عصر نو
www.asre-nou.net

ایران بر لبه‌ی پرتگاه جمهوری اسلامی


Tue 7 01 2020

علی محمد برنوشیان

new/ali-mohammad-barnoushian1.jpg
بحران اقتصادی و سیاسی کنونی در کشور، پیچیده ترین و دشوارترین شرایط را هم برای جامعه و مردم و هم برای نظام اسلامی حاکم پدید آورده است. این بحران که اکنون با تحریم های اعمال شده توسط امریکا، شرایط بحرانی تنگه ی هرمز و واکنشهای جمهوری اسلامی به آن به تهدیدی منطقه ای و بین المللی علیه ایران تبدیل شده، قبل از هر چیز حاصل چالشهای ایجاد شده توسط خود نظام بوده است. بحران سازی با تاریخ جمهوری اسلامی پیوند خورده است.

عوامل و زمینه های شکل گیری بحران کنونی در سالهای پس از انقلاب کدامند؟

۱- زیر پا گذاشتن عرف و فرهنگ مناسبات بین المللی
و نقض اصول و ضوابط بین المللی که از همان روزهای پس از انقلاب ایران با اشغال سفارت آمریکا و گروگان گرفتن دیپلمات های آمریکایی بنا نهاده شد. این حادثه آسیب های جبران ناپذیری به وجهه ی بین المللی ایران و مناسباتش با دنیا و بخصوص آمریکا وارد کرد.

دشمنی و کینه ورزی با آمریکا
بجای انتقاد و مخالفت با سیاستهایی که به زیان منافع ملی بود به مریضی غیر قابل علاج تاریخ جمهوری اسلامی تبدیل شد. نماد این دشمنی آتش زدن پرچم آمریکا و شعار مرگ بر آمریکا بوده است، عملی که دورانش مدتهاست سپری شده و قبل از هر چیز اهانت به مردم آن کشور تلقی می شود.

۲- سیاستها و مواضع مخرب و غیر معمولی مانند اصرار بر نابودی اسرائیل
بجای مخالفت با اشغال سرزمینهای فلسطینی، سیاستهایی که در عرف بین الملل برابر با برافراشتن پرچم جنگ است. ایران را جمهوری اسلامی با اعمال سیاستهای غیر ملی اش تیدیل به یگانه کشوری کرده است که خواهان نابودی یکی از اعضای جامعه ی ملل متحد است. مشکلی که سیاست خارجی و مردم ایران سالهاست از آن رنج می برند.

۳- سیاست خارجی ایدئولوژیک و غیر واقع بینانه و دخالت در امور کشورهای دیگر منطقه
با قصد ایجاد منطقه ی نفوذ شیعی، منطقه ای که بتواند برای جمهوری اسلامی موقعیتی بهتر در منطقه و در معادلات بین المللی کسب کند. این سیاست نتیجه ای منفی، منزوی کننده و فاجعه بار داشته است. سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی که همراه با تسلیح گروههای شبه نظامی طرفدارش همراه بوده، در مجموع تنش افزایی منطقه ای را به همراه داشته است. عمق استراتژیکی که جمهوری اسلامی حرفش را می زند و سرمایه های کلانی را صرف ان کرده است، استراتژیک نیست، شکننده است، بر پایه ی اختلافات مذهبی و رقابت مذهبی بنا شده است و در تضاد با منافع ملی کشور است.

۴- سیاست نابودی آگاهانه ی نهادهای مدنی و احزاب و تشکلهای غیر خودی و مستقل
، به زندان بردن و حبس خانگی شخصیتهای ملی - مذهبی و ترور مخالفان در داخل و خارج کشور با هدف ایجاد محیطی بی رقیب برای جولان دادن وابستگان به ولایت و مهندسی راحت تر انتخابات. اکنون با فاصله گرفتن بیشتر مردم از حکومت و آغاز اعتراضات مردمی و کارگری این سیاست پایان عمرش را تجربه می کند. اما جمهوری اسلامی تلاش می کند با شکنجه و زندانی کردن معترضان و فعالین کارگری و صدور احکامی که با هیچ منطق انسانی ای قابل توضیح نیست مردم را از اعتراض و به خیابان آمدن بترساند.

۵- سپردن بخش عمده ی اقتصاد کشور به بیت رهبری، نهادهای مختلف نظامی، مذهبی و غیر مذهبی که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم زیر مجموعه ی نظام بحساب می آیند.
ساختاری مافیایی که فساد گسترده راه اصلاح آن را مسدود کرده است.

۶- سرکوب آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی با هدف جایگزین کردن ارزش‌های منسوخی که بخش عمده ی جامعه ایرانی با آن سرسازش ندارد.
حمله به مجالس خصوصی خانواده ها و دستگیری و بد رفتاری با زنان تحت عنوان بد حجابی نمونه هایی از تجاوز جمهوری اسلامی به حریم آزادی های شخصی، فرهنگی و اجتماعی بحساب می آید.

۷- بازی با انتخابات و رای مردم از طریق دست بردن در صندوق رأی و از طریق شورای نگهبان با رد صلاحیت کاندیداها ی غیر خودی.
استمرار این دخالت موجب فاصله و شکافی عمیق تر بین جمهوری اسلامی و مردم شد و نظام انتخاباتی در جمهوری اسلامی را ازاعتبار انداخت.

