عصر نو
www.asre-nou.net

دو سند
دررابطه با چگونگی دو ماجرای فرار ۹ عضو کمیته‌مرکزی از زندان
و خسرو روزبه پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲


Mon 22 06 2020

بابک امیرخسروی

babak-amirkhosravi.jpg
توضیح: دوسندی که ازنظر می گذرانید یکی مربوط به ماجرایِ فرار ۹ عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران همراه با خسرو روزبه درآذرماه ۱۳۲۹ ودیگری مربوط به فرار خسرو روزبه کمی پس از فاجعۀ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می باشد. در رابطه با فراراعضای کمیته مرکزی، دکترغلامحسین فروتن که آن زمان در رهبری حزب ومسئول مستقیم سازماندهیِ فرار اعضای کمیته مرکزی از زندان بود، ودر بیرون از زندان ناظر این عملیّات بود، توضیحات شایان توجهی در کتاب خاطرات خود داده است. سند زیرامّا توضیحِ جزئیات ماجرا از دورن زندان است که به دست بازیگران آن تنظیم شده است.

به هنگام نوشتن کتاب «نظرازدرون به نقش حزب توده ایران»، زنده یاد مرتضی زربخت به خواهش من، این دوسند را پس از گفتگو با دو عضو سازمان افسران حزب توده ایران که از بازیگران این دو ماجرا بودند تهیّه کرده و فرستاده بود. اخیرا یه هنگام تنظیم کاغذ هایم به این دوسند برخوردم. اینک با سایرعلاقمندان به این موضوعات، درمیان می گذارم.

بابک امیرخسروی ۲۲.۰۶.۲۰۲۰


نحوه فرار ۹ نفر از اعضای کمیته مرکزی و خسرو روزبه از زندان قصر
به نقل از ستوان یکم خسرو پوریا عضو سازمان نظامی حزب توده

« در آذرماه ۱۳۲۹ به ما اطلاع داده شد که برای مأموریت مشکلی آماده باشید. یک روز هنگام غروب در خانه ای واقع در کوچه رشت که جنوب خیابان تخت جمشید و به موازات آن بود با لباس سیویل جمع شدیم. در آنجا برای هریک از مایکدست لباس نظامی و یک جلد طپانچه که محتوی یک طپانچه پلاستیکی اسباب بازی بود تهیه کرده و لباس ها را پوشیدیم و طپانچه ها را هم بستیم. هرکدام لباسمان را در بقچه جداگانه ای پیچیدیم .

تعداد ما ۹ نفر بود بدین قرار:
راننده جوانی که نمی شناختیم .
فریدون واثق افسر سابق نیروی هوائی که در قیام ۸ شهریور ۱۳۲۰ در قلعه مرغی شرکت کرده و اخراج شده بود در درجه سرهنگ دوّمی.
خسرو پوریا در لباس ستوان یکمی پیاده.
ستوان یکم پزشک خیر محمدی .
ستوان یکم پزشک انواری .
سروان محقق دوانی ( هوائی ) .
ستوان یکم هوائی منوچهر مختاری .
ستوان دوم هوائی حسین مرزوان .

۵ نفر اخیر در لباس گروهبانی دژبان بودند. شب شد که سوار یک کامیون جمس ارتشی شدیم که چادر برزنتی داشت و ۲ ردیف نیمکت برای نشستن داشت. لباس های شخصی را هم همراه آوردیم و زیر نیمکت ها چپاندیم. حدود ساعت ۸ شب راه افتادیم در حالیکه آموزشهای لازم را دریافت کرده بودیم. کامیون جلوی درب بزرگ زندان قصر توقف کرد. سرهنگ واثق پیاده شد و درب زندان را کوبید. اورا نزد ستوان یکم قبادی افسر نگهبان خارج هدایت کردند. بعد از چند لحظه درب بزرگ زندان باز شدو کامیون وارد محوطه گردید. واثق و قبادی هم سوار آن شدند و کامیون به سمت زندان شماره ۴ سیاسی راه افتاد . آن دو نفر پیاده شدند و به پاسبان درب آهنی شماره ۴ گفتند که افسر نگهبان ستوان محمد زاده را خبر کند . کامیون دور زد و دنده عقب آمدودر فاصله ۸-۷ متری پله کان ورودی زندان توقف نمود. ما ۶ نفر از کامیون پیاده شدیم و در دو طرف عقب کامیون ایستادیم. سرهنگ واثق هم به ما فرمان میداد. پس از مدتی که نباید از نیم ساعت تجاوز کرده باشد درب زندان شماره ۴ باز شد و سرو کلۀ رهبران حزبی یکی بعد از دیگری پیدا شد . سرهنگ واثق با ذکر نام یکی یکی آنها را تحویل میگرفت و آنها سوار کامیون می شدند. قاسمی چشمش به من خورد و نام مرا بر زبان آورد. من نهیب آمدم و گفتم ساکت باشید و نظم را مراعات کنید. آخرین نفر سوار شد و باید بگویم که آن راننده جوان برای سوار کردن زندانیان کمکشان میکرد. راننده هم در لباس سربازی بود.

