عصر نو
www.asre-nou.net

ازفرانکلین تا لاله زار
زندگینامۀ همایون صنعتی زاده


Tue 14 01 2020

رضا اغنمی

new/reza-aghnami1.jpg
نام کتاب: ازفرانکلین تا لاله زار
نام نویسنده: سیروس علی نژاد
نام ناشر: ققنوس. تهران
تاریخ نشر:. ۱۳۹۵. تهران

کتاب را مدتی پیش در خانه دوستی از نزدیکان صنعتی‌زاده، روی میزش دیدم. متوجه شد و گفت وقتی تمام کردم برای تو پست می کنم. همان شب به یکی از دوستان که از تهران عازم لندن بود، خبر دادم و برایم آورد.

پیشاپیش ازتلاش وزحمات آقای سیروس علی نژاد باید سپاس گزار بود که در تدوین این اثرارزشمند پرخاطره، گوشه هایی از فرهنگ رایج اجتماعی را معرفی کرده و با چند مصاحبه ی مفید، پرده هارا دریده و پاره‌ای از صاحب نامان پرآوازه و مسئول را معرفی کرده که قابل تآمل است.

کتاب ۲۷۲ برگی با توجه به فهرست مطالب، باعنوان «گزارش یک زندگی» شروع شده‌است:

«مردی مردستان که در نوسازی و سازندگی ایران نقش عمده‌ای داشت». سپس خدمات فرهنگی، اقتصادی وآموزشی و دیگر فعالیت های صنعتی زاده را از:

«دایرة المعارف فارسی گرفته تا، مبارزه با بیسوادی، چاپخانه افست، کاغذسازی پارس، مروارید کیش، سازمان کتاب های جیبی، رطب زهره و گلاب گیری زهرا» شرح داده است.

آشنائی نویسنده با صنعتی زاده و گفتگو بین آن دو در سال ۱۳۷۴ به پیشنهاد شادروان ایرج افشار بوده و آخرین گفتگو: «در تیرماه ۱۳۸۷ در گینکان کرمان در خانه ییلاقی صورت پذیرفت».

از حس قوی و شعور بالا به تولیدات اقتصادی، فرهنگی و هنری و گرایش های فکری او سخن رفته : «در جوانی توده ای شده بود یادست کم به چپ گرایش داشت و به صمد کامبخش متصل بود و امور مخفیانه حزب راانجام می داد».

زندگینامۀ همایون صنعتی زاده

«اعجوبه! آن قدر زندگی جالبی دارد که آدم می ماند از کجا شروع کند».
نویسنده، با انتساب چنین کلمه شجاعانه نهیب می زند تا ذهن مخاطبان را آماده سازد و جایگاه فرهنگی واجتماعی او را یاد آورشود. ازچاپ کتاب های درسی در مدارس گرفته تا بالابردن ترجمه کتب و سهم بزرگ همایون را درنوسازی ایران توضیح دهد. گفتگوها از فرودگاه کرمان شروع شده است.

از پرورشگاه صنعتی کرمان که در حکومت نورسیدۀ اسلامی مصادره شده سخن رفته می گوید:

«وزارت بهداشت و وزارت ارشاد هرکدام در پی ساختمان و مکان مناسبی بخش هایی از پرورشگاه را صاحب شده بودند. حالا بعداز چیزی حدود ۲۸ سال توانسته بود قسمتی را که در دست بهزیستی بود پس بگیرد».

از تولد اعجوبه، که درسال ۱۳۰۴ در تهران به دنیا آمده از پدری نویسنده که«ازاولین رمان نویسان ایرانی بود». کودکی را با پدر بزرگ ش در کرمان گذرانده. دوران دبیرستان در تهران بوده وسپس به تجارت پرداخته است:

«مادرش وهمسرش اصفهانی بودند. میرزایحیی دولت آبادی دایی او بود که حیات یحیی اش معروف است».

