عصر نو
www.asre-nou.net

سازمان‌های سیاسی برونمرزی هم‌زمان با کنفدراسیون


Sun 10 05 2020

بیژن باران

bijan-baran.jpg
در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم خارج، هواداران سازمانهای سیاسی عمده، فعال بودند. در استبداد مطلقه وابسته، احزاب قلع و قمع شده؛ به خارج کوچیدند. سازمانهای مخفی عمده مائویست، شیعی، مستقل در سازمان توده ای، علنی، دمکراتیک کنفدراسیون جهانی به نشر تبلیغات خود در 2 دهه از 1960 تا 1980 پرداختند.

تنها سازمانی که شعار و برنامه سیاسی اش منطبق بر واقعیت جامعه بود انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی آمریکا و اروپا بود. این انجمن در رهبری انقلاب نبود. شورای انقلاب اسلامی 15 مذکر شیعی بدون یک سنی، جبهه ای یا زن از 22 دی 1357 تا تیر 1359 بقرار زیر بودند: هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، مطهری، بهشتی، باهنر، طالقانی، خامنه‌ای، مهدوی کنی، صدر حاج سید جوادی، بازرگان، ی سحابی، مصطفی کتیرایی، سرلشکر قرنی، سرتیپ مسعودی، بنی صدر. پیدایش کنفدراسیون در اعتلای مبارزات مردم در تنفس 39-42 بود. رابطه آمریکا با حاکمیت ایران، سازمانها با کنفدراسیون، نشریات سازمانهای عمده مداقه شوند.

این سازمانها اکثرا رو به جنبش رهایبخش فلسطین، عراق، لیبی، یمن، دول چین، کوبا، آلبانی، اردوگاه هم داشتند. در جامعه منحنی نوعدوستی تابع جمعیت، شکل زنگوله/ لاله داشته؛ با 2 غایت 5% جمعیت امین تابع شخصیت سالم، 5% کلاش تابع غریزه نفع شخصی، 90% عادی تابع اوضاع اند. از آن 5% امین است که سازمان سیاسی عضوگیری کند. حاکمیت از افراد 2 غایت برای بهبود جامعه و مال اندوزی تشکیل شود. بمرور در اعضا باور، حقیقت جویی، عدالت خواهی، مقاومت زیر تهدید و سرکوب پرورش یابند.

از 5میلیون دانشگاهی و 100 خط سیاسی با 5% متوسط عضوگیری هر خط 2500 دانشجو شود. پس کار توده ای یک سازمان بیشینه عضوگیری 2500 دانشجو دارد؛ نه 5میلیون. لذا هر سازمان محدودیت عضو گیری دارد. اتحاد آنها کمیت را بالا برد. در شرایط استبداد مخفی کاری منجر به انشعابات سازمانی شود.

خصیصه مخفی کاری هر سازمان کیش شخصیت رهبری را دامن زند. هر سازمان سیاسی، آرم، نشریه، کمیته مرکزی، اعضا داشت. این سازمانها با شجاعت، از جان گذشتگی، بدور شعارهایشان بضد استبداد و استعمار مبارزه کردند. آنها نمونه های ایثار، مقاومت، پیگیری در راه آزادی و عدالت بودند. چرا این سازمانها از انقلاب 1906 مشروطه تا انقلاب جمهوری 1979 و پس از آن نتوانستند در حاکمیت قرار گیرند؟

دیوانسالاری 2500ساله نقش روشنفکران را عمده می کند. عصر روشنگری اروپا نتیجه پیدایش طبقات جدید جامعه بود. ولی در ایران بخاطر 4 دلیل استبداد شرقی، استعمار، شریعت شیعی، دولت رانتیر- روشنفکران مدرن و شریعتمدار دو انقلاب پیروزمند را رهبری کردند. استبداد شرقی، تقییه و مخفیگری محافل سیاسی، جغرافیای سوق الجیشی- ویژگیهای دیگر برای عدم دوام دمکراسی در ایران اند. نیروهای استعماری نیاز انگلیس به نفت، آز روسیه به آبهای گرم خلیج فارس، سلطه طلبی آمریکا در جنگ سرد و سرمایه جهانی- عوامل خارجی در حاکمیت سده 20 ایران بودند.

سیاست خارجی آمریکا تابع 2جناح نظامی-نفتی و صنعتی-مالی اثر منفی و مثبت بر حاکمیت وابسته ایران داشت. این سیاست پس از برد آیزنهاور جمهوریخواه در ژانویه 1953 در جنگ سرد تغییر کرد. از اصل 4 ترومن با کمک به ایران به کودتاهای راست برای جنگ سرد عهد آیزنهاور چرخش کرد. در دولت جدید بجای کمک به اقتصاد ایران زیر تحریم انگلیس، آمریکا دولت ملی دکتر مصدق را در اوت 1953 ساقط کرد.