همه که سوار شدند افسرشان و پنج گروهبان دژبان سوار شدیم ودر ردیف آخر نشستیم. واثق- قبادی و محمد زاده هم کنار راننده نشستند و کامیون به راه افتاد. در وسط محوطه بیرونی زندان ها که تاریک بود توقف کوتاهی کرد و ستوان محمد زاده از جلوی ماشین پیاده شد و در عقب ماشین پهلوی ما جا گرفت و چادر آویخته شد.کامیون جلوی درب بزرگ زندان توقف کرد. ستوان قبادی پیاده شدو داخل اطاق افسر نگهبان گردید. کلاه خود را روی میز افسر نگهبان گذاشت و دستور داد درب بزرگ را باز کنند و خود سوار کامیون شد به گروهبان یا پاسبان کشیک گفت مراقب باش تا من مراجعت کنم.

به محض حرکت کامیون ما شروع کردیم به تعویض لباسمان و البسه نظامی را در بقچه پیچیدیم. کامیون در چند نقطه توقف کرد و در هر مرحله ۳-۴ نفر از آن پیاده می شدند تا اینکه همه فراریان در نقاط معیّنه تخلیه گردیدند. کامیون به کوچه رشت و نزدیکی های همان خانه مبدأ برگشت. ما ۷ نفر نظامی پیاده شدیم و لباس های نظامی رادر آن خانه گذاشتیم و بتدریج از خانه بیرون آمدیم. یادم می آید که محقق – مختاری و من رفتیم قاطی جمعیتی که از سینما رادیوسیتی خارج می شدند و فردا شب هم بدیدن همان فیلم رفتیم تا چنانکه مشکلی پیش آید بگوئیم ما سه نفر هم در آن شب بدیدن فلان فیلم رفته بودیم. »

به پوریا گفتم که دکتر فروتن در خاطراتش میگوید در آن شب باتفاق مرحوم آرسن با اتومبیلی که آرسن راننده آن بود در نزدیک خیابان روبروی درب زندان قصر آمده بودیم تا از دور ناظر بر جریان فرار باشیم . کامیون که داخل زندان شد به فاصله کمتر از نیم ساعت درب زندان باز شد و کامیون بیرون آمد. ما دچار دلهره شده بودیم که چرا برنامه به این سرعت پایان یافته است نکند با ناکامی مواجه شده باشد ؟ بدنبال کامیون حرکت کردیم و دیدیم بعد از چندی چادر کامیون کنار زده شد و کامیون پر از سرنشین است. خیالمان راحت شد.

پوریا گفت : قرار بر این بود که آرسن در بیرون زندان مترصّد باشد تا چنانچه رئیس زندان ناغافل برای سرکشی بزندان بیاید او یک صحنه تصادف ساختگی ترتیب دهد تا مشارالیه را سرگرم نماید و برنامه فرار اجرا گردد.
زربخت۲/۳/۷۵

**********

اظهارات سروان سابق شهربانی
منصور عدل عضو سازمان نظامی حزب توده :

اطلاع یافتم که دوست دیرینم منصور عدل به سرطان خون مبتلا شده و در بیمارستان تحت درمان بوده و دوره نقاهت و ادامه معالجه را در منزل میگذراند.تلفن کردم و با اعظم عیالش که خواهر زن دائی ام میباشد حالش را پرسیدم و عصر امروز بدیدارش رفتم . حال خوبی نداشت و بنظر میرسید که شیمی درمانی و تزریق مداوم خون فقط ممکنست برای مدتی مرگ را یه تأخیر بیندازد. خیلی متأثر شدم امّا به روی خود نیاوردم.

شنیده بودم که بعد از ۲۸ مرداد که روزبه بطور ناشناس دستگیر شده بود در فرار او دست داشته است. حیفم آمداین کار مثبت سازمان نظامی بدست فراموشی سپرده شود و عدل آنرا با خود به گور ببرد.

