عصر نو
www.asre-nou.net

با نابسامانی میهن مان؛ چه باید کرد؟


Sat 11 01 2020

از انقلاب مشروطیت ( انقلاب آزادیخواهی ایرانیان) تاکنون در کشور ما زنان و مردان بسیاری در راه به دست آوردن آزادی و حقوق انسانی، جان خود را از دست داده اند. بیش از صد سال است که نفت و ثروت های کشورما به دست مشتی مزدور با پشتیبانی و کمک بیگانگان به غارت می رود. هر روز هزاران کودک و زن و مرد در میهن ما از گرسنگی، نادانی، خرافات، بی بهداشتی، بی دارویی می میرند و هر کس که سخنی درباره ی این ستم ها بر زبان براند یا در کف خیابان ها و در برابر چشم همگان می کشند و یا در زندان ها با شکنجه و زجر و به بهانه های گوناگون آن ها را از بین می برند و یا تیرباران می کنند؛ حکومت ولایت فقیه گونه ی تازه ای از اشغال میهن ما و استعماری تازه است. من از روزی که خود را شناخته ام و این بدبختی ها و ستم ها را دیده ام در اندیشه ی یافتن راه چاره بوده ام. دوستان ارزشمندی را در این راه پر خطر از دست داده ام. روزهای سیاه و خونباری مانند بیست و سه تیر ۱۳۳۰، سی ام تیر ۱۳۳۱، بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲، بیست و دو بهمن ۱۳۵۷، کشتار ۱۳۷۸، قیام زمستان ۱۳۹۶، قیام نهم دی ماه ۱۳۸۸ و کشتار آبان ماه امسال به دست حاکمان خودفروخته کشور ما را روز به روز در بدبختی و درماندگی بیشتر فرو می برد. نه دست آوردهای انقلاب بهمن ماه ۵۷ و نه هیچ یک از خیزش های صد سال اخیر و نیز قیام آبان ماه ۱۳۹۸ راه به جایی نبرده است. برای رهایی از این همه ستم و نابسامانی چه باید کرد؟
نخستین بار که این پرسش را پیش کشیدم که " چه باید کرد؟" شماری از هم میهنان پنداشتند که من راه چاره را یافته و به میدان آمده ام. اینچنین نبود و نیست، آماج من پاشیدن بذر این پرسش در اندیشه ی فرهیختگان و عاشقان ایران بود. برای یافتن پاسخ این پرسش آقای فرهنگ قاسمی در تلویزیون رنگین کمان میزگردی فراهم کرد که بیست و شش نفر از پویندگان راه رهایی کشورمان در آن به رایزنی پرداختند. چه خوب بود اگر آن نشست پدید آورنده ی کانونی همیشگی برای همدلی وهمراهی و خردورزی مردمان ما می شد. من گفت و گوهای آن نشست را پس از آن روز هرگز در جایی ندیدم. گویا آن نشست؛ به همان نشستیم و گفتیم و برخاستیم انجامید و دیگر کسی پی آن رایزنی و خردورزی را نگرفت. گویا هرگز چنین نشستی رخ نداده و آن دوستان که در آن نشست به گفت و گو پرداختند هرگز نبوده اند. با این همه من همچنان امیدوارم گروهی از ایران دوستان و فرهیختگان ایرانی کانونی و یا انجمنی برای رایزنی برپا کنند تا با خردورزی گروهی، پاسخی در خور برای چه باید کرد؟ بیابند. تا آن هنگام که همه ی اندیشه ورزان با هم به خردورزی همگانی ننشینند و راه چاره را با کمک خرد همگانی دنبال نکنند و هر کس با پندارهای خود به راه خود برود، همچنان در به همان پاشنه می گردد و نیروها به هدر خواهد رفت.