با این کودتا دمکراسی ایران بیش از 7 دهه عقب افتاد. در گواتمالا هم کودتای 1954 رخ داد. هر دو کشور به شعار تبلیغی آمریکا یعنی دمکراسی هنوز نرسیده اند. الگو کودتا از شیلی 1973 تا ونزوئلای سده 21 تکرار شد. البته نیروهای بیرون از حاکمیت آمریکا شعار بشر دوستانه جهانی را داده؛ کمک مالی هم می کنند.

در انتخابات آزاد 1950 گواتمالا، آربنز در نتیجه مبارزات 1944-1954، با برنامه اصلاحات ارضی یا فرمان 900 Decree حزب کار انتخابات را برد. این برنامه حق رای عمومی، تعیین حداقل دستمزد، آزادی را در بر داشت. در 1954 جان فوستر دالس وزیر کشور ایزنهاور و برادرش الن در سیا کودتای راست گواتمالا مانند ایران را مهندسی کردند.

در ویتنام جنوبی 7 کودتا از 1960 تا 1965 و ترور نگو دین دیه ن با کمک آمریکا رخ دادند. در زمامداری کندی 1961-1963 از چکیده تجربه گواتمالا اصلاحات خواسته آمریکا بشکل لوایح 6گانه بهمن 41 به ایران عرضه شد. در دومینوی نخست وزیران از اقبال به دکتر امینی، انقلاب سفید با 6 ماده بعد در 17 ماده اجرا شد.

این الگو برداری آمریکایی بدون توجه به بافت 80% دهقانی و عشایر شیعی، ریشه دیوانسالاری روشنفکری، استبداد شرقی 2500 ساله، دولت رانتیر ایران سده 20 رخ داد. دهقانان در روال 15سال حلبی آبادهای حومه شهرها را ساختند. آنها سیل تخریب و ایجاد زاویه با دمکراسی انقلاب بهمن 57 شدند.

خواسته نارسای کندی و کارتر تعمیق دین در خاورمیانه ناشی از تز آیزنهاور را ملحوظ نکرده؛ در حالیکه تز کمربند سبز آیزنهاور به رشد دین بنیانگرا انجامیده بود. از کودتا تا انقلاب قلع و قمع سکولارهای چپ و راست، گسترش مساجد، فعالیت حوزه ها انجام شدند. بهای این خبط در انقلاب بهمن 57، غلبه شریعت شیعی بعد از آن، ورود نظامی آمریکا به لبنان، افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، یمن، سومالی با هزینه بیش از 7 تریلیون دلار بود که از جیب مردم به شرکتهای تسلیحاتی رفته؛ در نتیجه کارزایی را باعث شد.

تز کمربند سبز، ایزنهاور و برژینسکی برای محاصره شوروی، دینمداری را در کشمیر، بنگلادش، پاکستان، ایران، هند، فلسطین، ترکیه، عراق، سوریه، سومالی، اسراییل، لبنان/ حزب الله رشد داد. البته پس از فروپاشی اردوگاه، جنگهای آمریکا در خاور میانه در خدمت تسلیحات نتیجه شد. در ایران ولایی سکولار لیبرالیسم کفر مانند سوسیالیسم است. ایران در 25 سال آخر پهلوی به عهد جنبش تنباکو 1892 به رهبری میرزا شیرازی رجعت کرد. استبداد شرقی باستانی فلات، تقییه شیعی، روشنفکران را واقعگرا نکرده؛ توده ها را در انتظار مهدی موعود گذاشته؛ آمال و رویاهای عارفانه را زیادتر کرد.

تخم لق "انقلاب" در اذهان عامه را شاه همه گیر کرد. در دهه 40 هم بسیاری سازمانها از سیاسی به انقلابی گذار کردند. بمرور با افزایش بهای نفت، شاه از سلطنت به حکومت، تفرعن زیاد، تحقیر سفرا، وزرا، وکلا، روشنفکران رسید. نمونه های فراوان در یادداشتهای علم آمده. شاه گفت: از همه بهتر می فهمم، از همه بهتر سخن می گویم. شاه: به سفیر احمق من در لندن بگو هر خری مثل بی بی سی هر چه خواست ما باید گوش کنیم؟ خاطرات علم، جلد ششم، ص ۲۹۷، ۲۶ مهر 1355.

شاه گفت: اگر مشارکت سیاسی و آزادی سیاسی بدهم، مردم می گویند گرانی هست. این به کشور صدمه می زند. به جای آن، ورزشگاه درست می کنم تا بروند بازی کنند. به نمایندگان مجلس هم ابلاغ کنید اگر در مورد بودجه انتقاد کنند، مانند گروه های کمونیستی تروریستی آنها را خواهم کشت. عَلَم: شاهنشاه به همه مسئولان حکومت از بالا تا پائین می فهمانند که شما هیچ اهمیتی ندارید. همانجا. اینها نمونه های عقبگرد به بیقانونی عهد ناصری و جنبش تنباکو به رهبری آخوند شیرازی اند.

