمائیم و در آنوقت خواهید دید آنچه خائنین باسلام نسبت داده اند چه در موضوع حقوق اجتماعی زنان و چه حقوق اقلیت های مذهبی و چه سایر مسائل جز تهمتی ناجوانمردانه چیزی نبوده است...»[۱۰]

به طوری که خواننده ملاحظه می کند، خمینی به عنوان رهبری مطلع و باهوش، علاوه بر اینکه با ارسال دستورات سرّی، گروه خویش را در داخل کشور ارشاد می کرد، با انتشار بیانیّه های ماهرانه، حکومت اسلامی را به عنوان حکومتی دموکراتیک و آزادیخواه به مردم معرفی می نمود.

یکی دیگر از نتایج برنامۀ عید فطر این بود که روحانیان طرفدار خمینی تشکیلات خود رامنسجم تر کردند و عملآ ابتکار و رهبری مبارزات و تظاهرات را در دست گرفتند. آنان از ضعف حکومت استفاده کردند و به تظاهرات ممارست بخشیدند. در این روز ( روز عید فطر )، پس از سخنرانی باهنر در قیطریه، مفتح روز پنجشنبه ۱۶ شهریور را به عنوان روزِ بعدیِ تظاهرات، به حاضران اعلام کرد. در طول راهپیمائی روز عید فطر، این مطلب را به اطلاع اجتماعات مردم می رسانیدند. روز بعد، روحانیان مجلسی آراستند وپس از دوازده ساعت شور و کنکاش، برنامۀ راهپیمائی ۱۶
شهریور را تنظیم کردند. آنان حتی محتوای شعارهائی را که بایستی بوسیلۀ راهپیمایان حمل و خوانده گردد، معین ساختند.

تظاهرات روز ۱۶ شهریور ۵۷

در روز ۱۶ شهریور، تظاهرات و راه پیمائی عظیمی طبق برنامۀ ملایان، انجام گردید. در طول راهپیمائی – بجز اعضای جبهۀ ملی - بقیۀ گروه های « غیرخودی » را از صفوف تظاهرات بیرون راندند. نمایندگانی از روحانیان در داخل وانت باری نشسته بودند و از آن جا تظاهرات را هدایت می کردند. در طول حرکت، در جاده قدیم گروهی از چپی ها را از دادن شعارهای غیراسلامی منع کردند، شعار های نوشته شدۀ آنان را پاره کردند. ۳۰ هزار برگ اعلامیۀ حزب توده را نیز پاره کردند. در این روز راه پیمایان، جبهۀ محکمی در مقابل رژیم شاه به وجود آوردند. در مسیر حرکت، چندین جا در خیابان، نماز جماعت خواندند. اسامی برخی از خیابان های مسیر را عوض کردند. همچنین کوبنده ترین شعارها را برعلیه شاه دادند. جمعیت عظیمی شعار « مرگ برشاه » سردادند و دیوارهای طول مسیر را از شعارهای ضد رژیم پرکردند[۱۱]. حدود یک میلیون نفر در میدان شهیاد اجتماع کردند، در آن جمع، تظاهرات بعدی را به فردا، صبح ۱۷ شهریور در میدان ژاله موکول کردند. سپس قطعنامه ای در ۱۱ ماده قرائت و تصویب نمودند. از جمله مفاد این قطعنامه: « آزادی، استقلال، حکومت اسلامی با رهبری خمینی، آزادی زندانیان سیاسی، انحلال ساواک و برچیده شدن رژیم شاه » بود و در ساعت ۸8 بعد از ظهر متفرق شدند[۱۲].