۸- برنامه پنهانی غنی سازی اورانیم
و افشا شدن آن نگرانی های بین المللی را برانگیخت، برنامه ای که با توجه به هزینه های نجومی افشا نشده برای بدست آوردن تکنولوژی هسته ای، آسیبی جدی به اقتصاد ملی بود و موجب تحریم های شورای امنیت سازمان ملل شد. تحریم هایی که به وخیم تر شدن اوضاع اقصادی انجامید و اکنون با بازگشت مجدد آنها از طرف امریکا خطر جنگ را نیز افزایش داده است.

۹- ماجراجویی های مغایر با منافع ملی در ارتباط با تحریم نفتی جمهوری اسلامی
, مثل حمله به کشتی ها و تهدید تردد آزاد کشتی ها در تنگه ی هرمز، درشرایطی که جمهوری اسلامی دوستی در منطقه و دنیا ندارد و اتحاد های منطقه ای و بین المللی در مقابلش شکل گرفته اند. حمله به تاسیسات نفتی آرامکو در عربستان که بسیاری مستقیم یا غیر مستقیم کار جمهوری اسلامی می دانند خطر جنگ را بطور قابل ملاحظه ای افزایش داد. شرایط هنوز از امکان شعله ور شدن جنگ فاصله ی زیادی ندارد.

چه باید کرد؟

روشن است که بیرون رفتن ایالات متحده از برجام و تحریم های اعمال شده از جانب ترامپ غیر منطقی، غیر عادلانه و مخالف عرف بین المللی است و مردم ایران از آن آسیب می بینند. اما هر گاه به کارنامه ی در بالا آمده ی جمهوری اسلامی توجه نکنیم، نمی توانیم نتیجه ای منطقی در مورد علت آنچه موجب ایجاد این وضع شده است بگیریم. سیاست گذاری دولت ترامپ صرف نظر از انگیزه هایی که به آن نسبت داده می شود مشروعیتش را از کارنامه ی چهل ساله ی جمهوری اسلامی کسب می کند. علت وضع موجود را باید در داخل کشور جستجو کرد و راه حلش نیز در آنجاست.

شرایط نه جنگ و نه صلح بین ایالات متحده و ایران که بارها به شرایط جنگی نزدیک شده‌است و حساسیت اوضاع منطقه و جهان می‌تواند فاجعه ای دیگر بیافریند. تدارکات نظامی آمریکا در منطقه تحت عنوان تامین امنیت تنگه ی هرمز، همزما ن آماده کردن شالوده و ساختار نظامی برای شرایط جنگی است. تصور آغاز جنگی محدود از جانب اتحاد شکل گرفته علیه جمهوری اسلامی با توجه به توانایی های موشکی موجود در ایران برای مقابله با آن، تصوری خام است. جنگ خطرعواقب فاجعه بار غیر قابل پیش بینی و ویرانی وسیع کشور را به همراه خواهد داشت. هزینه ی چنین فاجعه ای را قبل از دیگران مردم ایران خواهند پرداخت. جمهوری اسلامی می باید از مواضع مخرب برای مذاکره با آمریکا عقب نشینی کرده و به جای بازی با دم شیر اندکی واقع گرایی سیاسی نشان دهد و بر سر میز مذاکره با ترامپ بنشیند تا موجب ویرانی کشور نگردد.

جمهوری اسلامی در آزمون چهل ساله ی تاریخش برای اداره ی کشوررد شده است و برای ایران تجربه ای زیانبار، دردناک و فاجعه بار بوده‌است. اکثریت مردم ایران امروز اپوزیسون جمهوری اسلامی‌اند و از هر فرصتی در شرایط فوق امنیتی تحمیل شده به کشور، برای مبارزه ی مدنی، نافرمانی مدنی و مخالفت با دستگاه حاکم استفاده می کنند. روشن است که با اعمال رعب و وحشت و سرکوب مردم نمیتوان برای همیشه قدرت را در دست داشت. شرایط اکنون تغییر قانون اساسی، به تاریخ سپردن شورای نگهبان و ولایت فقیه و تآمین آزادی انتخابات را طلب می کند، چیزی که بیشتر از هر زمان دیگری بدست آوردنش در این رژیم بعید به نظر می رسد و مردم را و فعالین مدنی را به خیابان کشانده است. در صورت پا فشاری جمهوری اسلامی بر مواضع تا کنونی اش وعقب نشینی نکردن در مقابل اراده ی مردم، مسئولیت پیش آمدن هر خطری برای کشور و مردم با سران این رژیم خواهد بود و نه با مردم یا اپوزیسیون. دیگر نمی توان کشور و اپوزیسیون را تحت عنوان واهی «امنیت ملی» به گروگان گرفت. مردم برای آزادی و تغییر به حرکت درآمده اند، این مهم را زندگی و ضرورت در دستور گذاشته است. یا جمهوری اسلامی با تغییر همراه می شود و یا ناگزیر در معرض تغییر قرار می گیرد. تصور راه سومی دشوارتر از هر زمانی به نظر می رسد.

علی محمد برنوشیان

۷ سپتامر ۲۰۱۹
barnoshian@hotmail.com