با کودتای 32 سازمانهای سیاسی قلع و قمع شده؛ بخارج کوچیدند. عمده ترین سازمانهای برونمرزی همزمان با کنفدراسیون در زیر آیند. آنها همه یک نشریه ارگان حزبی داشتند. هواداران دکتر مصدق در خارج اینها بودند: جامعه سوسیالیست های ایران پیرو خلیل ملکی، سوسیالیست های خداپرست در حزب مردم ایران، حزب ایران، جمعیت نهضت آزادی ایران، حزب ملت ایران هوادار داریوش فروهر، حزب پان ایرانیست پیرو پزشگپور در اروپا.

جبهه ملی دوم در باغ فخرالدوله دروازه شمیران در تنفس 39-42 باز شد. قیام خونین 15خرداد پایان تنفس سیاسی بود. اعضای شورای عالی جبهه بدون یک عضو زن اینها بودند: اللهیار صالح، شاپور بختیار، کریم سنجابی، غلامحسین صدیقی، محمد علی کشاورز صدر، باقر کاظمی، مهدی بازرگان، جهانگیر حق شناس، ابراهیم کریم آبادی، عبدالحسین اردلان، حاج حسن قاسمیه، ضیاء الدین حاج سید جوادی، سعید فاطمی، محمد علی کشاورز، نصرت الله امینی، محمد رضا اقبال، باقر جلالی موسوی، عبدالعلی ادیب برومند، ی سحابی، محمود خنجی و مسعود حجازی.

اعضای هیأت اجرائی 4 نفر اول شورا و عبدالحسین خلیلی بودند. الهیار در انتخابات تابستانی از کاشان برنده شد. ولی شاه آن را باطل کرد. بختیار در تظاهرات 200هزار نفری جلالیه 28 اردیبهشت 1340 سخنرانی کرد. او به ورود گندم از اتازونی برای اولین بار در کشور فلاحتی ایران اشاره کرد. نام دکتر مصدق را برد؛ حضار شامل تختی 2 دقیقه کف زدند.

واسطه گندم کیم روزولت، کودتاچی 28مرداد تهران بود. شاه به او گفته بود تاج و تخت خود را مدیون او ست. شاه به دکتر امینی نخست وزیر پرخاش کرد که مرده را تو زنده کردی. اشاره به نام دکتر مصدق در جلالیه بود. اگر از 42 تا 57 دولت شبیه مصدق می بود اکنون ایران مانند مراکش و اردن سلطنتی بود. با مرگ کندی، ورود جانسون، سیاست خارجی آمریکا در ایران از لیبرال به راست چرخید. سپس جنگ 6روزه اسراییل و اعراب، کودتای قذافی در لیبی، جنگ 1972 اسراییل با همسایگان، افزایش قیمت نفت، ژاندارمی ایران در خلیج فارس رویدادهای زنجیره ای بودند. http://www.akhbar-rooz.com/

تیر ١٣٣٩ دوستان خسرو خان قشقایی ساکن مونیخ فعالیت مجدد جبهه ملی در ایران را سامان دادند. او با توافق و مشورت سران جبهه ساکن اروپا و آمریکا مانند علی شایگان، سیف پور فاطمی، با کمک قلمی برخی آزادگان چون محمود گودرزی، اولین شماره «باختر امروز- ارگان جبهه ملی ایرانیان در خارج از کشور» را در ٢٩ اسفند ١٣٣٩ نشر کرد. محمد نخشب پایه گذار نهضت خداپرستان سوسیالیست و حزب مردم در نیویورک مقیم بود. علی شایگان مقیم نیوجرسی فعال جبهه ملی، فرزندش احمد از دبیران کنفدراسیون بود. آنها به فدراسیون دانشجویان در آمریکا پیام می دادند.

در جبهه ملی برخی به نشر روزنامه با همکاری اعضای سابق حزب توده چون مهدی خانبابا تهرانی، محمد عاصمی، محمود گودرزی اعتراض کردند. “ایران آزاد” ارگان جبهه ملی آمریکا را علی شریعتی و بنی صدر سردبیر بودند. اولین شماره آبان ١٣٤١ / نوامبر ١٩٦٢ نشر شد. جامعه سوسیالیستهای ایران، نیروی سوم خلیل ملکی، محافل خود را داشتند.

در استبداد مطلقه در نمونه های صدام، قذافی، مبارک- خواسته های صنفی خیلی زود سیاسی می شوند. نمونه: در مهر 39 قانون نمره 12 بجای 7 برای قبولی دروس تصویب شد. دانش آموزان در دی 39 به این قانون با شعار "مهران با 7قبول شد ما با 12 نمیشه" در خیابانهای پهلوی، شاهرضا، بهارستان تظاهرات کردند.

