عصر نو
www.asre-nou.net

آیا تصور انقلاب سوسیالیستی در عصر کنونی واقع بینانه است؟
نظم موزائیکی جهان در گذر زمان

نقدی برمقاله های آقای ایشچی (قسمت سوم)
Wed 22 04 2020

همت قلاوند

درمقالات و اظهارنظرهای متعددی ازسوسیالیسم درعصر جدید، بعنوان یگانه راه پیروزی بشر برامپریالیسم جهانخوار و نئولیبرالیسم صحبت می شود. درعصری که جهان را چند تحول بزگ زیر دگرگون ساخته است، این تصور واقعبینانه به نظرنمی رسد و حتی بر فرض تاسیس چنین کشوری، آن کشوربا دشواریهای بیشماری روبروخواهد شد که ادامه راه برایش میسر نخواهد بود.

بعد ازفروپاشی نظام های سوسیالیستی و برچیده شدن دیواربرلین، عصرجدیدی آغاز شده است. یکی از پیامدهای آن، گسترش ذهنیت منفی درمورد حکومت های سوسیالیستی است، زیرا حتی اغلب ساکنین آن کشورها، رضایتی از آن دوران ندارند. بعد از این تحول، اعتقاد به نظام سوسیالیستی خیلی محدود و منحصر به بخشی از جامعه روشنفکری شده است.

انقلاب بعدی در بعُد انیترنت وشبکه های گسترده ارتباطات اجتماعی بوده است. این پدیده دیوارها و سقف ها را برداشته و جهان را در معرض گردش و چرخش سریع اطلاعات و ارتباطات قرار داده است و سبب شده است تا تحولات روزانه کشورها، در بعد جهانی‌ انتشاریابند و دولتها و نظام های حاکم از کنترل و یاهدایت آنها ناتوان باشند. یک کشورسوسیالیستی چنانچه به این چنین فضایی میدان آزاد بدهد، احساس خطرمی کند وامنیت خود را درخطر می بیند. اگر اجازه ندهد، با نقض دموکراسی و آزادی روبرو میشود. علاوه بر آن از مزیتهای گسترده آن محروم می گردد. این تناقضی است که هم اکنون نیز کشورهایی با سیستم های سوسیالیستی با آن مواجه هستند.

انقلاب بعد، جهانی شدن (گلوبالیزاسیون) است که سبب شده تا سرمایه‌ در عصرجدید، جهانی بدون مرز داشته باشد و درهرکجا ازدنیا که امکان سودآوری بیشتر داشته باشد، یا نیروی کار ارزانتری بیابد، به آنجا سرازیر شود و با جابجایی سریع خود گاهی سبب رشد سریع برخی کشورها و در عین حال سبب ناامنی و بحران در کشورهای دیگر بشود. یکی از میدانهای رقابت اقتصادی، جذب سرمایه است. سرمایه گذاران خارجی به راحتی حاضر نیستند که سرمایه خود را به یک کشور سوسیالیستی منتقل کنند. یک کشور سوسیالیستی تنها، در دنیای سرمایه داری، علاوه بر فشارهای ویران کننده جهانی به لحاظ سیاسی، با موانع بیشماری روبرو می گردد که سرانجام روزی تسلیم آن فشارها می شود و یا در زیر سایه دیکتاتوری و خفقان به حیات خود ادامه میدهد.

در دوره جدید کشورها نیاز به روابط اقتصادی و تجاری گسترده ای دارند و جدایی یک کشورازاین سیستم به معنی ویرانی اقتصاد آن کشور خواهد بود. در بازار مشترک، روز به روز نیاز و وابستگی کشورها به یکدیگر افزایش می یابد. کشورها بیش از پیش در زمینه های تولید، علم و تکنولوژی و سایرعرصه ها به یکدیگر نیازمندند. گاهی درساخت یک وسیله نقلیه و یا کارخانه صنعتی چندین کشور در ساخت قطعات آن مشارکت دارند.