در میدان ژاله

تظاهرات روز ۱۶ شهریور و شعارها و درخواست هائی که مردم در شهیاد مطرح کردند. بویژه قطعنامۀ ۱۱ ماده ای آن روز، موضع آنان را در مقابل رژیم شاه معین کرد. این امر برای کل حکومت و تشکیلات شاه غیرقابل تحمل بود. سپهبد مقدم طی گزارشی به شاه، از توطئه ای پرده برداشت که قرار بود فردای آن روز مخالفان، شهر را بهم بریزند و از شاه درخواست برقراری حکومت نظامی کرد. به دستور شاه، جلسۀ امنیت ملی تشکیل و برقراری حکومت نظامی را در یازده شهر مهم کشور، از فردا صبح تأیید نمود و سپس به تصویب هیئت دولت رسید. این امر در ساعت ۱۲ شب از طریق رادیو پخش گردید[۱۳]. درست است که مردم عادیِ از همه جا بی خبر، در آن ساعت در خواب بودند و از این مطلب مطلع نشدند و فردا ( روز جمعه ) بر طبق قرار قبلی در میدان ژاله اجتماع کردند ، لیکن بنا به برخی از گزارشات، گروه های مسلّح در روز ۱۷ شهریور برای در گیری مسلحانه از قبل برنامه چیده بودند. آنان در شهر سنگربندی کرده و در نظر داشتند که شهر را به آشوب بکشند. به طوری که در آن روز نه تنها در میدان ژاله، بلکه در جنوب شهر تهران درگیری های مسلحانه رخ داد. در این مورد نوشته اند:
« شدید ترین درگیری ها در جنوب تهران که کارگران سنگربندی کرده بودند و به سوی کامیون های ارتش کوکتل مولوتف پرتاب می کردند...»[۱۴]

مطلب فوق نشان می دهد که گزارش مقدم در مورد نقشۀ توطئۀ مخالفین بی اساس نبود. لیکن در میدان ژاله، مردم بی خبر و بی سلاح بودند. ارتش برای پراکندن آنان پس از چند بار اخطار و شلیک هوائی، بر روی مردم آتش گشود و گروهی را کشته و یا مجروح ساخت. بنا به خاطرات « ویلیام سولیوان » سفیر آمریکا به نقل از شاهدان عینی:

«...نخستین برخورد و تیراندازی در خیابان هائی که به میدان منتهی می شد صورت گرفت. فرماندۀ نیروهای نظامی به کمک یک بلند گو به مردم اخطار می کرد که مقررات حکومت نظامی اعلام شده و اجتماعات غیرقانونی است. فرماندۀ نظامی از تظاهرکنندگان خواست متفرق شوند ولی تظاهر کنندگان با داد و فریاد و مسخرۀ سربازان و شعارهای ضد دولتی به وی پاسخ دادند. در این میان عده ای از تظاهرکنندگان که ظاهرآ از دانشجویان جوان بودند از وسط میدان به طرف سربازان حرکت کردند و سربازان هم آرایش جنگی به خود گرفته برای متفرق کردن تظاهرکنندگان شروع به پیشروی نمودند. بعد از این صحنه چه اتفاقی افتاد کاملا روشن نیست. بعضی ها می گویند که جوانان تظاهرکننده بطرف سربازان حمله ور شده قصد گرفتن اسلحۀ آنها را داشتند و بعضی دیگر می گویند که از طرف جمعیت سنگ و چوب بطرف سربازان پرتاب شد. بدنبال این درگیری فرماندۀ نظامی به سربازان خود دستور آتش داد...»[۱۵]

تعداد تلفات آن روز بر اساس گزارش های مختلف، ارقام متفاوتی ارائه شده است. بر طبق اطلاعیۀ حکومت نظامی، درگیری آن روز ۸۷ کشته و ۲۰۵ نفر زخمی به جای گذاشته بود، در صورتی که مخالفین شمار کشته شدگان را ۴۰۰۰ نفراعلام کردند و مدعی شدند که تنها در میدان ژاله ۵۰۰ نفر به هلاکت رسیده است. کریم لاهیجی که
در بارۀ تعداد کشته شدگان روز ۱۷ شهریور بررسی کرده بود، در این باره می گوید:

«...از همان زمان، ما شروع کردیم در جمعیت حقوق بشر دفتری گذاشته بودیم برای ثبت تعداد کشته شدگان تا آخر دورۀ انقلاب. در ارتباط با هفده شهریور شاید بیشتر از صد، صد و پنجاه شکایت به جمعیت نرسید. البته هنوز کسانی بودند که هنوز ترس و نگرانی را داشتند که بیایند به یک مرجعی...بنا براین می توانیم یک معدل سیصد چهارصد نفری را بگوئیم. بیشتر از این من فکر نمی کنم که تعداد کشته شدگان بوده باشد.» [۱۶]