اشاره به مهران، وزیر فرهنگ وقت بود که بهنگام دبیرستان او، نمره قبولی 7 بود. دکتر اقبال، نخست وزیر دستور قلع و قمع داده، در رادیو بدروغ گفت: این اغتشاش پرتغال فروشها در خیابان است. چون دانش آموزان چند 10 هزار نفر بوده؛ در حالیکه پرتغال فروشهای تهران چند 10 نفر بودند. دانشجویان، معلمان، کارگران کوره پز خانه هم به اعتراضات خیابانی و حمایت از دانش آموزان به خیابان ریختند. در تظاهرات معلمان دکتر خانعلی را سرگرد شهرستانی با گلوله کشت؛ روز معلم بنام او شد. اینهم سنت شیعی است که روز دانشجو و روز معلم در مرگ جشن گرفته می شوند.

نهضت آزادی در ۱۳۴۰ پس از اختلاف بین بازرگان و شورای مرکزی جبهه ملی اعلان شد. محمد مصدق تأسیس را تأیید کرد. نهضت آزادی را بازرگان، سحابی و طالقانی با تأکید بر هویت اسلامی برای مبارزه با استبداد، آزادی‌های اساسی، ارزش‌های اخلاق اسلامی ساختند. بنیانگذاران اینها بودند: حاج سید جوادی، مهدی جعفری، رحیم عطایی، عباس رادنیا، حسن نزیه، منصور عطائی، سحابی و عباس سمیعی. چمران، ابراهیم یزدی و قطب‌زاده بخش خارج آن بودند.

حزبِ پان ایرانیست هدفِ مبارزه با استکبار، استبداد، استعمار و نژادستیزی داشت. پایه‌ ایده الوژی ناسیونالیسم سازمان در ۱۵ شهریور ۱۳۲۰ گذاشته شد. در ۱۳۳۰ حزب سیاسی شد. در دوره‌های گوناگون در مجلس شورای ملی نماینده داشت. پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ هسته اصلیِ حزب به خارج از کشور رفت. ‌اکنون فعالیت درونمرزی و برونمرزی دارد. آنها کم عضو بوده؛ همدیگر را سرور می خوانند. در 1343 در کوه کلکچال، سرور تهرانی در باره سازمان بمن تبلیغ کرد.

مستقلها در هر واحد کنفدراسیون یا فدراسیون، دانشجویانی بودند که بدلایلی به سازمانهای سیاسی در خارج وابستگی فکری نداشتند. آنها اطلاعات علمی را از دروس دانشگاهی، اخبار را از رسانه ها، تئوری انقلاب را در گروههای مطالعه می گرفتند. آنها سکولار، منقد مائویسم، مطلع از مسایل جهانی بودند. یکی از چهره های مستقل خسرو شاکری بود. او بیش از 20 جلد کتاب در باره اسناد جنبش کارگری، جنبش سوسیال دمکرات و کمونیست ایران در دهه 1970 نشر کرد.

در سازمان آمریکا سیادت، احمد شایگان، قائمقام و کادرهای دیگر فعال بودند. در کنفدراسیون، در آغاز پسران اکثریت غالب بودند. از دهه 1970 شمار دختران دانشجو هم رشد کرد. گاهی بین دختر و پسر در واحدی ازدواج رخ می داد. در مراسم عروسی اعضای واحد یا منطقه شرکت کرده؛ شادی، موسیقی، رقص، آواز رونق داشت. http://www.iranianoralhistory.de

در گروههای مطالعه، جلسات هفتگی، دیدار محفلی – اخبار نشریات محلی و جهان رد و بدل می شد. برخی دانشجویان با ذوق بریده های روزنامه ها در باره ایران، مبارزات کنفدراسیون، جنبشهای رهایی بخش را گردآوری کردند. با این عادت آرشیوهای پربها پدید آوردند. واحدهای بزرگ کتابخانه هم داشتند. در این کتابخانه ها رفقا با سفر یکسره به ایران کتب خود را اهدا کرده؛ واحد اوربانا -شامپین کتابخانه ای با 100 کارتون کتاب داشت. از لیست کتب، عضو کتابی قرض گرفته، مطالعه کرده، بر می گرداند.

در دهه 1970، در چندین شهر اروپا انجمنهای اسلامی فعال شدند. با آمدن بهشتي به هامبورگ در برخي نقاط اروپا انجمن‌ها رونق گرفته؛ نشریه‌ "مکتب" را انتشار دادند. متن سخنرانی‌ هاي بهشتي درباره ضرورت نظام ايده اولوژيك به چاپ ‌رسید. گروهها برای ایجاد حکومت اسلامی در ایران و پیروان خط مشی مسلحانه از 1345 بقرار زیرند:

جمعیت فدائیان اسلام، نهضت مقاومت ملی ایران، نهضت آزادی ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، انجمن اسلامی ایران در آمریکا (پیام مجاهد)، انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا، مجمع اسلامی دانشجویان ایرانی در برلین غربی (گروه نشریه بیان)، انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در هانور (جهاد در اسلام)، کانون اسلامی ایران در فرانسه، مجامع اسلامی ایرانیان، جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران. http://ir-psri.com/

دانشجویان با تمايلات شیعي و ملي، در چارچوب كنفدراسيون فعاليت كردند. چهره‌هاي سرشناس شیعی: بني‌صدر، قطب‌زاده، ابراهیم یزدی، مصطفي چمران، کمال نیکروش- دکترای برق از دانشگاه میسوری-کلمبیا و شهردار تهران و وزیر کشور، مصطفی سهراب پور- دکترای اتم از دانشگاه میسوری-کلمبیا.

