عصر نو
www.asre-nou.net

کـُـــــرونالـوژیِ اســـــلامی!


Mon 4 05 2020

ابراهیم هرندی

new/ebrahim-harandi02.jpg
تئودوسيوس دابزانسکی، زيست شناسِ آمريکايی، گفتاوردِ زبانزدی در میان زيست شناسان دارد که اين است: "هيچ چيز در زيست شناسی، معنا ندارد مگر از چشم انداز برآيشی." این سخن از زبان ِ دانشمند ناموری ست که خود را تا بُنِ جان، عیسوی می‏ دانست. ديندارِ دانايی که نه آئين خود را نااستوار و آسیب پذیر می پنداشت تا هراسی از دستاوردهای دانش های مدرن داشته باشد و نه پيشرفت ‏های دانش را ويرانگر حقيقت می انگاشت تا در پی انقلاب ِ فرهنگی و قلع و قمع انديشه و سانسور و کتابسوزی و دیگرستیزی باشد. اين گفتاورد دابزانسکی، عنوانِ نوشتارِ بلند و آموزنده ای از او درباره ی دستاوردهای دانش های مدرن است که وی در واکنش به پيامِ مفتی بزرگ عربستان ِ سعودی به سپادشاه آن کشور نوشته است.(1)

در سال 1966 میلادی؛ شيخ عبدالعزيزابن باز، مفتی بزرگِ عربستانِ سعودی از ملک فیصل، پادشاه آن کشور خواست که از، "انديشه ی الحادی ای"، که به گفته ی او در کشور در حال گسترش بود، جلوگيری کند. آن انديشه ی کفرآميز، پنداره ی گوی گون بودن زمين و گردش آن بدور ِ خورشيد بود. در آن پيام، شيخ به شاه نوشته بود که، "قرآن مجيد، احاديث نبوی، علمای اعلام و حقايق موجود، همه به ما می گویند که این خورشيد است که در مدارِ خود برگِرد زمين می گردد و زمين ثابت و پايدار در جای خود ايستاده است. پس هرکس جز اين بگويد، خدا و قران و پيامبر را دروغگو می پندارد. از اینرو، بايد جلوی اين سخنِ ناراست، در سرزمين مکرّمه و منوّره ای که خاستگاه اسلام است، گرفته شود."

دابزانسکی در واکنش به اين پيام ِ مفتیِ سعودی، با شگفتی نوشت که؛ "گويا شيخ، تئوری کوپرنيک را همچنان تئوری می داند و نه حقيقتِ آشکار. در اين باره وی از ديدگاه تکنيکی درست می‏ گويد. حقايقی که درباره ی هر تئوری بدست می آيد، درستی آن تئوری‏ را آشکار می کند اما آن را به حقيقت بدل نمی کند. البته شايد شيخ عبدالعزيز پيش از آن که از پادشاه بخواهد که از آن کفرگويی جلوگيری کند، نمی دانست که گوی- وار بودنِ زمين را، نه تنها فضانوردان با چشمان خود ديده اند، بلکه عکس ها و فیلم های آن نیز در همه جا پخش شده است. شايد شيخ می پنداشت که آنان که پا از گستره ی مرزهای زمينِ خدا بيرون نهاده اند، دچار هذيان گويی شده اند. اما نه، اين جور آدم‏ ها نادان تر از آن اند که سخنانشان پيرو روندی منطقی باشد."

