عصر نو
www.asre-nou.net

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

انقلاب دیگری در راه است


Tue 11 02 2020

در چهل و یکمین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ نشانه ها همه از انقلاب دیگری خبر می دهند که در راه است. توفان نارضایی و بی قراری مردم آرام نمی گیرد و تقریباً همه ایرانیان در می یابند که رنج ها و نیازهای پائینی ها طاقت فرسا شده و حکومت شوندگان دیگر نمی خواهند به زندگی خود مانند گذشته ادامه بدهند و حکومت کنندگان نیز دیگر نمی توانند مانند گذشته حکومت کنند. با این همه ، شکست فاجعه بار انقلاب ۵۷ همچنان بر ذهنیت مردم سنگینی می کند و آنها نمی خواهند یک بار دیگر به پرش در تاریکی تن در بدهند و گرفتار رژیم جهنمی دیگری بشوند. در چنین شرایطی ، تأمل در باره تجربه انقلاب ۵۷ می تواند روشنگر و راه گشا باشد.

قبل از هر چیز به یاد داشته باشیم که انقلاب را نه می توان آگاهانه و با نقشه سازمان داد و نه حتی می توان زمان ، چگونگی گسترش و نتیجه آن را دقیقاً پیش بینی کرد. انقلاب اجتماعی رخدادی است شبیه سوانح طبیعی ، مانند زمین لرزه و توفان و سیل و آتشفشان. گذشته از این ، تجربه انقلاب های تاکنونی نشان می دهد که نقش نظام های دولتی حاکم در اشتعال انقلاب های اجتماعی پر رنگ تر از نقش جنبش های توده ای و سازمان دهندگان آنهاست. بنابراین انقلاب سال ۵۷ نه محصول توطئه و نقشه مخالفان رژیم شاهنشاهی بود و نه رخدادی نامعقول و "نالازم" ؛ بلکه برعکس ، اولاً خیزش توده ای واقعاً گسترده ای بود برای دست یابی به آزادی و پی ریزی حاکمیت مردم ، ثانیاً دیکتاتوری شاه در فراهم آوردن شرایط شکست آن و برآمدن هیولای خونخوار "ولایت فقیه" از بطن آن نقش انکار ناپذیری داشت ، چرا که کاملاً حساب شده ، "سگ را گشاده بود و سنگ را بسته".

همان طور که دیکتاتوری شاه در شکل گیری انقلاب ۵۷ نقش انکار ناپذیری داشت ، موقعیت انقلابی کنونی نیز بیش از هر چیز دیگر ناشی از تحمل ناپذیر شدن نظام جهنمی جمهوری اسلامی است. حالا اکثریت قاطع جمعیت کشور در یافته اند که هیچ امیدی به اصلاح این رژیم وجود ندارد و با ادامه موجودیت آن شرایط زندگی شان تحمل ناپذیرتر خواهد شد. اما برخلاف سال ۵۷ ، اکنون مردم ایران در رویارویی های چند دهه گذشته با جمهوری اسلامی ، گام به گام به تصور نسبتاً روشنی از نظام جایگزین دست یافته اند که در تاریخ ایران هرگز سابقه نداشته است. هم اکنون روشن است که مردم یک نظام دموکراتیک می خواهند. مثلاً حالا به جرأت می توان گفت که در نظام جایگزین مطلوب اکثریت بزرگ ایرانیان ، برابری حقوقی زنان با مردان و جدایی دین از دولت و همچنین اصل حاکمیت و مرجعیت مردم (دست کم در سطح نظری) جایگاه تثبیت شده ای پیدا کرده اند. البته هنوز نیروی سیاسی جایگزین در مقابل جمهوری اسلامی که مردم به طرف آن روی بیاورند ، دیده نمی شود ، اما نبود نیروی سیاسی سازمان یافته جایگزین به معنای نبود تصوری از مشخصات کلی نظام جایگزین در ذهنیت توده ای مردم نیست. این دو چیز واحدی نیستند و هر چه دومی روشن تر باشد ، شکل گیری اولی محتاطانه تر صورت می گیرد. و امروز خودِ همین کندی شکل گیری نیروی سیاسی جایگزین نشان می دهد که مردم ایران دیگر نمی خواهند به پرش در تاریکی تن در بدهند و علاوه بر سرنگونی استبداد حاکم به مشخصات نظام جایگزین نیز می اندیشند.

یکی از علل شکست انقلاب ۵۷ شکل گیری یک بلوک سیاسی نیرومند به رهبری روحانیت طرفدار خمینی و چیرگی آن در روند گسترش انقلاب بود. پایه توده ای اصلی و شورشی آن بلو ک سیاسی سنت گرا، حاشیه نشینان تازه از روستا آمده و در مانده در شهرها بودند که مصالح فکری و فرهنگی دَم دست شان به وسیله دستگاه روحانیت بازتولید می شد. اما در خیزش های کنونی ، اکثریت عظیم حاشیه نشینان، جمعیت برنشسته شهری هستند که بیش از همه از زور گویی و فساد و بی کفایتی روحانیت حاکم رنج می برند و طبیعی است که با خواست تامین اجتماعی همگانی و فراگیر می توانند به پیکارهای سیاسی ثمر بخش وارد شوند و در رویارویی با دستگاه ولایت و در پیوند با خواهران و برادران زحمتکش شان خود را سازمان بدهند و به آگاهی و اراده جمعی دست یابند.

