در پیرامون طرح در دست اقدام «توافقنامه همکاری ایران و چین»
Tue 7 07 2020
مصطفی قهرمانی
وقایع و تحولات سالهای بعد از انقلاب نشان دادهاند که ایران نیز لاجرم بایستی این واقعیت را بپذیرد که به تنهایی چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اقتصادی توانایی هماوردی و مقابله با چالشها و تندبادهای آشفته و سهمگین عرصه روابط بینالمللی را چه در سطح منطقه و چه فرامنطقه ندارد.
ایران چه از نقطهنظر جغرافیای طبیعی و همچنین به جهت تواناییهای بالقوه و بالفعل خود در حوزه جغرافیای انسانی و سیاسی همواره در طول تاریخ مورد رشک و حسد بدخواهان و دشمنان و قدرتهای سلطهگر منطقهای و جهانی قرار داشته است. در معادلات پیچیده دنیای بسیار در هم تنیده ما کشورهاو قدرت سیاسی آنها با دو مؤلفۀ تعریف و شناسایی می گردد.
1. ساختار درونی نظام سیاسی که خود با مشروعیت حقوقی و کارآمدی سیاسی-اقتصادی آن سنجیده میشود.
2. تواناییهای بیرونی نظام سیاسی در عرصه جهانی که آن نیز تحت عناوین قدرت نرم و سخت کشورها تعریف میشوند.
با این وجود و با توجه به مناسبات و روابط چندجانبه کشورها که به صورت عمده تحت و پیرامون روابط سلطه تعریف میشوند، کشورها حتی قدرتهای قاهر امپریالیستی نیز بدون پیمانهای سیاسی-نظامی قادر به مانور و تصمیمسازی و پیشبرد مقاصد و اهداف سیاسی-اقتصادی خود نیستند.از همینرو امروزه همکاری و مشارکت کشورها در قالب یک یا چند تشکیلات سیاسی-نظامی از بدیهیترین سازوکارها و ابزار تصمیمسازی سیاسی در عرصه روابط بین دولتها میباشند.
ایران امّا پس از انقلاب و خروج از پیمانها و حوزههای تعاملی که نظام گذشته برای خود تعریف کرده بود عملاً به یکباره در بیرون دستهبندیهای موجود در عرصه روابط بینالملل قرار گرفت که خود موجب انزوای فزاینده کشور در طول این سالها و فزونیگرفتن درجۀ ضربهپذیری کشور و تحمیل مستقیم و غیرمستقیم هزینههای بس سنگین بر گردۀ رنجور و ناتوان کشور بهویژه اقشار فرودست جامعه گردیده است. این محاسبات خود اما کشور و تصمیمسازان را مجبور کرده به راهحلهای بدیل و جایگزین جهت رهایی و پایان دادن به این شرایط انزوایی فکر کند.
یکی از این راهبردها مشارکت در پیمانها و مشارکتهای سیاسی منطقهای و فرامنطقهای با شرکت حداقل یک یا دو بازیگر جهانی قدرتمند و دارای حق وتو در شورای امنیت به عنوان یک شریک استراتژیک برای تعاملات آینده سیاست خارجی و چالشهای پیش روی کشور میباشد امری که جهت مقابله با نیروهای قاهر فرامنطقهای کاملاً ضروری و عملاً اجتنابناپذیر بهنظر میرسند.
یکی از گزینههای ممکن جهت رفع این نارسایی و تنگنا تگاه به شرق است پیمان 25ساله همکاریهای اقتصادی-سیاسی ایران و چین که در حال حاضر پس از تصویب در هیأت وزیران توسط وزرات خارجه در مرحله آمادهسازی و اقدام میباشد، میتواند در صورت منظور شدن پیشزمینههای لازم و اجتناب از خطاهای فنی و راهکاری به یک محمل و معبری جهت برونرفت و رهایی کشور از شرایط انزواگونه کنونی بیانجامد. در این توافقنامه که گویا علاوه بر این همکاری با روسیه و کشورهای مشترکالمنافع در چشمانداز بلندمدت نیز درنظرگرفته شده است که میتواند هسته شکلگیری یک پیمان سیاسی-نظامی پرقدرت در اوراسیا باشد پیمانی که در صورت شکلگیری موفقیتآمیز قادر به تجمیع توان چندین قدرت بزرگ و نیمه بزرگ منطقهای و جهانی خواهدبود با بازیگر جهانی و صاحب حق وتو در شورای امنیت.