جمله ی پایانی نوشته ی دابزانسکی این روزها زیاد از ذهن ام می گذرد و با خود می اندیشم که اگر او اکنون زنده می بود و سخنان آخوندهای ایرانی را درباره ی ویروس کرونا می شنید، با واکنشی که نشان می داد، خود را "مَهدورالدم"، مُفسدِفی الارض"، جاسوس امپریالیست ها و صهیونیست ها می کرد و از نگاهِ آنان، خَسِرَالدُّنْیا وَالاخِرَةَ از جهان می رفت! البته گاه نوشته های برخی از نویسندگان ایرانی درباره ی ویروسِ کرونا هم، دست کمی از افاضاتِ آخوندها ندارد. برای نمونه، این که کرونا، نمادِ خشم زمین از انسان لجام گسیخته ی امروزی ست! یا این که هنگامه های این چنینی، نشانه ی نفس کشیدنِ زمین و گونه ای خانه تکانیِ طبیعت است که چهل سال یکبار رُخ می دهد! هم این که نیوکان های امریکایی این فتنه را راه انداخته اند که چنین و چنان کنند و یا این که کرونا را باید در چارچوبِ تنشِ میان آمریکا و چین بررسی کرد. همه ی این سخنان، ریشه در ناآگاهیِ این کسان از پدیده ای بنام "ویروس" و چگونگی کارکردِ آن دارد.

این گویندگان و نویسندگان نمی دانند که همه ی جاندارانِ جهان از آمیب های تک یاخته ای گرفته تا جلبک ها و قارچ ها و گیاهان و جانوران ریز و درشت، همیشه در هرجا که در کنارِ یکدیگر باشند، به ستیز باهم برای بهره وریِ بیشتر از زیستبومِ خود می پردازند و ماندگاریِ گونه ی خود. ستیزِ زیندگان با همدیگر، کرداری پایدار و ذاتی در همه ی گونه های زیستی ست. از اینرو، هر روز، میلیادرها میکروب و ویروس و قارچ، در جنگل ها، بیشه ها، گَوَن زارها و در میانِ گله های جانورانِ گروه زی، بجان یکدیگر و یا جانِ گیاهان و جانوران می افتند و گاه ریشه ی گونه ای را برمی کنند و پس از اندی خود نیز، آلوده به میکروب و ویروسِ دیگری می شوند و از میان می روند. کوید 19 یکی از ویروس های کروناست که ریشه ای هزاران هزار ساله در جهان دارد و مانند دیگر ویروس های بی شمارنمای جهان، اکنون بجانِ انسان افتاده است. اگرچه این رویداد برای آدمیان بلای بسیار بزرگِ جهانی پنداشته می شود، اما از چشم اندازِ طبیعت، پدیده ای روزمره، طبیعی و عادی ست. تنها راه های مبارزه با این ویروس نیز، نخست، بستنِ راهش برای گذر از کالبدی به کالبدِ دیگر است و دیگر، ورزیدن شبکه ی مصونسازِ تنِ انسان، یعنی واکسینه شدن در برابر آن. اکنون این ویروس، با راهیابی به یاخته های آدمی، به فهرست ویروس های شکارگرِ انسان افزوده شده است و از این پس، گهگاه در گوشه ای از گیتی به آتش افروزی خواهد پرداخت.

برآیش شناسان برآن اند که ویروس ها نزدیک به یک و نیم میلیارد سالِ پیش، از دلِ دریای هستی برآمده اند. پیش از آن، پروتیین ویروس ساز در جهان نبود، اما از آنزمان تاکنون میلیاردها ویروسِ سرگردان، گهگاه به گیاهان و جانوران در سرزمین های گوناگون یورش برده اند. در آینده نیز، تا زمانی که جانداری در جهان است، باکتری های موذی در کمین گونه ی او خواهند بود. در دهه ی گذشته باکتری شناسانِ فرانسوی، ویروس 30 هزار ساله ای را در زیرِ لایه ی یخ بسته ی زمین در سیبری شناسایی کردند که همچنان کارا و آماده ی شکار بود. کهنسالیِ این ویروس که پیتو نام گرفت، این پرسشِ را پیش آورد که اگر ویروسی در آن زیستبومِ سرد و دشوار، توانسته است پس از 30 هزار سال، کارا بماند، چه میکروب ها و ویروس ها و قارچ ها و جاندارانِ میکروسکوپی دیگری در زیر یخ های قطبی خسبیده اند و روزی با آب شدن یخ، سربرخواهند کشید و شمارِ باکتری های کُشنده را به فلک خواهند رساند؟(2)