در بحران انقلابی ۵۷ مردم بیشتر به صورت توده بی شکل به میدان آمدند و مطالبات مشخص غالباً پس از آغاز شورش مردم مطرح شدند ، در حالی که بحران کنونی در ادامه حرکت های مطالباتی مشخص بخش های مختلف مردم شکل گرفته و مردم ایران در مقابل رژیم حاکم دیگر به صورت بی شکل ظاهر نمی شوند ، بلکه با خواست ها و ارتباطات مشخص و غالباً به شکل جنبش های گوناگون به میدان می آیند ؛ جنبش هایی که در مقابل هم نیستند ، بلکه آشکارا و با شتابی فزاینده دارند همگرایی پیدا می کنند و مهم تر از همه ، از امکانات اطلاع رسانی و ارتباطی مستقل از رژیم تا حد چشم گیری برخوردارند. بنابراین به جرأت می توان گفت که مردم ایران اکنون از امکانات و فرصت هایی برای سازمان یابی مستقل و برخاسته از پائین برخوردارند که در تاریخ گذشته کشور ما هرگز سابقه نداشته است.

تجربه چهار دهه گذشته نشان می دهد که جمهوری اسلامی نظامی است بسیار خشن تر و سرکوبگرتر از دیکتاتوری شاه و بنابراین واکنش آن با گسترش حرکت های مردم مسلماً خشن تر و خونین تر خواهد بود ؛ اما به تجربه انقلاب ۵۷ می دانیم که مردم فقط با گسترش دامنه جنبش توده ای می توانند خشونت دیکتاتوری را مهار کنند. زیرا مقابله با دیکتاتوری ها در نقطه قوت دیکتاتوری ها معمولاً نمی تواند کارساز باشد. مردم باید در نقطه قوت خود با دیکتاتوری ها روبرو شوند و نقطه قوت مردم در برتری عددی آنهاست. اگر آنها بتوانند از طریق اشکال و روش های مختلف مبارزه ، دامنه جنبش توده ای را گسترده تر سازند ، بی هیچ تردید می توانند خونخوارترین رژیم ها را به زانو در بیاورند. فراموش نکنیم که همه را نمی توان کشت و همه را نمی توان به زندان برد.

انقلاب ۵۷ در شرایطی شکل گرفت که کشور در دهه پیش از آن از رشد اقتصادی بی سابقه ای برخوردار بود. در حالی که میانگین نرخ رشد اقتصادی ایران در دوره موجودیت جمهوری اسلامی زیر دو و نیم در صد بوده است. اگر در سال ۵۷ اکثریت مردم کشور بهبود شرایط معیشتی شان را برای دوره ای چشم گیر تجربه کرده بودند ، اکنون اکثریت مردم ایران از بدتر شدن مداوم شرایط معیشتی شان رنج می برند. بنابراین در بحران کنونی ، جمهوری اسلامی ناگزیر است بیش از رژیم شاه با کارگران و زحمتکشان و تهیدستان رو در رو شود و بجنگد و این در حالی است که همیشه با عوام فریبی رذیلانه ای کوشیده است خود را مدافع "کوخ نشینان" و "مستضعفین" جا بزند. در این درگیری شکاف در دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی می تواند بسیار فلج کننده تر از آن باشد که رژیم شاه به آن گرفتار شد.

اکنون جمعیت شهری و تحصیل کرده ایران بسیار بیشتر از چهل سال پیش است و حکومت حاکم بر ایران رژیمی است که بدون تحمیل ارزش های سنتی و عهد بوقی بر مردم نمی تواند دوام بیاورد. چنین رژیمی ناگزیر است همیشه در رویارویی با مردم باشد ، اما سرکوب دائمی و توده ای مردم محکوم به شکست است

نظام ولایت فقیه بدون دفاع از یک سیستم آپارتاید چند لایه نمی تواند خود را حفظ کند. روحانیت حاکم بدون سرکوب مداوم و روزمره زنان و همه ایرانیان غیر شیعه دوازده امامی نمی تواند از موجودیت خود دفاع کند. این در حالی است که ایران کشوری است چند ملیتی که در عصر آموزش همگانی نزدیک به نیمی از جمعیت آن حتی از آموزش زبان مادری شان محروم هستند. و زنان بیش از هر زمان دیگری در تاریخ ایران تحصیل کرده اند و در فضای عمومی جامعه حضور دارند و در مقابله با این رژیم جهنمی و فرسوده کردن آن آشکارا بیش از مردان فعالند.

انقلاب سال ۵۷ در شرایطی شکل گرفت که رژیم شاه عملاً دشمن خارجی فعالی نداشت ، اما بحران کنونی در حالی همه گیر می شود که جمهوری اسلامی عملاً متحد و حتی دوست قابل اتکایی در میان دولت های دیگر ندارد. بنابراین نقش قدرت های خارجی در گسترش بحران کنونی می تواند به مهم ترین عامل ناروشنی و آشفتگی در شرایط رویارویی همه جانبه مردم با رژیم تبدیل شود.

به یاد داشته باشیم که نخستین انقلاب دموکراتیک در آسیا به وسیله ایرانیان (در جنبش مشروطیت) راه افتاده است و نخستین مبارزه علیه نواستعمار در جهان با جنبش ملی کردن نفت ایران معنا پیدا کرده ؛ به یاد داشته باشیم که مصیبت های ایران محصول تن دادن به بی حقی و تسلیم در مقابل رژیم های استبدادی بوده است و نه شورش علیه آنها. جمهوری اسلامی رژیمی است بسیار شکننده تر از رژیم شاهنشاهی و ایرانیان امروز بسیار آگاه تر و تجربه دیده تر از سال ۵۷. انقلاب علیه جمهوری اسلامی تنها راه دست یابی به آزادی و حاکمیت مردم در کشور ماست ، انقلابی برخاسته از پائین و متکی بر جنبش مستقل خودِ همین مردم. به نظر سازمان ما چنین انقلابی تنها با فراتر رفتن از نظام سرمایه داری و گذار به سوسیالیسم می تواند به ثمر بنشیند و به دمکراسی پایدار بیانجامد.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)