عصر نو
www.asre-nou.net

مادی نمره بیست: نگاهی زنانه به تجربه فدائیان خلق


Thu 2 01 2020

هایده مغیثی



مادی نمره بیست، نوشته مریم سطوت، از کادرهای گذشته سازمان چریکهای فدائی خلق، “دل نوشته ای” است صمیمانه، صادقانه، صریح و “داستان گونه” درباره واقعیت‌های روزمره زندگی در خانه های تیمی و به طور غیرمستقیم در جنبش فدائی در اواخر سالهای پنجاه شمسی. کتاب لزوما از دیدگاهِ جنسیت – محور (جِندِر پِرسپکتیو) نوشته نشده اما صدای زنانه از ورای روایت وقایع و تجارب اعضای تیم چریکی به وضوح به گوش می رسد. انتقادات فروتنانه، و نه خصمانه ی “شیرین” (سطوت) از روابط در خانه تیمی، از برداشتهای قیم مابانه، انعطاف ناپذیر، مداخله جویانه و مستبدانه در خصوصی ترین و درونی ترین امور و امیال فردی – آنچه که تحت عنوان اصول انقلابی درمیان همه گروه های چپ متداول بوده — روشنگرِ پیچیدگی های نهانِ مبارزه زنان در یک جامعه استبدادزده و گرفتار در چنگال اخلاقیات و فرهنگ دین خو نیز هست. نقد ویژگی های جنسیتیِ، موانع، تبعیضات و محرومیت های خاصی که زنان مبارز با آن مواجه بوده اند و حتی در زندان آن ها را تحت فشار دو چندان قرار می داد (و می دهد) را پیش از این در کتابِ دادِ بی داد، گرد آوری زنده یاد ویدا حاجبی تبریزی و فراموشم نکن، نوشته ی عفت ماهباز، دو کتابی که بیش از یک دهه پیش انتشار یافتند با روشنی بیشتر دیده ایم. از موانع مربوط به حساسیتِ خانواده ها نسبت به آزادی خروج دختران از خانه و روی آوردن آنان به مبارزه، اجبار به ساده پوشی، رعایت تابوهای جنسی و “ناموسی” گرفته تا دشواری خاصِ رفقای زن برای یافتن سرپناه هنگام گریز، وحشت از تجاوز و تحمل دستمالی بازجویان و زندان بانان، اجبار به چادر سر کردن در زندان، تبعیض در حق سیگار کشیدن و دسترسی به نوار بهداشتی، و تجربه رنج آور زنان حامله و مادرانِ محبوس با و یا بدون فرزندان شان، که همه مصادیق آشکارِ تبعیض و ستم جنسی است و در یادواره های زندان زنان روایت شده. این کتاب ها درحقیقت واقعیت ستم مضاعف جنسیتی و روابط و فرهنگِ عمیقا غیردموکراتیک، مرد-محور و زن ستیز در جامعه ایران را بازتاب می دهند.

کتاب مادی نمره بیست روایات زنان دیگری را تایید می کند که چگونه، حداقل در آغاز، برای استتار و عادی جلوه دادن خانه های امن، بدون کم ترین تدارک قبلی و تجربه سیاسی، وارد زندگی در خانه های تیمی شدند. “شیرین” (سطوت) تنها یکی دو سال پس از ارتباطِ مکالمه ای و مطالعاتی با یک رابطِ فدائی، بدون هیچ تدارک قبلی، تجربه سیاسی، امادگی روحی، با کمترین امکان آموزش به کار بردن اسلحه و حتی آشنائی با صدای سلاحی که زیر لباس حمل می کرده، قرص سیانور در دهان، مجبور به زندگی مخفی می شود. (ص ۱۸۸) او پروائی از گفتنِ آنچه حقیقت می پندارد ندارد. این که او و رفقایش، بدون خواندن یک کتابِ لنین، لنینیست شده بودند؛ که عمده کار آنان در خانه تیمی مطالعه فردی و جمعی، ورزش ، کشیک شبانه و بحث و گفتگو بود؛ که با وسواس بسیار و ریاضت کشانه به تغذیه و رفاه خود توجه می کردند. کتاب در عین حال روشن کننده فضای سیاسی سال های پنجاه شمسی در ایران است و حماقت رژیم شاهنشاهی درممنوع ساختن کتاب و کتاب خوانی و عدم تحمل اعتراض مسالمت آمیز که جوانانی چون او را وادار به روی آوردن به مشی مسلحانه می کرد.