تا پیش از دوره ی روشنگری، پیروانِ همه ی دین های تک خدایی براین باور بودند که خدای دین آنها نه تنها جهان را آفریده است، بلکه هماره در کارِ نگهبانی و دستکاری آن است. اما دستاوردهای کیهان شناسانی مانندِ کوپرنیک، گالیله و بويژه مکانیکِ نیوتونی نشان داد که گردشِ ستاره ها و سیاره ها و شیوه ی کارکردِ کهکشانها به گونه ای ست که هیچ گونه دستکاری روزمره را برنمی تابد. پذیرشِ این نگرش، فیلسوفان مسیحی را برآن داشت تا از آن پس، بگویند که خداوند جهان را به گونه ای آفریده است که نیازی به نگهبانی هماره و دستکاریِ روزمره ندارد و هیچ ستاره و یا سیاره ای بفرمان و یا بدرخواستِ کسی از کارِ خود باز نمی ماند. نامدارترين فیلسوف مسیحی و طبيعت شناسِ نيمه نخستِ سده نوزدهم، ويليام پی لی خدا را صنعتگری خواند که جهان را مانند ساعتی زيبا و دقيق، چنان ساخته است که پیرو ساختارِ مکانیکی خود است و هر چيزِ آن بجا و نيکوست و هر پديده را در راستای سعادتِ انسان، وظيفه ای ست.(3)

از آنجا که تاکنون دین و دانش در سرزمین های اسلامی بعنوانِ دو نهادِ بزرگِ اجتماعی باهم روبرو نشده است، دستاوردهای علمی مدرن، هرگز نتوانسته است باورهای کهن دینی را دگرگون کند. از اینرو از آغازِ رنسانس تاکنون، هیچ رویدادِ تازه ی علمی، خطرِ جدی برای دین اسلام نداشته است و خدای اسلام، همچنان خدای "همیشه در صحنه" بوده است. خدایی که در پنداره ی مسلمانان، هماره در همه جا حاضر و ناظر است و برهمه کار تواناست و خودش گفته است که؛ "ای مومنین، هرچه می جویید، از من بخواهید، تا بشما بدهم." فراتر از آن، او در کتابی هم که برای مسلمانان فرستاده است، فرموده است که؛" چیزی از خشک و تر نیست که در این کتابِ روشنگرنیامده باشد." این گونه است ملاها که خود را مفسّر قران می دانند، در کشورهای اسلامی میدانِ مانور دارند و خود را طبیبانِ سلامتِ روان و اخلاقِ جامعه می پندارند. نیز از اینروست که اکنون برخی از مسلمانان در پی یافتن راه های درمان کرونا در کتابِ آسمانی خود هستند و شیعیان پادزهرِ این ویروس را در حدیث ها و روایت های کهنِ انبیا و اولیا می جویند.(4)

البته روی آورن به خرافه در گریز از خطرِ مرگ، تنها ویژه ی دینداران نیست. برخی از رفتارها و کردارهای خرافی را ترفندهای بازاریابی شکل می دهد. برای نمونه، این باور که سینه ریز و یا گردن آویزِ نقره از ابتلای انسان به کرونا جلوگیری می کند و یا این که آبِ اتمی یعنی آبِ معدنی منطقه ی چرنوبل که از پرتو موادِ هسته ای گذشته است، مصونیت بدن را افزایش می دهد و هم این شایعه که خاکسترِ آتشفشان، داروی کروناست. هیچ یک از این باورها تاکنون به شیوه ی روشمندِ علمی راستی آزمایی نشده است. از اینرو، باید این همه را شایعه سازیِ بازاریابان این محصولاتِ بیهوده و بی اثر دانست. در این راستا، در ترکمنستان، رئیس جمهور از مردم خواست که با دودِ اسپند به مبارزه با کرونا بپردازند و دربلاروس مردم را برای گزیز از چنگِ کرونا به نوشیدنِ ودکا فراخواندند. هنگامی که خطرِ مرگ، انسان را آسیمه سر می کند، ذهنِ او برای آزمودنِ هر گزینه ای آماده می شود. این چگونگی، پیش از همیشه آنکه نمادِ نادانیِ انسان باشد، نشانه ی درماندگی اوست.

