عصر نو
www.asre-nou.net

هوژین عزیز

کشتن سلیمانی؛ چگونه قصاب مردم به یک قهرمان ضد امپریالیست تبدیل شد؟

مترجم: مهدی امینی
Tue 7 01 2020

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که غالباً فراموش می‌کنیم که چندین حقیقت همزمان می‌توانند وجود داشته باشند.

در عصری که رسانه‌های مسلط همان شعارها و عناوین طرفدار جنگ را تکرار می‌کنند و زمانی که شکست‌های چپ کاملاً واضح و گسترده است، حقیقت را غالبا با دو گانگی ساده سیاه و سفید دیده و از زاویه آمریکا - ایران می‌بینند.

ضد امپریالیست‌هایی که مدتهاست از وحشیگری رژیم اسد به نام اقدامات عقیدتی چپ‌گرایانه حمایت می‌کنند، بی‌رحمانه از یک رژیم وحشی و خشن -ایران- دفاع می‌کنند بدون هیچ گونه توجهی به حقایق و واقعیت‌های تاریخی، بدون در نظر گرفتن واقعیت زندگی میلیون‌ها ایرانی که مورد نقض حقوق بشر و ظلم قرار گرفته اند، بدون در نظر گرفتن واقعیات زندگی روزمره مظلومین تحت دیکتاتوری وحشیانه که بعد از چین بالاترین رقم اعدام مخالفان، هنرمندان، فمینیست‌ها و فعالان حقوق بشررا دارد.

با این حال، ضد امپریالیستهای آمریکای ستیز، از سلیمانی چهره‌ای قهرمانانه ترسیم کرده‌اند با خیرخواهی و خودباوری تام و تمام - قهرمانی که با شجاعت علیه داعش جنگید و مردم ایران را نجات داد، برخلاف کارهای نامتعادل دونالد ترامپ!

اما این پرسش مطرح است که از چه زمانی ضدیت با امپریالیسم به معنای هواداری از دیکتاتورهای شیطانی و نه مظلومین و استعمارشدگان بدل گردیده است؟

بیایید با هم نگاهی به برخی حقایق پایه‌ای در مورد وی بیافکنیم:

سلیمانی شخصی بی‌رحم و ابزاری برای تقویت خشونت نیروهای نیابتی ایرانی بود که میلیون‌ها نفر در ایران، عراق، سوریه، لبنان، یمن و ... را وحشت زده کرده بود. یکی از نقشهای اصلی وی تأمین مداوم موشک برای حزب الله بود و در عین حال وی کسی بود که بی‌سر و صدا ۵۰،۰۰۰ نظامی ایرانی برای حمایت از رژیم خونریز اسد اعزام کرده بود.

وی از طریق پشتیبانی مستقیم ایران از حوثی‌ها، در فاجعه جاری یمن نقش مهمی داشت. نقش وی در جلوگیری از ورود داعش به ایران را می‌توان تا حد زیادی به شکاف اهل سنت و شیعه نسبت داد (داعش سنی است، رژیم ایران شیعه است).

نقش وی در نبرد با داعش در سوریه بیشتر مربوط به حمایت از رژیم اسد و پایان دادن به یک گروه سنی رقیب بود که مستقیماً با هژمونی منطقه‌ای خود رفتار می‌کرد به جای اینکه سلیمانی نگران صلح و امنیت مردم عادی باشد. در حالیکه درگیر این اقدامات خارجی بود ، وی رهبر نیروهای بدنام قدس بود که در ترور، اعدام، جاسوسی و آدم ربایی طرفداران دموکراسی ، حقوق زنان و حقوق بشر در داخل ایران شرکت می‌کردند. صدها هزار نفر بر اثر نقش سلیمانی در تحقق اهداف منطقه‌ای ایران جان باختند. دخالت وی در این کشورها تأثیر مستقیمی بر آرمانهای دموکراتیک کردها ، سوری‌ها ، ایرانیان و سایر اقلیت‌های مظلوم منطقه داشته است.

ایران رژیم بسیار بدی است. تنها گروه ایرانیانی که واقعاً در مورد اعدام سلیمانی سوگواری می کنند ، ایرانیان محافظه کار و متحد با رژیم ملایان هستند. بله، سلیمانی نماینده ناسیونالیسم ایرانی بود اما در قالب بسیار مشخص و باریک متناسب با دیدگاه آیت الله ها درباره "ایران". بیشتر ایرانیان ، عراقی‌ها و سوری‌ها بی‌سر و صدا (البته با خستگی و ضعف) درگذشت سلیمانی را جشن می‌گیرند.