سفیر وقت انگلستان، (هرچند که در این تاریخ در ایران نبود)، تعداد کشته شدگان آن روز را « صدها » نفر برآورد کرده است. سفیر آمریکا تعداد تلفات را بیش از ۲۰۰ نفر بیان کرده است[۱۷]. حسین بروجردی تعداد کشته شدگان را فقط ۶۴ نفر حدس زده است[۱۸]. دکتر محمد باهری که در آن زمان عهده دار وزارت دادگستری بوده است، می گوید: بنا بر گزارش سازمان پزشکی قانونی و سازمان بهشت زهرا، مجموع کشته شدگان در روز ۱۷ شهریور ( و زخمی هائی که تا روز ۲۶ شهریور فوت کرده اند ) در مجموع ۱۲۶ نفر بوده است[۱۹]. کارتر در مکالمۀ تلفنی با شاه، به کشته شدن ۹۵ نفر در میدان ژاله اشاره دارد. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی مدعی شد در آن روز ۴۰۰۰ نفر هدف گلوله قرار گرفته اند[۲۰]. لیکن بر اساس بررسی « فرهمند رکنی » یکی از فعالانِ سیاسیِ مخالفِ حکومت، که همان روز در حوالی میدان ژاله ( در پشت سَرِ نظپامیان حکومت نظامی ) ناظر ماجرا بوده است و بعد از درگیری نیز در بیمارستان جرجانی واقع در خیابان دماوند حضور یافته و مجروحان را مشاهده کرده بود، تعداد کل کشته شده گان روز ۱۷ شهریور را کمتر از ۹۰ نفر شمرده است. وی در گفتگوئی با نویسندۀ این سطور در این مورد چنین گفت:

« پس از واقعۀ ۱۷ شهریور، به علت سخت گیری های حکومت نظامی، امکان تظاهرات در داخل شهر تهران غیرممکن بود و لذا مردم در بهشت زهرا اجتماع کرده و تظاهرات انجام می دادند و من نیز در آن شرکت می نمودم. این تظاهرات در کنار قبرهای تازه ای انجام می گرفت که گفته می شد قبور شهدای ۱۷ شهریور می باشد. من آن قبرها را به دقت شمردم و تعدادشان کمتر از ۹۰ بود.»

عمادالدین باقی نیز آماری از کشته شدگان آن روز ارائه داده است[۲۱] که با رقم ارائه شده توسط رکنی همخوانی نزدیک دارد. باقی با استناد به آمار بنیاد شهید، مجموعۀ قتل های آن روز را در کل منطقۀ تهران بزرگ ۸۸ تن نوشته است که از این تعداد، ۶۴ تن در میدان ژاله کشته شده بودند و ۲۴ نفر بقیّه در ۱۵ نقطۀ دیگر آن شهر به هلاکت رسیده بودند[۲۲].

آمار درست هرچه باشد، نتیجه ای که از این درگیری عاید اسلامگرایان شد بیش از حد انتظار آنان بود. تبلیغات فوق العاده ای برعلیه رژیم شاه به راه افتاد. این حادثه همچنین موضع میانه روها و طرفداران « اجرای صحیح قانون اساسی مشروطه » را به ضعف و حتی به نابودی کشانید. گروهی از مراجع میانه رو، ازجمله شریعتمداری، شیرازی، گلپایگانی و نجفی مرعشی، که به احتمال زیاد از دسیسۀ اسلامگرایان آگاه بودند، مردم را به آرامش دعوت کردند. شریعتمداری ضمن اعلام عزای عمومی، از مردم خواست که عزاداری را درخانه هایشان برپا سازند:

«...برای بزرگداشت خون های به ناحق ریخته شده و همدردی با بازماندگانِ حادثه، عزای عمومی اعلام می داریم. شایسته است که قاطبۀ ملت مسلمان ایران، به خاطر اینکه دستگاه بهانه ای برای کشتار جمعی دیگر پیدا نکند، عزای عمومی را در نهایت آرامش و متانت در خانه های خود برگزار کنند...»[۲۳]
گلپایگانی نیز برای جلوگیری از ادامۀ شورش، مردم را به آرامش دعوت کرد:
«...انتظار داریم برادران مسلمان کما فی السابق با رعایت کامل نظم و آرامش بهانه ای بدست دشمن ندهند. اطمینان داریم خداوند قهّار منتقم، خون مظلومین را از عاملین و آمرین خواهد گرفت...» [۲۴]

اما، بدون شک خبر خونریزی آن روز، بزرگترین نوید پیروزی انقلاب برای خمینی بود. مگر نه این است که برای او و پیروان اسلامگرایش، تنها راه پیروزی « حق بر باطل »، با گذشتن از روی اجساد خون آلود « شهیدان » میسر بود. وی روز بعد، طی پیامی از کشته شدن جوانان وطن اظهار رضایت و خوشنودی کرد:

«...چهرۀ ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم می خورد. آری اینچنین است راه امیرمؤمنان ( ع ) و سرور شهیدان امام حسین ( ع )...»