بني‌صدر نماینده دانشجویان داخل کشور از ایران به اروپا آمد. در كنگره دوسلدورف 1964، عضو هيئت دبيران كنفدراسيون شد. از او نقل شده: "من نخستین رییس جمهور ایران خواهم شد." انجمن اسلامی در حاشیه قدرت ناظر کشتار دهه 60 زندانیان سیاسی شد. البته اگر جنگ طبقاتی باشد دیگر کشتار بخشی از این جنگ است؛ برنده تاریخ را بسیاق خود نویسد.

ادراک این روشنفکران بر عینیات جامعه و انقلاب در راه منطبق بودند: سازمان دانشجویان اسلامی دکتر یزدی تگزاس، چمران، قطب زاده، صادق طباطبایی، بنی صدر پاریس. در مقطع انقلاب جواد ظریف در برکلی، ولایتی در بالتیمور، خرازی در نیویورک؛ سپس در "حلقه نیویورک" بضد شاه فعال بودند. صادق زیبا کلام، 23 ساله، دانشجوی مهندس شیمی نفت، عضو کنفدراسیون، در تابستان 1976 به تهران رفت؛ دستگیر شد؛ 3 سال زندان گرفت.

حزب توده شعارهای "ضدامپریالیسم"، "راه رشد غیرسرمایه داری،" "مشی توده ای" را از مواضع حزب برادر و اوضاع ایران را سر هم بندی کرد. رادیو پیک ایران از برلین شرقی، بعد بلغارستان را می گرداند. حزب مرتب در رد مبارزه مسلحانه گفت. حزب توده توان پیاده کردن شعار "مشی توده ای" غیرمسلحانه خود را در عمل نداشت. زیرا با بی عملی در کودتای 28 مرداد اعتماد مردم را از دست داده؛ پیروان اندکی داشت. اصولا یک دلیل پیدایش جنبش مسلحانه بر گرداندن اعتماد مردم به پیشتاز بود.

یکی از گروههای پر ماجرای مائویست سازمان انقلابی، پس از انقلاب حزب رنجبران بود. توده انقلابی با کپی از مائویسم جامعه ایران را "نیمه فئودال- نیمه مستعمره"، گرفتن قدرت را با "محاصره شهرها از طریق روستا،" شیوه مبارزه را "کار و جنگ توده ای" می خواند. فرستادن از خارج کادرهایی چون نهاوندی و لاشایی در مقابله با 2 مطلق "قدرت ساواک و ترس مردم" پویان نتیجه نداد. آنها خواهان تشکیل جزب در ایران بودند.

با قلع و قمع شان، این شعارها در حرف ماندند. اگر شعارها درست بودند؛ چرا اکنون کنار رفته اند؟ بسیار سازمانهای مسلح از دهه 40 تا 50 پیدا شده؛ چند سال پیش از انقلاب بسیاری از آنها در زندان بودند. سازمان انقلابی در آذر ۱۳۴۳ در تیرانا – آلبانی کنفرانس اول را داشت با حضور: فریدون کشاورز، محسن رضوانی، کوروش لاشائی، بیژن حکمت، بیژن چهرازی، منوچهر بوذری، عباس میلانی، علی صادقی و سیاوش پارسانژاد. از میان آنها هیات اجرایی 4 نفر شد.

کشاورز به الجزیره در 1341 رفت؛ خاطرات 15سال اقامت ش در خارج را نشر کرد. او دکتر اطفال بود؛ در دهه 1320 تهران بدون لوله کشی آب سرخک/ اسهال مولف را با تجویز روزی 3بار 1 استکان شیره بادام مداوا کرد. سازمان انقلابی اوضاع ایران و جهان را با "اندیشه‌ مائو" تفسیر کرد. سفر مخفی 4-5 ماهه به چین، کوبا، ایران را در ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۶ اعضای زیر انجام دادند:

خانبابا تهرانی، لاشایی، محمود مقدم، م رضوانی، بیژن حکمت، عطا حسن‌آقائی، بیژن چهرازی، رحیمی لاریجانی، خسرو و محمد رجائی، محمد عطری، علی سعادتی، بیژن قدیمی، عطا و ایرج کشکولی، س پارسانژاد، "طلوع". مائویستها پیرو نزاع مرزی 1969 چین با شوروی، شوروی را سوسیال امپریالیسم، آمریکا را امپریالیسم، حزب توده را خائن خواندند. ولی هواداران ش در جنبش دانشجویی CIS سرنگونی را در منشور کنفدراسیون بدرستی نپذیرفتند. رضوانی در کامبوج با پل پوت دیدار کرد.