برحسب اندیشه مدافعان نظام سوسیالیستی، طبقه کارگر باید رهبری یک انقلاب سوسیالیستی را بر عهده داشته باشد تا دچار انحراف نشود. درعصرجدید تحولات عمیقی در کارکرد نیروی کار و تولید و خدمات اتفاق افتاده است که دیگر با خط کش مارکس امکان جدا کردن طبقه کارگر از خرده بورژوا، میسر نیست ونشانه شناسی و تعاریف از این مقوله ها کاربرد کلاسیک خود را از دست داده است زیرا در عصرجدید قشربندی اجتماعی نسبت به دوره مارکس و حتی دوره انقلابات سوسیالیستی تغییر کرده است. با توجه به این تغییرات، پایگاه طبقاتی و خاستگاه نیروهای شرکت کننده در تحولات سیاسی و اجتماعی نیز تغییر کرده است. درزمینه های اقتصادی و تکنولوژی در دنیای امروز، تقسیم کار گسترده ای اتفاق افتاده است. هرچه جامعه و اقتصاد پیشرفته تر باشد، تقسیم کار آن بشتر است و بر حسب آن نقش انسانها متفاوت می شود. ماشین های اتومات و رباط ها نیز جای نیروی انسانی را اشغال کرده اند و هر روز از تعداد کارگران در صنایع کاسته می شود و به نیروهای مجرب و مندسین که از درامد بالاتری برخوردار هستند، افزوده می شود. دهقانان سابق نیز اززیر بارستم فئودالها بیرون آمده اند، به کشاورزانی تبدیل شده اند که با ماشین آلات کشاورزی، کشت و برداشت می کنند و یا به حاشیه شهرها آمده اند و به انواع و اقسام کارها از جمله خدماتی و کارگری مشغول هستند.

در عصر کنونی کارگران و زحمتکشانی که از اقشار فرودست جامعه هستند، توانایی رهبری و مدیریت یک انقلاب و اداره آن کشور را ندارند. آنهایی که ازاقشارمیانی جامعه هستند، از قبیل اقشا ر تحصیل کرده، مهندسین، استادان دانشگاهها، معلمین و....تمایلی به هیچ نوع دیکتاتوری از جمله دیکتاتوری طبقه کارگر وهژمونی آنها ندارند. اگرسوسیالیسم بدون دیکتاتوری تعریف بشود، دیگرسوسیالیسم نیست بلکه نوعی از سوسیال دموکراسی خواهد شد.

بنابراین نیروی پیشبرنده انقلاب سوسیالیستی نیاز به یک انسجام و گستردگی دارد که امروزه این امرفراهم نیست و به دور از تصور است. اما باید متذکر شد که در پایان فروپاشی بلوک کشورهای سوسیالیستی، امید و نیاز به تحولات بنیادین در نظام سرمایه در جهان از بین نرفته است، بلکه بشر در کنکاش ودرپی یافتن تئوریهای جدید و تبیین سیستم ها وساختارهای جدیدی است که به زندگی انسانی معنی ببخشد. این نگرشها می توانند لزوما نظام سوسیالیستی، در قالب کلاسیک آن نباشند.

در این رابطه می توان گفت که دنیا درحال وارد شدن به جهان جدیدی است. مکانیزم و کارکرد سرمایه داری درکنار پیشرفت ها و دستاوردهای فراوانش برای بشر، ویرانیهای بیشماری را رقم زده است. خصوصا سیستم نئولیبرالیسم و حکومت بازار مبتنی بر سود فردی، کره زمین را بلحاظ محیط زیست در معرض خطر قرار داده و جامعه بشری را به لحاظ امنیت و اخلاق با خطر فروپاشی روبرو کرده است.

نظم موزائیکی جهان در گذر زمان

در درون نظام بلامنازع سرمایه داری بر جهان و بحرانهای گسترده آن، به نظر می آید که جنینی در حال رشد ونمواست که از هم اکنون آخرین مراحل رشد و درد زایمان آن در اغلب قاره ها ظاهر شده است. زایمانی که سرمایه داری به ناخواسته در فرایند تحولات تاریخی خود، به همراه خواهد داشت. پیشرفت بشرهمانگونه که دنیای بسته و غیر منعطف سوسیالیستی را بر هم زد، در حال کم رنگ کردن نظم موزائیکی کهن کشورهاست. نظمی که ازعصرلشگرکشی ها، مرزهای فرمانروایی، دیوارها و ساختارهای اعصار کهن بیادگارمانده است.