سپس برای تحت تأثیر قرار دادن جوانان نوشت:

«...ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهۀ دفاع برای خدای تعالی کشته می شد...»

و این آرزو در حالی بود که حتی یک نفر از ملایان و اعوان و انصارشان، کوچکترین خراشی نیز برنداشته بودند. وی به دنبال پیامش، از « آزادی » سخن گفت و با تردستی تمام، نگرانی خود را از علما و « روشنفکران » ابراز کرد:

«...باید علما و روشنفکرانِ ملت، در زیر چکمۀ دژخیمان خرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد...»

آنگاه نظامیان را به تمرد دعوت نمود و نوشت:

«...ارتش وطنخواه ایران، شما دیدید که ملت باشما دوست و شما را گلباران می کند و می دانید که این چپاولگران برای ادامۀ ستمگری، شما را آلت قتل برادران خود قرار دادند. به دیکر برادران ارتشی خود که شاه را رها کرده اند و در پشتیبانی مردم به دشمن حمله نموده اند بپیوندید...»[۲۵]

رویداد ۱۷ شهریور، همچون تیری بود که اسلامگرایان بر قلب رژیم شاهنشاهی فرود آوردند. کلیّۀ رسانه های داخلی و خارجی برعلیه رژیم جبهه گرفتند و حکومت در موضع دفاعی و حتی عقب نشینی قرار گرفت. این بار مردم خشمگین، جبهۀ تندروها را بر میانه روها ترجیح دادند و برخلاف توصیۀ مراجع میانه رو، به جای این که به خانه هایشان بازگردند، از پیام خمینی پیروی کردند و از فردا به خیابان ها ریختند و مبارزۀ تنگاتنگی را با حکومت و ارتش آن آغاز کردند. در ۱۸ شهریور حدود ۷۰۰ نفر کارگرِ پالایشگاه تهران به خاطر بالابردن دستمزدهایشان و اعتراض به حکومت نظامی اعتصاب کردند. در ۲۰ شهریور کارگران پالایشگاه های اصفهان، شیراز، تبریز و آبادان نیز به همکاران تهرانی شان پیوستند. در ۲۲ شهریور، کارگران کارخانۀ سیمان به اعتصابیون پیوستند[۲۶]. در روز ۲۳ شهریور مراسم شب هفت کشته شدگان ۱۷ شهریور در بهشت زهرا با شعارهای تند برعلیه رژیم برقرار شد. در ۲۸ شهریور کارمندان بانک ملی دست از کار کشیدند[۲۷]. در روز های بعد، کارگران مخابرات تهران، کارگران کشت و صنعت شوشتر، کارکنان راه آهن دولتی ایران، کارکنان سازمان آب تهران نیز به اعتصابیون پیوستند. و این امر اولین نشانۀ گسترش انقلاب به طبقات کارگری و متوسط مدرن به شمار می رفت و بدان معنی بود که قدرتِ رژیم رو به انحطاط است و مخالفانِ غیرمذهبی نیز جرأت اعتراض پیدا کرده اند. البته طبقات اخیر چون به تنهائی توان اعتراض برعلیه رژیم را نداشتند، ناچار در زیر سایۀ اسلامگرایان مبارزاتشان را شروع کردند و به خیل لشگریان اسلامگرایان پیوستند.

تشیع و قدرت در ایران، ج۴، ص ۲۲۲ به بعد.