آنها همچنین می‌دانند که کشتن یک چهره سمبولیک به سیاستی که توسط آیت الله ها تحمیل و تبلیغ کامل شود پایان نمی‌دهد. این در حالیست که سرتیپ اسماعیلی قاآنی، که به مراتب از او خشن‌تر است به عنوان جانشین او انتخاب شده است.

ایالات متحده رژیم بسیار نامطلوب و دارای خاطره‌ای کوتاه مدت است که متاسفانه از تجربیات قبلی‌ خود از دخالت و جنگ و یا سیاستهای بی‌پروا مانند ترور دومین قصاب ایران درسی نگرفته است.

مطمئناً ایران در پاسخ خود بسیار دست و پا بسته‌تر و محدودتر خواهد بود نه به‌خاطر نگرانی‌ از جنگ و احترام به زندگی‌ ایرانیان بلکه این رژیم در مقطع کنونی مایل است از طریق قدرت نرم سیاسی، اقتصادی و نظامی خود مسیر سیاسی خود را هموار سازد. لازم است که از حامیان خود استفاده کند تا به صورت مخفیانه ، آرمانها و برنامه‌های گسترده منطقه‌ای خود را برای تفرقه میان شیعه و سنی عملی کند.

به همین دلیل در گزارش اخیر موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک، آمده است که ایران بزرگترین نیروی تأثیرگذار در منطقه است و به همین دلیل است که ایران بی‌ پروا مانند ترامپ به ترور سلیمانی پاسخ نداده است.

در نتیجه شهروندان خاورمیانه به ویژه ایران و عراق، جنگی با آمریکا نمی‌خواهند. آنها می‎خواهند رژیم آیت الله ها و دخالت مستقیم آنها در سیاست کشور را خود از بین ببرند اما نه آنگونه که صدام حسین در سال ۲۰۰۳ با حمله خارجی از میان رفت!

این تهاجمی بود که به شکست عراق به عنوان یک کشور منجر شد، ظهور داعش از آن زاییده شد و سطح غیر قابل درکی از خشونت در نتیجه آن در منطقه رواج یافت از آن جمله می‌توان به نسل کشی ایزدی‌ها‌، ظهور نیروهای حشد الشعبی مورد حمایت ایران و موارد بسیار دیگر اشاره داشت. هیچ فرد عاقلی جنگ نمی‌خواهد و هیچ فرد طرفدار دمکراسی خواهان جنگ با ایران نیست.


به همین ترتیب، تحریم‌ها نیز فشار بیشتری را به مردم رنج دیده ایران که در حال عبور از یک بحران اقتصادی هستند وارد می‌کند تا سردمداران حکومت. تغییر رژیم باید از طریق نیروهای داخلی، به صورتی ارگانیک و در نتیجه‌ی همگرایی صدا و عملکرد مردم ایران و جامعه مدنی آن اتفاق افتد. هر روش دیگری مداخله گرایی با وجهه‌ای امپریالیستی خواهد بود و هرگز باعث مشروعیت حکومت جایگزین نخواهد شد.

در اینجا حقایق اساسی وجود دارند: شما می توانید از پایان سلیمانی را خرسند باشید و هنوز ضد جنگ باشید؛ شما می‌توانید نحوه قتل سلیمانی را محکوم کنید اما هنوز هم تسکین یابید که او دیگر عاملی برای وحشت‌آفرینی مردم خاورمیانه و منطقه نیست؛ شما می‌توانید همزمان بر ضد امپریالیسم آمریکایی و دیکتاتوری و خونریز ضد ایرانی باشید. ضد امپریالیسم آمریکا و ضد سیاست‌های غلط ترامپ بودن به معنای این نیست که شما باید سلیمانی را به عنوان سمبل آزادی یا ایدئولوژی چپ تبدیل کنید. سلیمانی قصاب بود. ترامپ یک دیوانه‌ی خطرناک است اما رژیم آیت الله ها نیز به همان اندازه گناهکار است که با خون میلیون‌ها نفر در سراسر منطقه برای تأمین بودجه گروه های تروریستی و جنگ های نیابتی دست به معامله می زند. بگذارید سلیمانی قصابی مرده باشد همانگونه که با هزاران نفر این کار را کرد بدون اینکه او را یک قهرمان ضد امپریالیست بدل کنیم و عملکرد جمهوری اسلامی را موجه جلوه دهیم!

تنها وفاداری شما به مردم مظلوم ایران و عراق و منطقه شایسته است.

اینک سال ۲۰۲۰ است و وقت آن رسیده است که ما با دیدن همه این مسائل و توجه به پیچیدگی‌های آن، این مسئله را درک نماییم که می‌توان چندین حقیقت توامان داشت و با ساده اندیشی تحلیلی به کسی‌ خدمت نمی‌کنیم جز طرفدارن جنگ.