شاید تنها یک زن می تواند به چنین راحتی از ترس ها، تردید ها و دلتنگی هایش از دوری از خانواده و لذت های کوچکِ پشت سر گذاشته شده، و نیازاش به زیبائی، به عشق و نوازش و دلبستگی اش به “مادی”های اصفهان (جوی های پرآب کوچه ها) که نمره دادن به آنها به رمزی عاشقانه بین او و نیما تبدیل می شوند و گلدان های کوچک کنار حوض در خانه تیمی سخن بگوید. از شانس او است که رفیق هم خانه اش در دومین خانه تیمی، و اولین عشق زندگی اش، نیما، ارتباط عاطفی و انسانی، شعر، زیبائی و عشق را به خاطر مبارزه، در خود نکشته است، و ما می توانیم چهره مهربان، عاطفی، آسیب پذیر و عمیقا ِانسانی چریک فدائی مسلح، منزه، ریاضت کش و آماده مرگ را نیز ببینیم. اما این چهره انسانی آماج متلک های رفیق مسئول است – رفیقی که پاسخ اش به تردیدها و پرسش های این دو در باره مشی مسلحانه، سرزنش آنها است که وقتی دشمن دسته دسته رفقای شان را می کشد، آنها “از امکانات سازمان استفاده می کنند و سئوال ها و بحث هائئ میکنند که جای اش در یک سازمان مسلح نیست.” ( صص۱۰۸ -۱۱۷)

این روابط است که خانه تیمی را برای “شیرین” به مکانی “افسرده و سرد” تبدیل می کند که در آن اتفاقات سرنوشت ساز درون سازمانی، از جمله خبر هولناک اعدام انقلابی رفیقی که جرم او تخطی از قانون ممنوعیت عشق و روابط عاطفی میان اعضای خانه تیمی بوده، تحت عنوان الزامات زندگی چریکی، از آعضای تیم مخفی نگهداشته می شود؛ با این استدلال که اگر لازم باشد از وقایع مطلع خواهند شد، پس سئوال کردن لازم نیست. (ص ۱۳۸) شیرین اما به آسانی تسلیم این استدلال نمی شود، و می پرسد پس چرا رفیق دختر اعدام نشده، چه فرقی بین دختر و پسر است، و چرا نمی توان رهبری را در مقابل سوالی صادقانه در این باره قرار داد (۱۵۰-۵۲) . پاسخ رفیق مسئول توجیه این عملِ فاجعه بار، برای حفظ سازمان به هر قیمت است و در برابر پی گیری مصرانه رفیق اش به گرفتن پاسخ حکم می دهد که “این که کسی را دوست داشته باشی تا این که با او رابطه داشته باشی، زمین تا آسمون فرق دارد. برو توی کوچه ببین، می تونی به مردم بگی که دو نفر بدون این که ازدواج کرده باشند، رابطه دارند” (ص ۱۷۵)

این روایت به مشکل دیگری در میان افراد چپ، صرفنظر از استثنائات، اشارت دارد که در بحث اعضای خانه تیمی خود را نشان می دهد وآن حکومت اخلاقیات سنتی حتی مذهبی درباره روابط زن و مرد، و بی توجهی به ضرورت ارزیابیِ سنت‌ها و تابوهای فرهنگی از دیدگاه مترقی و نوین است. در حقیقت گرایشات پدرسالارانه پوپولیستی، بسیاری از افراد چپ را بجای به چالش کشیدن جنبه های مرتجعانه فرهنگ توده‌ها، به تحسین کننده این فرهنگ و دنباله روی از رفتار، سلیقه ی ‌پوشش، ارزش ها و باورهای توده‌ها، تحت عنوان احترام به خلق هدایت می کرد. این خلق زدگی و خلق ستائی چنان ریشه داربود که به زندان ها نیز انتقال می یافت و چنانکه در بسیاری از یادواره های زندان پیش و پس از انقلاب روایت شده زندانیان را به بایکوت کردن وسائل رفاهی قابل دسترسی در زندان وا می داشت و بعضا به تظاهر به سینه زنی از پشت پنجره، روزه گرفتن و سفارش سینی سحری می انجامید، تا میان آنها و توده ها، یعنی زنان عادی زندانی فاصله نیافتد. (داد بی داد، ص ۱۰۶) آیا همین دیدگاه، سیاست منفعلانه سازمانهای چپ، بخصوص سازمان فدائی را نسبت به جنبش اعتراضی زنان علیه حکومت اسلامی، در اولین هفته ها و ماه های پس از انقلاب توضیح نمی دهد؟