کادرها از سازمان انقلابی 1346 جدا شدند. خانبابا پس از جدایی از توده انقلابی و رادیو پکن در ١٣۴٨ کادرها را با زربخش ساخت. محفلی در نیویورک با نظرات کادرها بود؛ با خط رزمنده هوادار سچفخا کنفدراسیون همکاری می کرد. کادرها به مارکسیسم کلاسیک پرداخته؛ برخی آثار انگلس، بوخارین و لوناچارسکی را ترجمه‌ کردند.

اتحادیه انقلابیون کمونیست را فریدون علی آبادی، حمید کوثری، احمد تقوایی در دهه 1970/ 1349 ساختند. نشریه "کمونیست" بر کاغذ نازک و قلم ریز به نشانی مردم به ایران فرستاده می شد. در ۱۳۵۵ به "گروه پویا" پیوسته؛ اتحادیه کمونیست‌های ایران/ سربداران شدند. آنها 1360در آمل به مبارزه مسلحانه پرداخته؛ 100 کشته و اعدامی دادند: علی آبادی، اسدی، فرامرز طلوعی سمنانی، فرید سریع القلم، ایرج شیر علی، محمود آزادی، عبدالرحمان آزمایش، ضیاء عبدالمنافی، جهانگیر احمدی گل تپه، بیژن فتاحی. آنها در فدراسیون آمریکا مخالف "مشی چریکی" بودند. ولی سرنوشت آنها در کل به فداییان سیاهکل شبیه شد.

اتحادیه شعارهای زیر را تبلیغ کرد: "کار توده ای، جنگ مسلحانه، سوسیال امپریالیسم، امپریالیسم آمریکا." ولی بجای "کار توده" ای نشریه در شهر بین روشنفکران پخش کرد. اصولا تا زمانی که نهادهای صنفی و مدنی تشکیل نشده اند؛ "کار توده ای" شعار توخالی است. وجود این نهادهای مدنی به حکومت دمکراسی سکولار در خاورمیانه می رسد. نمونه: تونس پس از بهار عربی 2010. "مشی مسلحانه" در آمل، ترکمن صحرا، کردستان به تحکیم سپاه و بسیج انجامید. فروپاشی شوروی حامی جنبشهای رهایی بخش به پیدایش الیگارشی در روسیه با نفی عدالت سوسیالیستی منجر شد.

در اوج اختلافات چین و شوروی در ١٩۶۵ سازمان مائویست توفان پیدا شد. رهبری توفان قاسمی، فروتن و سغایی، طرفدار انور خوجه -تیرانا بوده؛ نشریه "توفان" را داشتند. آنها شوروی را تا پایان حیات استالین پذیرفته؛ خروشچف را رویزیونیست می‌دانند. https://shokat.com

چرا حزب توده، توده انقلابی، توفان نتوانستند مانند حزب هو چی مینه انقلاب را رهبری کنند؟ "ستاره سرخ" بعد "رنجبران،" "توفان"، "کمونیست" نشریات مائویستها بودند. محتوای آن نشریات بهنگام نشر عواطف دو آتشه طرفداران و مخالفان را بر می انگیخت. 3 ماهانه 4 صفحه ای در 20 سال می شود: 3.4.12.20 = 2880 صفحه. در 1398 هیچ اشاره و تلویحی به این 3هزار صفحه برای تحلیل اوضاع گذشته، حال، آینده در نشریات، سایتها، محافل دیده نمی شود. اکنون پس از نیم قرن فایده ای برای جنبش ندارند.

حتی بسیار هواداران آنها هم محتوای عاطفی داغ آن زمان را اکنون فراموش کرده؛ یا خود را به کوچه علی چپ می زنند. چند شیدای هر سازمان بنا به گذشته گرایی ایرانیها یک سایت ناستولوژیک راه اندازی کرده اند. در آن نام سازمان را با یادواره های شهیدان خودی، مواضع فعلی، بد و بیراه به محافل دیگر به روز می کنند.

سچفخا در 1349 با وحدت 2گروه جزنی و احمدزاده، شعار سرنگونی رژیم، فعالیت مسلحانه را در سیاهکل آغاز کردند. کتب مهم آنها "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقای" پویان، "مبارزه مسلحانه- هم استراتژی هم تاکتیک" احمدزاده، "تاریخ 30ساله" جزنی بودند. بعدها در نشریات خود "نبرد خلق" آثار حمید اشرف، مومنی، سلطانپور، صادقی نژاد هم اضافه شدند. اشرف دهقانی از زندان فرار کرد؛ خاطرات شکنجه و زندان را نشر کرد. در دهه 1350 سازمان 300 کشته و اعدامی داشت. آنها شعار سرنگونی رژیم، طرد رفرم، قهر را در اپوزیسیون مسلط کردند.