از عدل خواستم طرح فرار ومشکل انجام آنرا شرح دهد. او گفت:

من رئیس کارگزینی پلیس تهران بودم . بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از طریق سازمان نظامی با خبر شدم که خسرو روزبه در جلسه ای شرکت داشته و محل مزبور مورد شک پلیس واقع میشود و به آنجا وارد میشوند و شرکت کنندگان در آن جلسه را دستگیر می کنند و به زندان موقت شهربانی تحویل میدهند. روزبه خود را بنام دیگری معرفی میکند و بمحض ورود به زندان داخل زندانیان توده ای میگردد که دکتر بهار نوری مسئول آنها بوده است. بهار نوری روزبه را در یک سلول جامیدهد و روزبه توصیه میکند که نام اصلی او را به سایر زندانیان نگوید و برای آنکه شناخته نشود از سلول خارج نمیگردد. سازمان نظامی به دست و پا می افتد تا او را فراری دهد. نقشه ای طرح میگردد که دادستانی ارتش و فرمانداری نظامی در هنگام شب مشارالیه را با همان نام مستعار برای بازجوئی احضار نمایدو در اطاق بازجوئی با شخص دیگری که تا حدودی با او شباهت داشته باشد معاوضه کنند. رئیس زندان موقت در آن موقع سروان جوانشیر بود که با عدل هم به سبب روابط شغلی و احیاناً نیاز دوست بوده و احترام میگذاشته است.

سروان عدل بعضی اوقات در دفتر جوانشیر حضور می یافته و به این عنوان که دکتر بهار نوری فامیل اوست از جوانشیرخواهش میکرده است تا بهار نوری را به دفتر احضار نمایدو با او ملاقات کند. بهار نوری از این طریق دستورات و طومارهای حزبی را دریافت مینمود و به رؤیت روزبه میرساند.

ستوان دوم گل آرا عضو سازمان نظامی هم یکی از افسران نگهبان زندان موقت بوده است. یک شب دو نفر از بازپرسان دادرسی ارتش و یا فرمانداری نظامی به شهربانی می آیند و طبق روال همیشگی روزبه را با نام مستعارش برای بازجوئی احضار می کنند. این دو نفر عبارت بودند از سرگرد بهمنش و سرگرد صدرالاشرافی که هردو عضو سازمان نظامی بوده اند.

در آن شب ستوان گل آرا هم افسر نگهبان بوده است.

بنابراین در جریان فرار روزبه ۴ نفر از اعضای سازمان نظامی دست داشته اند : سرگرد صدرالاشرافی ، سرگرد بهمنش ، سروان عدل و ستوان گل آرا.

ستوان گل آرا پاسبانی را بدنبال زندانی میفرستدو مشارالیه را همراه پاسبان به اطاق بازجوئی که در شهربانی و جنب زندان موقت بوده است تحویل میدهد. سروان عدل قبلاً کارگری را که تا حدودی به روزبه شباهت داشته است به اطاق بازجوئی برده بود. روزبه بعد از ورود به اطاق بازجوئی تغییر لباس میدهدو باتفاق از درب شمالی شهربانی که به خیابان ثبت باز میشود خارج میگردند.

در این خیابان یک ماشین لندرور متعلق به مهندس گوهریان که رانندگی آنرا به عهده داشته و ابوالحسن عباسی منتظر روزبه بوده اند که سوار میشود و به مخفیگاه میرود . از بی احتیاطی های عباسی این بوده که با دیدن روزبه احساساتی میشود و از ماشین پائین می آید و روزبه را در بغل گرفته و می بوسد که این عمل مورد اعتراض عدل واقع میگردد.

طبیعی است که کارگر جانشین روزبه را بجای روزبه روانه زندان موقت می کنند و ستوان گل آرا هم به روی مبارکش نمی آورد .
زربخت ۳۱/۲/۷۵

توضیح :
و این سومین بار بود که خسرو روزبه از زندان فراری داده می‌شد.

درسال ۱۳۲۵
در آذرماه ۱۳۲۹ باتفاق ۹ نفر از رهبران حزب توده از زندان قصر
در سال ۱۳۳۲ بعد از کودتای ۲۸ مرداد از زندان موقت
وهر سه بار با طرح و یاری سازمان نظامی حزب توده ایران.

اطلاعات بعدی توسط عباس منصور دبیر ادبیات :

جایگزین خسرو روزبه شخصی بود بنام ابوالقاسم توکّلی، کارمند وزارت بهداری وحسابدار بیمارستان نجات که شباهت عجیبی به روزبه داشت ( فوت شده ) . سروان شهربانی مدنی اورا از منزلش که در کوچه آبشار بود سوار جیپ میکند و وارد خیابان شهربانی میشوند. سروان مدنی باتفاق توکّلی بدفتر بازپرسی فرمانداری نظامی در شهربانی وارد میشوند که سروان عدل هم در آنجا حضور داشته. سپس روزبه ظاهراً برای بازپرسی احضار میشود.
زربخت ۱۵/۳/۷۵