شیرین اما پذیرای رفتارهای اخلاقی و اتوریته غیر عقلانی در خانه تیمی نبود واز خود می پرسید “مگر ما نمی خواستیم همین افکار عقب مانده را تغییر دهیم؟ …اگر این یکی از وظایف ما نبود پس کار کی بود؟” (ص ۱۷۷) در روایت او صدای زنان دیگری را نیز می شنویم که این برخورد خشن و غیرمنطقی را قبول ندارند و می گویند درست در همین شرایط سخت و خشن است که عواطف لازم اند. (ص ۱۴۹) اما در سازمان سیاسی ی که به قول رفیق مسئول، حساب و کتاب دارد، و “خونه خاله” نیست و در فرهنگ مردخوی ای که به رفیق زنی که پس از ورود به خانه تیمی روحیه اش را باخته گفته می شود “زنانه بازی در نیاور” (داد بی داد، ص۳۱) از زنان، چنانچه از مردان، اطاعت کورکورانه از مقررات سازمانی، بی گفتگو و حتی تردید پنهانی، و پذیرش مسئولیت تصمیماتی مطالبه می شود که در اتخاذ آن ها مشارکت نداشته اند. به عبارت دیگر اطاعت از اتوریته و اعمال اتوریته، که جرآت گفتگو در باره مشی سازمان را از اعضا می گرفت، تنها خاص مردان در سلسله مراتب سازمانی نبود بلکه ویژگی ارتباطات در یک سازمان مخفی مسلحانه بود.

مادی نمره بیست، خواننده را در قالب داستانی در عین حال دلنشین و اندوهناک به درک پیچیدگی ها و ظرافت های مبارزه زنان در مشی مسلحانه در دهه پنجاه شمسی در سازمان چریکهای فدایی خلق نزدیک تر می کند. بسیاری از این زنان درعملیات چریکی کشته شدند و بعضی شان تا انقلاب ۱۳۵۷در زندان یا در خانه های تیمی ماندند. هرچند هنوز تا آنجا که من می دانم اطلاع دقیقی از تعداد زنان مبارز در صفوف فدائی، جز اشاره ای به شهدای زن در یک کتاب اکادمیک در دست نیست.[۱] در بیشتر روایات زنانی که از تجربه مبارزه در صفوف فدایی سخن گفته اند نیز جز به طور پراکنده و اگاهانه یا ناخودآگاهانه موجز، به تجربه زنان از دیدگاه جنسیتی اشاره نشده. گاهی همین اشارات نیز با انکار و عکس العمل خشمگین دیگران مواجه میشود. دلیل این امر، شاید ادامه تسلط روایات صرفا تئوریک، همه شمول و انتزاعی سنتیِ چپ درباره “امررهایی زنان” باشد که در آن اهداف مبارزه تنها برمبنای جایگاه طبقاتی زنان تعریف شده و نه تنها الویت های مبارزه، بلکه تجارب رفقای زن و مرد در پروسه مبارزه نیز مشابه انگاشته می شود، و هر مطالبه‌ی سیاسی‌ای که تنها به دغدغه‌های زنان “زحمت‌کش” نپردازد، تحت عنوان نگرانی های بورژوایی، جدی گرفته نشده و نمی‌شود.

شاید هم برخورد قداست آمیز به مبارزان فدائی و جان های شریفی که در راه آزادی و عدالت اجتماعی به خاک افتادند، به نوعی محافظه کاری می انجامد که مبادا سخن گفتن از تجربه خاص زنان، تبلیغات فمینیستی یا دل مشغولی با نگرانی های “ناچیز” و “فرعی” دنیای زنان، تلقی شود. در این درک، تنها بر مسایل “زنان زحمت کش” تاکید میشود، و مسائل، مطالبات و دغدغه‌های همین زنان نیز به حق کار و دستمزد برابر و مهدکودک و مانند آن تقلیل پیدا می کند. گوئی توده‌های زحمت‌کش از مزاحمت جنسی در محل کار و مسائل شخصی مربوط به عشق، ازدواج، روابط جنسی، خشونت خانگی و دیگر نمودهای روابط قدرت بین زنان و مردان، مبرا هستند.

امید است انتشار روایات و یادواره هائی چون کتاب مادی نمره بیست مشوق انجام پژوهشی منسجم و همه جانبه برای تدوین تاریخ پراکنده (و گاه ناشناخته مانده ) زنان مبارزی شود که از آغاز تشکیل احزاب سوسیال- دموکرات و کمونیست در ایران از۱۹۲۰تاکنون در راه کسب آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی فعالیت کرده اند و بسیاری ازآنان کوشیده اند خواست برابری جنسیتی فدای مبارزه طبقاتی نشود.
_______________________

[۱] اروند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب، ص ۴۸۰ تعداد زنان در میان ۳۴۸ شهید فدائی را ۳۹ نفر ذکر نموده

نقل از احبار روز