برخی عملیات آنها برای تبلیغ مبارزه مسلحانه کشتن ساواکی شهریاری، ارتشی فرسیو، سرمایه دار فاتح؛ زدن بانک برای هزینه مبارزه بود. آنها "خط 2" بوده؛ سرنگونی رژیم و قهر را در انقلاب ترویج کردند. هواداران شان در کنفدراسیون فعال بوده؛ پیام سازمان به کنگره را خوانده؛ که در آن شعار "درود بر فدایی، سلام بر مجاهد" سر می دادند. در مقطع انقلاب چند 100 هزار را در کشور بسیج کردند.

مجاهدین سازمان شیعی، مسلح، ضدامپریالیسم بود. در ضربه 1350 رهبری آن لو رفت. بنیان‌گذاران حنیف‌نژاد، سعید محسن و بدیع‌زادگان از قیام 15خرداد به بعد مبارزه مسلحانه را گزیدند. آنها از فعالان مسلمان جبهه ملی دوم بوده؛ پس از تشکیل نهضت آزادی، هوادار ش شدند. آنها از سچفخا پشتیبانی کرده؛ در مقطع انقلاب رهبری رجوی و خیابانی بود. اثار فراوان با التقاط علوم و الهیات داشتند. "تبیین جهان"، کتب دیگر، نشریه مجاهد را پخش کردند. افشاگری کنفدراسیون اعدام رجوی را به ابد تخفیف داد. نقد "تبین جهان" در "جهان" در 5بخش، التقاطی بودن علم و الهیات را در کتاب نشان داد.

در آذر 1350 رضا رضایی کادر مجاهد از زندان فرار کرد؛ سازمان را ترمیم کرد؛ سال بعد در جنوب شرقی تهران کشته شد. پس از انقلاب مجاهدین تا 2 برابر فداییان را بسیج کردند. این نشانگر دینخویی ایرانیان بوده؛ از روی شمار کاندیداهای مجلس نیز حدس زده شد. شاهسوندی با مصاحبه با همنشن بهار آنرا تحلیل کرده؛ نکات زیر را طرح کرد: حضور مجاهدین در خیابانها عاطفی بود تا تشکیلاتی. مواضع رهبری غریزی بودند تا تحلیلی. بجای ساختن نهادهای مدنی، خود را سازماندهی کردند. با سهم خواهی در حاکمیت نیرو هدر دادند.

این گلایه زیاد هم درست نیست. زیرا کاظم سامی در مجلس اول، وارد حاکمیت شد. جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) اما از حضور در دولت حذر کرد. آنها به گسترش در جامعه مدنی پرداختند. مجاهدین در فاز نظامی بوده؛ اکنون در آلبانی ذخیره اند. در این 2 سطر 3 بن بست سیاسی- نهادی در حاکمیت، نهادی برای جامعه مدنی، نهادی نظامی دیده شود. لذا باید گفت شرایط عنی استبداد شرقی، دولت رانتیر، شریعت شیعی دراز مدت نرم شوند.

پیروان فرقه از قرون وسطا در تاریخ ثبت شده اند. آنها برای باورشان از زندگی خانوادگی تا پیری می گذرند. بررسی رفتار رهبر مجاهدین در پایگاههای اشرف بغداد و در غیبت او در تیرانا و پاریس روشنگر گذار از سازمان به فرقه است. اعضا گویا در پانسیون با مناسک سخت سازمانی، شهرسازی، بدون رابطه با بیرون، بدون تولید مثل زندگی می کنند.

اشاره به مجاهدین بدگویی نبوده؛ بلکه داده ها در باره سازمان مخفی در سده 21 بیشتر اند: گزارش پژوهشی اشپیگل، حقوق بشر آلبانی، دیدن ویدیو های گزارشی همایشهای آن، مبلغان نئوکان راست آمریکایی آن، مطالعه آثار روانشناسی و عصبشناسی مغز مانند ترجمه های دکتر اسدی -کیمیایی. یک مشاهده: این نوع سازمانها زبانی زهرآگین نسبت به رقیبان سیاسی دارند که پیش درآمد خشونت آنها در قدرت به منقدان است.

فراز و نشیب مجاهدین پس از انقلاب بقرار زیرند: حمله به غرب ایران با پشتیبانی نیروهای عراقی، ناپدید شدن رجوی پس از حمله آمریکا به عراق، انتقال مجاهدین از پایگاه اشرف به اردوگاه لیبرتی، درگیری مجاهدین با ارتش و شبه نظامیان عراقی، شکست عملیات فروغ جاویدان، کشته شدن و گریختن تعدادی از اعضا، عدم دسترسی به موبایل، اینترنت و رسانه ها به غیر از تلویزیون سازمان، خلع سلاح سازمان با حمله بوش پسر به عراق، کشته شدن آنها بفرمان نئوکانهای دوره بوش پسر، آوردن نئو کانها به همآِیشهای شان.