همیشه مردم ( انسان یا آدمیزاد) و یا یک جانور هنگامی که با پدیده ی ناجور و سختی روبرو می شود از خود می پرسد این چیست؟ بیشتر جانداران با بوکشیدن یا با دریافت چشایی یا بینایی خود به دنبال پاسخ می روند. سپس این پرسش پیش می آید که با این پدیده چه باید کرد؟ برای یافتن چاره هر جانداری به فراخور انگیزه های زیستی خود راهی پیدا می کند تا به زندگی خود ادامه دهد. در نزد ما مردمان کسی اگر بخواهد و بتواند برپایه ی توانایی و دانش و خردی که دارد تلاشی برای از پیش پا برداشتن آن مشکل انجام می دهد. درباره ی پدیده های بزرگ و همگانی به رایزنی و خردورزی شمار بیشتری نیاز هست. برای شناخت و از پیش پا برداشتن پدیده ی واپس ماندگی میهن مان بیش از سد سال است که بزرگان و فرهیختگان و مردمان مردم دوست و رنجبران کشور ما تلاش کرده اند اما هنوز به جایی نرسیده ایم. روشنگری های راستین و دروغین بسیاری انجام گرفته است. آنچه انجام شده همه پراکنده و ناپیوسته بوده است.
پدران خردمند و آزادیخواه ما (مشروطه خواهان) مجلس شورای ملی را بنیاد نهادند. هنوز این کار پا نگرفته بود که وزیر خارجه انگلیس جورج کِرزُن نماینده ی ویژه ای به نام زکریا پرسی کاکس را برای بستن یک قرارداد استعماری به ایران فرستاد. پرسی ساکس پنهانی از مجلس شورای ملی، وزیرامور خارجه وقت و ملت ایران با دادن رشوه به احمد شاه و نخست وزیر او وثوق الدوله و نیز سیاست مدارانی مانند اکبر میرزا صارم الدوله پسر ظل السلطان (وزیر دارایی)، نصرت الدوله فیروز(وزیر دادگستری) سید ضیاءالدین طباطبایی روزنامه نگار و جاسوس انگلیس، قرارداد ۱۹۱۹ را تنظیم کرد. این قرارداد با مخالفت شدید ملت ایران و دکتر مصدق روبرو شد.
کارکنان سفارت انگلیس در تهران با راهنمایی اردشیر جی ریپورتر جاسوس انگلیس و ژنرال آیرونساید فرمانده نیروهای انگلیس در ایران و سرپرست قشون قزاق، رضا خان را مأمور انجام کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ( ۲۲فوریه ۱۹۲۱) کردند تا بتوانند قرار داد ۱۹۱۹ را به شیوه ای دیگر و با ترفند دیکتاتوری مدرن در ایران پیاده کنند. رضا خان با کمک جاسوسان انگلیس در ایران و با زور قشون قزاق و سپس با فشارارتشی مدرن تا پایان زندگی اش از انتخابات آزاد و تشکیل یک مجلس شورای ملی راستین جلوگیری کرد. به دلیل دیکتاتوری رضا خان و پسرش از مجلس پنجم تا پایان سلطنت پهلوی ها ملت ایران هرگز نتوانست به یک مجلس شورای ملی راستین و انجام انتخابات آزاد دست یابد. جمهوری اسلامی نیز با سرسختی از تشکیل احزاب و سازمان های سیاسی و انتخابات آزاد جلوگیری کرده است.
از سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی تا به امروز امپراتوری پیر و ستمکار انگلیس چه آشکارا و چه در نهان با دسیسه در سرنوشت سیاسی کشور ما دخالت و خرابکاری کرده است. علی خامنه ای که سیاست گذار بیگانگان در ایران است در رویارویی و ستیز با اصلاح طلب های انگلیسی در نهم آذر ماه ۱۳۹۵ گفت: «این انگلیسی‌ها هستند که همیشه منشأ و منبع تهدید و فساد و خطر و نکبت بوده‌اند.» البته گفته ی خامنه ای در راستای جنگ جناح های داخلی، رو به اصلاح طلبان داشت تا بتواند صدای آنان را خفه کند. اما راستش اینست که از روزی که این امپراتوری پیر و استعمارگر در همسایگی خاوری کشور ما کمپانی هند شرقی را برپا کرد، دست اندازی انگلیس ها به کشور ما آغاز شد. همین امپراتوری پیر استعمارگر در ایران فرزندان شیخ صفی الدین اردبیلی سنی مذهب را به گسترش مذهب شیعه وادار ساخت. همین امپراتوری پیر، جنگ های شیعه و سنی را با امپراتوری عثمانی راه انداخت تا جلوی پیش روی عثمانی ها را در اروپا سد کند. همین امپراتوری پیر بود که آخوندهای شیعه را از جبل عامل لبنان و جاسوس های انگلیسی را از دانشگاه کمبریج لندن به ایران وارد کرد. همین امپراتوری استعماری پیر، کشور پهناور ما ایران را پاره پاره کرد و ویران ساخت. سرزمین های افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، هفده شهر قفقاز، ارمنستان، عراق و جزایر خلیج فارس را از ایران جدا کرد. همین امپراتوری استعماری پیر بود که کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را در ایران به راه انداخت. دکتر مصدق در دادگاه نظامی استعمارگران در آخرین دفاع خود گفت:«... آری تنها گناه من و گناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کرده ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراتوری های جهان را از مملکت بر چیده ام و پنجه در پنجه مخوف ترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بین المللی در افکنده ام ...» آری همین امپراتوری استعماری بود که در جنگ سرد اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی را درهم شکست و سازمان جاسوسی بزرگ و ترسناک کا گ ب را با همه ی پرونده ها و رازهای پنهانی اش فروبلعید.
پوتین دیکتاتور روسیه یکی از جاسوسان سازمان شکست خورده ی کا گ ب از اینتلیجنس سرویس است که روسیه را در چنگال دیکتاتوری خود گرفته است. همین امپراتوری استعماری انگلیس، خمینی را از پاریس به ایران آورد و کشور ما را به این روز سیاه نشاند. همین امپراتوری استعماری کهنه است که خاورمیانه را به آتش کشیده است و در هیچ کجا خود نمایی نمی کند و دیده هم نمی شود. در جنگ برای تصرف افغانستان شمار کشته های سربازان انگلیسی یک چهارم کشته های آمریکایی بود. در یورش نیروهای آمریکایی و انگلیسی و ... به عراق که بیش از ۱۷۷ هزار سرباز بیگانه به عراق یورش آوردند، انگلیس ها تنها ۴۵ هزار سرباز به عراق فرستادند چون عراق هم مانند ایران و افغانستان دست نشانده ی آن ها بود و انگلیس ها نیروهای بومی فراوانی در این کشورها زیر فرمان خود داشتند و دارند.
امروز هنوز این پرسش بی پاسخ مانده است که پالایشگاه های نفتی آرامکو در عربستان سعودی را ( که آمریکایی ها آن را در سال ۱۹۵۰ برپا کرده اند) در سپتامبر ۲۰۱۹ کدام نیرو و چطور مورد حمله قرار داده است؟ سایت بی بی سی فارسی در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۹ با بی گناهی خود را به کوچه علی چپ می زند و می نویسد:«... بجز ابهام درباره عامل این حملات، درباره نحوه حملات هم اختلاف نظر وجود دارد. حوثی‌ها می‌گویند با پهپاد هدف را زده‌اند و سپس می افزاید ... تحلیلگرانی هم هستند که این حملات را ترکیبی از پهپاد و موشک می‌دانند؛ که پهپادهایی برای پارازیت و اختلال در سامانه موشکی پاتریوت وارد فضای هوای عربستان شده و به این ترتیب موشک‌های کروز از رادارهای پاتریوت توانسته‌اند بگذرند... برخی دیگر این حملات را انتقام حملات پهپادی اسرائیل به مواضع شبه‌ نظامیان حشد شعبی در عراق می‌دانند...» انگلیس ها با بیش از پانصد سال پیشینه ی جاسوسی در خاورمیانه و ایران، وانمود می کنند که نمی دانند که « ... کی، چطور و چرا؟ ...» حمله به تأسیسات نفتی عربستان انجام گرفته است؟!!!