ــــــــــــــــــــــ

[۱] - عاقلی، همان بالا. ونیز « اسناد و تصاویری از مبارزات خلق مسلمان ایران »، ص ۱۴۱، انتشارات ابوذر، ۱۳۵۷.
[۲] - یوسف مازندی، همان گذشته، ص ۶۱۱.
[۳] - اسناد و تصاویری...همان بالا.
[۴] - هما ناطق، انقلاب ایران به روایت رادیو بی. بی. سی، ص ۲۲۶.
[۵] - این مطلب نه بدین معناست که کلیۀ راهپیمایان، وابسته به اسلامگرایان طرفدار خمینی بوده اند، بلکه همان گونه که در گذشته نوشتیم، سیاهی لشگری که در اینگونه موارد انقلابیون را همراهی می کند، از افراد فقیر و ناراضی از حکومت تشکیل می شوند و به د نبال هرکسی که زودتر فریادش را بر سر حکومت بلند کند، راه می افتند. در انقلاب کبیر فرانسه این افراد را « بی تنبان » ( sans culotte ) می گفتند و در انقلاب بلشویکی آنان را پرولتر ) prolétaire ( می نامیدند و در انقلاب اسلامی نیز از حاشیه نشینان و مردم فقیر شهری تشکیل می شدند. این گروه پس از چند بار همراهی با مخالفین حکومت، به علت اینکه عقیدۀ ثابتی از خود ندارند و نیز به امید دستیابی به زندگی بهتر و انتقام از « حکومتگران ظالم » در انقلابیون حل شده و جزو لشگریان وفادار آن ها می شوند.
[۶] - باقر عاقلی، نخست وزیران ایران، ص ۱۱۴۷.
[۷] - این امر یکی از اشتباهات بزرگ سنجابی بود. پس از این بیانیه، گروه فراوانی از پیروان جبهۀ ملی به لشگریان خمینی پیوستند. شاید سنجابی در آن زمان در تصوراتش سناریوی انقلاب مشروطیت را ترسیم کرده بود و به گمانش می خواسته است زیر چتر حمایت روحانیان به یک انقلاب دموکراتیک دست یابد. در صورتی که علمای مشروطه خواه زمان انقلاب مشرورطه به سعادت مردم می اندیشیدند و خمینی به قدرت شخصی و انتقام!
[۸] - اسناد و تصاویری از مبارزات خلق مسلمان، همان گذشته، ص ۲۰۶.
[۹] - همان بالا.
[۱۰] - اسناد و تصاویری...، همان گذشته.
[۱۱] - اسناد و تصاویری از مبارزات خلق مسلمان ایران، همان گذشته، ص ۱۵۸ به بعد.
[۱۲]- باقر عاقلی، روز شمار...، ج۲.
[۱۳]- انقلاب ایران به روایت رادیو بی. بی. سی، همان گذشته، مصاحبۀ ارتشبد قره باغی، ص ۲۲۸ به بعد.
[۱۴]- آبراهامیان، همان گذشته، ص ۶۳۶.
[۱۵] - سولیوان، ویلیام، خاطرات، ص ۱۱۴.
[۱۶] - همان بالا، ص ۲۳۳.
[۱۷]- ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ص ۱۱۴.
[۱۸] - پشت پرده های انقلاب اسلامی، ص ۴۳۰.
[۱۹] - ژاله خون شد. هفده شهریور، آغاز پایان رژیم شاه. سایت انترنتی همنشین بهار،http://www.hamneshinbahar.net
[۲۰] - همان بالا.
[۲۱]- عمادالدین باقی، بررسی انقلاب ایران، ص ۴۳۱.
[۲۲]- از این تعدا، 3 نفر در مولوی، 3 نفر در نظام آباد، 2 نفر در خیابان سی متری نیروی هوائی و همچنین در خیابان های شاهرضا، اول عیاثی، خیابان خراسان، چهارراه کوکاکولا، میدان کلانتری تهران، میدان شوش، دروازه دولاب، بازار تهران، چهارراه سیروس، خیابان پورکافی و چهارراه گلچین هر کدام یک کشته داد. محل کشته شدن 3 نفر نیز نامعلوم بود. ن – ک: همان بالا، ( ح ).
[۲۳] - یوسف مازندی، همان گذشته، ص ۶۱۳.
[۲۴]- مازندی، همان بالا.
[۲۵]- باقر عاقلی، روزشمار...، همان گذشته.
[۲۶]- آبراهامیان، همان گذشته، ص ۶۳۸.
[۲۷] - باقر عاقلی، همان گذشته. و نیزسر آنتونی پاسونز، غرور و سقوط، ص۱۲۴.