نکته ی دیگر این که، پیروانِ مذهب های هردین، تمرکزِ یکسانی برروی پدیده های تازه ی بحث انگیز ندارند. این چگونگی را در مقایسه ی نگرش های سُنَی و شیعی در پیوند با ویروس کرونا می توان دید. سُنَی ها تاکنون در رسانه های نوشتاری خود، بیشتر به چیستی و چراییِ کرونا پرداخته اند. این که کرونا چیست، از کجا و برای چه آمده است و چه پیامی از سوی خدا برای انسان دارد. اما شیعیان برروی چگونگیِ درمان کرونا و یافتن رهنمودهای امامان شیعه در کتاب ها و حدیث ها و روایت های منسوب به آنان کار کرده اند و برای مومنان نسخه نوشته اند.(5)

من از سرِ کنجکاوی نگاهی به برخی از بولتن های مراکزِ اسلامی در انگلیس درباره ی این ویروس انداختم و سری نیز به چند رسانه ی نوشتاری از کشورهای اسلامی زدم. پیش از آنکه فشرده ای از برداشت ها و دریافت های خود را از این پژوهشِ بسیار کوتاه و آماتوری با شما در میان بگذارم، باید بگویم که اگر همه ی مذهب های اسلامی درانگلیس نماینده و گروه نداشته باشند، بسی بیش از بسیاری از آنان دارند، زیرا که در آن کشور، 3721 مرکز اسلامی و 1850 مسجد به ثبت رسیده است.(6)

نکته ی کانونیِ نگرش امامان مساجد و مراکز اسلامی انگلیس را می شود در این جمله خلاصه کرد؛ هرگاه که انسان بیش از اندازه خودبزرگ بین و گستاخ می شود، خداوند پیامی نهیب آلود، در شکلِ بلایی بزرگ، مانندِ زلزله، سیل، قحطی و یا بیماری ای واگیر برای او می فرستند تا زبونی و ناتوانی او را دوباره بیادش بیاورد و بزرگی و توانایی خود را نیز نشان دهد. از نگاهِ آنان، ویروسِ کرونا را پروردگارِ توانا در پاسخ به انسانِ خودخواهِ، خوشباشِ دنیاپرست فرستاده است تا او را از بُرج عاجِ پوشالی اش به پایین بیاورد.

نوشته های آکادمیکِ نویسندگانِ اسلامی از طیفِ بازتری به این پدیده نگریسته اند. برای نمونه، مهمت اوزالپ، پروفسورِ پژوهش های اسلامی و مدیر تحقیقات و تمدن اسلامی در دانشگاه چارلز استارت در استرالیا در مقاله ای کوشیده است تا به برخی از گرفتاری های زندگی کنونی مانند اهمیتِ پدیده های زیستبومی و مصرف پرستی اشاره کند. وی نوشته است؛ "برخی از مسلمانان برآن اند که خداوند ویروس کرونا را آفرید تا برای آدمیان، هشداری باشد و نیز مجازاتی در پاسخ به مصرف گرایی، ویران سازیِ طبیعت و زیاده روی آنان باشد. از اینرو، مبارزه با این پاندمیک کاری بیهوده است و مردم باید به خدا توکل کنند و سلامت خود را از او بخواهند."(7)

اگر چه شاخه ی حکومتیِ تشیع در ایران در آغازِ آمدن کرونا به ایران می کوشید تا خطر ابتلا به این ویروس را ناچیز نشان دهد، اما درهمه ی سایت ها و رسانه های مسلمانانِ سنّی، همزمان با اشاره به توانِ ویرانگریِ ویروس کرونا، اهمیتِ فرار از دستِ آن براساسِ این حدیث از محمد البُخاری گوشزد می شد که گفته است؛ "ثوابِ فرار از طاعون به اندازه ی ثوابِ شهادت است." برخی از سایت های سیاسی نیز ، پیوندی میان ویروس کرونا و گرفتاری های برخی از مسلمانان در جهان کنونی زده اند. نمونه ی این چگونگی، سایتِ حزب الدعوه در بریتانیاست که نوشته است؛ "کرونا نقشی دوگانه دارد؛ برای مسلمانان یادآور قدرت خداست و برای چینی ها هشدار و مجازاتی برای آزارِ مسلمانان اویغور." نویسنده در پایانِ یادداشتِ خود یادآوری کرده است که البته مسلمانان امروزه دستی در داروسازی ندارند، اما چه غم، زیرا که پدیده ای بنام "بیمارستان" ابتکاری اسلامی ست.(8)