شرارت و حادثه آفرینی آدمکشان جمهوری اسلامی خاورمیانه را به آتش و خون کشانده است. از چند ماه پیش قاسم سلیمانی با نیروهای زیر فرمانش و به کمک آدمکشان مزدور حشدالشعبی در خیابان های بغداد تظاهرکنندگان و مردم بی گناه را هدف گلوله قرار می دادند. همان گونه آدمکشی را نیز در روزهای آخر آبان ماه در تهران انجام دادند.
همانگونه که همه می دانند روز جمعه سوم ژانویه ی ۲۰۲۰ قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس برای سازمان دادن ادامه ی کشتار تظاهرکنندگان به بغداد رفته بود که با موشک های پهبادهای آمریکایی کشته شد. سلیمانی تنها کسی نیست که از سپاه قدس کشته شده است بلکه هزاران بسیجی و سرباز و درجه دار و افسر در درازای آتش افروزی های جمهوری اسلامی؛ در سوریه، لبنان، عراق، افغانستان، یمن و دیگر نقاط خاور میانه کشته شده اند. این آتشی است که حکومت اسلامی افروخته است که هزاران نفر در آن سوخته اند و سلیمانی نیز یکی از آن هاست. چرا جمهوری اسلامی درباره ی آن هزاران شهید بی گناه هرگز سخنی به میان نیاورده است و امروز نمایش چندهزارنفری درباره ی کشته شدن یک آدمکش حرفه ای به راه انداخته است؟ جمهوری اسلامی می خواهد که ایرانیان کشتارهای آخر آبان ماه را از یاد ببرند و این به هیچ روی ممکن نیست. کسانی که در کرمان زیر پاها و در زیر هجوم و آوار مردمان کشته شدند هم ایرانی بودند. آن ها هم از گوشت و استخوان بودند، آن ها هم زن و فرزند و مادر و پدر و فامیل داشتند، مگر خون قاسم سلیمانی رنگین تر از دیگران بوده است؟ ماجراجویی و هیاهو و حادثه آفرینی حکومت دیکتاتوری ولایت فقیه ایران را به سوی نابودی کامل می برد. سقوط هواپیمای اوکراین با ۱۷۶ کشته افتضاح بین المللی دیگری است که سر درندانم کاری ها و شرارت های جمهوری اسلامی دارد.
نه من می توانم برای برون رفت از بن بست تاریخ امروزایران راهی نشان دهم و نه هیچ یک از هم میهنان ما به تنهایی می تواند این گره را بگشاید. پیشینه ی دست اندازی اروپاییان و سرمایه داران جهانی در ایران و راه بیرون آمدن از واپس ماندگی میهن ما به بررسی های دانشورانه و خردمندانه ی همگانی نیاز دارد. انگلیس ها برای غارت ثروت های میهن ما و کشتن هم میهنان ما گماشتگان جورا جور و دستگاه جاسوسی نیرومندی دارند، با اطاق های فکری ویژه و تخصصی. آمریکایی ها سازمان سیا را دارند و یک ارتش نیرومند. بازار مشترک اروپا، چین و روسیه و ژاپن نیز هر یک در اندیشه غارت میهن ما هستند. در چنین تنگنای سختی چگونه می توان یک حاکمیت ملی و مردمی برپا کرد؟ به راستی چه باید کرد؟

منوچهر تقوی بیات
استکهلم ـ بیستم دی ماه ۱۳۹۸ خورشیدی برابر با دهم ژانویه ۲۰۲۰ میلادی