آنچه امروز قدرت را در دنیا تعریف می کند، نه مرزهای ژئوپولیتیکی و گستردگی کشورها و قلمرو آنها، بلکه میزان توسعه یافتگی، قدرت اقتصادی و ثبات آنها است که دررقابتهای جهانی تعیین کننده است. عدم وجود توازن درچگونگی توزیع این قدرت ها، تلاطم های بیشماری را در دنیا ایجاد می کند که موجهای برخاسته از آن ثبات جهانی و از جمله ثبات کشورهای پیشرفته را نیز تهدید می کند. همانگونه که دردهه های اخیرسرمایه به حرکت در آمده است، انسانها نیز به حرکت درآمده اند. انقلابها و تحولات برشمرده فوق، تکنولوژی و شبکه های اجتماعی جهان امروز، چشم و گوش میلیاردها انسان را بازکرده و می کند.آفریقای گرسنه و تشنه و سایر کشورهای اسیر جنگ و آوارگی و محرومیت در پنج قاره جهان، که از این نابسامانها رنج میبرند، به جنبش در می آیند و حاضر نیستند که به سبک پدرانشان و مادرانشان زندگی کنند و هرروزشاهد نابودی خود وفرزندانشان باشند. آنچه در سال های گذشته در کشورهای عربی و افریقایی و امریکای لاتین رخ داده است، نمونه ای از آن است. مرزهای ترکیه، اروپا، امریکا، استرالیا و بسیاری کشورهای دیگر در سالهای اخیر شاهد آن بوده اند که لشگر پناهجویان به حرکت در آمده و با هزینه های گزاف هم نمیتوان سد راه آنها شد. آنها چشم و گوششان باز شده و به زندگی محتوم در موزاییک چهاردیواری کشور خودشان و به مرگ پیش رو، تن نمی دهند. به حرکت در می آیند، از کوهها و دریاها عبور میکنند و خطرات فرار و مهاجرت و پیامدهای آن را با امید به فردایی بهتر به جان می خرند. تلاش می کنند تا خود را به کشورهای پیشرفته برسانند تا شریک رفاه و آسایش و دموکراسی آنها شوند. با این روند، درآینده کشورهای پیشرفته یا باید هرسال ناخواسته تن به پذیرش صدها هزار پناهجو بدهند و یا شرایط زندگی بهتر را برای آنها در کشورهایشان فراهم سازند.

در شتاب این تحولات، ایدئولوژی و سنت نیزآخرین مقاومت خود را در مقابل مدرنیته و انقلابهای فوق با سرسختی تمام نشان میدهند و در درون جامعه اعتقادی و سنتی هزاران ساله خود، درهجوم سیل بنیان کن تحولات جدید، جهانی شدن، اینترنت و شبکه های ارتباطات اجتماعی، احساس تهدید می کنند و فروریزی باورهای پیروانانشان را برنمی تابند و دست به حمله ها و کشتارهای بی رحمانه میزنند. اما نتیجه این نبرد، نهایتا پیوستن آنها به جامعه مدرن و گسترش دموکراسی خواهد بود.

از سیراین تحولات می توان حدس زد که دوره نظم و تقسیمات موزائیکی دنیا که سبب جنگهای فراوانی در جهان شده و درطی قرنها، به قیمت جان صدها میلیون انسان تمام شده است، به لحاظ تاریخی رو به انحطاط است. جهانی شدن، این دگرگونی را سرعت بخشیده و مرزهای ملی را درنوردیده است. کارکرد این مکانیزم و چرخش آن در جهان، علاوه بر مرزهای ملی، فرهنگها و نژادها را نیز در بلند مدت تحت تاثیر خود قرار خواهد داد و امتزاج آنها را در بر خواهد داشت. (البته این به معنی تایید کارکرد این نظام در همه ابعاد آن در شرایط کنونی نیست).

هرچند در دوره پساکرونا عقب نشینی کوتاه مدت از این روند قابل تصوراست، اما بازگشتن کشورها و روی آوردن آنها به استراتژی نظم موزایکی و بازگشت به دوران قبل از جهانی شدن، محال به نظر می آید. نظم موزائیکی تاریخی، یک قالب تنگ برای توسعه جهان در عصر جدید است.

ادامه دارد
همت قلاوند