عصر نو
www.asre-nou.net

نان


Sat 21 03 2020

شهاب طاهرزاده

shahab-taherzade.jpg
بر کف دست آسمان ماه است
بیفتد یکبار که زمین نه دلخواه است
دست بچه دراز و نان می خواهد
کاش مادرش کمی از ماه بکند نه صبحگاه است
تندستی و فقر جهان کی آغاز شد
ناداری مردم در پشت کوه بود آه است
بنازم هر که را در خون جنگید و مرد
اول شب مرز است و نان سحرگاه است
شادی اگر بود غم کجا سبز می شد
خجالت می کشم که بگویم ترس آگاه است
از نان کم شد و به تندستی اضا فه شد
هر چه میگذرد جرم زیاد ودر شهرگناه است
گیاهی را که تو دیدی بزرگ شد گل داد
ندیدم من ولی این گل را شبگاه است
نان مردم گلی ست که باید باشد همیشه
باغبان نان چرا گم شد ؟ بگو بی پناه است !

2017 09 10
شهاب طاهرزاده