در همایشهای پاریس آنها راست ترین دولتمردان آمریکا و عربستان، دشمنان دمکراسی و حقوق بشر- سخنرانی کنند. دادگاه عالی عراق در تیر ۱۳۹۱ حکم دستگیری مریم رجوی و ۳۹ عضو مجاهدین را به اتهام جنایت علیه بشریت صادر کرد. http://www.bbc.com/

پیکار در ۱۳۵۴ بخش م-ل مجاهدین به رهبریِ تقی شهرام و بهرام آرام چند عضو مذهبی مانند مجید شریف واقفی را ترور کردند.
با دست گرفتن قسمتی از سازمان، بیانیه تغییر ایدئولوژی از اسلام به مارکسیسم را نشر کردند. جزوه سبز و امپریالیسم ایران تقی شهرام، یاداشتهای بهرام آرام- بیانگر روحیات رهبری مخفی چریکی اند. آثار سازمان در سایت اینترنت آرشیو اند.

طالقانی، منتظری، ربانی شیرازی، مهدوی کنی، انواری، لاهوتی، رفسنجانی از قبل در زندان درگیرهایی با زندانیان مارکسیست داشتند. آنها در اطلاعیه‌ اسفند ۱۳۵۴ نجس بودن کفار را اعلام کردند: همه زندانیان مسلمان باید از ارتباط با مارکسیستها در غذا خوردن، تماس بدنی، وسایل مشترک زندانیان هم‌بند- پرهیز کنند. این فتوا و لو رفتن تیر 55 مرکزیت سچفخا ضربه سخت به جنبش چریکی بودند.

بهمن قشقایی، شریف زاده، گروه فلسطین مسلحانه خواهان سرنگونی رژیم بودند. هم طرفداران "مشی مسلحانه"، هم طرفداران "کار توده ای" در دهه 1350 فعال بودند. هر دو به تشکیل حزب کارگر نیانجامیده؛ تا 20 خرداد 60 به حاشیه و خارج رفتند. لذا هر دو مشی در حرف بوده، کار عملی متفاوتی نکردند. زیرا "کار توده ای" در سندیکاهای اصناف، نه در محافل روشنفکری انجام شود.

از راه کارگر غلام حسین ابراهیم زاده، پزشگ کمیته مرکزی کشته شد؛ رضا شالگونی در اروپا ست. این سازمان در مقطع انقلاب در شیکاگو و آلمان فعالیت کرد. هفته نامه "راه کارگر" را از 1979 نشر کرد. در آن انشعابی رخ داد.

بابک زهرایی فعال در فدراسیون آمریکا-سیاتل، سخنران ماهر، سازمانده پرانرژی، فعال بضد دیکتاتوری شاه، گیرنده نامه اعتراضی مک گاورن نامزد دمکرات ریاست جمهوری بود. پس از انقلاب، او در خوزستان بین کارگران فعالیت کرد. زهرائی عضو "حزب کارگران سوسیالیست ایران" با نشریه ای به همین نام یکی از گروههای پیرو تروتسکی بود. بنی صدر عضو شورای انقلاب و اولین رئیس جمهور منتخب بود. بنی صدر و بابک مناظره 1358در باره اقتصاد توحیدی و سوسیالیسم را داشتند. https://www.youtube.com/

بابک در نامزدی رياست جمهوري ش رد صلاحيت شد. او کتاب انقلاب دائم تروتسکی را به فارسی ترجمه و نشر کرد. با رضا براهنی در افشا شکنجه ساواک همکاری کرد. هواداران تروتسکی مانند گروه اشرف دهقانی و اقلیت برخلاف خط 1، 2، 3 حاکمیت جدید را ضد امپریالیست نخوانده؛ به آن و جناح های ش انتقاد داشتند. بر خلاف مائویست ها که از بنی صدر و بازرگان حمایت کرده؛ آنها به کار توده ای بین کارگران پرداختند. هواداران تروتسکی شوروی را سرمایه داری دولتی خوانده؛ به نظرات و رفتار استالین نقد شدید داشته؛ به انقلاب پی در پی/ دائم باور دارند. آنها قطب مقابل توفان بودند. بابک دهه 60 در زندان بود؛ 1368 آزاد شد. سپس به آمریکا برگشت.

آنها با انترناسیونال 4 بوده؛ آثار مارکسیستی چون ارنست مندل را در اینترنت نشر کردند. ارگان آنها در انگلیس از 1964-1991 "میلیتانت" نشر شد. مازیار رازی با مقالات و مصاحبه ها از جریان تروتسکیست ایران است. با حمایت آنها از انقلاب بولیواری بخش فارسی زبان رادیو را آنها داشتند.

منابع. ‏2020‏/05‏/07
حمید شوکت https://shokat.comگفتگو با خانبابا، رضوانی، لاشایی، کشکولی.
http://www.iranianoralhistory.de/ فهرست اسامی احزاب، سازمانها، گروهها و جمعیت های اپوزیسیون سیاسی ایران در قرن بیستم. https://www.youtube.com">https://www.youtube.com/results?search_query=اسدی+کیمیایی+حیدری+رادیو+فردا+