آنچه که امّا فراتر از جنبههای سیاسی این توافقنامه دو کشور را بیش از پیش به طرف این همکاری سوق داده است نیازهای مفرط اقتصادی دو کشور از دو نقطه پرش متفاوت به این همکاری میباشد. چین برای بسط و رونق اقتصادی هرچه بیشتر خود جهت تأمین معیشت جمعیت 1.6 میلیاردیاش نیاز و عطش مفرط به منابع انرژی همچون نفت و گاز دارد. منابعی که ایران به وفور از آن بهرهمند است امّا به علت انجام نگرفتن سرمایهگذاریهای لازم در سالهای گذشته و تحریمهای حداکثری امریکا و غرب امکان بهرهبرداری بهینه از آن وجود نداشته است. اگر ایران بتواند در چهارچوب این قرارداد از وجود سرمایه و انتقال دانش چینی به عنوان موتور کمکی در این بازه زمانی 25 ساله برای بازسازی اقتصادی خود استفاده کند شاید بتواند پس از آن در چهارچوب مناسبات یقیناً تا آنزمان تغییر یافته منطقهای و جهانی نقش فعالتری ایفا نماید این دیگر به انگیزه و توان خود ایرانیان متکی خواهد بود.
آنچه که امّا بعضاً توسط محافل منتقد و نگران جامعۀ ایرانی خاطر نشان میشود ترس از حضور نظامی-امنیتی چینیها در خلیجفارس در بخشهایی از خلیج فارس از یک سو و تبدیلشدن کشور به یک تأمینکننده و فروشندۀ صرف نفت و گاز خام برای برای چین تشنه انرژی و بازاری برای کالاهای مصرفی و نه تماماً باکیفیت چینی از سوی دیگر می باشد.
تاریخ ۵۰۰ ساله همکاری و حضور قدرتهای خارجی در میهن ما نشان داده است که همۀ این قدرتها در ابتدا برای مقاصد صرفاً تجاری با ایران تماس برقرار میکردند ولی بعداً به مرور به علت ضعف و از خودباختگی حکومتهای ضعیف ایران برای خود اجازه دخالت در بسیاری از شئوون داخلی و خارجی کشور را قائل بودند و هیچگاه حاضر به تعامل از یک جایگاه برابر با ایرانیان نبودند نه پرتغالیها، نه انگلیسیها و نه امریکاییها که حتی برای تحولات داخلی ایران در ابتدا شهید نیز دادند.
با این وجود نباید در فرآیند شکلگیری این تصمیم دورانساز عجله کرد.حتی اگر در حال حاضر افق همکاریهای سیاسی-اقتصادی با غرب آنچنان پرفروغ بهنظر نمیآید از تدبیر و درایت سیاسی بهدور نخواهد بود که قبل از عملیاتی شدن نهایی این توافقنامه همکاری با چین چشمانداز یک همکاری و مشارکت وسیع سیاسی-امنیتی(Security Partnership) با غرب و همپیمانانش در منطقه را مورد محک و مداقه قرار بدهیم
قطعا باید برای ایرانیان روشن باشد که طبیعت و شدت و ضعف درجه کارآمدی روابط دوجانبه و چندچانبه در درجه اول بستگی به قدرت برخاسته از محبوبیت و مشروعیت نظامهای سیاسی در داخل.کشورهایشان دارد.
آنچه که امّا اکیداً بایستی از آن پرهیز کرد آنست که عدم اتفاقنظر تصمیمسازان و مسوولین در درون به بیگانگان اجازه بدهد کشور را به توپ بازی بین خود تبدیل کنند.ا
البته بایستی توجه داشت که یک مشارکت سیاسی-اقتصادی در این حد و اندازه تنها در شرایط برد – برد برای طرفین انجامپذیر میباشد. ضرر و زیانهای ادعاشده را بایستی بادقت و صداقت با هزینههای سیاسی-نظامی ما در جهل سال گذشته از یکسو فقر و توسعهنیافتگی کشور از جانب دیگر مقایسه کرد
|
|