شکل گیری فرانکلین


نویسنده،از تشکیل فرانکلین به عنوان شاهکار صنعتی زاده یاد کرده سپس از راه انداختن نمایشگاه هنری در طبقه دوم منزل پدری کالج تهران جهت فروش تابلو. می گوید که طبقه اول آن موزه نقاشی و مجسمه ساز معروف علی اکبر صنعتی اختصاص داشت. اشاره ای دارد به دریافت نمایندگی انتشاراتی فرانکلین نیویورک در تهران، چاپ و نشرو رواج فروش تولیدات آن موسسه بزرگ امریکایی درکشور.

به روایت از قول عبدالرحیم جعفری مدیر انتشاراتی امیرکبیر آمده است که :

«موسسه در ظرف مدتی کوتاه صدها عنوان کتاب جیبی به این طریق منتشر کرد. که تیراژها درآن روزگار پنج هزار تا بیست هزار جلد بود. چند سال بعد بعضی از کتاب ها را به قطع پالتویی منتشرکرد که تیراژ آن ها هم بین سه هزار تا ده هزار نسخه بود». سرپرستی سازمان کتاب های جیبی دراوایل برعهده داریوش همایون و در سال های پایانی برعهده مجید روشنگر بوده، همچنین.از مدیریت دکتر غلامحسین مصاجب درمقام سردبیری دایرة المعارف با تمجید ونیکی یاد شده است.

از جلال آل احمد و کمک های اولیۀ ودیگر صفات اویاد کرده که شنیدن دارد:

«یارشاطر بنگاه ترجمه و نشر کتاب را درست کرده بود. آل احمد از لج او خیلی به من کمک می کرد مرا تحریک می کرد به جنگ یارشاطر بروم. یک روز حوصله‌ام سر رفت. گفتم تو با یارشاطر دعوا داری داشته باش، من به این کارها کاری ندارم. با من چپ شد. چپ شد که شد. بعدها یک چاه و دو چاله را نوشت علیه من. چاهش منم، جاله اش ابراهیم گلستان و ناصروثوقی. سال ها گذشت فرانکلین مؤسسه بزرگی شد وآل احمد مقاله های وحشتناکی علیه من می نوشت. گفتند آل احمد علیه شما نوشته، بخوان. گفتم مگر من خُلم، ناراحت شوم. . . .».

درهمین نامه آل احمد اشاره کرده به دریافت اجازه ورود هراز تن کاغذ توسط صنعتی زاده. که پیامدش خواندنی ست!

دنبالۀ این موضوع به بعد ازانقلاب می کشد. صنعتی زاده گرفتار زندان و بازجو شده و بنا به توضیح حودش، بازجوی دادگاه انقلاب درباره وارد کردن هزار تن کاغذ توضیح می خواهد:

« گفتم برادر این که قابل تحقیق است. خیلی ساده است برو ادارۀ گمرک. برو ببین اصلا چنین وارداتی صحت دارد. رفت و بعد از دو روز برگشت گفت این مزخرفات چیست که آل احمد نوشته است ما را سه روز از کار و زندگی انداخت، اصلا همچنین خبری نبود».

دیگر روایت خواندنی این که: درعنوان:

کدام کتاب فرانکلین بیشتر از همه چاپ شد؟ و کدام ها ماجرا داشت؟

بنا به روایت کتاب، فرانکلین کتابی در دست انتشار دارد که :

«یک مشت آمریکائی بودند فقیر و بی چیز بودند، بعد آدمی شده بودند برای خودشان. دادم ترجمه کردند باعنوان «مردان خود ساخته». فکر کردم چند تا ایرانی هم تنگش بزنم. فکر کرده بودم یکی از مردان خودساخته رضاشاه خودمان است به سرم زد شرح حال او را بدهم پسرش محمد رضا شاه بنویسد.».

نزد علاء می رود و موضوع را با او در میان می گذارد و بااستقبال او روبرو شده، همو می گوید خودت بنویس.

«دادم نوشتند و توی آن هم آمد که بابای من بی سواد بود، خواندن و نوشتن بلد نبود. وقتی چهل سالش بود در پادگان قصرخواندن و نوشتن یاد گرفت».