آشکار است که تلاش من برای آگاهی از کـُـــــرونالـوژیِ اســـــلامی، کاری بی بهره بود، زیرا که چیزی بنام "نگرشِ اسلامی" در جهان کنونی وجود ندارد. چنان نگرشی نیاز به آشناییِ مسلمانان با گفتمان های بنیادینِ روزگارِ مدرن و درگیری روشمند و خِرَدمدارِ آنان با درراستای شناسایی جایگاه دین در جهان کنونی دادر. شوربختانه این پروسه ای ست که هنوز آغاز نشده است. در بیش از یک سده ی گذشته، هوی و های سیاسیِ کسانی چون ابوالأعلى المودودی، سید جمال الدین اسدآبادی، حسن البنا، اقبال لاهوری سیدِ قطب، جلال آل احمد، حسن نصر، علی شریعتی، روح الله خمینی و چند تنی دیگر، این توهّم را پدید آورده بود که بیداریِ مسلمانان و درگیری آنان با فرهنگ غربی و بنیادهای نگرشی و ارزشی آن آغاز شده است. برپاییِ حکومت اسلامی در ایران و بازتاب های ایمانسوزِ و ویرانگرِ آن نشان داد که آن هیاهو، نه آغازی تازه برای درگیری با هدفِ آگاهی و راهیابی به جهانی تازه، بلکه آخرین دست و پا زدن های بغض آلودِ پیروان خشم آگینِ آئینی بُن بسته بوده است.

یادداشت ها:
----------

۱- نمی دانم اين مقاله ی دابزانسکی به زبان فارسی برگردانده شده است يا نه. اميدوارم که دست کم، دانشجويان رشته زيست شناسی با آن آشنا باشند.
"Nothing in biology makes sense except in the light of evolution."
(Theodosius Dobzhansky)
https://en.wikipedia.org/wiki/Nothing_in_Biology_Makes_Sense_Except_in_the_Light_of_Evolution
۲- https://www.discovermagazine.com/planet-earth/giant-virus-awakened-from-30-000-year-slumber-is-still-infectious
۳- http://iecn.com/william-paley-uses-watch-analogy-to-argue-existence-of-god-intelligent-design-of-universe/

۴- لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ. سوره انعام، آیه 59. خدای اسلام، هزار و یک نام دارد که هریک اشاره به یکی از کارهای او در جهان است. همه ی این نام ها در دعای جوشن کبیر آمده است. برای آگاهی بیشتر از این نام ها، نگاه کنید به لینکِ زیر:
https://hawzah.net/fa/article/view/93105
۵- نمونه ی دیگری از این چگونگی، تفاوت نگرش پیروان کلیسای کاتولیک با کلیسای پروتستان در پیوند با گفتمانِ "کار" است. در نگرش کاتولیک، جهان جای دل بستن و ماندگاری نیست و کار کردن را تا جایی که نیازهای روزمره انسان را برآورد، سودمند است، اما از دیدگاه آئین پروتسنان، کار و کوشش، بنیاد زندگیِ سعادتمند و مایه ی رستگاری انسان پنداشته می شود. این پنداره در مذهب پروتستان آنچنان ژرف و پُرنماست که کسانی مانندِ ماکس وبر، فیلسوف دین و جامعه شناسِ بزرگ آلمانی، اخلاق کاریِ پروتستانی (The Protestant Work Ethic)را اساسِ سرمایه داری مدرن در اروپای غربی دانسته است.


نوشـته های دیگر.