نزد علاء برده می پسندد و می گوید چاپش کن. گفتم خود شاه ببیند وامضاء کند بعد. پذیرفت. پس ازتأیید وامضای شاه، کتاب دربیست هزارنسخه چاپ وآماده توزیع می شود تا این که:

«مادر شاه می شنود که پسرش شرح حال بابایش را نوشته صبح می فرستد کتاب را می آورند . . . باز می کند و به این جمله برمی خورد که نوشته بابای من بی سواد بود. روزهای سه شنبه هم که شاه می رفت به دیدن مادرش از راه که می رسد داد و فریاد می کند که آبروی فامیل مرا برده ای. این چه حرفی است که بابای من بی سواد بود، کتاب را برداشتند بردند تحویل تیمور بختیار دادند. مدتی طول کشید تا بختیار بفهمد که شاه خودش متن را دیده وامضاء کرده».

فصل ۲
دائرة المعارف فارسی

دراین بخش، نخست مشکلات نشر تدوین دائرة المعارف فارسی را بر می‌شمارد و سپس از جستجوی شخص صلاحیتدار می گوید سرانجام با معرفی آقای عامری دکتر غلامحسین مصاحب برگزیده می شود. در تآمین هزینه نیز که تقریبا سیصد هزار دلار برآورد شده، با مشکلات زیاد برمی خورند. نصف هزینه را فرانکلین امریکا و نصف دیگر را شاهزاده خانم اشرف پهلوی می پذیرند بشرطی که «کتاب به اسمش دربیاید».

درشرح روایت ها ازشجاع الدین شفا به بدی یادکرده. شاهزاده هم پولی نمی پردازد «حتی یک شاهی مم نداد خودم ناچار شدم بپردازم».

از حس مسئولیت و پشت کار صمیمانه و خستگی ناپذیر دکتر مصاحب با تمجید واحترام سخن رفته. اشاره جالبی دارد درباره انتشارکتاب های درسی افغانستان و شکایت وزیر فرهنگ به شاه:
«مجبورشدیم چاپخانه درست کنیم».

منظورچاپخانه ۲۵ شهریوراست.

بازدید شاه از چاپخانه :

«شاه آمد چاپخانه را دید. دستگاه خیلی مرتب و منظم کار می کند با یک مشت آلمانی و یک مشت کارگر جوان پرسید برای این کار چقدر قرض گرفته اید؟ گفتم هیچ. ازاین حرف بیشتر تعجب کرد. بعد ازاین که کارهای چاپی ما را دید گفت فلانی، اگرشما کار چاپ را این قدر خوب انجام می دهید چرا شاهنامه را به خارجی ها بدهیم. [منظور شاهنامه بایسنقری است] بگو بدهند به شما. من اصلا روحم از شاهنامه خبر نداشت».

دو روز بعد وزیر درباراو را احضار کرده با هتاکی می گوید «تورا چه به این کارها!» معلوم می شود قرارداد چاپ شاهنامه با سویسی ها بسته شده شفا در مقام معاونت وزیر دربار به صراحت می گوید:
«من با سویسی ها قرار گذاشته‌ام که ده درصد قرارداد را به من بدهند.شما ده درصد را بده تا با شما قرارداد ببندم».

کناره گیری صنعتی زاده از فرانکلین، توقف فعالیت ها، واگذاری و فروش اموال و انحلال موسسه، این بخش نیز با انتشار دائرة المعارف در سه جلد توسط انتشارات امیرکبیر به پایان می رسد.

با عناوین چهارگانه:«سفر برای ارضای فضولی های بیش ازحد. افست، کاغذ پارس. خزر شهر. چاپ کتابهای درسی افغانستان. مبارزه با بی سوادی» بخش اول بسته می شود.

بخش دوم گفتگوها با دیگران: با سیروس پرهام. با منوچهر انور. باعلی صدر، معاون مالی واداری فرانکلین و با مهدخت صنعتی زاده است. باعنوان پیوست ها: نامه هایی پراز شور زندگی. کتاب شناسی همایون صنعتی زاده و نمایه، کتاب ۲۷۲ برگی خواندنی و پرمحتوا با تصاویری چند و خاطره انگیز به پایان می رسد».

خواندن این اثر جالب و خواندنی به اهل کتاب و قلم توصیه می شود.